eitaa logo
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
1.8هزار دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
3.4هزار ویدیو
38 فایل
•❤️|شـهیـد ســید مــرتـضـے آویـنــے: در عالمـ رازےاست کہ جز بـہ بهـای خــون فـــــاش نمـیشـود.💖 ایــنــجــا⇦ 『قـطـعـہ‌اےاز بـهشـ😍ــت』 『شـهـدای گمنـام』(زندگی به سبـ💚ــڪ شهـدا) 🌹°تخریب چی ڪانال ☜ @Khomool2 🌹°بیسیم چی ڪانال ☜ @Hasibaa2
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 سفارشش بود... بعداز نماز کار همیشگی‌ش خواندن بود حتی اگر مهمانی بود یا کار داشت یا وقت غذا بود تا زیارت عاشورا نمیخواند نمی آمد...! @parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🩸 بســـم الـلـه الـــــرحمـن الـــرحیــم🩸 🕊زیارتنـامـه ی 🕊 🌹🌱اَلسَّـلامُ عَلَیـکُم یَا اَولِیـاءَ اللـهِ وَ اَحِبّـائَـهُ🌷اَلسَّـلامُ عَلَیـکُم یَا اَصفِیَـآءَ الـلهِ وَ اَوِدّآئَـهُ🌷 اَلسَـلامُ عَلَیـکُم یا اَنصَـارَ دیـنِ اللهِ🌷اَلسَـلامُ عَلَیـکُم یـا اَنصـارَ رَسُـولِ الـلهِ🌷اَلسَـلامُ عَلَیـکُم یـا اَنصـارَ اَمـیرِالمُـومِنـینَ🌷اَلسَّـلامُ عَلَیـکُم یـا اَنصـارَ فاطِـمَةَ سَیِّـدَةِ نِسـآءِ العـالَمیـنَ🌷اَلسَّـلامُ عَلَیـکُم یـا اَنصـارَ اَبـی مُحَمَّـدٍ الحَسَـنِ بـنِ عَلِـیٍّ الـوَلِیِّ النّـاصِـحِ🌷اَلسَّـلامُ عَلَیـکُم یـا اَنصـارَ اَبـی عَبـدِ اللـهِ🌷 بِـاَبـی اَنـتُم وَ اُمّـی طِبـتُم🌷وَ طابَـتِ الـاَرضُ الَّتـی فیها دُفِنـتُم ، وَفُـزتُـم فَـوزًا عَظـیمًا🌷فَیا لَیـتَنی کُنـتُ مَعَکُـم فَـاَفُـوزَ مَعَـکُم🌹🌱 🩸ســــــلام بـــر شهـــــــــدآء🩸 🌷@parastohae_ashegh313🌷
پیکر پاره پاره شهید علم الهدی را از قرآنش شناختند ما را به چه خواهند شناخت؟ 🌷@parastohae_ashegh313🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فصل۲۵ فرمانده ي تكاورها گفت: «پســرجان، براي من مسئولیت دارد. نمي توانم اجازه بدهم تك و تنها بروي تو دل دشمن. تو فرمانده ات کیه؟» بهنام گفت: «من فرمانده ي خودم هستم. تمام سوراخ سنبه هاي اينجا را مثل کف دست بلدم. قول مي دهم شناسايي خوبي بكنم و برگردم.» فرمانــده تكاورها در برابر اصرار بهنام، کم آورد. بهنام نارنجكش را گوشــه ي حیاط، زير جعبه ي خالي میوه پنهان کرد. موهاي سرش را آشفته کرد، آستین بلــوزش را جر داد و کتاني ســوراخش را از پا کند. فرمانــده تكاورها با تعجب گفت: «چرا خودت را اين ريختي کردي؟»«توقع داري با لباس پلوخوري جلو بروم؟ من به کار خود واردم.» بهنام، پابرهنه از آنها دور شد. يك شلوار سیاه گشاد به پا داشت که به جاي کمربند، طناب از قلاب کمربندش رد کرده و روي شــكم محكم کرده بود. بلوز آبي رنگ چهارخانه اي تنش بود. موهاي بلند ســرش آشــفته تر از همیشه بود. شــروع کرد به گريه کردن. زار زد و جلو رفت. بــا دقت به اطراف نگاه مي کرد. چند موضع تك تیراندازهاي عراقي را به ذهن سپرد. سر کوچه ي بلورچي، يك سنگر خمپاره ي 021 میلي متري را ديد. با تعجب نگاهش مي کردند. ديدن يك پســرك تنها و گريان آنها را از هرگونه واکنشــي برحذر مي کرد. بهنام ديد که يكي از خانه ها مقر اصلي عراقي هاست. رفت و آمد آنجا زياد بود. رفت تو حیاط. چند سرباز در اتاق خواب بزرگ رو به حیاط استراحت مي کردند. چند نفر ديگر داشــتند اسلحه شــان را با گازويیل مي شستند. چند نفر در حال سق زدن نان و خوردن کنسرو تن ماهي بودند. 🌹داستان شهید بهنام محمدی🌹 @parastohae_ashegh313
فصل۲۵ بهنــام جلو رفت و کنار عراقي هــا که غذا مي خوردند، نشســت و مظلومانه نگاه شــان کــرد. يكي از عراقي ها با دهان پر، به زبــان عربي چیزي گفت. بهنام خود را به نشنیدن زد. به دست آنها نگاه کرد. همان عراقي شانه ي بهنام را تكان داد و غر زد. بهنام به دهان و گوشش اشاره کرد و به آنها حالي کرد که کرولال است. ديد که ترحم در چشمان يكي از عراقي ها جا خوش کرده. همان عراقي، کنسرو و کمپوت و نان به بهنام داد. بهنام قوطي ها را در يك تكه لحاف پیچید. عراقي ها ســرگرم کار خود بودند. در يك آن، چند نارنجك و خشــاب را هم تو لحاف گذاشت و سريع گره زد و انداخت بر شانه و بلند شد. با اشاره ي دست از عراقي ها تشكر کرد و از خانه بیرون زد. هر آن منتظر بود که دنبالش کنند و به خاطر دزديدن خشاب ها و نارنجك ها حسابش را برسند. خبري نشــد. تو يك کوچه پیچید. ديد که يك تانــك حیاط خانه اي را خراب کرده و در آنجا متوقف شــده. خدمه هاي تانك زير تانك اســتراحت مي کردند. بهنــام تصمیــم خود را گرفت، به آرامــي يك نارنجك از تــو بقچه اش درآورد. حلقه ي ضامن را کشید و نارنجك را داخل لوله ي تانك هل داد. سريع بقچه اش را برداشــت و فرار کرد. هنوز به سر کوچه نرسیده بود که صداي انفجار مهیبي بلند شد. بهنام تندتر دويد. به کوچه ي ديگري رسید. از در باريك خانه گذشت. رفت روي پشت بام. از آنجا محل تانك ها و مقر عراقي ها را به خوبي مي ديد. تكه کاغذي از جیب درآورد و ســريع کروکي محل تانك ها و مقر عراقي ها را کشید. تكه کاغذ را چند لا کرد و تو جیبش گذاشت. هنوز غروب نشــده بود که به مقر تكاورها رسید. فرمانده ي تكاورها با ديدن بهنــام نفس راحتي کشــید. محمد نوراني هم آنجا بــود و خودخوري مي کرد. نوراني با ديدن بهنام جلو آمد و تشر زد: «بچه، معلومه چكار مي کني؟ جان به سرمان کردي!» بهنام بقچه اش را باز کرد و گفت: «بیا آقا محمد، برايتان کنســرو و نارنجك و خشاب آوردم. کروکي تانك ها و مقر عراقي ها را هم کشیدم.» تكه کاغذ را به نوراني داد. چشمان نوراني از پس شیشه ي عینكش، گرد شد. فرمانده تكاورها خنديد و گفت: «برادر نوراني، اين وروجك براي خودش يك پا نیروي اطلاعاتي و جاســوس کار کشته است!» بهنام يكي از نارنجك ها را برداشت. «اين براي خودم!»نورانــي بي حرکت مانده بود. بهنــام رفت، نارنجك خودش را از زير جعبه ي خالي میوه برداشت و تو تاريكي شب به سوي مسجد جامع روانه شد. 🌹داستان شهید بهنام محمدی🌹 @parastohae_ashegh313
خمس مصطفی صفار هرندی كار ابراهيــم مرا به ياد حديثي از امام صــادق(ع) انداخت كه مي فرمايد: «كســي كه حق خداوند(مانند خمس)را نپردازد دو برابــر آن را در راه باطل صرف خواهد كرد» بعــد از نماز با ابراهيم به مغازه حاج آقا رفتيم. به حاجي گفت: دو تا پارچه پيراهني مثل دفعه قبل مي خوام. حاجي با تعجب نگاهي كرد وگفت: پســرم، تــو تازه از من پارچه گرفتي. اين ها پارچه دولتيه، ما اجازه نداريم بيش از اندازه به كسي پارچه بدهيم. 🥀🥀🥀 ابراهيم چيزي نگفت. ولي من قضيه را مي دانستم وگفتم: حاج آقا، اين آقا ابراهيم پيراهن هاي قبلي را انفاق كرده! بعضي از بچه هاي زورخانه هستند كه لباس آستين كوتاه مي پوشند يا وضع ماليشان خوب نيست. ابراهيم براي همين پيراهن را به آن ها مي بخشد! حاجي در حالي كه با تعجب به حرف هاي من گوش مي كرد، نگاه عميقي به صورت ابراهيم انداخت وگفت: اين دفعه براي خودت پارچه را مي ُبرم، حق نداري به كسي ببخشي. هركسي كه خواست بفرستش اينجا. @parastohae_ashegh313
🌷 دانش آموز بسیجی متولد ۶ تیر ۱۳۴۶ تهران شهادت ۱۲ آبان ۱۳۶۲ عملیات والفجر ۴ پنجوین عراق ارتفاعات کانی مانگا سن موقع سال فرازی از این شهید عزیز 🌷 این انقلاب، احتیاج به خون دارد، باید آبیاری شود با این خون ها و با این خون ها رشد می کند ⭕️ آمریکا از همین شهادت ها می ترسد رسالت شما در مقابل اسلام و این همه شهید، کیفیت ادامه دادن راه شهدا و رساندن پیام شهدا به همه جهانیان، سنگین است و را فراموش نکنید چون دشمنان انقلاب مخصوصا منافقین از همین نماز جمعه، می ترسند. 💟 درلحظات زندگی خود، قرآن و دستورات اسلام و زندگی ائمه اطهار {علیهم‌السلام} را الگوی خود بدانید 🌷 شادی ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و این شهید عزیز فاتحه و دعای خیر شهدا بدرقه زندگیتان ان شاء الله 🤲🏻 @parastohae_ashegh313
✨گفتن بسم الله الرحمن الرحیم قبل از غذا✨ از پیغمبر اكرم(ص) سوال شد: «آیا شیطان میتواند با انسان هم غذاشود؟» فرمود: «آری»، هر غذائی كه نام خدا بر آن برده نشود، شیطان با آنان هم غذا می‌گردد و خداوند بركت را از آن سفره بر می‌دارد.» 📚بحارالانوار،ج٩٢ ص٢۵٨ @parastohae_ashegh313
