eitaa logo
پرتو اشراق
783 دنبال‌کننده
25.8هزار عکس
14.2هزار ویدیو
58 فایل
🔮 کانال جامع با مطالب متنوع 🏮شاید جواب سئوال شما اینجا باشد! 📮ارتباط با مدیر: @omidsafaei 📲 کپی برداری مطالب جهت نشر معارف اهل بیت(ع) موجب خوشحالی است! 🔰 کانال سروش پلاس: 🆔 sapp.ir/partoweshraq
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹 🐜👇وقتی انگشتت را در مسیر مورچه ای می گذاری منتظر برداشتن انگشتت نمی شود، بلکه مسیرش را عوض می کند! 🚧 اگه مانعی سر راهت قرار گرفت، راهی دیگر برای حل آن پیدا کن! 🌐 @partoweshraq
⛏ کسى مى‌خواست زیرزمین خانه‌اش را تعمیر کند. 🕳 در حین تعمیر، به لانه مارى برخورد که چند بچه مار در آن بود، آنها را برداشت و در کیسه‌اى ریخت و در بیابان انداخت! 🐍 وقتى مادر مارها به لانه برگشت و بچه‌هایش را ندید، فهمید که صاحبخانه بلایى سر آنها آورده است؛ به همین دلیل کینه او را برداشت. ⚱مار براى انتقام ، تمام زهر خود را در کوزه ماستى که در زیرزمین بود، ریخت! 👨🏻از آن طرف، مرد، از کار خود پشیمان شد و همان روز مارها را به لانه‌شان بازگرداند. 🐍⚱وقتى مار مادر، بچه‌هاى خود را صحیح و سالم دید، به دور کوزه ماست پیچید و آن قدر آن را فشار داد که کوزه شکست و ماست‌ها بر زمین ریخت! 🔥شدت زهر چنان بود که فرش کف خانه را سوراخ کرد!! 👌🏻این کینه مار است، امّا همین مار، وقتى محبّت دید، کار بد خود را جبران کرد، امّا بعضى انسان‌ها آن قدر کینه دارند که هر چه محبّت ببینند، ذرّه‌اى از کینه‌شان کم نمى‌شود. ⚜ امام علی (علیه السلام): 🔅دنيا كوچك تر و حقير تر و ناچيز تر از آن است كه در آن ازكينه ها پيروى شود. 📚 غررالحكم، ج ۲، ص ۵۲. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
🌹خنده‌هایت گل محمدی... ✨چشم‌های تو سوره نور است... ✋ هر روز هزاران سلام به سوی تو روانه می‌کنیم! 🌸 🌻 سلام صبحتون بخیر و نیکی 🌐 @partoweshraq
💠❓📚 ✍🏻💠 ❓با توجه به اینکه این روزها همزمان است با هجرت تاریخی پیامبر از مکه به مدینه اهل سنت استدلال می کنند که یکی از فضائل ابوبکر همراهی و مصاحبت او با پیامبر بوده و خداوند آیه ۴۰ توبه را در این رابطه نازل کرد. آیا براستی همراهی ابوبکر در غار با پیامبر افتخاری بوده و خداوند از این کار او تمجید کرده است و آیه در شان او نازل کرده است؟ ✅ پاسخ: ⚜ خداوند می فرماید: 🔅«اگر او را یاری نکنید خداوند او را یاری خواهد کرد ( همانگونه که در مشکل ترین لحظات او را تنها نگذارد) آن هنگام که کافران او را بیرون کردند در حالی که دومین نفر بود. در آن هنگام آن دو به غار رسیدند و او به همسفر خود گفت غم مخور خدا با ماست در این موقع خداوند سکینه و آرامش خود را بر او فرستاد و با لشکرهایی که مشاهده نمی کردید او را تقویت نمود و گفتار و هدف کافران را پایین قرار داد». 📖 سوره توبه، آیه ۴۰. ❌ اهل سنت می گویند در این آیه خداوند از ابوبکر که همراه پیامبر بوده است مدح و تمجید کرده است به وجوهی؛ 1⃣ خداوند از او به عنوان مصاحب و همراه پیامبر(ص) تعبیر کرده است و این افتخاری بس بزرگ برای او است!! 2⃣ پیامبر به او گفت غمگین نباش که خدا با ماست. چه افتخاری از این بالاتر که خداوند با ابوبکر است!! 