🚗 ﺷﺨﺼﯽ ﺑﺎ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺷﺨﺼﯽ ﺍﺵ ﺑﻪ ﻣﺴﺎﻓﺮﺕ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ.
🏞 ﻣﻮﻗﻊ ﺍﺫﺍﻥ ﻇﻬﺮ ﺗﻮﯼ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺟﺎﺩﻩ ﻫﺎﯼ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺷﻬﺮ، ﺭﻭﯼ ﺗﭙﻪ ﺍﯼ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﮐﺮﺩ ﭼﻮﭘﺎﻧﯽ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﻧﻤﺎﺯ ﺍﺳﺖ ﻭ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪﺍﻥ ﻫﻢ ﮐﻨﺎﺭﺵ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﭼﺮﺍ!!
🚗 ﺍﺯ ﺩﯾﺪﻥ ﺍﯾﻦ ﺻﺤﻨﻪ ﻟﺬﺕ ﺑﺮﺩ ﻭ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺭﺳﺎﻧﺪ.
👨🏻ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﭼﻪ ﭼﯿﺰ ﻣﻮﺟﺐ ﺷﺪﻩ ﺗﺎ ﻧﻤﺎﺯﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻮﻗﻊ ﺍﺩﺍ ﮐﻨﯽ؟
👴 ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ: ﻭﻗﺘﯽ ﻣﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪﺍﻧﻢ ﻧﯽ ﻣﯿﺰﻧﻢ ﺁﻧﻬﺎ ﮔﺮﺩ ﻣﻦ ﺟﻤﻊ ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ. ﺣﺎﻝ ﻭﻗﺘﯽ ﺧﺪﺍ ﻣﻦ را صدا میزند ﺍﮔﺮ ﺑﻪ ﺳﻤﺘﺶ ﻧﺮﻭﻢ ﺍﺯ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﻫﻢ ﮐﻤﺘﺮم...!!
⚠از پاهایی که نمی توانند تو را به سمت ادای نماز ببرند انتظآر نداشته باش تورا به بهشت ببرند.
🌐 @partoweshraq
#داستان_کوتاه
#پندها
💠❓📚 ✍🏻💠 #پــرســمــان
❓سئوال: چرا پیامبر(ص) دارای همسران متعدد بوده اند این مسئله سبب شده که دشمنان این روز ها بر اسلام هجمه وارده کرده و حمله کنند؟!
✅پاسخ:
📚 در تفسیر شریف نمونه چنین آمده است:
🔅«ازدواج پیامبر(ص) با زنان متعدد و مختلف، براى حل یک سلسله مشکلات اجتماعى و سیاسى در زندگى او بوده است.
👌🏻زیرا مى دانیم: هنگامى که پیامبر نداى اسلام را بلند کرد، تک و تنها بود، و تا مدت ها جز عده محدود و کمى به او ایمان نیاوردند، او بر ضد تمام معتقدات خرافى عصر و محیط خود قیام کرد، و به همه اعلان جنگ داد، طبیعى است که همه اقوام و قبایل آن محیط، بر ضد او بسیج شوند.
💚 و باید از تمام وسایل براى شکستن اتحاد نامقدس دشمنان استفاده کند که یکى از آنها ایجاد رابطه خویشاوندى از طریق ازدواج با قبایل مختلف بود؛
⛺ زیرا محکمترین رابطه در میان عرب جاهلى، رابطه خویشاوندى محسوب مى شد، و داماد قبیله را، همواره از خود مى دانستند و دفاع از او را لازم و تنها گذاشتن او را گناهمى شمردند.
👌🏻قرائن زیادى در دست داریم که: نشان مى دهد ازدواجهاى پیامبر لااقل در بسیارى از موارد، جنبه سیاسى داشته است.
💞 و بعضى ازدواجهاى او مانند ازدواج با «زینب»، براى شکستن سنت جاهلى بوده است.
💚 بعضى دیگر، براى کاستن از عداوت، یا طرح دوستى و جلب محبت اشخاص و یا اقوام متعصب و لجوج بوده است.