مي‌خواهم چند جمله‌اي به‌‌عنوان وصيت بنويسم، اما شرم دارم، به ياد مي‌آورم مادراني كه نه تنها بدن پاك عزيزشان را از صحنه‌هاي خون و ايثار نياوردند، بلكه وصيت‌نامه‌اي هم به‌عنوان دلخوشي به اسمشان تقديم نكردند، درودشان بُوَد. به هرحال سخن و وصايايم را در دو بخش آغاز مي‌كنم. امت اسلام، وصيت‌نامه شهدا را بنگريد و بخوانيد و مطالب مشترك بين آنها را در ذهن بياوريد. اگر دقت كنيد چند مطلب در همه وجود دارد: جبهه را پر كنيد. نكند خداي ناكرده سنگر‌هاي خونين كه با خون سرخ عزيزان آغشته شده است و خاكش بوي خون گرفته است، خالي بماند. تا من و تو اي برادر در روز قيامت روسياه برانگيخته شويم. نكند خداي ناكرده از اين امتحان سختي كه در پيش داريم، با سرافكندگي به در آييم. عَلَم و پرچم اسلام را تا اينجا شهيدان به دوش كشيدند. بياييد كاري كنيم كه روحشان پس از رفتنشان با ديدن اعمالمان در عذاب نباشد. كاري كنيم كه خرسندشان كنيم، تا خداوند را خرسند نموده باشيم. امام را تنها نگذاريد، شما را به خدا پشتيبان امام امت باشيد، تا خدا نيز پشتيبانتان باشد. اگر هم پاي و هم رديف امام حركت كنيد، به قلة رهايي و سربلندي اسلام صعود[9] خواهيد كرد. اگر جلوتر حركت كنيد، در اثر عجله و تند بودن از آن قله سقوط خواهيد كرد و اگر تنهايش بگذاريد، در درة سقوط و هلاكت، در خواهيد غلطيد، كه در اين دو صورت، نه داراي اجر دنيوي خواهيد بود و نه اخروي. بلكه در هر دو عالم ذليل خواهيم شد و به‌عبارت ديگر شرمندگي روز محشر را در مقابل شهيدان و امامان و پيامبران چه كنيم. كه از هر عذابي شديدتر است. در مراسم عبادي، سياسي، اجتماعي شركت فعال داشته باشيد، تا به اين وسيله در رزم عزيزانتان در جبهه‌ها شريك باشيد. در عزاداري‌ها، دعاها و مراسم مذهبي شركت كنيد، كه به‌قول امام «ما هرچه دارم از اين عزاداري‌ها داريم»،[10] مساجد را پر كنيد[11] و به تعريف امامان كه فرمود: «مسجد سنگر است[12] سنگرها را پر كنيد»، جامه عمل بپوشانيم و بالاخره به فرمايشات امامتان با گوش دل لبيك گوييد و عمل كنيد. روي سخنم با شماست، اي مسئولين، شما را به مقدساتتان، كاري نكنيد كه اين امت خداي ناكرده پشت كند به شما. اينقدر اين ملت مظلوم و رنجديده را با اعمال خود ناراضي نكنيد. كساني كه دست به اين اعمال مي‌زنند، به دو دسته‌اند: دسته‌اي دشمن هستند و در ادارات و مراكز اجتماعي نفوذ كرده‌اند و منتظرند تا ضربة كاري خود را بر پيكر انقلاب وارد كنند. و به راستي اين آرزويشان را به گور خواهند برد. عده‌اي ديگر ناآگاهانه كاري مي‌كنند كه خشم ملت را خداي ناكرده، برمي‌انگيزند كه اين باعث خواهد شد، اين تعداد قليل، بايد جوابگوي خون شهيدان باشند و آنجاست كه نمي‌توانند جواب بدهند و سرافكنده مي‌شوند. مسئولين محترم به درد اين امت رنج كشيده برسيد، حال كه زمام امور را به‌دست گرفته‌ايد، كوتاهي نكنيد، 😔 @parastohae_ashegh313
