⚖ اولین باری که بین دو راهی قانون و اخلاق قرار گرفتم مربوط به زمانی بود که قاضی بودم و به پرونده های تخلفات رانندگی رسیدگی می کردم.
🗃 پرونده پسر دوست پدرم را برایم آوردند که من و خانوادهام چند مدتی در خانه آنها تا پیدا شدن خانه جدید مهمان بودیم!!
🌀 اخلاق اقتضا می کرد تا او را جریمه نکنم ولی ندای درونم قانون را می پسندید.
💵 بالاخره او را جریمه کردم اما برگ جریمه اش را خودم پرداختم!!
✍🏻 دکتر امیر ناصر کاتوزیان، پدر علم حقوق.
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
#داستان_کوتاه
#پندها
💠❓📚 ✍🏻💠 #پــرســمــان
❓سئوال: آیا برای کسانی که نتوانستند در روز #اربعین به زیارت #امام_حسین(ع) بروند راهی است که به پاداش زوار ایشان برسند و تسکینی برای قلبشان باشد؟
✅ پاسخ:
⚜ سدیر می گوید:
🔅«امام صادق(ع) به من فرمود: ای سدیر آیا قبر حسین بن علی را بسیار زیارت می کنی؟ گفتم (نه) چون گرفتارم.
⚜ امام علیه السلام فرمود:
🔅«آیا به تو چیزی نیاموزم که چون آن را انجام دهی خداوند به خاطر آن برایت زیارت می نویسد؟»
⚜ فرمود: «در خانه ات غسل کن و به بام خانه ات برو و با اشاره به او سلام کن که برایت زیارت نوشته می شود».
📗 کامل الزیارات، ص ۴٨٢.
📚 بحارالأنوار، ج ١٠١، ص ٣۶٧.
⚜ و فرمود:
🔅«به بالای بام خانه ات برو، سپس به راست و چپ توجه کن و آن گاه سرت را به سوی آسمان بالا ببر و به سوی قبر حسین رو کن و بگو سلام بر تو ای اباعبدالله، سلام و رحمت و برکات خدا بر تو باد، برایت یک زیارت نوشته می شود و زیارت معادل یک حج و عمره است».
📚 الکافی، ج ۴، ص ۵٨٩.
📚 الفقیه، ج ٢، ص ۵٩٩.
⚜ و یا فرمود:
🔅«هنگامی که هر یک از شما دور می افتد و خانه اش (تا مرقد ما) فاصله بسیار دارد، به بالای خانه اش برود و دو رکعت نماز بگزارد و با اشاره به قبرهایمان سلام بدهد که آن به ما می رسد».
📚 الکافی، ج ۴، ص ۵٨٧.
📚 وسائل الشیعه، ج ١۴، ص ۵٧٧.
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
4⃣2⃣1⃣ #ضرب_المثل اصطلاح «ایشالا صد و بیست ساله شوی!!»
🤝 این تعارف را بسیار شنیده ایم، «ایشالا صدو بیست ساله بشی!» حالا چرا بین این همه عدد، صد و بیست؟
📆 در ایران قدیم پیش از حمله اعراب سال کبیسه به شکل امروزی وجود نداشت، یعنی به جای آنکه هر چهار سال یک روز را به تقویم اضافه کنند، تا اینگونه ساعت های اضافه ی سال تنظیم شود. به جای آن، این روزهای اضافه ای روی هم جمع می شدند و پس از گذشت صد و بیست سال به اندازه سی روز، یعنی یک ماه می شد و مردم آن دوران این یک ماه را جدا از سال دانسته و تمام این ماه را به جشن و شادی می پرداختند و به آن جشن های صد و بیست ساله می گفتند، چون به ندرت پیش می آمد، شخصی در طول زندگیش این جشن ها را ببیند، این آرزو را برایش می کردند تا خداوند به شخص مورد نظر طول عمر بدهد تا بتوانند این جشن های یک ماهه را ببیند!!
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔 eitaa.com/partoweshraq
🔺عادل عبدالمهدی نخست وزیر عراق در حال توزیع غذا بین زوار اربعین امام حسین (ع)
⛓همین چند سال قبل در دوره صدام ملعون؛ زیارت امام حسین(ع) و بخصوص اربعین گاهی تا ۹ ماه حکم زندان داشت و امروز همو که بر آن جایگاه نشسته، خود خادم زوار حسین (ع) شده است...
✊ این، همان وعده الهی است... الیس الصبح بقریب... راه قدس از کربلا می گذرد...
🌐 @partoweshraq
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #ببینید
🎪 ماجرای شگفت انگیز و شنیدنی از نگاه پر مهر و محبت #امام_حسین(ع) به بانیان موکبهای #اربعین
🎙حاج #حسن_خلج
🌐 @partoweshraq
#کرامات
#سـیـره_اهـل_بیـٺ
📡 #نشر_حداکثری
🏴 در این روز، جناب #محمد_بن_ابوبکر که از طرف امیرمؤمنان علی (علیه السلام) والی مصر بود به دستور #معاویه و #عمروعاص تشنه به شهادت رسید.