👌🏻روشن است، کسى که در سن ٢۵ سالگى که عنفوان جوانى او بوده، با حضرت خدیجه ازدواج مى کند و تا ۵٣ سالگى تنها به همین یک زن قناعت مى نماید و به این ترتیب، دوران جوانى خود را پشت سر گذاشته و به سن کهولت مى رسد و بعد به ازدواج هاى متعددى دست مى زند، حتماً دلیل و فلسفه اى دارد و با هیچ حسابى آن را نمى توان به انگیزه هاى علاقه جنسى پیوند داد.
⛺ زیرا با این که مسئله ازدواج متعدد در میان عرب در آن روز، بسیار ساده و عادى بوده و حتى گاهى همسر اول به خواستگارى همسر دوم مى رفته و هیچگونه محدودیتى براى گرفتن همسر قایل نبودند، براى پیامبر ازدواجهاى متعدد در سنین جوانى نه مانع اجتماعى داشت و نه شرایط سنگین مالى و نه کمترین نقصى محسوب مى شد.
📚 جالب این که: در تواریخ آمده است اکثریت همسران او، همه زنان بیوه بودند که طبعاً نمى توانستند از جنبه هاى جنسى چندان تمایل کسى را برانگیزند.
📚 بحارالأنوار، ج ٢٢، ص ١٩١، و ١٩٢.
📚 حتى در بعضى از تواریخ، مى خوانیم:
🔅پیامبر(ص) با زنان متعددى ازدواج کرد و جز مراسم عقد انجام نشد، و هرگز با آنها آمیزش نکرد، حتى در مواردى تنها به خواستگارى بعضى از زنان قبایل قناعت کرد.
📚 همان مدرک.
⛺ آنها به همین قدر خوشحال بودند و مباهات مى کردند که زنى از قبیله آنان به نام همسر پیامبر نامیده شده، و این افتخار براى آنها حاصل گشته است، و به این ترتیب، رابطه و پیوند اجتماعى آنها با پیامبر محکمتر، و در دفاع از او مصممتر مى شدند.
👌🏻از سوى دیگر، با اینکه پیامبر مسلماً مرد عقیمى نبود ولى فرزندان کمى از او به یادگار ماند، در حالى که اگر این ازدواجها به خاطر جاذبه جنسى این زنان انجام مى شد، باید فرزندان بسیارى از او به یادگار مانده باشد.
❌ گرچه دشمنان اسلام، خواسته اند ازدواجهاى متعدد پیامبر اسلام را دستاویز شدیدترین حملات مغرضانه قرار دهند، و از آن افسانه هاى دروغین بسازند، ولى سن بالاى پیامبر به هنگام این ازدواجهاى متعدد از یک سو، و شرایط خاص سنى و قبیله اى این زنان از سوى دیگر، و قراین مختلفى که در بالا به قسمتى از آن اشاره کردیم، از سوى سوم، حقیقت را آفتابى مى کند و توطئه هاى مغرضان را فاش مى سازد.
📚 برگرفته از تفسیر نمونه، آيت الله العظمی مکارم شیرازی، ج ١٧، ص ٣٨١.
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔 eitaa.com/partoweshraq
1⃣4⃣1⃣ حکایت #ضرب_المثل «شستش خبردار شد» را میدانید؟
👍 آمده است که:
📚 برای واژه «شست» معانی متفاوتی هست. یکی از آنها قلاب آهنی موسوم به دام است که در ماهیگیری استفاده میشود.
🎣 استفاده از واژه شست در مورد قلاب ماهیگیری شاید از این رو که انگشت شست ماهیگیر در داخل یک سر قلاب گیر میکند، باشد. مثل زهگیر کمان که آن را هم شست میگویند.
🎣 هنگامی که قلاب ماهیگیری در حلقوم ماهی فرو میرود و ماهی در تکاپوی رهایی از دام است، به جهت این تکان خوردن و تلاش، صیاد قبل از هر چیز شستش خبردار میشود و تکان میخورد. قلاب را بالا میکشد و ماهی را صید میکند.
