شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 زندگی نامه #سردار_شهید_مجید_زینالدین 📔کتاب ستارگان حرم کریمه #قسمت
🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷
زندگی نامه #سردار_شهید_مجید_زینالدین
📔کتاب ستارگان حرم کریمه
#قسمت_ششم
یادم نمی آید حتی یک بار باهم دعوا کرده باشند. برای مهدی احترام خاصی قائل بود. ازش حرف شنوی داشت. مهدی را معلم خودش می دانست. وقتی خواسته ی مهمی از مجید داشتیم ، آقا مهدی را واسطه می کردیم. آقا مهدی که می گفت رد خور نداشت
✍🏻نویسنده کتاب #لیلاموسوی
🌷نثار روح مطهر سردار شهید مجید زینالدین #صلوات
#ادامه_دارد...
#اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
━━━━━━༺♥️༻ ━━━━━━
#فرمانده_قلب_ها
#قسمت198
سراسیمه جلو رفتم چشمانم حسین را می جست. دیدمش. روی برانکارد دراز کشیده بود و دست تکان می داد، کمی آرام شدم. دو نفر سر و ته برانکارد را گرفتند و به خانه آوردنش. تیر به پایش خورده بود. زخم را در ماهشهر بسته بودند. اما هنوز لباس خاکی و شوره زدۀ جبهه تنش بود و شلوارش خونی، صورتش سوخته و سیاه و کف پاهایش پر از تاول های ترکیده. باور نمی کردم زنده ببینمش. لال شده بودم. وهب با ریش هایش بازی می کرد و مواظب بودم که روی پایش نیفتد. حاج آقا مختاران وقت رفتن، به شکلی که حســین نشــنود، گفت: «گلولۀ تیربار خورده به پاهاش، نمی خواســت بیاد عقب، به زور آوردیمش.» هر روز از بهداری ســپاه می آمدند و زخم را ضدعفونی می کردند. تب داشــت ولی به روی خودش نمی آورد. مبادا نگران شوم. پرسیدم: «چرا بیمارستان نموندی؟» گفت: «یه زخم ســطحیه. تیر به گوشــت خورده و بیرون رفته، زود خوب می شــه.» و به حاج آقا مختاران تلفن زد. 7 ماهه بودم وهب هم نحسی می کرد. انتظار داشتم تا به دنیا آمدن فرزند دوممان بمانــد. ابــرو گــره کــردم: «کجــا؟ یعنــی نیومده می خــوای برگردی بــا این زخم؟!» برعکــس مــن، تبســم کــرد و گفــت: «بچه هــا رســیدن پشــت دروازۀ خرمشــهر. حاج احمد متوسلیان هم مثل من از پا ترکش خورده ولی برگشته.»
🥀خاطرات همسر شهید سردار حسین همدانی🥀
@parastohae_ashegh313
#قسمت199
تــو بــا ایــن پــای زخمــی حتی نمی تونی بایســتی، حداقل بمــون، زخمت که خوب شد برو. آهی کشید کها زت هو جودشب الاآ مد:« شایدا ونو قتد یرش دهب اشه،ح اج محمودت نهاس.» همــان روز حاج آقــا مختــاران بــا همــان آمبولانــس آمد با دو تــا عصا به جای آن دو نفــر کــه آورده بودنــش. حســین عصاهــا را زیــر بغــل زد. ســیر نگاهــم کــرد و کشان کشان تا پای آمبولانس رفت. و رفت.«خرمشهر، شهر خون آزاد شد.» ایــن خبــر را از تلویزیــون شــنیدم و دیــدم تصویــر هــزاران، هــزار عراقــی را کــه زیرپوش هایشان را درآورده بودند و دست هایشان به علامت تسلیم بالا بود. مــردم همــدان تــوی خیابان هــا آمــده بودند و ماشــین ها توی روز با چراغ روشــن می رفتنــد و بــوق شــادی می زدنــد. بــوی اســپند و با نــگ صلــوات در همه جــا پیچیده بود. سر چهارراه ها شیرینی پخش می کردند و به هم تبریک می گفتند. وهب را بغل کرده بودم و توی خیابان می گشتم که چشمم به پلاکاردی افتاد که میخکوبم کرد. نوشته بود: «پرواز ملکوتی فرمانده سپاه همدان و جانشین تیپ 72 محمد رسول الله حاج محمود شهبازی بر مردم شریف و انقلابی...» چشــمانم ســیاهی رفت و یک گوشــه نشســتم. حاج محمود و حســین مثل یک روح در دو بدن بودند. می توانســتم حدس بزنم که حســین چه حال و روزی دارد. دیگر نه به فکر زخم پای او بودم و نه در اندیشــۀ بچۀ تو راهی ام. فقط از خدا می خواستم، او را زنده ببینم. تا یکی از بچه های سپاه را که از خرمشهر آمــده بــود، دیــدم و از حســین پرســیدم، گفــت «حالــش خوبــه، عصــا رو هم کنار گذاشته.» پرسیدم: «پس چرا نمی آد؟!» سکوت کرد و رفت.
