🕓 💠🚻💠 مشاوره خانواده
⚜🚺⚜🚼⚜🚹⚜
❓سؤال: سلام پسر ۹ ساله ای دارم. پسرم اگه کسی بهش زور بگه، حتی همسن سال های خودش خیلی زود کوتاه میاد!
چکار کنم که اینجوری نباشه؟
✅ پاسخ:
⛔ مهارت نه گفتن را به کودکانمان بیاموزیم.
👂متاسفانه گاهی والدین به کودکان خود می گویند، آنها موظفند که به حرف بزرگتر ها گوش کنند و این را نشانه ی احترام قلمداد می کنند.
👦👧 اما باید به فرزندانمان از دوران کودکی بیاموزیم که همیشه مجبور نیست به دیگران کمک کند یا حرف غیرمنطقی آنها را بپذیرد.
👌کمک کردن به دیگران تا جایی امکان پذیر است که به اهداف خودمان خللی وارد نکند و همچنین باید اعتماد به نفس او را تقویت کنیم.
💖 بدین صورت که کودک مطمئن شود او را بخاطر خودش دوست داریم نه کارهایی که برایمان انجام می دهد.
☝پس مهارت نه گفتن سبب می شود کودک زیر بار حرف زور نرود و خواسته های غیرمنطقی دیگران را رد کند و چون اعتماد به نفس بالایی دارد، ترس از دست دادن دیگران را ندارد.
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔 eitaa.com/partoweshraq
▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 ببینید
😐 تلاش یک صهیونیست برای پوشاندن تصاویر تبلیغاتی برهنه!
😐 این در حالیه که از همین جا برای جهان نقشه فساد و فحشا می کشند.
🌐 @partoweshraq
🕠 📚 #داستان_دنباله_دار
#جان_شیعه_اهل_سنت؛
💚 ☪ عاشقانه ای برای مسلمانان
✒ نویسنده: فاطمه ولینژاد
🔗 قسمت شصت و چهارم
🚪در اتاق را که باز کردم، دیدم مجید همانطور که روی مبل نشسته، از خستگی خوابش برده است.
آهسته در را پشت سرم بستم و به آشپزخانه رفتم.
خوشبختانه مجید هوشیاری به خرج داده و شعله زیر غذا را خاموش کرده بود.
🍽 غذا را کشیده و میز شام را چیدم که از صدای به هم خوردن قاشقها چشمانش را گشود و با دیدن من با لحنی خوابآلود پرسید:
چی شد الهه جان؟
🍪 سبد نان را روی میز گذاشتم و پاسخ دادم:
خوابید... سپس لبخندی زدم و با شرمندگی ادامه دادم:
👌مجید جان! ببخشید شام دیر شد... و با اشاره دستم تعارفش کردم.
خسته از جا بلند شد و به سمت آسپزخانه آمد و با مهربانی همیشگیاش دلداریام داد:
☝فدای سرت الهه جان! انشاءالله حال مامان زود خوب میشه!
🍽 و همانطورکه سر میز مینشست، پرسید:
میخوای فردا مرخصی بگیرم مامان رو ببریم برای آزمایش؟
فکری کردم و جواب دادم:
- نه. تو به کارِت برس. اگه مامان قبول کنه بیاد، با عبدالله میریم.
🏭 شرایط سخت و ویژه کار در پالایشگاه را میدانستم و نمیخواستم برایش مزاحمت ایجاد کنم، هر چند او مهربانی خودش را نشان میداد.
چند لقمهای که خوردیم، مثل اینکه چیز ناراحت کنندهای بخاطرش رسیده باشد، سری جنباند و گفت:
الهه جان! تو رو خدا بیشتر به خودت مسلط باش! میدونم مادرته، برات عزیزه، ولی سعی کن آرومتر باشی!
و در مقابل نگاه متعجبم، ادامه داد:
من تو بیمارستان وقتی تو رو میدیدم، دیوونه میشدم! هیچ کاری هم از دستم بر نمیاومد. حال مامان هم ناراحتم کرده بود، ولی گریه تو داغونم میکرد!
💓 آهنگ صدایش با ترنم عشق دلنشینش، تارهای قلبم را لرزانده و گوش دلم را نوازش میداد.
