eitaa logo
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
1.9هزار دنبال‌کننده
13.5هزار عکس
3.2هزار ویدیو
38 فایل
•❤️|شـهیـد ســید مــرتـضـے آویـنــے: در عالمـ رازےاست کہ جز بـہ بهـای خــون فـــــاش نمـیشـود.💖 ایــنــجــا⇦ 『قـطـعـہ‌اےاز بـهشـ😍ــت』 『شـهـدای گمنـام』(زندگی به سبـ💚ــڪ شهـدا) 🌹°تخریب چی ڪانال ☜ @Khomool2 🌹°بیسیم چی ڪانال ☜ @Hasibaa2
مشاهده در ایتا
دانلود
༻﷽༺ ❣ بـا آب طَلا نـام 🌷 حُسین قاب کنید🌿 با نام حسین یادے 💚 از آن آب کنـیـد💧 خواهیدکہ سَـربلند✨ و جـاویـد شویـد😇 تـا آخر عُمر تکیـه😍 بـہ اربـاب کـنیـد♥️ ┄┅┅✿❀♥️❀✿┅┅┄ @parastohae_ashegh313 ┄┅┅✿❀♥️❀✿┅┅┄
‍ ༻﷽༺ این روزها کوچه ها ، بوی غریبی 😔 می دهد..پرچم مشکی رنگ با نوشته قرمز (س) ، به هر رهگذر ِ غافل از زمان ، یادآور ایام 🏴 می شود. . دلم💔 غم دارد ، بغض های انباشته😓 دلم ، با هر شب ِفاطمیه ،گلویم را می فشارد و حتی اشک😭 هم نمی تواند کمی از این درد جانکاه را بکاهد‌.‌‌ . خوش به حال ، که به عشق واقعی❤️ لبیک گفتند و با خونشان ، عهدنامه بندگی را امضا ✍کردند. خوش به حالشان که شب های جمعه، مهمان حضرت مادر😔 هستند.و چه خوشبخت اند 💚آنها که برایشان مادری می کند. . عده ای 🥀.عده ای 🕊 و عده ای فقط اسمشان در لیست📝 شهدا است و آنقدر هستند😥 که هم از زندگی نامه آنان ، بی خبر است.. •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈• @parastohae_ashegh313 •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
#سیره_شهدا #شهید_محمد_بهشتی همین که پایمان به شهر رسید با انبوه دیوار نوشته هایی مواجه شدم که علیه دکتر بود ..الاغ سر راهمان سر بریدند و " مرگ بر بهشتی " و " بهشتی بهشتی طالقانی رو تو کُشتی " گفتند بعد از جلسه بیش از 22 نامه به دستم رسید که تماما حرف های رکیک و فحش و ناسزا بود. مرا متهم کرده بودند که از یک " آمریکایی " حمایت کرده ام و با او همدست هستم ...نوشته بودند که دکتر بهشتی خانه 15 طبقه دارد،زن اروپایی دارد و... یک روز در مجلس خبرگان به دکتر گفتم شما چرا در مقابل این همه توهین از خودتان دفاع نمی کنید؟ در جواب آیه ای خواند و گفت فلانی من نباید از خودم دفاع کنم،بلکه باید آنقدر ایمان خودم را قوی کنم که خداوند از من دفاع کند و جواب اینها را بدهد و چون وعده خدا حق است ،من به این وعده اعتقاد دارم،بعد هم افزود دفاع خدا را که نمی توان با دفاع ما مقایسه کرد..! @parastohae_ashegh313
🕊°/ ڪــاشـ ـ ـ ـ✋ یڪ چـے مـےزد... بہ معبر مـا... آنچہ من است و هواے نفس... ڪہ گاهـے بدجور میڪنیم... میان مین هاے... القـاب،شهرت هـا،هـوسـمـان و...💔 •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈• @parastohae_ashegh313 •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
در کردستان همراه «یوسفی و موسوی» سوار بر موتور به طرف «ایلام» حرکت کردیم با ماشین تا «ایلام» هشت ساعت طول می کشید و وسایلمان بیست لیتر بنزین، کیسه خواب و دو اسحله بود. هنوز یک ساعت از حرکت نگذشته بود که ظرف بنزین بر اثر خرابی جاده و بالا و پایین رفتن موتور، سوراخ شد. بیشتر بنزین به زمین ریخته شده بود موتور را متوقّف کردیم. بعد از سرازیر کردن بقیه ی بنزین ها در باک موتور به راهمان ادامه دادیم. مقداری از راه که طی شده بود، بوی سوختنی به مشامان