👌🏻اما پاسخ از دو وجه مذکور: 1⃣ این که قرآن از ابوبکر تعبیر به «صاحب» می کند برای او فصیلتی نمی باشد زیرا از نظر لغت صاحب به معنی همنشین و همسفر به طور مطلق است اعم از اینکه همنشین و همسفر شخص خوبی باشد یا بد چنان که در آیه ۳۷ کهف در داستان آن دو نفر که یکی با ایمان و خداپرست و دیگری بی ایمان و مشرک بود می خوانیم: 🔅«رفیق و مصاحبش به او گفت آیا به خدایی که تو را از خاک آفریده کافر شدی». 📖 همین طور قرآن کریم حضرت یوسف را صاحب دو نفر از بت پرستان معرفی می کند که در زندان با آنان همنشین بوده است‌. 📖 سوره یوسف، آیه ۳۹. 👌🏻بنابراین صرف مصاحب و همنشین بودن با پیامبر دلیل فضیلت نیست. 📚 تفسیر نمونه، ج ۷، ص ۴۲۱. 2⃣ اینکه پیامبر به ابوبکر می گوید «خدا با ماست» نیز فضیلتی برای ابوبکر محسوب نمی شود. 📖 جمله «ان الله معنا» در این معنی نیز استعمال شده است که خدا ناظر و شاهد بر احوال ما است چنان که در سوره مجادله می فرماید: 🔅«اینان هر کجا باشند خدا با آنهاست آنگاه در قیامت آنان را از آنچه انجام داده اند با خبر می سازد». 📖 سوره مجادله، آیه ۷. ⚜ و می فرماید: 🔅«او با شما است هر کجا که باشید». 📖 سوره حدید، آیه ۴. ⚜ شاهد این تفسیر آن است که خداوند در ادامه آیات تصریح می کند که سکینه و آرامش خود را تنها بر پیامبر نازل کرد: 🔅«در این موقع سکینه و آرامش خود را بر او نازل کرد و با لشکرهایی که مشاهده نمی کردید او را یاری کرد». ❓اگر بودن خداوند با ابوبکر به معنای نصرت و یاری او از ناحیه خداوند است چرا خداوند بر او سکینه و آرامشش را نازل کرد تا از این طریق او را یاری کند در حالی که در آیات دیگر خبر می دهد که خداوند آرامش و سکینه خود را بر مومنان نازل می کند چنان که می فرماید: 🔅«خداوند سکینه و آرامش خود را بر پیامبر و مومنان نازل فرمود». 📖 سوره توبه، آیه ۲۶. 📖 سوره فتح، آیه ۲۶. 👤 علامه مجلسی روایت می کند که فردی آمد به نزد امام باقر (ع) و با تمسک به آیه غار بر فضیلت ابوبکر استدلال نمود! ⚜ امام چنین پاسخ داد: 🔅«اما این که گفتی ابوبکر صاحب پیامبر در غار بوده نه تنها برای او فضیلتی نیست بلکه به عکس سبب مذمت او می باشد به چند وجه؛ 🔅۲- خداوند در آیات متعددی از قرآن بیان کرده است که گاهی انسان کافری نیز با انسان مومن مصاحب و همنشین می شود پس صرف مصاحبت سبب فضیلت نیست. 🔅۲- این که پیامبر به او می گوید غمگین مباش دلالت می کند بر کمی صبر او و ترسش بر جانش و عدم اعتماد به وعده خداوند و رسول که آنان سلامت خواهند ماند. ❓از تو سوال می کنم که آیا حزن ابوبکر در جهت رضایت الهی بوده است یا در جهت خشم الهی؟ 🔅اگر بگویی در جهت رضایت الهی بوده است اشتباه کرده ای زیرا پیامبر از چیزی که سبب رضایت الهی باشد نهی نمی کند. 🔅اگر بگویی در جهت خشم الهی بوده است که پیامبر او را منع کرده پس چنین فردی که پیامبر او را منع کرده است چه فضیلت و برتری دارد؟ 🔅۳- این که پیامبر به او گفت خدا با ماست نیز برای او فضیلت نیست زیرا پیامبر این جمله را جهت تسلی خاطر او از مرگ گفته است. گذشته از آنکه خداوند با تمام بندگانش است زیرا آنان را خلق کرده و روزی می دهد و از احوال آنان اطلاع دارد و این امر اختصاص به ابوبکر ندارد. (چنان که آیاتش گذشت). 🔅۴- چرا خداوند سکینه خود را بر ابوبکر نازل نکرد. اگر او استحقاق دریافت سکینه را داشت حتماً خداوند بر او نازل می کرد چنان که در آیات قرآن تصریح می کند که سکینه اش را بر مومنین نازل می کند. 📚 بحارالأنوار، ج ۲۷، ص ۳۲۲. 🌐 @partoweshraq