سرمست از جملات عاشقانهای که نثارم میکرد، سرم را پایین انداخته بودم تا لبخندی را که مغرورانه بر صورتم نشسته بود، پنهان کنم و او همچنان میگفت:
☝الهه! من طاقت دیدن غصه خوردن و ناراحتی تو رو ندارم!
سپس با چشمان کشیده و جذابش به رویم خندید و گفت:
👌هیچ وقت فکر نمیکردم تو دنیا کسی باشه که آنقدر دوستش داشته باشم... و این آخرین کلامی بود که توانست از فوران احساسش به زبان آورد و سپس آرام و زیبا سر به زیر انداخت.
ای کاش زبان من هم چون او میتوانست در آسمان کامم بچرخد و هنرنمایی کند.
💓 ای کاش غرور زنانهام اجازه میداد و مُهر قلبم را میگشود و حرف دلم را جاری میکرد.
ای کاش میشد به گوش منتظر و مهربانش برسانم که تا چه اندازه روشنی چهرهاش، دلنشینی آهنگ صدایش و حتی گرمای حس حضورش را دوست دارم، اما نمیشد و مثل همیشه دلم میخواست او بگوید و من تنها به غزلهای عاشقانه احساسش گوش بسپارم و خدا میداند که شنیدن همین چند کلمه کافی بود تا بار غم و خستگیام را کنار میز شام و در حضور گرمش فراموش کنم و با آرامشی عمیق به خواب روم.
🌅 آرامشی که خیال شیرینش تا صبح با من بود و دستمایه آغاز یک روز خوب شد.
گرچه نگرانی حال مادر هنوز بر شیشه شادیام ناخن میکشید و ذهنم را مشوش میکرد.
🌤 تشویشی که همان اول صبح و پیش از شروع هر کاری مرا به طبقه پایین کشاند.
🚪در را که گشودم با دیدن مادر که مثل هر روز در آشپزخانه مشغول کارهای خانه بود، دلم غرق شادی شد.
با صدایی رسا سلام کردم و پیش از آنکه جوابم را بدهد، در آغوشش کشیدم و رویش را بوسیدم.
👌هر چند صورتش زرد و پای چشمانش گود افتاده بود، اما همین که سرِ پا بود و سرِ حال، جای امیدواری بود.
نگاهش کردم و با خوشحالی گفتم:
✋ مامان! خدا رو شکر خیلی بهتری، من که دیشب مُردم و زنده شدم!
👤 لبخندی زد و همچنانکه روی گاز را دستمال میکشید، گفت:
☝الحمدالله! امروز بهترم.
دستمال را از دستش گرفتم و گفتم:
✋ شما بشین، من تمیز میکنم.
👌 دستمال را در دستانم رها کرد و با خجالت جواب داد:
- قربون دستت مادرجون! دیشب هم خیلی اذیتتون کردم، هم تو و عبدالله رو، هم آقا مجید رو.
لبخندی زدم و پاسخ شرمندگی مادرانهاش را با مهربانی دادم:
⁉ چه زحمتی مامان؟ شما حالت خوب باشه، ما همه زحمتها رو به جون میخریم!
💺 کارم که تمام شد، دستمال را شستم، مقابلش روی صندلی نشستم و گفتم:
مامان من که چند وقته بهتون میگم بریم دکتر، ولی شما همش ملاحظه میکنید. حالا هم دیگه پشت گوش نندازید. همین فردا میگم عبدالله مرخصی بگیره و بریم آزمایش.
👤 چین به پیشانی انداخت و گفت:
👌نه مادرجون، من چیزیم نیس. فقط حرص و جوشه که منو به این روز میندازه.
نگران نگاهش کردم و پرسیدم:
⁉ مگه چی شده؟!
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 برای خواندن داستان های دنباله دار، به ما بپیوندید...
▶🆔: @partoweshraq
⚜ #نکات_ناب_استاد_انصاریان
🌸 رحمت رحیمیه و رحمت رحمانیه 🌼
🌼 بدون ایمان، بدون اخلاق، بدون عمل، «رحمت رحمانیه» شامل حال انسان میشود، چون شعاع رحمت رحمانیه مشروط به ایمان و اخلاق حسنه و عمل برای رسیدنش به انسان نیست.
