eitaa logo
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
1.9هزار دنبال‌کننده
13.6هزار عکس
3.2هزار ویدیو
38 فایل
•❤️|شـهیـد ســید مــرتـضـے آویـنــے: در عالمـ رازےاست کہ جز بـہ بهـای خــون فـــــاش نمـیشـود.💖 ایــنــجــا⇦ 『قـطـعـہ‌اےاز بـهشـ😍ــت』 『شـهـدای گمنـام』(زندگی به سبـ💚ــڪ شهـدا) 🌹°تخریب چی ڪانال ☜ @Khomool2 🌹°بیسیم چی ڪانال ☜ @Hasibaa2
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم 📖 صفحه۴۱ شرکت در ختم قرآن برای فرج @parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊 ✨اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم✨ 🌷شادی_روح_شهدا_ @parastohae_ashegh313
💠در رفتار و برخورد بسیار مودب و فردی رُک بود اما هیچ وقت بی ادبی و بی احترامی در کلامش نبود. 🔸💠من 4 سال از سعید بزرگتر بودم و با اینکه درجه نظامی سعید از من بیشتر بود هیچ وقت جلوتر از من حرکت نمی کرد و هیچ کس را با اسم کوچک صدا نمی کرد. 🔹خود را می‌کرد مثلا در بحث ارزشیابی فردی نمره‌ای به سعید داده بودند و خودش در فرم آن عدد را کم کرده بود. 🔸سعید استادعقیدتی بود و مبلغی بابت تدریس به حسابش واریز می شد اما این پول را می گرفت و پس می داد و می گفت من دوست دارم برای کار کنم. 🌷یادش با ذکر @parastohae_ashegh313
بچه ها بزرگ شده بودند و برای دخترها، خواستگار می رفت و می آمد. با توافق عمه، پدرم خانۀ مشــترک را فروخت و ســهم عمه را داد.منصور خانم دخترعمــه ام، بــه خانــۀ بخــت رفــت و عمــه و بچه هــاش _ حســین و اصغــر_ به تهــران رفتنــد و آقــام در منطقــه ای بیابانــی کــه به «چالۀ قامِ دیــن» معروف بود، زمین خرید و خانه ساخت. «چالۀ قامِ دین»1 بیابانی دور از شهر، با دره ای پردرخت و پرآب بود که چند خانه بیشترد ر کنارا یند رختانس اختهن شدهب ود.ا مکاناتا ولیهن داشتیم،م ادرمب اردار بود آب را با تلمبۀ دستی از چاه می کشیدم و در نبودِ پدرم و پسرعمه ام _حسین _ کارهای مردانه به دوش من افتاده بود. خرید می کردم و حیاط را آب وجارو می زدم و با تلمبه حوض را پر می کردم. برای پر کردن حوض باید نزدیک صد مرتبه، تلمبه ها را می شمردم و شماره های آخر ، نفسم بالا نمی آمد، خیس عرق می شدم و از کت وکول می افتادم. سر حوض می نشستم و به ماهی های قرمزی که داخل حوض می چرخیدند، نگاه می کردم تا خستگی را از تن به در کنم. چالۀ قامِ دین اصلاً شوروحال محلۀ بُرج و صفای زندگی با عمه و بچه هایش را نداشت. اگرچه برادرم علی به دنیا آمد، اما سرگرمی من، رفتن به خانۀ دخترعمه _منصور_ بود که با قوم وخویش شوهرش، در چالۀ قامِ دین، خانه ساخته بودند. زندگیمان آمیخته با سختی و رنج بود. 🥀خاطرات همسر شهید سردار حسین همدانی🥀 @parastohae_ashegh313