🥀خاطرات همسر شهید سردار حسین همدانی🥀
@parastohae_ashegh313
#قسمت200
چنــد روز بعــد پیکــر محمــود شــهبازی و ســایر شــهدای فتــح خرمشــهر را برای تشــییع به همدان آوردند. پشــت ســر تابوت او از میدان امام تا خیابان شــهدا رفتم. احســاس می کردم پشــت تابوت حســین می روم. همسر حاج آقا سماوات که نگرانی ام را می دید، گفت: «نگران نباش، حسین آقا حالشون خوبه اما چون مسئولیت دارن، ناچارن بمونن.» محمود شهبازی را برای تدفین به شهرش اصفهان بردند. تعدادی از خواهران سپاهیه مب ها صفهانر فتهب ودندو م ی گفتند:« پدرو م ادرش هیدش هبازیت ار وزت شییع نمی دونستن،ف رزندشون،ف رماندهس پاهه مدانو ج انشینت یپم حمدر سول اللهب وده.» شهادت شهبازی داغی سنگین بر دل حسین بود. این را در لابه لای، نامه ای که برایم نوشت، فهمیدم. نوشته بود: «محمود شهبازی رفت. دنیا براش کوچیک بود، خیلی کوچیک!» و در انتهای نامه احوال وهب و بچۀ توراهی ام را پرسیده بود. فرزندمان پسر بود و قرار بود اسمش مهدی باشد. پابه ماه بودم. خواهرم ایران از وهب مواظبت می کرد. عمه هم تهران بود و چند ماهی می شد که پدرم، پس از ســال ها تنهایی، به اصرار بزرگ ترها، زن گرفته بود. وقتی مهدی به دنیا آمد از بیمارستان به خانه آمدم. نــه همســری، نــه مــادری و نــه مادر شــوهری، تنهــا ایران بود که مثــل پروانه دورم می چرخیــد. دلــم داشــت از غصــه می ترکیــد. انگارنه انــگار که مهــدی به دنیا آمده است. اما باید غصه و دلتنگی ام را پنهان می کردم
🥀خاطرات همسر شهید سردار حسین همدانی🥀
@parastohae_ashegh313
°•☆🕊
مدافعحرم #شهیدشجاعتعلمدارے
✳️ سرهنگ پاسدار شهید شجاعت علمداری یکی از خلبانانی بود که جان خود را فدای امنیت کشور و پاکسازی منطقه از لوث وجود اشرار داعشی کرد. وی از چهرههای مطرح و عالی در حوزه هوافضای سپاه بود.
🔰 شهید علمداری پس از أخذ مدرک لیسانس از دانشگاه امام حسین علیهالسلام لباس مقدس پاسداری را بر تن کرد و به عنوان پاسداری نمونه و ممتاز به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیوست.
❇️ سپس بعد از گذراندن چندین دوره تخصصی خلبانی، به عنوان خلبان بالگرد در نیروی هوانیروز سپاه پاسداران به خدمت مشغول شد. با ورود فناوری نوپای پهپاد به هوا فضا، شهید علمداری به همراه چندتن از خلبانان برتر انتخاب شدند تا دورههای لازم را آموزش ببینند.
🌹سرانجام شهید والامقام علمداری در نهم تیرماه۱۳۹۳ طیّ نبرد با داعش به هنگام دفاع از حریم اهل بیت در سامرای عراق و در جوار بارگاه ملکوتی امام حسن عسکری علیهالسلام بر اثر ترکش خمپاره به شهادت رسید.