👌🏻از زمانی که نطفه در رحم مادر منعقد میشود رحمت ربوبی پروردگار نطفه را بدرقه میکند تا تبدیل به یک انسان بشود و همه نعمتهای مادی را هم بیدریغ بیشرط، در اختیارش قرار میدهد.
🌸 اما رحمت رحیمیه اگر بخواهد به انسان برسد شرطش ایمان، اخلاق حسنه و عمل صالح است حال در حد ظرفیت هر کسی.
goo.gl/hy6X4f
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
📿 آثار و برکات #نماز
🌹 #پیامبر_اعظم (صلی الله علیه و آله) فرمود:
📿 نماز ستون دین است و در آن ده خصلت است:
1️⃣ زینت صورت و آبروی نمازگزار است؛
2️⃣ نور و روشنی دل است؛
3️⃣ باعث و سبب راحتی بدن است؛
4️⃣ سبب نزول رحمت است؛
5️⃣ چراغ آسمان است. جایی که نماز خوانده می شود برای آسمان ها مانند ستاره ای می درخشد.
6️⃣ سبب سنگینی عمل در ترازوی اعمال است؛
7️⃣ سبب خشنودی پروردگار است؛
8️⃣ بهای بهشت است؛
9️⃣ انس در قبر است؛
🔟 حجاب و پرده ای از آتش جهنم است.
📿 و کسی که نماز را به پا داشت دین را بپا داشت. و کسی که نماز را ترک کند دین را نابود کرد.
📗 مواعظ العددیّه، ص ۲۲۴.
goo.gl/Ti1gVD
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔 eitaa.com/partoweshraq
▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
#روایت
#پندها
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 ببینید
🚀 بهانه حمله آمریکا و انگلیس به سوریه سلاح شیمیایی بود!
😐 با دیدن این کلیپ متوجه می شوید این حرامزاده ها همین حالا چه بر سر ایران آورده اند!
📲 وطن دوستها انتشار دهند!
🌐 @partoweshraq
🕤 💠💠 احڪـ📚ــام شـرعـے
🍽 امتناع از پذیرش تعارف دوستان در روزه مستحبی
✅ پاسخ:
⚜ مقام معظم رهبری:
🔅در هر صورت اگر مؤمنی به شما غذایی را تعارف کرد، قبول دعوت مؤمن، شرعاً امرى پسنديده است و خوردن غذا به دعوت برادر مؤمن هر چند روزه را باطل مىكند، ولى او را از اجر و ثواب روزه محروم نمىسازد. [١]
⚜ آیت الله مکارم:
🔅اشکالی ندارد. [٢]
⚜ آیت الله سیستانی:
🔅لازم نیست. [٣]
⚜ آیت الله فاضل:
🔅اگر گفتن اینکه من روزه هستم از روی ریا نباشد و ریا نشود، اشکال ندارد. [۴]
📚منابع:
[١]. استفتاء اینترنتی پایگاه اطلاع رسانی آیت الله خامنه ای، شماره استفتاء: hIn1HFmBhuI.
[٢]. استفتاء اينترنتی پايگاه اطلاع رسانی حضرت آيت الله مکارم، کد رهگیری: 9602150002.
[٣]. استفتاء اينترنتی پايگاه اطلاع رسانی حضرت آيت الله سیستانی، کد استفتاء: 605239١.
[۴]. استفتاء اينترنتی پايگاه اطلاع رسانی حضرت آيت الله فاضل لنکرانی، کد رهگیری: 9600600.
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔 eitaa.com/partoweshraq
▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
👌🏻پير شوخ طبع!
👳🏿♂ اشعب بن جابر، بسیار شوخ بود.
👥 وقتی پیر شد، او را گفتند: وقت شوخی کردن تو گذشته، مدتی هم مشغول شنیدن وعظ و حدیث باش!
👳🏿♂ گفت: من حدیث هم می دانم!
👥 گفتند: اگر راست می گویی نقل کن!
👳🏿♂ گفت نافع بن بُدَیل از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) برایم نقل کرد دو خصلت پسندیده در هر کس باشد، سعادت دنیا و آخرت نصیب او می شود.
👥👥 اهل مجلس به او احسنت گفتند و از او خواستند که ادامه حدیث را نقل کند.
👳🏿♂ اشعب گفت:
👌🏿یکی از خصلت ها را نافع فراموش کرده بود و دیگری را من از یاد برده ام!!