👌🏻از این روست که امروز وقتی یک نفر که البته شاید در مواقعی دیگران نخواهند، از موضوعی سر در میآورد یا امری را قبل از وقوع پیشبینی میکند، میگویند: «شستش خبردار شده».
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔 eitaa.com/partoweshraq
پرتو اشراق
🔺ظریف مخالفین خود را به پولشویی گسترده متهم کرد! 🌐 @partoweshraq
🔺آقای ظریف واقعا خسته نباشید که نقش یک ضدانقلاب تمام عیار رو برای جمهوری اسلامی بازی میکنید!!
⚠ آقای شورای عالی امنیت ملی، آقای وزارت اطلاعات، آقای قوه قضائیه منتظر اقدام سریع و قاطع شما در مقابل این اقدام بزرگ ضد امنیت ملی هستیم.
🌐 @partoweshraq
🔺گزارش نشریه آمریکایی «هیل» از شناسایی دهها جاسوس سیا در ایران و چین
💻 ایران با استفاده از یک روش بسیار ساده و ابتدایی توانست کل شبکه جاسوسی سیا را متلاشی کند!!
🌐 @partoweshraq
پرتو اشراق
🎥 #ببینید 🔺این مواجهه امروز پیرمرد طبسی با وزیر کشاورزی است! 🔺پیرمردی که در مقام یک ناصح پاک باخته
🎙 #گفتگو با پیرمردی که ستاره شبکه های مجازی شد!!
🎬 پس از انتشار ویدئویی از برخورد غیرمنتظره و دردمندانه #پیرمرد_کشاورزی با #محمود_حجتی وزیر کشاورزی که بسیار مورد اقبال افکار عمومی قرار گرفت سجاد نجفی خبرنگار ایرنا در بیرجند با او به گفتگو نشسته است.
🔅او که میرزا علی شجاعی نام دارد متولد ١٣١٢ و صاحب ٩ فرزند است. خلاصه این گفتگو را بخوانید:
🎙 من آقای وزیر را نمی شناختم گاهی تصویرش را در تلویزیون نشان می داد، از روی شباهت او را شناختم.
🔅رفتم خدمت ایشان، سلام کردم که جوابم را دادند و گفتم می خواهم یک کلام با شما صحبت کنم اجازه می دهید یا نه؟ آقای وزیر گفتند هرچه می خواهی بگو.
👌گفتم یک عدد گوجه فرنگی در مملکت هفتصد تومان شده و بعد این شعر را خواندم که:
🔅روزگار است هر روز بدتر می بینم
🔅این جهان را پر از خوف و خطر می بینم
🔅دختران را همه جنگ است با مادر
🔅پسران را به بدخواه پدر می بینم
✋و بعد گفتم خودتان می دانید و مملکتتان، دست بر شانه ایشان زدم و گفتم خداحافظ و سپس از آنجا رفتم.
🎁 پس از اینکه رفتم هنوز دور نشده بودم که هدیه ای از سمت وزیر برای من آوردند. اینکه هدیه چه بود مهم نیست اگر برگ گلی از سمت دوست باشد یک دنیا برایم ارزش دارد.
🔅خدا خیرش دهد وزیر آدم خوبی بود، اگر آدم خوبی نمی بود، نمی ایستاد که من صحبت کنم یا صحبتم را تمام کنم یا این که دستم را به شانه اش بزنم.
🔅دیدم خُلق مردم از گرانی ها تنگ است و وقتی خلق شما تنگ باشد بدانید که خلق دیگران هم تنگ است، مسئولین باید بر خرید و فروش نظارت دقیق کنند و مردم را وانگذارند؛ «ای خدا مگذار کار من به من/ گر گذاری وای بر احوال من».
🔅من دو گاو دارم که ١۵ کیلو شیر می دهند و مردم برای خرید آن صف می کشند برخی می گویند چرا گران نمی کنی وقتی همه جا گران شده و من پاسخ می دهم من برکت آن را از خدا می گیرم.
🔅زیر پوشش کمیته امام (ره) و حتی بیمه نیستم؛ ما این چهار روزی که زنده هستیم به قناعت زندگی می کنیم.
