eitaa logo
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
1.9هزار دنبال‌کننده
13.2هزار عکس
3هزار ویدیو
38 فایل
•❤️|شـهیـد ســید مــرتـضـے آویـنــے: در عالمـ رازےاست کہ جز بـہ بهـای خــون فـــــاش نمـیشـود.💖 ایــنــجــا⇦ 『قـطـعـہ‌اےاز بـهشـ😍ــت』 『شـهـدای گمنـام』(زندگی به سبـ💚ــڪ شهـدا) 🌹°تخریب چی ڪانال ☜ @Khomool2 🌹°بیسیم چی ڪانال ☜ @Hasibaa2
مشاهده در ایتا
دانلود
هر لحظه که به پایان مرخصی نزدیک می‌شود، نگرانی یونس هم بیشتر می‌شود از گروهبان می‌خواهد: اگر می‌شود، باز هم برایش مرخصی رد کن؛ من می‌روم راضی‌اش می‌کنم نیاید پادگان گروهبان می‌خندد و می‌گوید: یک ماه است. الان تازه پنج روزش رفته. من چه طور بیست و پنج روز مرخصی برایش رد کنم یونس می‌گوید: از مرخصی‌های من کم کن. اگر را دوست داری، نباید اجازه بدهی تا آخر بیاید پادگان ، اگر بیاید و اوضاع اینجا را ببیند، حتماً با سرلشکر درگیر می‌شود ششمین روز است. چند ساعت تا مانده است آرام و قرار ندارد. شده است مثل اسفند روی آتش خبرهایی که از پادگان به گوش رسیده، مردم را عصبانی کرده چه رسد که پادگان است مردم می گویند: «سرلشکر ناجی، را با شلاق و بازداشت مجبور به می‌کند او به زور در گلوی آب می‌ریزد هر چه فکر می‌کند، بیشتر عصبانی می‌شود اما سعی می‌کند ناراحتی‌اش را از کربلایی و ننه نصرت مخفی کند بند پو تین‌هایش را محکم می‌بندد و ساکش را به دوش می‌اندازد و خداحافظی می‌کند ننه نصرت باز هم می‌گوید آخر ننه چه طور شد یک دفعه تصمیم ات عوض شد مگر نگفتی تا آخر ماه پیش ما می‌مانی ... ‌══════°✦ ❃🌷❃ ✦°‌══════ 👇🏻 https://eitaa.com/parastohae_ashegh313/25695
«» بیانگر داستان زندگی شهیدی است که به گقته پدر بزرگوارشان بسیار بخشنده و مهربان بوده است. شهیدی که از همان دوران کودکی از بچه‌های ضعیف دفاع می‌کرد و مواظب آنان بود و این خصلت زیبای انسانی را پرورش داد تا در دفاع از کیان و دیانتش لحظه‌ای فروگذار نکند. شنیدن داستان زندگی را به شما پیشنهاد می‌کنیم. @parastohae_ashegh313
حیا داشتن مردو زن نمیشناسد چہ در چہ در گفتار ما مردان نباید هر گفتارے هر پوششے استفاده ڪنیم جوان ڪسے است ڪ بالاتر مچ دستش رانامحرم نبیند.. @parastohae_ashegh313
هدایت شده از گذر عمر به سبک شهدا
جهت بیان انتقادات ، پیشنهادات و نظرات سازنده خود از طریق لینک زیر اقدام و به صورت ناشناس با ما در میان بگذارید https://harfeto.timefriend.net/16819291353734
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1- با مردم به نرمی رفتار کنید تا با شما به نرمی رفتار کنند. (قلم: 9) 2- ای مردم در اموالتان سهم مشخصی برای محرومان و فقرا کنار بگذارید. (معراج: 14-25) 3- خداوند مرگ و زندگی را آفرید تا امتحانتان کند که کدام یک از شما بهتر رفتار می کنید. (ملک: 2) 4- از عیب جویی، خبرچینی، تجاوز به حقوق دیگران، گناه، گستاخی و زنا دوری کنید. (قلم: 11-13) 5-خداوند راه هدایت را به شما نشان داده، دیگر اختیار با شماست که شاکر باشید یا ناسپاس. (انسان: 3) 6- کسانی که نمازگزار و اهل صدقه اند و به قیامت باور داشته و پاک دامن و امانت دارند ترسی از قیامت ندارند. (معراج: 23-32) 7- در روز قیامت گنهکار آرزو می کند کاش می توانست فرزند، همسر، برادر و خویشانش را فدای خود کند تا نجات یابد. (معراج: 11-13) 8- بخشی از شب را برای مناجات بیدار شده، قرآن تلاوت کرده، صدقه و قرض الحسنه دهید که نزد خدا پس انداز می شود. (مزمّل: 20) 9- بدانید که قیامت آنقدر سخت است که دوست صمیمی سراغ دوست صمیمی اش را نمی گیرد با این که جلو چشم هم هستند. (معراج: 10) @parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۩﷽۩ 🔹 أللَّهُمَّ غَشِّنی فیهِ بِالرَحمَةِ وَ ارزُقنی فیهِ التَّوفیقَ وَ العِصمَةَ وَ طَهِّر قَلبی مِن غَیاهِبِ التُّهمَةِ یا رَحیماً بِعِبادِهِ المُؤمِنین؛ 🔸خدايا! در اين روز مرا به رحمت خود بپوشان، توفيق وعصمت (طاعت) روزی‌ام کن و قلبم را از تیرگی‌های تهمت پاک ساز. ای مهربان بر بندگان مؤمن! 