#زیارتنامه_شهدا🕊
✨اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم✨
#شهیدسعیدزقاقی
🌷شادی_روح_شهدا_#صلوات
#اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
💠در رفتار و برخورد بسیار مودب و فردی رُک بود اما هیچ وقت بی ادبی و بی احترامی در کلامش نبود.
🔸💠من 4 سال از سعید بزرگتر بودم و با اینکه درجه نظامی سعید از من بیشتر بود هیچ وقت جلوتر از من حرکت نمی کرد و هیچ کس را با اسم کوچک صدا نمی کرد.
🔹خود را #محاسبه_نفس میکرد مثلا در بحث ارزشیابی فردی نمرهای به سعید داده بودند و خودش در فرم #ارزشیابی آن عدد را کم کرده بود.
🔸سعید استادعقیدتی بود و مبلغی بابت تدریس به حسابش واریز می شد اما این پول را می گرفت و پس می داد و می گفت من دوست دارم برای #رضای_خدا کار کنم.
#شهید_سعید_کمالی_کفراتی
🌷یادش با ذکر #صلوات
@parastohae_ashegh313
#قسمت141
بچه ها بزرگ شده بودند و برای دخترها، خواستگار می رفت و می آمد. با توافق عمه، پدرم خانۀ مشــترک را فروخت و ســهم عمه را داد.منصور خانم دخترعمــه ام، بــه خانــۀ بخــت رفــت و عمــه و بچه هــاش _ حســین و اصغــر_ به تهــران رفتنــد و آقــام در منطقــه ای بیابانــی کــه به «چالۀ قامِ دیــن» معروف بود، زمین خرید و خانه ساخت. «چالۀ قامِ دین»1 بیابانی دور از شهر، با دره ای پردرخت و پرآب بود که چند خانه بیشترد ر کنارا یند رختانس اختهن شدهب ود.ا مکاناتا ولیهن داشتیم،م ادرمب اردار بود آب را با تلمبۀ دستی از چاه می کشیدم و در نبودِ پدرم و پسرعمه ام _حسین _ کارهای مردانه به دوش من افتاده بود. خرید می کردم و حیاط را آب وجارو می زدم و با تلمبه حوض را پر می کردم. برای پر کردن حوض باید نزدیک صد مرتبه، تلمبه ها را می شمردم و شماره های آخر ، نفسم بالا نمی آمد، خیس عرق می شدم و از کت وکول می افتادم. سر حوض می نشستم و به ماهی های قرمزی که داخل حوض می چرخیدند، نگاه می کردم تا خستگی را از تن به در کنم. چالۀ قامِ دین اصلاً شوروحال محلۀ بُرج و صفای زندگی با عمه و بچه هایش را نداشت. اگرچه برادرم علی به دنیا آمد، اما سرگرمی من، رفتن به خانۀ دخترعمه _منصور_ بود که با قوم وخویش شوهرش، در چالۀ قامِ دین، خانه ساخته بودند. زندگیمان آمیخته با سختی و رنج بود.
🥀خاطرات همسر شهید سردار حسین همدانی🥀
@parastohae_ashegh313
#قسمت142
مامان برای شستن لباس ها، کنار حوض، وســواس داشــت. رودخانه ای نزدیکمان بود که زمســتان ها از سرتاســر آن، بخار بالا می آمد. می گفت: «سالار، رخت ها را بردار و بریم سر اِصیل.» اینکــه مــادرم مثــل آقــام، ســالار صدایــم می کرد، می خواســت هندوانه زیر بغلم بدهد و می فهمیدم که کار سختی پیش روست. روی آبِ رودخانه، یخ زده است. زن ها با تشت و لباس، کنار «اِصیل» که از آب رودخانه جمع می شد، می ایستادند و لباس ها را نوبتی می شستند. ما دیر رسیده بودیم. باید صبرمی کردیم؛ که خانم ها، لباس هایشــان را آب بکشــند و بروند. نوبــت مــا کــه رســید، عصــر شــد. آفتــاب بود امّا گرما نداشــت و زورش به ســرما نمی چربیــد. لباس هــا را شســتیم و آب کشــیدیم و روی تشــت و تــوی زنبیــل گذاشتیم و آمدیم به طرف خانه. دســتانم از ســرما باد کرده و ســرخ شــده بود. به مامانم می گفتم «مُردم از ســرما» درمانده می گفت: «پروانه جان، چکار کنم که آب یخه، دستا تو بزار زیر بغلت، شــاید گرم شــی.» می گذاشــتم امّا فایده ای نداشــت. بالا و پایین می پریدم و غُر می زدم. دســتهایم لُپ لُپ می کرد و مثل نبض می زد. اشــکم که درآمد، مامان دستانم را جلوی دهانش گرفت و با نفسش گرم کرد. گفتم: «تقصیر شماست. اگه ما هم مثل بقیه زودتر سر چشمه می رفتیم، آب می کشیدیم، این جوری نمی شد.» مامان نازونوازشم می کرد و می گفت: «پروانه جان، آب یخ زده، تقصیر من نیست.» به غیراز رفتن به «اصیل» هفته ای یک بار مامان جمعمان می کرد می برد به حمام.