📚 مستدرک سفینة البحار ۲۱۲/۵.
🌐 @partoweshraq
🌹جناب #محمد_بن_ابوبکر نجابت را از مادر به ارث برده بود نه از پدرش
🔥 اعتراف جناب محمد بن ابوبکر به جهنمی بودن پدرش
📚 شیخ کشی و مفید (رضوان الله علیهما) روایت کردهاند:
👳🏻 محمد طیار گفت: نزد #امام_صادق (علیه السلام) از محمد بن ابوبکر یاد کردیم.
⚜ حضرت فرمود:
▪درود و رحمت خدا بر او؛ همانا روزی از روزها محمد بن ابوبکر به #امیرالمؤمنین (علیه السلام) گفت:
🌷دستت را باز کن تا با تو بیعت کنم!
🌹حضرت فرمودند مگر نکردی؟
🌷 گفت: چرا!
⚜ حضرت دستشان را باز کردند و محمد بن ابوبکر گفت:
🌷 شهادت میدهم که تو امامی هستی که اطاعتت واجب است و پدر من در آتش است.
⚜ سپس امام صادق (علیه السلام) فرمودند:
▪نجابت محمد بن ابوبکر از طرف مادرش #اسماء_بنت_عمیس بود نه پدرش.
📗 اختیار معرفة الرجال معروف به رجال الکشی، صفحه ۶۶-۶۷، چاپ مؤسسة النشر الاسلامی.
📕 الاختصاص، تالیف شیخ مفید، صفحه ۷۷، چاپ مؤسسة الأعلمي للمطبوعات.
📚 پی نوشت:
از این روایت شریف ثابت میشود که جناب محمد بن ابوبکر بیعت خود با حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) را بدون برائت از پدرش ابوبکر که اول ظالم در حق اهل بیت علیهم السلام بود قبول نداشته است.
🌷 جناب محمد بن ابوبکر اسوهی #شیعیان در #برائت است.
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
4_5940766521507709981.mp3
2.63M
96.6K
🎧 #بشنوید | پیام زائران اباعبدالله الحسین از مرز شلمچه در مورد ارز
🌐 @partoweshraq
🕓 💠🚻💠 #مشاوره_خانواده
⛔ توهین و بددهنی ممنوع!
💕 دعوا و مشاجره بین زن و شوهر طبیعی است. اما حواستون باشه قراره دوباره باهم زندگی کنید.
💔 لذا همه پُلها رو پشت سرمون خراب نکنیم. از استعمال جملات زشت، اهانت آمیز و تحقیر کننده، جداً پرهیز کنید چراکه اینگونه حرف زدن زخمهای عمیقی در دل همسرتان ایجاد میکند.
⏳یک لحظه مدیریت درون و از خود بیخود نشدن، زندگیتان را بیمه میکند.
🌐 @partoweshraq
🔺لغو ویزای عراق
▪از دیروز بین کشور لبنان و عراق لغو ویزای دو جانبه برقرار شد.
▪از این پس عراقی ها بدون ویزا به لبنان وارد میشوند و لبنانی ها هم بدون ویزا به عراق میروند.
😐 عجیب است که #دستگاه_دیپلماسی ما توانایی یا اراده برقراری این رابطه را ندارد. باید بدانید نفوذ و روابط ایران در عراق خیلی بیشتر از دولت لبنان است.
🌐 @partoweshraq
🔺این #سلبریتی های میلیونر خارجی رو می بینید که چقدر جلوی دوربین خوشحالن؟
😐 همشون از شدت افسردگی خودکشی کردن...!!!
🌐 @partoweshraq
#باطن_زندگی_غرب
🕠 📚 #داستان_دنباله_دار
#جان_شیعه_اهل_سنت؛
💚 ☪ عاشقانه ای برای مسلمانان
✒ نویسنده: فاطمه ولینژاد
🔗 قسمت دویست و هشتادم
👁 مجید محو چشمان عاشقم شده و بیآنکه پلکی بزند، تنها نگاهم میکرد که پا به پای من، همه این روزها را به چشم دیده و میفهمید چه میگویم و من حوریه را در این فصل از رساله رنجهایم از دست داده بودم که بغض کهنهام شکست و ناله زدم:
🏻ولی وقتی به من خبر دادن، خیلی ترسیدم، هول کردم، بچهام از بین رفت، دخترم از دستم رفت...
🔥و شعله مصیبت از دست دادن حوریه چنان آتشی به دلم زد که چشمانم را از داغ دوریاش در هم کشیدم و بعد از مدتها بار دیگر از اعماق قلبم ضجه زدم.
🏻مجید مثل اینکه دوباره جراحت جانش سر باز کرده باشد، چشمانش از خونابه اشک پُر شده و نمیتوانست برای دل بیقرارم کاری کند که تنها عاشقانه نگاهم میکرد.