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
0⃣4⃣1⃣ داستان «از ماست که بر ماست!» 🌲 درخت جوانی نزد درخت پیری رفت و گفت: «خبر داری که چیزی آمده که ما را می‌بُرد و از پایمان می‌اندازد؟» 🌳 درخت پیر گفت: «برو ببین از ما هم چیزی همراه او هست؟» 🌲 درخت جوان رفت و دید سری از آهن و دسته‌ای از چوب دارد. پس نزد درخت پیر برگشت و گفت: «سرش آهن و تنه‌اش چوب است!» 🌳 درخت پیر آهی کشید و گفت: «از ماست که بر ماست!!» 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
😁 کنایه یک فعال سیاسی اصلاحطلب به یکی از گزینه های پیر و مستعفی شهرداری تهران 🌐 @partoweshraq
🔺 پیروز حناچی با ۱۱ رای شهردار تهران شد!!! 🌐 @partoweshraq
🎬 ابوالقاسم طالبی: 🇬🇧 انگلیسی‌ها در‌ این‌ صد سالی که قحطی به‌ وقوع‌ پیوست، کاری‌ کردند که‌ اگر یکنفر تا مقطع‌ دکترا در‌ رشته تاریخ درس‌ بخواند متوجه‌ نشود‌ انگلیسی‌ها چه‌ بر‌ سر کشور‌ ما در دوران‌ قحطی آوردند! 🌐 @partoweshraq #قحطی_بزرگ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖋 شعر «تو را من چشم در راهم» را برای چه کسی سرود؟ 💝 این کنجکاوی همیشه وجود دارد که شاعران، عاشقانه ترین شعرهایشان را برای چه کسی سروده اند؟ 🖋 مخاطب شعر « » چه کسی بوده و آیا در حسرت کسی از کوچه ای گذشته که سرود: بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم... 📖 شعر مشهور «تو را من چشم در راهم» نیما هم یکی از عاشقانه های ادبیات فارسی به شمار می رود اما نیما یوشیج این شعر را نه برای معشوقه که برای برادرش سروده است. ✊🏻 لادبُن عضو گروه های سیاسی مخالف رضاخان بوده که بعد از تعقیب و گریز به شوروی فرار کرد. 🌌 فرزند نیما می گوید: شبی لادبُن میاد اونجا با لباس بدل (لباس چوپانی) و چند روزی را اونجا اقامت داشته و از اون بعد یک شبی را دو برادر بعد از شام می‌روند کنار رودخانه و لادبُن برادرش را در آغوش می‌کشه و ناپدید میشه در سیاهی شب. از اون سال دیگه خبری از لادبُن نیست. 📖 نیما یوشیج این شعر را در فراق برادر سرود: 🔅تو را من چشم در راهم شباهنگام 🔅که می گیرند در شاخ تلاجن سایه ها رنگ سیاهی... ✍ 🗓 زادروز نیما یوشیج 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
4_5859328186319373550.mp3
11.55M
🎧 | ⚙ اقتصاد قبل از ظهور 🎙استاد 🗓 ٨ دی ٩۶ - سبزوار 📥 حجم ١١ مگابایت 🌐 @partoweshraq
4_5983525394840552995.mp3
7.37M
🕥 💠📢💠 ؛ رسـانـہ شیعـہ 🎧 | 🌹 اثرات 🔥 چرا آتيش به مالت می‌زنی؟! 🎙حجت الاسلام 🌐 @partoweshraq
🕑 💠🌹💠 ⚜ حضرت (قدس‌ سره): 🎙بزرگان ما هر چه به ما گفتند: ⛔ با کفار محبت و مودّت نداشته باشید، با آنها هم پیمان نشوید، آنها را یاری و تقویت نکنید. گوش نکردیم، و حالا هم شنیده شده که کفار گفته‌اند: ⚠ اوضاع مسلمان‌ها دست ماست. 📚 در محضر بهجت، ج ۲، ص ۲۷۷. 🌐 @partoweshraq