🔅خدا کند که این حرف من به نفع همه مردم و جوانان تمام شود و هرچه خدا بخواهد همان می شود.
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
Ostad Raefipour-Chalesh Javanane Emruz-Daneshgahe Esfarayen-95.12.17-24kb.mp3
22.08M
🎧 #بشنوید | #سخنرانی
⚠ چالش جوانان امروز!
🎙استاد #رائفی_پور
🗓 دانشگاه اسفراین- ١٧ اسفند ٩۵
📥 حجم ٢١ مگابایت
🌐 @partoweshraq
4_5987648301451707278.mp3
3.97M
🕥 💠📢💠 #منـبر؛ رسـانـہ شیعـہ
🎧 #بشنوید | #موعظه
🎁 عنایت #امام_رضا(ع) و زن بدهکار!!!
🎙حجت الاسلام #دانشمند
🌐 @partoweshraq
🌐 @partoweshraq
🌹 #چهارشنبه_های_امام_رضایی
#کرامات
🕑 💠🌹💠 #بـہـجٺ_خـــوبـان
📿 #استخاره_با_تسبیح
⚜ حضرت #آیت_الله_بهجت (قدس سره):
🎙بنده هم هر وقت برای خود استخاره میگیرم با تسبیح استخاره میکنم، و برای ترک هم معمولٌبه است، و اگر میانه باشد (یعنی دو بار استخاره گرفته شود و فعل و ترک هر دو خوب باشد) انجام نمیدهم، مگر اینکه فعل آن خوب، و ترکش بد باشد.
🔰توضیح بیشتر:
نحوه استخاره معظمله فرستادن سه صلوات بر محمد و آل محمد و گرفتن یک قبضه از تسبیح و جداکردن دوتا دوتا از دانههای آن است، در نهایت اگر یکی باقی ماند، خوب و اگر دوتا ماند بد است.
🔅حضرت آیت الله بهجت تأکید داشتند اگر در مرحله اول استخاره خوب آمد، حتما ترک آن نیت هم گرفته شود. لذا در استخاره بعدی به نیت انجام ندادن عمل استخاره گرفته شود، اگر دوتا ماند، یعنی ترک آن بد و در نتیجه استخاره خوب است و اگر یکی ماند یعنی ترک آن هم خوب است و لذا نتیجه استخاره میانه است.
📚 در محضر بهجت، ج ۱، ص ۲۹۳.
🌐 @partoweshraq
🕓 💠🚻💠 #مشاوره_خانواده
📚 الكافى ـ به نقل از ابن ابى يَعفور ـ : به امام صادق (عليه السلام) گفتم:
👳 مى خواهم با زنى ازدواج كنم؛ ولى پدر و مادرم، كس ديگرى را مى خواهند!
🌹امام عليه السلام فرمود:
💞 «با كسى ازدواج كن كه مى خواهى، و آن شخصى را كه پدر و مادرت مى خواهند، رها كن».
📚 الكافی، جلد ۵، صفحه ۴٠١.
🌐 @partoweshraq
#حدیث
😂 ۹ تا از کوتاهترین #جوک های ایرانی:
۱. سایپا مطمئن!!
۲. دانشگاه آزاد اسلامی!!
۳. اینترنت پر سرعت!!
۴. بانکداری اسلامی!!
۵. گارانتی!!
۶. شایسته سالاری!!
۷. کی مهریه را داده کی گرفته!!
۸. احساس تکلیف کاندیداها!!
۹. زن بگیره درست میشه!!
🌐 @partoweshraq
#طنز
🕠 📚 #داستان_دنباله_دار
#جان_شیعه_اهل_سنت؛
💚 ☪ عاشقانه ای برای مسلمانان
✒ نویسنده: فاطمه ولینژاد
🔗 قسمت سیصد و هجدهم
💭 از یادآوری خاطرات تلخ گذشته، قفسه سینهام از حجم غم سنگین شده و باز نمیتوانستم گریه کنم که بعد از شنیدن اخبار هولناک سرنوشت پدر و برادرم، اشک چشمانم هم خشک شده و شاید اقامه نماز، فرصت خوبی برای آرامش قلب بیقرارم بود.