📗 رياض الحكايات ملا حبيب الله كاشانی.
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔 eitaa.com/partoweshraq
▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
#داستان_کوتاه
#طنز
#پندها
🌹 سواد زندگی
🌟 خوشبختی خود بخود به وجود نمی آید...
🏃♂ رسیدن به خوشبختی فرآیندی فعال است که نیازمند تلاش است.
♂ افکار غلط را کنار بگذارید،
🙍♂ به اضطراب ها غلبه کنید،
💁♂ علاقه ها را شناسایی کنید،
🙋♂ وارد یک رابطه معنادار با یک انسان دوست داشتنی شوید...
👌فراموش نکنیم انسانها خود به خود خوشبخت نمی شوند،
🏃♂ تلاش کنید؛
🏃♂ تلاش کنید؛
🏃♂ و باز هم تلاش کنید...
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔 eitaa.com/partoweshraq
▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 ببینید
🇮🇷 این امنیت به برکت امام زمان (عج) است.
🎙استاد رائفی پور.
🚨↩ فوروارد کنید...
🌐 @partoweshraq
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 ۲۹ فروردین روز ارتش
پاسدار استقلال و تمامیت ارضی و نظام جمهوری اسلامی را تبریک عرض میکنیم.
📹 ببینید | استاد حسن عباسی
🇮🇷✌به ارتشی بودن خود افتخار کنید.
🌐 @partoweshraq
📺 نمیدونم بی خوابی زده بود به سرم، اصلاً یه حس عجیبی داشتم و از بیکاری تلویزیون رو روشن کرده بودم.
خانومم می گفت بخواب مرد... صبح سرکاری، خواب میفتی؛ حالا من بهت گفتم!
🕔 چند ساعت گذشت دیگه خسته شدم از اینکه خوابم نمی برد، کلافه شده بودم!
دیگه نزدیک اذان صبح بود، صدای مؤذن رو که شنیدم، انگار حس کردم یه نفر آروم زد رو شونه ام و بایه صدای زیبایی گفت:
✨ آقا میثم، نمیخوای بیایی پیش من، یه دو کلام با هم صحبت کنیم...
👁 اشک تو چشمام جمع شد...
گفتم خداجون خیلی روسیاهم، روم نمیشه تو چشمات نگاه کنم... بیخیال من شو...!!
پرونده من سیاهه، تو که این همه بنده خوب داری...
⚜🌹⚜ لبخندی زد و گفت:
✨«إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ»:
✨«من توبه كنندگان رو دوست دارم».
🖊 م.ح (داستان ارسالی یکی از همراهان کانال)
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔 eitaa.com/partoweshraq
▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
💠❓📚 ✍💠 پــرســمــان
❓آیا این روایت که میگن اگر تا سه روز بیماری خود را به کسی نگی فقط از خدا بخوای تو را شفا دهد، خوب می شوی، راست است؟
❓چرا خیلی ها اینکارو کردن اما جواب نگرفتن؟
✅ پاسخ:
🛌 آنچه در روایات ما آمده است آن است که مستحب است که انسان در صورت گرفتار شدن به یک بیماری، تا سه روز از بیماری خود نزد دیگران سخن نگفته و شکوه نکند تا ثبوت بیماریش تعیین تکلیف شود و بیخودی اطرافیان را نگران نکند، در این صورت خداوند انسان را مشمول لطف و رحمت و غفران و بخشش خود قرار می دهد.
⚜ امام صادق (علیه السلام) فرمود:
🔅«خداوند می فرماید هر بنده ای را که گرفتار بلا و بیماری کردم اما او تا سه روز آن بیماری را از دیگران و عوادش پنهان بدارد، در این صورت من گوشتی بهتر از گوشت تنش و خونی بهتر از خون تنش و پوستی بهتر از پوست تنش جایگزینش می کنم، اگر بخواهم او را در دنیا نگه می دارم در حالی که از گناهان پاک شده است و اگر بمیرد، به سوی رحمت من مرده است».
📚 الکافی، ج ٣، ص ١١۵.
⚜ امام (علیه السلام) در ادامه فرمود:
🔅«یعنی گوشت و خون و پوست و مویی جایگزین او می کند که با آن گناه نکرده است (و او را در آن بیماری کاملا پاک می کند)».