🕓 💠🚻💠 ⚜🚺⚜🚼⚜🚹⚜ 🎭 آیا شما هم در روابط زناشویی‌تان « » اجرا می‌کنید؟! یعنی انتظار دارید همسرتان از رفتارهایتان حدس بزند، چه احساسی دارید؟! ❓انتظار دارید هر وقت فکرتان مشغول است، طرفتان خودش بفهمد شما به چه فکر می‌کنید و از شما دلجویی کند؟! ❓انتظار دارید شریک عاطفی‌تان، خودش حدس بزند، چه نیازی دارید و برای رفع نیاز شما کاری انجام دهد؟! 🎭 اگر شما اینگونه هستید، بدانید که زندگی واقعی، «پانتومیم» نیست تا همسر ما بخواهد و یا بتواند نگفته‌های ما را حدس بزند. بهتر است حرف بزنید. 🚻 اگر ناراحتید در مورد احساستان حرف بزنید. اگر دلتان چیزی می‌خواهد، در موردش حرف بزنید. اگر فکری در سر دارید، در موردش حرف بزنید. 💞 در یک رابطه‌ی عاطفی، «گفتگو» بهترین شیوه‌ی مدیریت تعارضات است. لــطفا حــرف بــزنید... 🌐 @partoweshraq
🔺سخنی از (علیه‌السلام) که در خیابان‌های لندن نصب شده: 🔅هیچ ثروتی چون عقل، 🔅هیچ فقری چون نادانی، 🔅هیچ ارثی چون ادب، 🔅و هیچ پشتیبانی چون مشورت نیست... 📗 حکمت ۵۴ نهج‌البلاغه. 🌐 @partoweshraq
🔺💣 پارک از شما انفجار از ما 👌صد در صد تضمینی!! 😐 پارک = انفجار 😂😂 پارک ممنوع به روش داعشی 🌐 @partoweshraq
⛔ با دهه های جعلی دهه محسنیه و باقریه و صادقیه و... مخالفیم. ⚠ چون با بدعت مخالفیم و اجازه بدعت و افراط در تشیع را نمی‌دهیم... 🌐 @partoweshraq
🔺 یمن در خون❣ 🌐 @partoweshraq
🕠 📚 ؛ 💚 ☪ عاشقانه ای برای مسلمانان ✒ نویسنده: فاطمه ولی‌نژاد 🔗 قسمت سیصد و شانزدهم 🎪 موکب‌های پذیرایی از زائران، در تمام کوچه خیابان‌های شهر نجف مستقر شده و هر یک به وسیله‌ای به رهگذران خدمت می‌کردند. 💺در مقابل اکثر موکب‌ها هم صندلی‌هایی برای استراحت مردم تعبیه شده بود و حسابی ضعف کرده بودیم که در کنار یکی از موکب‌ها نشستیم و هنوز لحظاتی نگذشته بود که خادمان موکب با استکان‌هایی از شیر داغ و ظرفی پُر از نان شیرین به سمت‌مان آمدند. 🍪 ظرف نان را با احترام تعارفمان می‌کردند و با چه مِهر و محبتی استکان‌های شیر را به دستمان می‌دادند که انگار از نور چشم خود پذیرایی می‌کردند و در خنکای یک صبح پاییزی، شیر داغ و نان شیرین چه حلاوتی را در مذاق‌مان ته نشین می‌کرد که جانی تازه گرفته و دوباره به راه افتادیم. 🛣 ساعتی تا اذان ظهر مانده و ما همچنان در جاده نجف به کربلا با پای پیاده پیش می‌رفتیم و نه اینکه خودمان برویم که یقیناً جذبه‌ای آسمانی ما را از آن سوی جاده به سمت خودش می‌کشید که طول مسیر را حس نمی‌کردیم و با چشمه عشقی که هر لحظه بیشتر در جانمان می‌جوشید، به سمت کربلا قدم می‌زدیم. 👥👥 سطح مسیر پُر از جمعیت بود و گاهی به حدی شلوغ می‌شد که حتی بین خودمان هم فاصله می‌افتاد و به زحمت به همدیگر می‌رسیدیم. 🚓 نیروهای امنیتی عراقی از ارتشی و داوطلبین مردمی، به طور گسترده در سرتاسر مسیر حضور داشتند و خودروهای زرهی ارتش مرتب تردد می‌کردند تا حتی خیال حرکتی هم به ذهن تروریست‌های تکفیری نرسد و با چشم خودم می‌دیدم با همه فتنه‌انگیزی‌های داعش در عراق، مسیر نجف تا کربلا به حرمت اولیای الهی و به همت نیروهای نظامی، از چه امنیت بالایی برخوردار است. 