🔰پیام‌های دعا 1- درخواست رحمت الهی 2- درخواست توفيق ترک گناه 3- پاکی قلب از تاريكی‌های تهمت 4- شمول رحمت خاص خدا بر مؤمنان 🔰پیام منتخب ✍️تهمت‌هایی که ظلمت و تاریکی می‌آورد، 2 نوع است: 1) تهمت به خداوند ظلمت و تاريكی تهمت، گاهی ممكن است ـ العیاذ بالله ـ به سبب اتهام‌زدن به خداوند ايجاد شود كه درواقع، نتيجۀ نارضايتی به تقدير و مشيت الهی است. در روايت آمده كه خداوند خطاب به موسی(علیه‌السلام) فرمود: «دشمن‌ترين افراد به من، كسی است كه به من تهمت می‌زند! حضرت موسی(علیه‌السلام) گفت: پروردگارا چه كسی بر تو تهمت می‌زند؟ خداوند فرمود: آن كسی كه به مصلحتش، اموری را تقدير كرده‌ام و گمان می‌كند كه اگر چنين نبود، بهتر بود و راضی به تقدير من نيست.» 📚 بحار الأنوار، ج 68، ص 142 2) تهمت به مردم گاهی ظلمت و تاريكی قلب، به سبب اتهام واردكردن به بندگان خدا ايجاد می‌شود كه در زمرۀ است. تهمت به مردم، خود بر دو نوع است که شامل عمومی و شخصی می‌شود. تهمت به مردم از حیث عمومی، آن است که انسان قوم، نژاد، ملیت یا باورمندان دینی را متهم کند و از حیث شخصی، این است که شخص خاص در نظر گرفته شود. همۀ این تهمت‌ها (تهمت به خداوند و مردم) باعث تیرگی قلب می‌شود. 📚 ميزان الحكمه، ج 1، ص 538 @parastohae_ashegh313
🕊 دل ڪه هوایے شود، پرواز است ڪه آسمانیت مے ڪند 🌹 و اگر بال خونیـن داشته باشے دیگر آسمــان، طعم ڪربلا مے گیرد ❤️ دلها را راهے ڪربلاے جبهه ها مے ڪنیم و دست بر سینه، به "" مے رویم... بِسمِ اللّٰهِ الرَّحمٰن الرَّحیم اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللہ وَ اَحِبّائَهُ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللہ و َاَوِدّآئَهُ اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللہِ اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِےّ الوَلِےّ النّاصِحِ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے عَبدِ اللهِ، بِاَبے اَنتُم وَ اُمّے طِبتُم وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتے فیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزًا عَظیمًا فَیا لَیتَنے ڪُنتُ مَعَڪُم فَاَفُوزَ مَعَڪُم. شادی ارواح طیبه شهدا صلوات @parastohae_ashegh313
🧡کلام درباره : ❣حسین عاشقی بود که همه عاشقش بودند. ♥️حسین عاشق علیه السلام بود. برای امام حسین علیه السلام می‌سوخت و با تمام وجود اشک می‌ریخت. از روی سوز و از روی اعتقاد اشک می‌ریخت. وقتی دعا می‌خواند و قبل از همه و بیشتر از همه خودش گریه می‌کرد. @parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🦋مروری بر 9⃣2⃣ 🌷🌷🌷 : " را با چشم یک مکتب، یک راه، یک مدرسه‌ی درس‌آموز نگاه کنیم . او نمونه‌ی برجسته‌ای از تربیت‌شدگان اسلام و مکتب امام خمینی بود ." @parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 برشی فوق استثنایی از مستند «» در خصوص جمع آوری کمک های مردمی در یکی از روستاهای کشور که اشک همه عاشقان اسلام را در می آورد... : ‼️«آیا هنوز هم کسی مانده است که نداند جمهوری اسلامی نه بر رای مردم، که فراتر از آن، بر مردم بنا شده است؟»❤️ @parastohae_ashegh313
🌹 دختران و زنانی که با و حجابشان، خود را از نگاه میپوشانند، ✨مانند شهدایی هستند که را انتخاب کردند. مانند شهدای گمنامی که جنازه شان پیدا نشد...بدنشان را کسی ندید...🥀 ♥️ اما در آسمانها و زمین معروف و شناخته شده هستند...و خریدارشان میشود. ═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄ @parastohae_ashegh313