•[ اَللَّهُمَّ اجْعَلْنا مِمَّنْ دَأْبُهُمُ الْإِرْتِیاحُ اِلَیْکَ وَالْحَنینُ ! خدایا کاری کن شبیه عاشقانِ تو،زندگی کنیم ... ]✨💚 🕊🌱 @parastohae_ashegh313
📘 « » روایتگر گوشه‌ای از زندگی دلاور‌مرد رشیدی است که همیشه در انجام کارهای سخت پیش‌قدم بوده است؛ . شنیدن این کتاب را به شما پیشنهاد می‌کنیم. @parastohae_ashegh313
می‌گویند خدا را عقب انداخته است تا قصهٔ دوباره تڪرار نشود...‼️ 🤎 این بار جانمان را فدای خاک قدم‌هایت می‌ڪنیم و زمین را از خون یزیدیان سیر خواهیم ڪرد. ✨وَ نُصْرَتِی لَکُمْ مُعَدَّةٌ. (و یاری‌ام برای شما آماده است) ڪاری برای آمدن تو نڪرده ایم🥀 امابرای نذر قدوم تو جان ڪه هست!♥️ @parastohae_ashegh313
🎙روایت پایداری 🔸با موضوع یادمان های دفاع مقدس 🔸 📻با اجرا و روایتگری: حجت الاسلام والمسلمین کریمی 🔻باحضور راویان مؤسسه روایت سیره شهدا 💠حجج الاسلام نادم، دیانی، جلالیان، باقری و راویان میهمان ⏱زمان پخش: ۲۰ اسفند ماه لغایت ۲ فروردین ساعت ۲۰:۳۰ از رادیو معارف 📻رادیو معارف: 🎚موج اف ام:۹۶.۵ مگاهرتز 🎚موج ای ام:۱۰۷۱مگاهرتز @parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🩸 بســـم الـلـه الـــــرحمـن الـــرحیــم🩸 🕊زیارتنـامـه ی 🕊 🌹🌱اَلسَّـلامُ عَلَیـکُم یَا اَولِیـاءَ اللـهِ وَ اَحِبّـائَـهُ🌷اَلسَّـلامُ عَلَیـکُم یَا اَصفِیَـآءَ الـلهِ وَ اَوِدّآئَـهُ🌷 اَلسَـلامُ عَلَیـکُم یا اَنصَـارَ دیـنِ اللهِ🌷اَلسَـلامُ عَلَیـکُم یـا اَنصـارَ رَسُـولِ الـلهِ🌷اَلسَـلامُ عَلَیـکُم یـا اَنصـارَ اَمـیرِالمُـومِنـینَ🌷اَلسَّـلامُ عَلَیـکُم یـا اَنصـارَ فاطِـمَةَ سَیِّـدَةِ نِسـآءِ العـالَمیـنَ🌷اَلسَّـلامُ عَلَیـکُم یـا اَنصـارَ اَبـی مُحَمَّـدٍ الحَسَـنِ بـنِ عَلِـیٍّ الـوَلِیِّ النّـاصِـحِ🌷اَلسَّـلامُ عَلَیـکُم یـا اَنصـارَ اَبـی عَبـدِ اللـهِ🌷 بِـاَبـی اَنـتُم وَ اُمّـی طِبـتُم🌷وَ طابَـتِ الـاَرضُ الَّتـی فیها دُفِنـتُم ، وَفُـزتُـم فَـوزًا عَظـیمًا🌷فَیا لَیـتَنی کُنـتُ مَعَکُـم فَـاَفُـوزَ مَعَـکُم🌹🌱 🩸ســــــلام بـــر شهـــــــــدآء🩸 🌷@parastohae_ashegh313🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نام و نام خانوادگی: حمید سیاهکالی مرادی تاریخ ولادت: ۱۳۶۸/۲/۴ تاریخ شهادت : ۱۳۹۴/۹/۴ محل شهادت: سوریه،جنوب غرب حلب محل مزار : گلزار شهدای قزوین خصوصیات اخلاقی شهید حمید سیاهکالی . در فامیل و آشنا، اخلاقش زبانزد بود و هرگز کسی را از خود نمی‌رنجاند. . عاشق حفظ قرآن بود و تا زمان ازدواجش حدود ۶ جزء قرآن را در حافظه داشت و همسرش هم حافظ قرآن است؛همیشه عادت داشت قرآن را با معنی و تامل مطالعه می‌کرد. نماز اول وقت میخوند و اگه ما دیرتر میخوندیم می گفت نماز اول وقت فوت نشه ها حواست جمع جمع. فرازی ازوصیت نامه شهید؛ آنان که ماندند از دین داری به دین یاری رسیده بودند و فهم درک کرده بودند که این مسیر تنها راه رسیدن به خداست و عامل انحراف بشریت دور ماندن و کور ماندن از راه و از نور هدایت است. 🌷@parastohae_ashegh313🌷