🌴🌴 مسیر جاده، منطقه ای نسبتاً خشک و صحرایی بود که نخل‌ها و درخت‌هایی به صورت پراکنده روئیده و کمی دورتر از جاده، نخلستان‌های محدودی قد کشیده بودند که زیبایی منطقه را دو چندان می‌کرد. 🎪🎪🎪 دو طرف جاده پوشیده از موکب‌هایی بود که غرق پرچم‌های سرخ و سبز و سیاه و در میان نوای نوحه و مداحی، برای خدمت به میهمانان امام حسین (علیه‌السلام) از جان خود هزینه می‌کردند؛ از مادرانی که کودکان خُردسالشان را در حاشیه جاده گمارده بودند تا به زائران لیوانی آب مرحمت کرده یا دستمال کاغذی به دستشان بدهند تا پیرمردانی که قهوه مخصوص عراقی را در فنجانی کوچک به زائران تعارف می‌کردند و جوانانی که بدن خسته مردان را مشت و مال می‌دادند و حتی نیروهای نظامی و امنیتی که خم شده و قدم‌های زائران را نوازش می‌دادند و چه می‌کردند این شیعیان عراقی در اکرام عزاداران اربعین حسینی که گویی به عشق امام حسین (علیه‌السلام) مست شده و در آیینه چشمان خمارشان جز صورت سید الشهدا (علیه‌السلام) چیزی نمی‌دیدند که هر یک به هر بضاعتی خدمتی می‌کردند و هر کدام به زبانی اعلام می‌کردند که خدمت به میهمانان پسر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) افتخار دنیا و آخرتشان خواهد بود. 👳🏻🏻 آسید احمد گاهی مجید را رها می‌کرد و همراه همسر و دخترش می‌شد تا من و مجید کمی در خلوت خودمان در این جاده شورانگیز قدم بزنیم و ما دیگر چشم‌مان جز عظمت این میهمانی پُر برکت چیزی نمی‌دید. 💓 نمی‌توانستم بفهمم امام حسین (علیه‌السلام) با دل اینها چه کرده که اینچنین برایش هزینه می‌کنند و می‌خواهند به هر وسیله‌ای از میهمانانش پذیرایی کنند که آهسته با مجید نجوا کردم: ⁉ مجید! اینا چرا اینهمه به خودشون زحمت میدن تا از ما پذیرایی کنن؟!! 🚨🔰 لینک برای دوستانی که تازه وارد کانال شدند: 🔗 eitaa.com/partoweshraq/8 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 برای خواندن داستان های دنباله دار، به ما بپیوندید... ▶🆔: @partoweshraq
🕠 📚 ؛ 💚 ☪ عاشقانه ای برای مسلمانان ✒ نویسنده: فاطمه ولی‌نژاد 🔗 قسمت سیصد و هفدهم 🎒 مجید کوله پشتی‌اش را کمی جابجا کرد و همچنانکه محو فضای فوق تصور این جاده رؤیایی شده بود، سرمستانه پاسخ داد: 👌🏻اینا به خودشون زحمت نمیدن! اینا دارن کِیف دنیا رو می‌کنن! ببین دارن چه لذتی می‌برن که پای یه زائر رو مشت و مال میدن! اینا الان دارن با امام حسین (علیه‌السلام) حال می‌کنن! آسید احمد می‌گفت بعضی‌هاشون انقدر فقیرن که پول پذیرایی از زوار رو ندارن، برای همین یه سال پس انداز می‌کنن و اربعین که می‌رسه، همه پس اندازشون رو خرج پذیرایی از مردم می‌کنن! یعنی در طول سال فقط کار می‌کنن و پس‌انداز می‌کنن به عشق اربعین! 🏴 و مگر اربعین چه اعجازی دارد که به انتظار آمدن و اشتیاق برپایی‌اش، اینچنین خاصه خرجی می‌کنند و من که از فلسفه پوشیدن یک پیراهن سیاه سر در نمی‌آوردم، حالا در این اقیانوس عشق و عاشقی حقیقتاً سرگردان شده و در نهایت درماندگی تنها نگاهشان می‌کردم. 🏻 نه می‌فهمیدم چرا اینهمه پَر و بال می‌زنند و نه می‌توانستم شیدایی‌شان را سرزنش کنم که وقتی دختری از اهل تسنن، رهسپار چهار روز پیاده‌روی برای رسیدن به کربلا می‌شود، از شیعیان انتظاری جز این نمی‌رود که برای معشوقشان اینچنین بر سر و سینه بزنند! 