رسید. این بار بوی سوختنی از کیسه خواب بود که بر اثر تماس با لوله ی اگزوز، آتش گرفته بود. آن را هم در بین راه، رها کردیم. بعد از نیم ساعت که باران سخت و طوفانی شدید، همه جا را در بر گرفت، دست ها یخ زده و لباس ها خیس و گل آلود شده بود. بدن هایمان بر اثر وزش باد، روی موتور به لرزه افتاد. دیگر قدرت ادامه دادن نداشتیم. ما بین دو کوه به چادری از کوچ نشینان برخورد کردیم. از موتور پیاده شده با اجازه به داخل چادر رفتیم. لباس هایمان را خشک و خودمان را گرم کردیم. با پذیرایی صمیمانه ی برادر کردمان نیروی تازه گرفتیم. چقدر به ما چسبید نان داغ و روغن حیوانی.  ┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄ @parastohae_ashegh313 ┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄
امام خمینی بخاطر رضایت لیبرال های خود فروخته عمل نکنید تا من هستم نخواهم گذاشت لیبرال ها حکومت را در دست بگیرند. ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─ @parastohae_ashegh313 ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚘﷽⚘ امام علی علیه السلام: ✍مَا كُلُّ مَفْتُونٍ يُعَاتَب‏ هر را نمی شود کــرد.🌱 📚 📝 •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈• @parastohae_ashegh313 •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹🍃 همـزادِ ڪویـرم🍂 تبِ بـاران دارم 🌨 در سیـنـــہ دلـــے ⚡️ شڪستہ پنهان دارم💔 در دفترِ خاطراٺِ📖 مــن بنویسـیــد 📝 من هر چـہ ڪه دارم🌷 از دارم🕊 •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈• @parastohae_ashegh313 •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
🕊🍃🕊🍃🕊🍃🕊🍃🕊🍃🕊 🏷 📚 قرنهاست زمین انتظارمردانی اینچنین را میکشد تابیایند وکربلای ایران را عاشقانه بسازند و ظهورباشند...آن مردان آمدند ورفتند،فقط من و تو ماندیم و از جریان چیزی نفهمیدیم.🌹 ₪◤~~~~☆🌷☆~~~~◥₪ @parastohae_ashegh313 ₪◤~~~~☆🌷☆~~~~◥₪ 🕊🍃🕊🍃🕊🍃🕊🍃🕊🍃🕊
امام صادق(ع) به صفوان می‌فرماید: زیارت عاشورا را بخوان و از آن مواظبت کن، به درستی که من چند خیر را برای خواننده آن تضمین می کنم: اول زیارتش قبول شود. دوم سعی و کوشش او شکور باشد. سوم حاجات او هرچه باشد از طرف خداوند بزرگ برآورده شود و نا امید از درگاه او برنگردد زیرا خداوند وعده خود را خلاف نخواهد کرد. در روایت دیگر نیزمی فرمایند: اگر مردم می دانستند زیارت امام حسین(ع) چه ارزشی دارد، از شدت شوق و علاقه می مردند و حسرت رسیدن به آن پاداش ها، جسم و روح آنها را پاره پاره می کرد. @parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣شهید آوینی: "بالے نمیخواهم این پوتین هاے ڪهنہ هم میتواند مرا بہ آسمانها ببرد! " 👈من هم بالے نمیخواهم بے شڪ با چادرم هم میتوانم مسافر آسمان باشم 🌷 🕊 ┄┅┅✿❀♥️❀✿┅┅┄ @parastohae_ashegh313 ┄┅┅✿❀♥️❀✿┅┅┄