🎪 در سایه خیمه موکبی نماز خوانده و هنوز تعقیبات نماز را تمام نکرده بودیم که برایمان نهار آوردند.
🍱 خادمان موکب در یک سینی بزرگ، ظروف یکبار مصرفی از دلمه برگ مو چیده و به همراه آب معدنی بین زائران پخش میکردند.
🍽 غذایی که هرگز گمان نمیکردم در عراق طبخ شود و چه طعم لذیذی داشت که از خوردنش حسابی سرِ کیف آمده و بدنم جان گرفت.
🏻 حالا پس از گذشت دو سه روز از شروع این سفر روحانی، به این طعم گوارا عادت کرده و مطمئن بودم که نه از مواد اولیه خوشمزه و نه از مهارت آشپز که همه دلچسبی این لقمهها از سرانگشتان بیریایی آب میخورَد که به عشق امام حسین (علیهالسلام) از جان و مال خود هزینه می کنند تا سهمی در خدمت گذاری به میهمانان حضرتش داشته باشند و همین بود که پس از صرف نهار، در لحظاتی که روی تکه موکتی کنار موکب و کمی دور از جاده نشسته بودیم و آسید احمد و خانوادهاش در گوشهای دیگر استراحت میکردند، زیر گوش مجید زمزمه کردم:
- مجید! این غذاهایی که اینجا میخوریم، مزه همون شله زردی رو میده که تو به نیت من گرفته بودی و اُوردی درِ خونهمون!
🏻از جان گرفتن خاطره آن روز دل انگیز در این مسیر رؤیایی، صورتش به خندهای شیرین گشوده شد و مثل اینکه نکتهای لطیف به خاطرش رسیده باشد، چشمانش به وجد آمد و گفت:
👌الهه! اون روز هم اربعین بود!
🌊 و نمیدانم دریای دلش به چه هوایی طوفانی شد که نگاهش در فضای اربعین گم شد و با صدایی سراپا احساس، سر به زیر انداخت:
🏻اون روز با اینکه دلم برات میلرزید و آرزوم بود که باهات ازدواج کنم، ولی باورم نمیشد دو سال دیگه تو ایام اربعین، با هم تو جاده کربلا باشیم!
👁 سپس سرش را بالا آورد، نگاهم کرد و چه نگاهی که از شورش احساسش، چشمانم به تپش افتاد و با من که نه، با معشوقش حسین (علیهالسلام) نجوا کرد:
🏻 من تو رو هم از امام حسین (علیهالسلام) دارم! اون روز تا شب پای تلویزیون نشسته بودم و فقط با امام حسین (علیهالسلام) دردِ دل میکردم! همش ده روز تا آخر ماه صفر مونده بود، ولی منم حسابی بیتاب شده بودم! بهش میگفتم به عشقت این ده روز هم تحمل میکنم، تو هم الهه رو برام نگه دار!... و دیگر نتوانست چیزی بگوید که هر دو دستش را از پشت روی زمین عصا کرد، کمرش را کشید تا خستگی سنگینی کوله را در کند و چشم به سیل جمعیتی که در جاده سرازیر بودند، در سکوتی عمیق فرو رفت.
🏻نیمرخ صورتش زیر آفتاب ملایم بعد از ظهر و حالا بیشتر از تبلور عشقش به درخشش افتاده بود که از همین برق چشمانش، نکتهای دیگر به یادم آمد و با لبخندی ملایم یادآوری کردم:
🏻پارسال شب یلدا که همه اومده بودن خونه ما، تلویزیون داشت مراسم پیاده روی اربعین رو نشون میداد. من همونجا فهمیدم که تو حسابی هوایی شدی!
🏻از هوشمندیام لبخندی زد و با نگاه مشتاقش منتظر شد تا ادامه دهم، ولی من هم باورم نمیشد که یک سال دیگر نه تنها شوهر شیعهام که حتی خودم هم در همین مسیر باشم که از روی تحیر سری تکان دادم و در برابر نگاه زیبایش زمزمه کردم:
⁉ مجید! باورت میشه؟!!!