💞مامان خدیجه با هر دو دست در آغوشم کشیده و هر چه ناز و نوازشم میکرد، آرام نمیشدم و هنوز میخواستم لکه ننگ وهابیت را از دامنم پاک کنم که میان هق هق گریه، صادقانه گواهی میدادم:
🏻من وهابی نیستم، من سُنیام! من خودم به خاطر حمایت از شوهر شیعهام اینهمه عذاب کشیدم! من به خاطر اینکه پشت مجید وایسادم، بچهام رو از دست دادم! به خدا من وهابی نیستم...
💞مامان خدیجه به سر و صورتم دست میکشید و چقدر بوی مادرم را میداد که در میان دستان مهربانش، همه مصیبتهای این مدت را زار میزدم و او مدام زیر گوشم نجوا میکرد:
- آروم باش دخترم! آروم باش عزیز دلم! آروم باش مادر جون!
👳🏻 تا سرانجام پرنده دل بیقرارم دست از پر و بال زدن کشید و در آرامش آغوش مادرانهاش اندکی آرام شدم که آسید احمد صدایم کرد:
✋🏻 دخترم! اگه تا امروز رو تخم چشم من و حاج خانم جا داشتی، از امشب جات رو سرِ ماست!
🏻با گوشه چادرم، صورتم را از جای پای اشکهایم خشک کردم و دیدم همانطور که نگاهش به زمین است، صورتش غرق عطوفت شد و حرفی زد که دلم لرزید:
👳🏻مگه نشنیدی آیت الله سیستانی، مرجع بزرگوار شیعیان عراق چی گفته؟ ایشون خطاب به شیعیان فرمودن:
💚 «نگید برادران ما، اهل سنت! بلکه بگید جان ما اهل سنت!»
- چون یه وقت برادر با برادرش یه اختلافی پیدا میکنه، ولی آدم با جون خودش که مشکلی نداره! اهل سنت نفس ما هستن که با هم هیچ مشکلی نداریم!
☝🏻حتی ایشون سفارش کردن که شیعیان باید از حقوق سیاسی و اجتماعی اهل سنت، قبل از حقوق خودشون دفاع کنن.
🇮🇷 مقام معظم رهبری هم همیشه تأکید میکنن شیعه و سُنی با هم مهربونند و مشکلی هم ندارن.
👳🏻سپس لبخندی زد و نه تنها از سرِ محبت که از روی عقیده، به دفاع از من قد کشید:
- پس از امشب من باید از شما قبل از دختر خودم حمایت کنم، چون شما به عنوان یه عزیزِ اهل سنت، جان من هستی!
💞و مامان خدیجه همانطور که دستانم را میان دستان با محبتش گرفته بود، پیام عاشقیاش را به گوشم رساند:
- عزیز بودی، عزیزتر شدی!
👁 سپس به چشمانم دقیق شد و با لحنی عارفانه مقاومت عاشقانهام را ستایش کرد:
☝🏻تو به خاطر خدا و به حمایت از همسر و زندگیات، اینهمه سختی کشیدی! خوش به سعادتت!
📖 و باز آسید احمد سرِ سخن را به دست گرفت و صفحات قرآن را نشانم داد تا دلم به کلام زیبای الهی آرامش بگیرد:
- تو قرآن دهها آیه فقط درمورد مهاجرت در راه خدا اومده! بلاخره شما هم به یه شکلی برای خدا مهاجرت کردید و این مدت اینهمه سختی رو به خاطر خدا تحمل کردید! شک نکنید اجرتون با خداست!
💓 و دلش از قیام غیرتمندانه مجید، حال آمده بود که نگاهش کرد و گفت:
👳🏻شما میتونستی اون شب هیچی نگی تا زندگیات حفظ شه! ولی به خاطر خدا و اهل بیت(علیه السلام) سکوت نکردی و اینهمه مصیبت رو به جون خریدی! حتماً شنیدی که پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمودن بالاترين جهاد، کلمه حقي است که در برابر يک سلطان ستمگر گفته بشه. پس شما زن و شوهر هم مجاهدت کردید، هم مهاجرت!
👳🏻و دوباره رو به من کرد:
- شما هم به حمایت از این جهاد، زحمت این مهاجرت سخت رو تحمل کردی! بچهات هم در راه خدا دادی!
👌و حقیقتاً به این جانبازی من و مجید غبطه میخورد که چشمان پیر و پُر چین و چروکش از اشک پُر شد و به پای دلدادگیمان حسرت کشید:
👳🏻شاید کاری که شما دو نفر تو این مدت انجام دادید، من تو این عمر شصت سالهام نتونستم انجام بدم! خوش به حالتون!
🚨🔰 لینک #قسمت_اول برای دوستانی که تازه وارد کانال شدند:
🔗 eitaa.com/partoweshraq/8
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 برای خواندن داستان های دنباله دار، به ما بپیوندید...
▶🆔: @partoweshraq