#خاطرات_شهدا 🌷
💠همسران شهدا
🔰ارادت خاصی به 🌷شهید حاجحسین #خرازی داشت. کنارقبرشهید چند دقیقهای نشستیم. همان جا که نشسته بود گفت: #زهرا این قطعه #آرامگاه_من است، بعد از شهادتم🕊 مرا اینجا به خاک میسپارند.
🔰نمیدانستم در برابر حرف #ابوالفضل چه بگویم. سکوت همراه بغض😢 را تقدیم نگاهـش کردم. هـر بـار کـه به #مـامـوریت میرفت، موقع خداحافظی👋 موبایل📱، شارژر موبـایل یـا یـکی از وسـایل دمدسـتی و #ضروریاش را جا میگذاشت تا به بهانه آن بازگردد☺️و خداحافظی کند.
🔰اما #دفعه_آخر که میخواست به سوریه برود حال و هوای بسیار عجیبی داشت. همه وسایلش را جمع کردم💼 موقع #خداحافظی بوی عطر عجیبی😌 داشت. گفتم: #ابوالفضل چه عطری زدی که اینقدر خوشبو است⁉️
گفت: «من عطر نزدهام🚫»
🔰برایم خیلی جالب بود با اینکه #عطری به خودش نزده ⚡️اما این بوی خوش از کجا بود. آن روز با #پدرومادرش به ترمینال رفت. مادرشان مـیگفتند: وقتی ابوالفضل سوارماشین شد🚎بوی #عطرعجیبی میداد
🔰چند مرتبه خواستم به #پسرم بگویم چه بـوی عـطر خـوبی مـیدهی امـا نشد🚫 و پدرشان هم میگفتند: آن روز ابوالفضل عطر همرزمان #شهید🌷 را میداد و بوی عطرش بوی تابوت شهدا⚰ بود.
🔰مـوقـع خـداحافظی #نگاه_آخرش به گونهای بود که احساس کردم ازمن، مهدی پسرمان وهمه آنچه متعلق به ما دوتاست دل کنده💕 است. گفتم: #ابوالفضل چرا اینگونه خداحافظی میکنی⁉️ #نگاهت، نگاه دل کندن است
🔰شروع کرد دل مرا به دست آوردن و مثل همیشه #شوخی کرد. گفت: چطور نگاه کنم که #تو احساس نکنی حالت #دل_کندن است؟!
امـا هیچ کـدام از ایـن رفـتارهایش پاسخگوی بغض و اشکهای من😭 نبود.
🔰وقتی میخواست از در خانه🚪 برود به من گفت: همراه من به #فرودگاه نیا❌ و #رفت. برعکس همیشه پشت سرش رانگاه نکرد. چند دقیقه⌚️ از رفتنش گذشت. منتظربودم مثل #همیشه برگردد و به بهانه بردن وسایلش دوباره خداحافظی کند.# انتظارم به سر رسید.
🔰زنگ زدم📞 و گفتم این بار وسیلهای جا نگذاشتهای که به #بهانهاش برگردی و من و مهدی را ببینی. گفت: نه #عجله_دارم، همه وسایلم را برداشتم. ۱۳روز بعد از اینکه رفته بود، شنبه صبح بود تلفن زنگ زد☎️، ابوالفضل از #سوریه بود. شروع کردم بیقراری کردن و حرف از #دلتنگی زدن.
🔰گفت: #زهـراجـان نـاراحـت نـباش، احـتمال بسیار زیاد شرایطی پیش میآید که ما را دوشنبه🗓 برمیگردانند. شاید تاآنروز #نتوانم با شما صحبت کنم، اگر کاری داری بگو تا انجام بدهم،یا #حرف_نگفتهای هست برایم بزن😢
🔰تـرس هـمه وجودم را گرفت😰 حرف
هایش بوی #حلالیت و خداحافظی👋 میداد. دوشنبه۲۴آذر ماه همان روزی که گفته بود قرار است برگردد، #برگشت؛ معراج شهدای تهران🌷، سهشنبه اصفهان و چهارشنبه پیکر مطهر ابوالفضل کنارقبر #شهیدخرازی آرام گرفت.
#شهید_ابوالفضل_شیروانیان
@parastohae_ashegh313
شهید خرازی گفت: با اتوبوس میبرمت تا حالت جا بیاد
#متن_خاطره :
مرخصی داشتیم و قرار شد با حاج حسین بریم اصفهان.
حاجی گفت : بیا با اتوبوس بریم . بهشگفتم: با اتوبوس ؟ توی این گرما؟
حاج حسین تا این حرفم رو شنید ، گفت : گرما؟!
پس بسیجی ها توی گرما چیکار میکنن ؟
من یه دفعه باهاشون از فاو اومدم شهرک هلاک شدم .