تا ظهر آن روز با دوربین تمام اطراف و اکناف را زیر نظر گرفتم به خودم می گفتم اگر مجروح شده باشد یا از فرط خستگی جایی افتاده باشد، شاید بتوانم او را پیدا کنم. از اینکه نتوانسته بودم او را پیدا کنم، خیلی مکدّر و غمگین شده بودم. بعد از ظهر بود که یک بار دیگر با دوربین منطقه را تحت نظر گرفتم. یک دفعه چشمم به کسی خورد که از دور، از بالای کوه، خودش را به طرف سرازیری می کشاند. او در حالی که به طرف پایین می آمد، با چند تن از بچّه ها به سراغش رفتیم. وقتی به او نزدیک شدیم، دیدم همان روحانی است، پاهایش شکسته بود. او پاهایش را به پشتش گذاشته و با چفیه بسته بود. روی دست ها، تن خسته و زخمی اش را پایین می کشاند؛ با صدای بلند صدایش کردم و گفتم: «حاج آقا، چی شد؟» سرش را بالا گرفت و لبخندی زد و گفت: «کربلا رفتن بس ماجرا دارد» خواستیم بلندش کنیم و روی کولمان به پایین بیاوریم. قبول نکرد و گفت: «شما بروید و من هم پشت سر شما می آیم» گفتم: «حاج آقا شما زخم هایتان عمیق است و خون زیادی از شما رفته برایتان سخت می شود.» گفت: «نه! من این جوری راحت ترم و عهد بسته ام که آخرش ادامه دهم.» روحیه ی بالای حاج آقا در آن وضعیت تحسین برانگیز بود و به او غبطه می خوردم. با سماجت و التماس او را برداشتیم و با خودمان آوردیم. ┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄ @parastohae_ashegh313 ┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚘﷽⚘ امام علی علیه السلام:  ✍تَذِلُّ الْأُمُورُ لِلْمَقَادِيرِ حَتَّى يَكُونَ الْحَتْفُ فِي التَّدْبِير کارها چنان در سیطره است که چاره اندیشی به می انجامد. 📚 📝 •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈• @parastohae_ashegh313 •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷 🌾لطفے بِنِما ڪه خاڪِ پایَٺ گردَم 🌿دامن بِتڪان تا ڪه گدایٺ گردَم 🌾دلتنگـــ زیــارٺ تـوأم 🌿من را بہ حَرم ببر گردَم •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈• @parastohae_ashegh313 •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
کت و شلوار برادرش را پوشیده بود. من هم با یک بلوز دامن ساده و یک چادر سفید ، نشستم سر سفره عقد. سفره غذاخوری بود؛ تویش فقط یک شاخه نبات گذاشته بودند ، و یک آیینه با حلقه صد و پنجاه تومانی خرید اسماعیل. عروسی‌مان هم هیچ بریز و بپاشی نداشت، شام دمپخت دادیم حتى عکس هم نگرفتیم تازه به جای بزن و بکوب‌های معمول هر عروسی ، قرار شد یک خانم جلسه‌ای بیاوریم تا برای مهمان‌ها از محاسن ازدواج صحبت کند. 🦋 شهید اسماعیل دقایقی 📚 کتاب نیمه پنهان ماه ، ج۴،ص۲۷و۲۸ ♥️✨ •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈• @parastohae_ashegh313 •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
🔷تنها دختر چادری مدرسه🔹 یکی از همکلاسی‌های شهید نقل می‌کند: نخستین باری که طاهره را با چادر دیدم، تابستان سال 58 بود که ایام تعطیلات به منزل دایی‌اش (حجت‌الاسلام مظلوم) آمده بود، چند باری به کوچه آمد و با چادری که بر سر داشت، نمی‌توانست بازی کند ولی بازی بچه‌ها را مدیریت می‌کرد، اتفاقاً سال بعد در مدرسه، وقتی او را دیدم، با رفتاری محبت‌آمیز با هم برخورد می‌کردیم، البته چندان با هم صمیمی نشده بودیم، دیدارهای ما لحظه‌ای و موقتی بود. یک روز، دم ظهر بود، می‌خواستم وارد مدرسه بشوم، برای رفتن به مدرسه باید از کوچه پس کوچه‌ها رد می‌شدیم، هنگام ظهر، خلوت بود و من از این خلوتی، احساس ترس و نگرانی کردم، بیشتر نگرانی من تا رسیدن به پیچ‌های کوچه بود، از دور طاهره و ماریا حجازی را دیدم، طاهره برخلاف من و همه بچه ها که با لباس فرم به مدرسه می‌آمدیم، چادر بر سر داشت، احساس خوشحالی و حسی از اطمینان اطمینان به من دست داد، با دیدن او و ماریا