💓 و دل مجید در میان گرد و غبار این جاده، مثل شیشه نازک شده بود که به همین یک جمله شکست و با صدایی شکستهتر شهادت داد:
📺 به خدا باورم نمیشه الهه! پارسال وقتی تو تلویزیون میدیدم همه دارن میرن، با خودم میگفتم یعنی میشه منِ بی سر و پا هم یه روز برم؟!!!
🛣 و حالا شده بود و به لطف پروردگار حدود پانزده کیلومتر از مسیر هشتاد کیلومتری نجف تا کربلا را پیموده و هنوز سه روز دیگر راه در پیش داشتیم.
🏻گاهی میترسیدم که خسته شوم و نتوانم باقی مسیر را با پای خودم بروم، ولی وقتی میدیدم چه بیماران بدحال و چه سالخوردگان ناتوانی به هر زحمتی خودشان را میکشند و به عشق امام حسین (علیهالسلام) پیش میروند، دلم گرم میشد و تازه اینهمه غیر از خیل کثیری از زن و کودک و پیر و جوانهایی بودند که از مناطق دورتری مثل بصره آمده و به گفته مامان خدیجه حدود پانزده روز پیاده میآمدند تا به کربلا برسند و چه عشقی بود این عشق کربلا!
🚨🔰 لینک #قسمت_اول برای دوستانی که تازه وارد کانال شدند:
🔗 eitaa.com/partoweshraq/8
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 برای خواندن داستان های دنباله دار، به ما بپیوندید...
▶🆔: @partoweshraq
🕠 📚 #داستان_دنباله_دار
#جان_شیعه_اهل_سنت؛
💚 ☪ عاشقانه ای برای مسلمانان
✒ نویسنده: فاطمه ولینژاد
🔗 قسمت سیصد و نوزدهم
🌄 خورشید کم کم در حال غروب بود و نمیدانم از عزم عاشقانه زائران شرمنده شده بود که اینچنین سر به زیر انداخته یا میخواست مقدمات استراحت میهمانان پسر پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) را فراهم کند که پرده روز را جمع میکرد تا بستر شب آماده شود.
🚩🏴🏳 در منظره افسانهای غروب سرخ مسیر کربلا، تا چشم کار میکرد در دو طرف جاده، پرچمهای سرخ و سبز و سیاه بر روی پایههای بلندی نصب شده و در این میان، پوسترهای بلندی خودنمایی میکردند.
🛣 پوسترهایی که بیشتر در محکومیت جنایات داعش و دیگر گروه های تکفیری و حمایت آمریکا از این فرقههای افراطی طراحی شده بود و چه هنرمندانه رژیم صهیونیستی را مورد حمله قرار داده و مسبب همه مصیبتهای جهان اسلام میدانست.
🖼 در یکی از پوسترها تصویر با شکوهی از سید حسن نصرالله، دبیر کل حزب الله لبنان نقش بسته و در زیر آن عبارت جالبی از سخنرانی این شخصیت محبوب جهان اسلام نوشته شده بود: «دولت که هیچ، کشور که هیچ، روستا که هیچ، ما حتی طویلهای هم به نام اسرائیل نمیشناسیم!»
🏻عبارتی غرورآفرین که لبخندی فاتحانه بر صورتم نشاند و تشویقم کرد تا در همان لحظه نابودی اسرائیل را از خدا طلب کنم که هنوز صحنههای مصیبت بار جنایتهای این رژیم در همین ماه رمضان گذشته در غزه را فراموش نکرده و میدانستم جنایتهای امروز داعش در عراق و سوریه هم بازی کثیفی برای سرگرم کردن دنیا و به فراموشی سپردن نسل کشی اسرائیلی هاست.
🌄 با غروب قرص خورشید، ما هم دل از این مسیر بهشتی کَندیم و برای استراحت به یکی از موکبهای کنار جاده رفتیم.