🌟هدیہ بہ روح مطهر شهدا #صلوات
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفرَجَهُم
#اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲#استوری #حجاب
🚫"مبادا تار مویی از شما
نظر نامحرمی را به خود جلب کند"
#شهید_محسن_حججی
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
@parastohae_ashegh313
#نماز_اول_وقت #سیره_شهدا
🕌 نماز را به جماعت اقامه میڪرد و از بچه ها می خواست به هر شڪل(حتی بدون وضو و ...) در نماز شرڪت کنند و همیشه بعد از نماز دعای فرج را می خواند و اینچنین فرصت ارتباط بچه ها با امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را فراهم می کرد. طلبه مدافع حرم #شهیدحجتاسدی #الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجَهُمْ #امام_زمان#اللهمعجللولیکالفرج @parastohae_ashegh313
نوعروس 6.mp3
27.7M
#کتاب_صوتی 🎧
📕 نوعروس
قسمت 6⃣
#شهیدهرقیهرضایی
#اللهمعجللولیکالفرج
═━⊰⫸✨🕋✨⫷⊱━═
قسمت5 👇🏻
https://eitaa.com/parastohae_ashegh313/27335
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #مستند | #قلاویزان
مستند کوتاه "ساعت ده شب"
#روایتی متفاوت از #آزادسازی_مهران
🎬مستند "ساعت ده شب" به روایت خواهر یک رزمنده مفقود در عملیات کربلای یک می پردازد.
➖ این مستند حاصل یک ماه پژوهش خادمین شهدا، بررسی ناب ترین تصاویر آرشیوی و بیش از 3000 کیلومتر سفر در مناطق جنگی می باشد.
تصویربردار: علی زرین
تدوینگر: محمد جواهریان
با #روایتگری حاج حسین یکتا
تهیه شده در مرکز رسانه نور
#اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
بسم الله الرحمن الرحیم
#هر_روز_با_قرآن
📖 صفحه۶۷
شرکت در ختم قرآن برای فرج
#اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
#زیارتنامه_شهدا🕊
✨اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم✨
#شهیدمحراب
#آیتاللهشهیدمحمدصدوقی
🌷شادی_روح_شهدا_#صلوات
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفرَجَهُمْ
#اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#روایت شهادت شهید محراب آیتالله #شهیدمحمدصدوقی
🗓یازدهم تیرماه یادآور عروج بزرگ مردی است که همواره خار چشم دشمنان بود.
#سالروزشهادت (ماه رمضان ۶۱ )
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
#اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 زندگی نامه #سردار_شهید_مجید_زینالدین 📔کتاب ستارگان حرم کریمه #قسمت
🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷
زندگی نامه #سردار_شهید_مجید_زینالدین
📔کتاب ستارگان حرم کریمه
#قسمت_هفتم
خوش استعداد بود. زمانی که سقز بودیم. خیلی زود از بچه های مدرسه زبان کردی را یاد گرفت ، یک نوار کردی پیدا کرده بود ، برای ما می گذاشت و ترجمه می کرد.
✍🏻نویسنده کتاب #لیلاموسوی
🌷نثار روح مطهر سردار شهید مجید زینالدین #صلوات
#ادامه_دارد...
#اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
━━━━━━༺♥️༻ ━━━━━━
#فرمانده_قلب_ها
▫️فَإِنَّهُ يُنَادِي مُنَاد يَوْمَ الْقِيَامَةِ: «أَلاَ إِنَّ کُلَّ حَارِث مُبْتَلىً فِي حَرْثِهِ وَ عَاقِبَةِ عَمَلِهِ، غَيْرَ حَرَثَةِ الْقُرْآنِ فَکُونُوا مِنْ حَرَثَتِهِ وَ أَتْبَاعِهِ
🟤چرا که روز قيامت، منادى صدا مى زند: آگاه باشيد! امروز هر کس گرفتار بذرى است که افشانده و در گرو عاقبت اعمال خويش است ; جز آنان که بذر قرآن افشاندند. شما نيز از بذر افشانان قرآن و پيروان آن باشيد
✍اين سخن اشاره به حديث معروف «الدنيا مزرعة الآخرة» است که هر کسى در اين سرزمين، بذرى مى افشاند، محصول آن را روز قيامت درو مى کند. امام عليه السلام مى فرمايد: شما در اين مزرعه بذرهاى آيات قرآن را بپاشيد ; چرا که تنها بذر مفيد و پرثمر، همين بذر است و ديگران گرفتار زيان و خسران اند. آن ها که اعمالشان با تعليمات قرآن هماهنگ است، بذر افشانان قرآنند و آن ها که رفتارشان بر خلاف قرآن است، از قرآن بيگانه و مبتلا و گرفتارند.
📙#خطبه_176
@parastohae_ashegh313