📚 الکافی، ج ٣، ص ١١۶.
⚜ در نقل دیگری پیامبر گرامی فرمود:
🔅«هر کس یک روز و شب بیمار شود اما از این بیماری نزد عیادت کنندگانش شکایت نکند، خداوند روز قیامت او را با ابراهیم خلیل مبعوث می کند و به سرعت از پل صراط عبور می کند».
📚 وسائل الشیعه، ج ٢، ص ۴٠٧.
👌البته منظور از ترک شکایت به مردم در هنگام بیماری آن است که مثلاً بگوید چرا من گرفتار چنین بیماری شدم، یا بگوید گرفتار بیماری شدم که هیچکس به مانند آن گرفتار نشده است و...
📚 الکافی، ج ٣، ص ١١۶.
goo.gl/zAMYbH
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔 eitaa.com/partoweshraq
▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
4⃣ داستان #ضرب_المثل «الهی که آقام آب بخواهد!»
👌ضربالمثل «الهی که آقام آب بخواهد!» کنایه از آدم تنبلی است که حتی برای رفع تشنگی خودش هم تلاشی نمی کند و منتظره تا دری به تختهای بخورد و او هم به نوایی برسه.
⏳آنقدر در این تنبلی زیادهروی میکند که حتی حاضره ضرر گاهی وقتها به جانش هم برسد. اما ببینیم این مثل از کجا شکل گرفت؟
💰 روزگار گذشته روزگار ارباب و نوکری بود. اربابانی که ثروتمندان جامعه بودند و برای رفع اموراتشان نوکری استخدام میکردند و از این راه او را هم به یک نوایی میرساندند.
👳♂ این میان نوکری بود که احوالی تعریف کردنی داشت.
👥 طبیعی است که در آن زمان هر کسی سعی داشت نوکری را انتخاب کند که کارها را به بهترین شکل انجام دهد و خراب کاری نکند.
👳♂ از قضای روزگار مرد ثروتمندی نوکری داشت که در عین هوش زیاد اما تنبل بود و حوصله انجام کاری را نداشت.
‼آنقدر باهوش بود که به دنبال هر امر ارباب بهانههایی میتراشید تا از زیر کار در برود!!
👌بهانههایی که ارباب را قانع کند که این کار انجام نشود بهتر است. شاید از همین روست که در مثلی دیگر میگویند:
«آدم تنبل عقل چهار وزیر را دارد!»
☝باید آنقدر حاضر جواب و عاقل باشد تا بتواند کاری را به او محول شده انجام ندهد، آن هم طوری که دیگران قانع شوند!
👴 خلاصه که این زرنگی نوکر قصه ما دوامی نداشت و ارباب خیلی زود فهمید که او تنبلی میکند، از همین رو از آن به بعد با تشر و قهر و تهدید به اخراج او را وادار به انجام دستوراتش میکرد.
☀ تا اینکه یک روز در گرمای هوا هر دو به مزرعه رفتند و به کشت و کار سری زدند.
🌳 ارباب از روی خستگی زیر درختی رفت و خوابش برد.
👳♂ نوکر هم خسته بود و البته بسیار تشنه. هرچه کرد نتوانست بخوابد.
دو سه باری نیمخیز شد تا به سمت کوزه آب برود اما تنبلی پای رفتنش را سست کرد.
👳♂ همینطور که دراز کشیده بود، گفت:
👌«کاش ارباب نخوابیده بود، کاش قدری آب طلب میکرد، الهی که آقام تشنهاش بشود» و از این حرفها.
🌳 ارباب هم که هنوز کمی هوشیار بود صدایش را شنید و در دل به او خندید.
👴 بعد با صدای بلند و خشنی گفت:
❓«چرا خوابیدی؟ بلندشو و کاسهای آب برای من بیاور».
نوکر که این را شنید، مثل برق از جا بلند شد. خود را به کوزه رساند و پیالهای از این مایه حیات نوشید و جانی دوباره یافت.
🌟 از آن پس به کسی که از تنبلی زیاد، حتی حاضر نباشد برای سود و منفعت خود کاری را انجام دهد، با کنایه میگویند:
👌«الهی که آقام آب بخواهد».
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔 eitaa.com/partoweshraq
▶🆔 sapp.ir/partoweshraq