با خودم مدام می گفتم: «امان از دل زینب، امان از... .» هربار که این جمله را تکرار می کردم، امید داشتم که این دیگر آخرین جمله ام باشد اما نمی شد! خواســتم تا روی پا بلند شــوم و به ســمت ضریح خانمی که خیلی غریب بود، بِــدوم امّــا جــان در تنــم نداشــتم. گنبــد زخمی، از پشــت پرده های اشــک، نور به چشــمانم می پاشــید و مثل کهربا مرا به ســمت حرم می کشــید. به زحمت به آستانۀ حرم نزدیک شدم. این صحن و بارگاه، هیچ شباهتی به آن زیارتگاهی کــه ســال ها پیــش در روزگار امــن دیــده بــودم، نداشــت. زائر که نــه، حتّی از آن کبوترهایی که مدام توی آسمان حرم چرخ می زدند و اطراف گنبد می نشستند، خبری نبود. خواستم اذن دخول بخوانم اما لال شده بودم، نگاهی به ضریح انداختم، کششــی قدرتمند مرا به ســمت خود می کشــید، با خودم گفتم کســی که در این اوضاع واحوال مرا از ایران به اینجا کشانده حتماً اذن دخول را هم خیلی قبل ترها داده است. نگاه غمزدۀ من به ضریح بود و نگاه نگران دخترها به من. طاقت نیاوردند. آمدند و زهرا خم شد و هراسان توی صورتم نگاه کرد: «مامــان! خوبــی؟» آرام پلک هایــم را روی هــم گذاشــتم و بــا اندک حرکت ســر، پاســخش دادم کــه خوبــم. بچه هــا بــا تردید همدیگر را نگاه کردند، حســین را نمی دیدم اما صدایش به گوشم رسید که به دخترها می گفت: «نگران نباشید. 🥀خاطرات همسر شهید سردار حسین همدانی🥀 @parastohae_ashegh313
ببریدش کنار ضریح، حالش جا میاد.» آهسته آهسته شروع کردم به حرکت، توان گام برداشــتن نداشــتم، بــا هــزار زحمــت کمی پاهایــم را از زمین فاصله می دادم تــا روی آن کشــیده نشــوند. کنــار ضریــح بی زائــر خانم که رســیدیم، از دخترها جدا شــدم و بی اختیار چســبیدم به ضریح. ســر و صورتم که به ضریح رســید. ماننــد کودکــی خردســال کــه پــس از یک دوری پرمشــقت و طولانی در آغوش آشــنایی مهربــان و قدرتمنــد افتــاده باشــد، پــر شــدم از طمأنینه. یــاد لحظه ای افتادم که بارها در روضه ها شنیده بودم اما هیچ وقت این گونه نفهمیده بودمش. ناخودآگاه صدای یک روضه خوان توی گوشم پیچید: «خانم از حال رفتن. سیدالشــهدا دســت مبارکشــونو رو قلب خواهر گذاشــتن، بلافاصله خانم به هوش اومــدن. آقــا لبخنــدی زدن، فرمــودن: «خواهــرم! عزیز دلم! صبر کــن، تو باید زنده بمونــی و عَلَــم منــو ســر پــا نگــه داری! تو پیغمبر منی! بایــد بمونی و پیام مظلومیت منو به عالم برســونی.» ناگهان یاد حرف های حســین توی ماشــین افتادم که از دخترها پرسید: «می دونید چرا دوست داشتم شما بیاین دمشق؟!» 🥀خاطرات همسر شهید سردار حسین همدانی🥀 @parastohae_ashegh313
🔷 به مسئولین عرض می‌کنم که در رأس همه کارهایشان خدمت به مظلومان را قرار دهید چون همین‌ها هستند که جبهه‌ها را گرم نگه داشته‌اند و هر روز خون می‌دهند که نهال انقلاب بارور شود و اسلام به پیروزی برسد. @parastohae_ashegh313
ماه مبارک رمضان مسئول آشپزخانه می‌گوید: «ننه، من مسئول آشپزخانه هستم. بچه‌های مردم می‌خواهند بگیرند و کسی نیست برایشان درست کند. درست است من اینجا تو راحتی و آسایش باشم، آن‌ها رنج و غذاب بکشند؟» ننه نصرت می‌گوید: «نه ننه، والله من راضی به ناراحتی کسی نیستم. برو، خدا به همراهت.» پاسی از شب گذشته، ، در گونی را باز می‌کند و برنج‌ها را داخل دیگ می‌ریزد. گروهبان و یونس با نگرانی او را تماشا می‌کنند. گروهبان می‌گوید: «مرخصی تو را رد کرده‌ام. چه استفاده کنی، چه استفاده نکنی، مرخصی حساب می‌شود.» ، شلنگ را داخل دیگ می‌گذارد و شیر آب را باز می‌کند و می‌گوید: «اشکالی ندارد. بگذار حساب بشود. من می‌خواهم مرخصی‌هایم را تو پادگان بگذرانم.» اما این اشکال دارد. تا وقتی مرخصی داری، نباید وارد پادگان بشوی. این مرخصی قبول نیست؛ چون شما مرا گول زدید. آیا من تقاضای مرخصی کردم؟ ‌══════°✦ ❃🌷❃ ✦°‌══════ 👇🏻 https://eitaa.com/parastohae_ashegh313/25719
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌ گفتم شبی کنار تو افطار می کنم؛ آقا نیامدی! رمضان هم تمام شد... @parastohae_ashegh313