🥀خاطرات همسر شهید سردار حسین همدانی🥀
@parastohae_ashegh313
🔰 کار کارستان امام(ره)
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی:
🔷امام کاری کرد کارستان. هیچ عالمی در تاریخ شیعه، هیچ مرجعی در تاریخ شیعه، نه دیروز و نه امروز، قادر نبود کاری که امام انجام داد، را انجام بدهد. امام در اوج ناباوری و حتی در زمان مخالفت بعضی از برجستگان عالم تشیع، تاسیس حکومت اسلامی را در فکر پروراند و در اولین فرصت به مرحله اجرا گذاشت.
🔹سخنرانی در کنگره ۸۰۰۰ شهید استان گیلان - ۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۵
#امام_خمینی(ره)
#اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
🍃🌸🍃 🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 زندگی نامه #سردار_شهید_مهدی_زینالدین 📔کتاب ستارگان حرم کریمه #
🍃🌸🍃
🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷
زندگی نامه #سردار_شهید_مهدی_زینالدین
📔کتاب ستارگان حرم کریمه
#قسمت- چهل و دوم
داشتیم از خط برمی گشتیم اهواز، راهِ طولانی همه را خسته کرده بود. گفت((برای این که بیشتر خسته نشیم و حوصله مون سر نره ، هرکس یه حدیث بخونه.)) خودش شروع کرد. (( القلب حرم الله فلا تسکن حرم الله غیرالله.))به این چیزها خیلی توجه می کرد، به این که توی جمع های مان حرفی یا حدیثی از ائمه (علیهم السلام) باشد. می گفت روی خودسازی نیروها اثر دارد.
..امام صادق(علیه السلام) فرمودند:
((قلب حرم خداست. درحرم خدا غیر خدا را ساکن مگردان.))
📚بحارالانوار، ج ۶۷، ص ۲۵
✍🏻نویسنده کتاب #مهدی_قربانی
🌷نثار روح مطهر سردار شهید مهدی زینالدین #صلوات
#ادامه_دارد...
#اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
━━━━━━༺♥️༻ ━━━━━━
#فرمانده_قلب_ها
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•°
﷽
رهبر انقلاب: اگر مدافعان حرم مبارزه نمیکردند باید در کرمانشاه و همدان میجنگیدیم...
شهدا رفتن تا ما بمانیم....
خوش به حالشون که عاقبت
به خیر شدند..))💔
#مدافعان_حرم
#شهادت_عزت_ابدیست
#شهید_محمدرضا_دهقانامیری
🎤حاج #مہدۍرسولے
@parastohae_ashegh313
⦙💚🕊⦙
#شھیدمحمـودرضابیضائی
✨نگاهے ویژه
بہ مسئلہ #انتـظار و وجـود مقدس #امـام_زمـان(عجلاللّٰہ) داشت و در عمـل بہ وظایـف خود نسبت بہ امام(عجلاللّٰہ) لحظہای غافل نبـود چنان کہ در فرازی از نامہ ایشان بہ همسرشان آمده است:
🌹«باید بہ خودمـان بقبولانیم کہ در این زمـان بہ دنیا آمدهایم و شیعـہ هم بہ دنیا آمده ایم کہ مؤثـر در تحقق ظهور مولا(عجلاللّٰہ) باشیـم و این همراه با تحمل مشکلات، مصائب، سختیها، غربتها و دوریهاست و جز با فـدا شدن محقق نمیشـود حقیقتاً.»
#اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
#امام_خمینی_ره
🏼آخرین سخنم در اینجا با شما اینکه، به جمهوری اسلامی که ثمره خون پدرانتان است، تا پای جان وفادار بمانید؛ و با آمادگی خود و صدور انقلاب و ابلاغ پیام خون شهیدان، زمینه را برای قیام منجی عالم و خاتم الاوصیاء و الاولیاء، حضرت بقیة الله - روحی فداه - فراهم سازید.
📚 صحیفه امام، ج ۲۰، صفحه ۳۸
#امام_زمان
#اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
Part04_حاج قاسم.mp3
7.36M
#کتاب_صوتی 🎧
📕حاجقاسم
قسمت 4⃣
#شهیدحاجقاسمسلیمانی
#اللهمعجللولیکالفرج
═════°✦🌹✦°═════
قسمت3 👇🏻
https://eitaa.com/parastohae_ashegh313/26773
#باشهدا...