🏬 ساختمانی با دو سالن سیمانی مجزا برای بانوان و آقایان که با سلیقه فرش شده و صاحب موکب با خوشرویی تعارفمان میکرد تا داخل شویم و افتخار میزبانی از زائران امام حسین (علیهالسلام) را به او بدهیم.
👳🏻🏻 آسید احمد و مجید، وسایل مربوط به ما را از کولههایشان خارج کردند و به دستمان دادند که دیگر باید از هم جدا میشدیم و من به همراه مامان خدیجه و زینبسادات به سالن خانمها رفتم.
🛏 دور تا دور دیوارهای سالن، تشک و پتو و بالشتهای نو و تمیزی برای استراحت میهمانان چیده شده و خانم صاحبخانه راضی نمیشد خودمان دست به چیزی بزنیم که خودش تشکها را برایمان پهن کرد و بالشت و پتو هم آورد تا راحت دراز بکشیم که اینهمه که ما از پذیرایی خالصانه و بیریای شیعیان عراقی لذت میبردیم، پادشاهان عالم در ناز و تنعم نبودند.
👥👥 زنان عربی که در همان سالن استراحت میکردند، دلشان میخواست به هر زبانی با ما ارتباط برقرار کرده، بدانند از کجا آمدیم و چه حس و حالی داریم و به جای من و زینبسادات که از حرفهایشان چیز زیادی متوجه نمیشدیم، مامان خدیجه با مقدار اندکی که از زبان عربی میدانست، هم صحبتشان شده و همچون کسانی که سالهاست همدیگر را میشناسند، با هم گرم گرفته بودند.
💚 گویی محبت امام حسین (علیهالسلام) وجه مشترک تمام کسانی بود که اینجا حاضر بودند و همین وجه مشترک، نه فقط عراقی و ایرانی که افرادی از کشورهای مختلف را مثل اعضای یک خانواده که نه، مثل یک روح در هزاران بدن، دور هم جمع کرده بود که با چشم خودم پرچمهایی از کشورهای مختلف آسیایی و آفریقایی و حتی کشورهایی مثل روسیه و نیوزیلند را دیدم و اینها همه غیر از حضور میلیونی زائران ایرانی و افغانی و دیگر کشورهای عربی منطقه بود.
👌مامان خدیجه با خانم عربی که کنارش نشسته بود، هم صحبت شده و من و زینبسادات بیشتر با هم حرف میزدیم.
🚨🔰 لینک #قسمت_اول برای دوستانی که تازه وارد کانال شدند:
🔗 eitaa.com/partoweshraq/8
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 برای خواندن داستان های دنباله دار، به ما بپیوندید...
▶🆔: @partoweshraq
🕕 💠🌷💠 #سـیـره_شـہـداء
⚰ وقتی که از مراسم وداع با شهید برگشتم ساعت یازده صبح بود که با همان چادر سیاه خسته خوابم برد.
در خواب «حسین» را با همان لباسهای خاکی در ضریح حضرت بیبی زینب (س) دیدم.
✋ دستمال سفید در دستش بود و با لبخند گفت اجازه میدهی ضریح را تمیز کنم؟
👁 من هم با چادر سیاه که به سر داشتم و با چشمان گریان روبهروی او ایستاده بودم سرم را به علامت تأیید تکان دادم!
‼در صورتی که من تا حالا نه سوریه رفته بودم که ببینم ضریح بیبی زینب (س) به چه صورت است و نه عکسی از آنجا دیده بودم.
📸 وقتی که عکس ضریح را به من نشان دادند دیدم دقیقاً همان چیزی است که در خواب دیدم!!
🎙راوی همسر شهید.
🌷 تخریب چی مدافع حرم #شهید_حسین_هریری
🌐 @partoweshraq
⚜ #نکات_ناب_استاد_انصاریان
🌹کسی که در برابر جاذبههای شیطانی، خودنگهدار باشد به تقوا میرسد، مانند حضرت یوسف(ع) که در مقام ظاهری، عزیز مصر و در مقام باطنی به نبوت رسید.
🌐 @partoweshraq