ترسم برطرف شد، آن لحظه این سئوال در ذهنم ایجاد شد که معمولاً دانش‌آموزان دختر با لباس فرم و مانتو به مدرسه می‌روند و هیچ کدام چادر سر نمی‌کنند، پس چرا فقط طاهره چادری است؟! آن زمان، تصور این بود که چادر مال آدم‌های بزرگ سال و حداقل میان سال است و خانم‌های بالای 30 یا 40 سال باید چادر سر کنند. این فرهنگِ قبل از انقلاب بود و در ذهن ما رسوخ کرده بود، این در شرایطی بود که برخی از معلمان، به رسم قبل از انقلاب، حجاب اولیه نداشتند، چون هنوز معلم‌ها پاکسازی نشده بودند، این سئوال از سر کوچه تا داخل مدرسه فکرم را به خود مشغول کرد، چادر! مقنعه! اکنون که بیش از سی سال از شهادتش می گذرد، هنوز در این فکرم که چرا طاهره در آن فضا، تنها دختر چادری مدرسه بود. منبع :فارس نیوز 🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈 🗓مناسبت مرتبط: زمان شهادت ┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄ @parastohae_ashegh313 ┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«امام جعفرصادق (علیه‌السلام)»: 💫من قُتِلَ فی ‌سَبیلِ اللهِ لَم یُعَرّفْهُ اللهُ شَیئاً مِن سَیِّئاتِه. کسی که در راه خدا به شهادت برسد خداوند او را بر هیچ یک از گناهانش مطلّع نخواهد ساخت. (دیگر گناهی ندارد).💫 📚(وسائل، ج ١١، ص ٩) ╭┅─═☆❣ 🌼 ❣☆═─┅╮ @parastohae_ashegh313 ╰┅─═☆❣ 🌼 ❣☆═─┅╯
جوانان گفتند حالا كه «مرگ بر شاه» همه گير شده، شعار جديد پیداکنیم یکی از آنها پیشنهاد شعار«شاه زنازاده است، خميني آزاده است» را داد،زمانی که این شعار به گوش آیت الله بهشتی رسید ناراحت شدند و گفتند: رضاخان ازدواج كرده، اين شعار حرام است. از پلكان حرام كه نمی شود به بام سعادت حلال و جاودانگی رسيد ..! @parastohae_ashegh313
به محض اطّلاع، در بیمارستان بر بالینش حضور یافتم تا جویای احوال او شوم. همین که چشمش بر من افتاد، نیم خیز شد و با نگاهی که انگار یاد همرزمهایش افتاده بود، سراپایم را ورانداز کرد. اشک شوقی، چون ژاله های نشسته بر گلبرگ های بهاری، بر صورتش چکید. با زبان بی زبانی، آتش درون را ناگفته بیان می کرد، هر کس که جبهه ندیده باشد یارای ترجمان آن سکوت گویا و فریاد خاموش نیست. از وضع جراحتش جویا شدم، در پاسخ- پس از اندکی تعمّق و تفکّر- آه سردی کشید و گفت: من با آرزوی شهادت به جبهه شتافتم، اما این افتخار نصیب من نشد. بزودی بهبود نسبی یافت و به جای آنکه مدّتی را برای تقویت جسم به تحلیل رفته، استراحت کند، شتابناک عازم میعادگاه معبود گردید. در طیّ نبردهای بی امان، دیگر بار زخمی شد و باز به بیمارستان انتقال یافت. حضور در جبهه و بازگشت به بستر، بارها تکرار شد و این امر برای وی کاملاً عادی شده بود. هر بار قسمتی از پیکر😔 استوارش، هدف گلوله های دشمن واقع می شد. نمی دانم برای چندمین بار، قرار بود به اتاق عمل برود که اوّل صبح، به دیدارش شتافتم. این صحنه رقّت انگیز هرگز از یادم نمی رود. وی از ناحیه ی شکم، چنان جراحت عمیقی برداشته بود که روده اش نمایان بود. از آنجا که بارها، از قسمت های سالم بدنش بریده و برای ترمیم اعضای دیگرش استفاده کرده بودند، وجود نازنینش به گل پرپر شده ای می مانست.😭 •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈• @parastohae_ashegh313 •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•