پس اونا چی بگن؟
با اتوبوس میبرمت اصفهان تا حالت جا بیاد
📌خاطره ای از زندگی سردار شهید حاج حسین خرازی
📚منبع: یادگاران7 «کتاب شهید خرازی » ، صفحه 33
#اخلاص
#تواضع
#شهیدخرازی
╔══════••••••••••○○✿❤️╗
@parastohae_ashegh313
╚❤️✿○○••••••••••══════╝
خاکریز خاطرات قسمت اول
✍️ شهید خرازی گفت: با اتوبوس میبرمت تا حالت جا بیاد
#متن_خاطره :
مرخصی داشتیم و قرار شد با حاج حسین بریم اصفهان. حاجی گفت: بیا با اتوبوس بریم. بهشگفتم: با اتوبوس؟ توی اینگرما؟ حاج حسین تا این حرفم رو شنید ، گفت: گرما؟!!! پس بسیجی ها توی گرما چیکار میکنن؟ من یه دفعه باهاشون از فاو اومدم شهرک هلاک شدم. پس اونا چی بگن؟ با اتوبوس میبرمت اصفهان تا حالت جا بیاد
📌خاطره ای از زندگی سردار شهید حاج حسین خرازی
📚منبع: یادگاران7 «کتاب شهید خرازی » ، صفحه 33
#اخلاص #تواضع #شهیدخرازی #ساده_زیستی
╔══════••••••••••○○✿❤️╗
@parastohae_ashegh313
╚❤️✿○○••••••••••══════╝
خاکریز خاطرات 35
✍️ هرکسی #رانندگی میکنه این خاطره رو بخونه
#متن_خاطره :
حاج حسین خرّازی میخواست بره فاو. ماشین رو برداشت و رفت ...
ساعتی بعد دیدم داره پیاده برمیگرده. گفتم: چی شد؟ چـرا نرفتی؟ ماشینت کو؟
حاجیگفت: داشتم رانندگی میکردم که اطلاعیهای از رادیو پخش شد؛ مثل اینکه مراجعِ تقلید فرمودند رعایت نکردنِ قوانینِ راهنمایی و رانندگی حرامه ، منم یه دستم قطع شده و رانندگیکردنم با یک دست خلاف قانونه ، تا این حکم رو از رادیو شنیدم ، ماشین رو زدم کنارجاده ؛ برگشتم تا یه راننده پیدا کنم منو ببره فاو...
🌷خاطره ای از زندگی سردار شهید حاج حسین خرازی
📚منبع: سالنامه سرداران عشق 1388
✍️مراجع تقلیدِ فعلی نیز، تخلف از قوانین راهنمایی و رانندگی رو حرام می دونن
#قانون #تقید_به_احکام_شرعی #راهنمایی_و_رانندگی #شهیدخرازی #تقلید #احکام
╔══════••••••••••○○✿❤️╗
@parastohae_ashegh313
╚❤️✿○○••••••••••══════╝
《#شهیدخرازی》
☀️ یک عارف بود. همیشه با وضو بود. نمازش توام با گریه و شور و حال بود و #نماز_شبش ترک نمی شد.
بیایم کمی مثل شهدا باشیم
《شادےروح #شھدا هدیہ اے
ازجنس #صلـــــــلوات✨》
#شبتونشهدایی🌙
#نمازشبرابهنیتظهورمیخوانیم
#الّلهُـمَّ_عَجِّــلْ_لِوَلِیِّکَـــ_الْفَـــرَج
@parastohae_ashegh313
#برترین_تک_تیرانداز_تاریخ_جهان
♦️قهرمان #شهید_عبدالرسول_زرین که بین بعثیها به "#صیاد_خمینی" معروف بود و #شهیدخرازی او را "#گردان_تکنفره" مینامید.
✅ این شهید با ۷۰۰ شلیکِ موفق [برخی منابع تعداد ۳۰۰۰ نفر را اعلام میکنند]
💫برترین تکتیرانداز تاریخ شناخته میشود..
#سالروزشهادت🌹
#نسالاللهمنازلالشهدا
#اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
2.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥#درمحضرشهدا
🎙#شهیدخرازی
حاج حسین عزیز! دستت قطع شده و تو میخندی؟!
آنقدر دلبسته دنیا شده ام که معنی خنده هایت را نمی فهمم! 🥀
شنیدم در بین رزمنده ها می گفتی:
🌹" تیری که به خاطر خدا بخوریم درد نداره!
من وقتی دستم قطع شد، اصلا درد نکشیدم!"
بعد، چهره ات سرخ شد و گفتی:
"البته من اینو از باب قربه الی الله گفتم..."
🌱منظورت این بود که برای ریا نگفتم، برای خدا گفتم.
و حال فهمیدم تو فقط برای خدا زندگی کردی!
آری ای شهید، شهدت را درست نوشیدی...🌹
#شهید_حاج_حسین_خرازی
#شبجمعه #یادشهدا
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
#اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
7.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥#درمحضرشهدا
🎙#شهیدخرازی
❤️ با قلبمان به عملیات میرویم
#سردارشهیدحاجحسینخرازی
#اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
🌐 نگاهَت اُفق را به زندگیَم نشان میدهد...
زندگی که نهایتش #خداوند است
نگاهت آنقدر مطمئن هست که
دلم با خیره شدن بِهِشان
قرصِ قرص میشود...
.
#شهیدخرازی
#روزتون_شهدایی
اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313