مامان برای شستن لباس ها، کنار حوض، وســواس داشــت. رودخانه ای نزدیکمان بود که زمســتان ها از سرتاســر آن، بخار بالا می آمد. می گفت: «سالار، رخت ها را بردار و بریم سر اِصیل.» اینکــه مــادرم مثــل آقــام، ســالار صدایــم می کرد، می خواســت هندوانه زیر بغلم بدهد و می فهمیدم که کار سختی پیش روست. روی آبِ رودخانه، یخ زده است. زن ها با تشت و لباس، کنار «اِصیل» که از آب رودخانه جمع می شد، می ایستادند و لباس ها را نوبتی می شستند. ما دیر رسیده بودیم. باید صبرمی کردیم؛ که خانم ها، لباس هایشــان را آب بکشــند و بروند. نوبــت مــا کــه رســید، عصــر شــد. آفتــاب بود امّا گرما نداشــت و زورش به ســرما نمی چربیــد. لباس هــا را شســتیم و آب کشــیدیم و روی تشــت و تــوی زنبیــل گذاشتیم و آمدیم به طرف خانه. دســتانم از ســرما باد کرده و ســرخ شــده بود. به مامانم می گفتم «مُردم از ســرما» درمانده می گفت: «پروانه جان، چکار کنم که آب یخه، دستا تو بزار زیر بغلت، شــاید گرم شــی.» می گذاشــتم امّا فایده ای نداشــت. بالا و پایین می پریدم و غُر می زدم. دســتهایم لُپ لُپ می کرد و مثل نبض می زد. اشــکم که درآمد، مامان دستانم را جلوی دهانش گرفت و با نفسش گرم کرد. گفتم: «تقصیر شماست. اگه ما هم مثل بقیه زودتر سر چشمه می رفتیم، آب می کشیدیم، این جوری نمی شد.» مامان نازونوازشم می کرد و می گفت: «پروانه جان، آب یخ زده، تقصیر من نیست.» به غیراز رفتن به «اصیل» هفته ای یک بار مامان جمعمان می کرد می برد به حمام. 🥀خاطرات همسر شهید سردار حسین همدانی🥀 @parastohae_ashegh313
🔰 کار کارستان امام(ره) : 🔷امام کاری کرد کارستان. هیچ عالمی در تاریخ شیعه، هیچ مرجعی در تاریخ شیعه، نه دیروز و نه امروز، قادر نبود کاری که امام انجام داد، را انجام بدهد. امام در اوج ناباوری و حتی در زمان مخالفت بعضی از برجستگان عالم تشیع، تاسیس حکومت اسلامی را در فکر پروراند و در اولین فرصت به مرحله اجرا گذاشت. 🔹سخنرانی در کنگره ۸۰۰۰ شهید استان گیلان - ۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۵ (ره) @parastohae_ashegh313
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
🍃🌸🍃 🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 زندگی نامه #سردار_شهید_مهدی_زین‌الدین 📔کتاب ستارگان حرم کریمه #
🍃🌸🍃 🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 زندگی نامه 📔کتاب ستارگان حرم کریمه - چهل و دوم داشتیم از خط برمی گشتیم اهواز، راهِ طولانی همه را خسته کرده بود. گفت((برای این که بیشتر خسته نشیم و حوصله مون سر نره ، هرکس یه حدیث بخونه.)) خودش شروع کرد. (( القلب حرم الله فلا تسکن حرم الله غیرالله.))به این چیزها خیلی توجه می کرد، به این که توی جمع های مان حرفی یا حدیثی از ائمه (علیهم السلام) باشد. می گفت روی خودسازی نیروها اثر دارد. ..امام صادق(علیه السلام) فرمودند: ((قلب حرم خداست. درحرم خدا غیر خدا را ساکن مگردان.)) 📚بحارالانوار، ج ۶۷، ص ۲۵ ✍🏻نویسنده کتاب 🌷نثار روح مطهر سردار شهید مهدی زین‌الدین ... @parastohae_ashegh313 ━━━━━━༺♥️༻ ━━━━━━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•° ﷽ رهبر انقلاب: اگر مدافعان حرم مبارزه نمی‌کردند باید در کرمانشاه و همدان می‌جنگیدیم... شهدا رفتن تا ما بمانیم.... خوش به حالشون که عاقبت به خیر شدند..))💔 🎤حاج @parastohae_ashegh313