در لحظه #شهادت لبخند زیبایی بر لبانش بود
بعدها پیغام داد و گفت:
🔰 این بالاترین افتخار بود که من در آغوش #امام_زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) جان دادم...
#شهید_محمدرضا_تورجی_زاده
#اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
بسم الله الرحمن الرحیم
#هر_روز_با_قرآن
📖 صفحه۴۲
شرکت در ختم قرآن برای فرج
#اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
#زیارتنامه_شهدا🕊
✨اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم✨
#شهیدمحمدمهدیزندینیا
🌷شادی_روح_شهدا_#صلوات
#اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥ویژگی #امام_خمینی_ره
🎙#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی:
♦️امام اولین کاری که کرد
سیلی زدن به ترس بود.
اول ترس را در حوزه
و در طلاب کشت،
بعد ترس را در جامعه کشت.
وقتی امام این خوف را شکست
امامی که در زمان خودش،
خواندن اعلامیههای امام
رعب آور بود،
امام آن سخنان آتشین و بلند را بیان کرد.
در روز اول که هیچ کس با او نبود
گفت #خدا
و در روز آخر که همه ملت با او بودند
نه این ملت
ملتهای متعددی با او بودند
امام باز فرمود #خدا
این رمز موفقیت امام[خمینی] بود.
#اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
🍃🌸🍃 🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 زندگی نامه #سردار_شهید_مهدی_زینالدین 📔کتاب ستارگان حرم کریمه #
🍃🌸🍃
🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷
زندگی نامه #سردار_شهید_مهدی_زین_الدین
📔کتاب ستارگان حرم کریمه
#قسمت- چهل وسوم
اولین باری بودکه می رفتم جبهه ، سنی نداشتم ، چهارده سالم بود. با یکی از رزمنده های شهرستانی حرفم شد، مقصربود. خبرکه به آقا مهدی رسید توبیخم کرد و کارت شناسایی ام را گرفت. به دلم خورد. گفت (( هفته دیگه بیا کارتت رو بگیر.)) هفته بعدرفتم سنگرش ، دراز کشیده بود . تا نگاهش به من افتاد، از جا بلندشد، خوش و بشی کرد و رفت سراغساکش ، یک قوطی سوهان در آورد و تعارف کرد، بعدهم گفت ((بیا این کارتت ، ما که بچه قم هستیم باید برای بقیه الگو باشیم.)) آمدم بیرون ، رفتارش به دلم نشست.
✍🏻نویسنده کتاب #مهدی_قربانی
🌷نثار روح مطهر سردار شهید مهدی زینالدین #صلوات
#ادامه_دارد...
#اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
━━━━━━༺♥️༻ ━━━━━━
#فرمانده_قلب_ها
#قسمت144
یک بار چوب برداشتم از سر شیطنتی که داشتم، داخل لانۀ زنبوری که نزدیک چشمه بود، کردم. دخترعمه کنارم بود و حواسش به دویست، سیصد زنبوری کــه از لانــه بیــرون آمدنــد، نبــود. من زودتر فرار کردم و زنبورها به جان دختر عمه افتادند. به قدری دست و صورت و پلکهایش را نیش زدند که چشمانش معلوم نبود. دســتش را گرفتم و برگشــتیم. مادرم، نگفته فهمید که دســته گل را من آب دادم ولی به رویم نزد فقط به خاطر اینکه به منصورخانم روحیه بدهد، گفت: «منصور شدی مثل تُنگِلِه.»1 وقتــی بــه خانــه برگشــتیم، دعوام کــرد کــه «ایــن چه بلایــی بود ســر دخترعمه ات آوردی؟!» دخترعمــه، مدّتــی از خانــه بیــرون نمی آمد. فاصلۀ، ســنی چندانی با مادرم نداشت. مثل دوتا خواهر بودند، وچون دختر نداشت وقتی به خانۀ ما می آمد به مادرم می گفت: «خانم عروس، اجازه بده، پروانه رو ببرم پیش خودم.» مادرم اولش سخت می گرفت و می گفت: «کار داره، درس و مشقش می مونه.» امّا بالاخره راضی می شد. وقتی به خانۀ دخترعمه می رفتم، باز دست از شیطنت برنمی داشتم.بااینوحال دخترعمه،مثل آبجی ایران،خانم بود و مراتحمل می کرد. به خانۀ دخترعمه به خاطر شباهتش به خانۀ خودمان، خانۀ دوقلو می گفتیم. خانــۀ دوقلــو مثــل خانــۀ ما در دلِ صحرا در حصار زمین کشــاورزی و رودخانه بود.
🥀خاطرات همسر شهید سردار حسین همدانی🥀
@parastohae_ashegh313