ما تو را دوست داريم جواد مجلسي پائيز سال 1631 بود. بار ديگر به همراه ابراهيم عازم مناطق عملياتي شديم. اين بار َنقل همه مجالس توســل هاي ابراهيم به حضرت زهرا(ع)بود. هر جا مي رفتيم حرف از او بود! خيلي از بچه ها داستان ها و حماســه آفريني هاي او را در عمليات ها تعريف مي كردند. همه آن ها با توسل به حضرت صديقه طاهره(س)انجام شده بود. به منطقه سومار رفتيم. به هر سنگري سر مي زديم از ابراهيم مي خواستند كه براي آن ها مداحي كند و از حضرت زهرا(س)بخواند. شــب بود. ابراهيم در جمع بچه هاي يكي ازگردان ها شروع به مداحي كرد. 🌷🌷🌷 صداي ابراهيم به خاطر خستگي و طولاني شدن مجالس گرفته بود! بعد از تمام شــدن مراســم، يكي دو نفر از رفقا با ابراهيم شــوخي كردند و صدايش را تقليد كردند. بعد هم چيزهائي گفتند كه او خيلي ناراحت شد. آن شــب قبل از خواب ابراهيم عصباني بود وگفت: من مهم نيستم، اين ها مجلس حضرت را شوخي گرفتند. براي همين ديگر مداحي نمي كنم! هــر چه مي گفتم: حرف بچه ها را به دل نگير، آقا ابراهيم تو كار خودت را بكن، اما فايده اي نداشت. @parastohae_ashegh313
🌹، سالروز اولین حضور رهبر معظم انقلاب اسلامی در جمع راهیان نور کشور و گرامی باد @parastohae_ashegh313
🌹پای راستش قبل از این در جبهه گیلانغرب از قسمت بالای زانو قطع شده بود ، بطوری که حتی امکان استفاده از پای مصنوعی هم نداشت، ولی دوباره به جبهه برگشت و هم پای رزمندگان در عملیات ها شرکت می‌‌‌‌کرد!! 🌹نیز در صحنه ای که نارنجک ضامن خارج شده می توانست جان عده ای از رزمنده ها را به خطر اندازد، با ایثار و فداکاری خود، نارنجک در حال انفجار را قاپید تا آسیبی به دیگران نرسد. نارنجک در دستانش منفجر شد و بر اثر همین، دست راست او از مچ قطع شد و در دست چپ هم فقط دو انگشت پیروزی برایش باقی ماند. @parastohae_ashegh313
؛ ✨بسیاری شهید را در با گونه های خیس دیده بودند. ≈یکی از همرزمان شهید می گوید: 🍀 همیشه اصرار بر نماز اول وقت داشت و همیشه از آنجایی که خودش عامل به نماز اول وقت بود دیگران از نزدیکان تا آشنایان و دوستان را به سفارش می کرد. @parastohae_ashegh313
📘 «» بقدر قطره‌ای، روایتگر رشادت ها، فضیلت‌ها و حماسه آفرینی های سردار مظلوم جبهه ها، است تا شاید گذرزمان پرده غفلت را ازدیدگان ما بزداید و نسل جوان، قهرمانان بی نظیر هشت سال دفاع مقدس را بشناسند. شنیدن این کتاب را به شما پیشنهاد می کنیم. @parastohae_ashegh313