⦙💚🕊⦙ ✨نگاهے ویژه بہ مسئلہ و وجـود مقدس (عجل‌اللّٰہ) داشت و در عمـل بہ وظایـف خود نسبت بہ امام(عجل‌اللّٰہ) لحظہ‌ای غافل نبـود چنان کہ در فرازی از نامہ‌ ایشان بہ همسرشان آمده است: 🌹«باید بہ خودمـان بقبولانیم کہ در این زمـان بہ دنیا آمده‌ایم و شیعـہ هم بہ دنیا آمده ایم کہ مؤثـر در تحقق ظهور مولا(عجل‌اللّٰہ) باشیـم و این همراه با تحمل مشکلات، مصائب، سختی‌ها، غربت‌ها و دوری‌هاست و جز با فـدا شدن محقق نمی‌شـود حقیقتاً.» @parastohae_ashegh313
🏼آخرین سخنم در اینجا با شما اینکه، به جمهوری اسلامی که ثمره خون پدرانتان است، تا پای جان وفادار بمانید؛ و با آمادگی خود و صدور انقلاب و ابلاغ پیام خون شهیدان، زمینه را برای قیام منجی عالم و خاتم الاوصیاء و الاولیاء، حضرت بقیة الله - روحی فداه - فراهم سازید. 📚 صحیفه امام، ج ۲۰، صفحه ۳۸ @parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
... در لحظه لبخند زیبایی بر لبانش بود بعدها پیغام داد و گفت: 🔰 این بالاترین افتخار بود که من در آغوش (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) جان دادم... @parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم 📖 صفحه۴۲ شرکت در ختم قرآن برای فرج @parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊 ✨اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم✨ 🌷شادی_روح_شهدا_ @parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥ویژگی 🎙: ♦️امام اولین کاری که کرد سیلی زدن به ترس بود. اول ترس را در حوزه و در طلاب کشت، بعد ترس را در جامعه کشت. وقتی امام این خوف را شکست امامی که در زمان خودش، خواندن اعلامیه‌های امام رعب آور بود، امام آن سخنان آتشین و بلند را بیان کرد. در روز اول که هیچ کس با او نبود گفت و در روز آخر که همه ملت با او بودند نه این ملت ملت‌های متعددی با او بودند امام باز فرمود این رمز موفقیت امام[خمینی] بود. @parastohae_ashegh313
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
🍃🌸🍃 🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 زندگی نامه #سردار_شهید_مهدی_زین‌الدین 📔کتاب ستارگان حرم کریمه #
🍃🌸🍃 🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 زندگی نامه 📔کتاب ستارگان حرم کریمه - چهل وسوم اولین باری بودکه می رفتم جبهه ، سنی نداشتم ، چهارده سالم بود. با یکی از رزمنده های شهرستانی حرفم شد، مقصربود. خبرکه به آقا مهدی رسید توبیخم کرد و کارت شناسایی ام را گرفت. به دلم خورد. گفت (( هفته دیگه بیا کارتت رو بگیر.)) هفته بعدرفتم سنگرش ، دراز کشیده بود . تا نگاهش به من افتاد، از جا بلندشد، خوش و بشی کرد و رفت سراغ‌ساکش ، یک قوطی سوهان در آورد و تعارف کرد، بعدهم گفت ((بیا این کارتت ، ما که بچه قم هستیم باید برای بقیه الگو باشیم.)) آمدم بیرون ، رفتارش به دلم نشست. ✍🏻نویسنده کتاب 🌷نثار روح مطهر سردار شهید مهدی زین‌الدین ... @parastohae_ashegh313 ━━━━━━༺♥️༻ ━━━━━━