👁 مجید به نیم رخ صورتم نگاه کرد و شاید مشتاق بود تا ببیند در دلم چه می‌گذرد که با لحنی لبریز حیاء سؤال کرد: ❓الهه! تو اینجا چی کار می‌کنی؟ 🏻به سمتش صورت چرخاندم که به عمق چشمان مات و متحیرم، خیره شد و باز سؤال کرد: ❓الهه جان! تو این جاده اینهمه زن و مرد شیعه دارن به عشق امام حسین (علیه‌السلام) میرن! ولی تو چی کار کردی که طلبیده شدی؟ تو چی کار کردی که باعث شدی من بعد از ٢٩ سال که از خدا عمر گرفتم، بیام کربلا؟ 🎪🎪🎪 در میان همهمه جمعیت و صدای پُر شور مداحی‌های عراقی که از بلندگو‌های موکب‌ها پخش می‌شد، صدایش را به سختی می‌شنیدم و به دقت نگاهش می‌کردم تا بفهمم چه می‌گوید که لبخندی زد و در برابر سکوت بی‌ریایم، صادقانه اعتراف کرد: ❓من کجا و کربلا کجا؟!!! اگه تو نبودی من کِی لیاقت داشتم بیام اینجا و این مسیر رو پیاده برم؟ 🏻 در برابر نجابت مؤمنانه‌اش زبانم بند آمده و او همچنان می‌گفت: 🏻الهه! اگه از من بپرسی، این جواب گریه‌های شب قدر امامزاده‌اس! من و تو پارسال تو امامزاده اونهمه خدا رو صدا زدیم تا مامان رو شفا بده! خُب حکمت خدا چیز دیگه‌ای بود و مامان رفت، اون دختره وهابی جاشو گرفت و هر کدوم از ما رو یه جوری عذاب داد! عبدالله رو همون اول از خونه بیرون کرد، من و تو رو چند ماه بعد در به در کرد و اونهمه بلا سرمون اومد! بعد هم نوبت محمد شد تا اموالش رو از دست بده و آواره غربت بشه! آینده ابراهیم هم نابود شد و زن و بچه‌اش اونهمه اذیت شدن! همه سرمایه بابا حرومِ ریختن خون یه مشت زن و بچه بی‌گناه شد و آخر سر به خود بابا هم رحم نکردن! 💔 از حجم مصیبت‌هایی که در طول یک سال و نیم بر سر خودم و خانواده‌ام آوار شده و مجید همه را در چند جمله پیش چشمانم به خط کرده بود، جانم به لب رسید و او دلش جای دیگری بود که با نگاه بی‌قرارش به انتهای جاده، جایی که به کربلا می‌رسید، پَر کشید و با چه لحن عاشقانه‌ای زمزمه کرد: ☝🏻شاید قرار بود همه این بدبختی‌ها اتفاق بیفته و اون همه گریه و زاری شب‌های امامزاده نمی‌تونست این سرنوشت رو عوض کنه! ولی... ولی در عوضِ اون گریه‌ها، خدا به ما این سفر رو هدیه داد! شاید این زیارت اربعین تو سرنوشت ما نبود و اون شب تو امامزاده، به خاطر دل شکسته تو، قسمت شد که من و تو هم کربلایی بشیم! 🏻سپس به سمتم صورت چرخاند و با لبخندی لبریز یقین ادامه داد: - الهه! من احساس می‌کنم اون شب تو امامزاده، خدا برای من و تو اینجوری تقدیر کرد که بعد از همه اون مصیبت‌ها به خونه آسید احمد برسیم و حالا تو این راه باشیم! شاید این چیزی بود که تو سرنوشت ما نبود و اون شب به ما عنایت شد! 📢 که صدای اذان ظهر از بلندگوهای موکب‌ها بلند شد و مجید در سکوتی عارفانه فرو رفت. 🏻هرچند حرف‌هایی که از مجید می‌شنیدم برایم تازه بودند، اما نمی‌توانستم انکارشان کنم که حقیقتاً من کجا و کربلا کجا و شاید معجزه‌ای که برای شفای مادرم از شب‌های قدر امامزاده انتظار می‌کشیدم، بنا بود با یک سال و چند ماه تأخیر در مسیر رسیدن به کربلا محقق شود که حالا من در میان اینهمه شیعه عاشق به سمت حرم امام حسین (علیه‌السلام) قدم می‌زدم، ولی باز هم برایم سخت بود که من در این مدت، کم مصیبت نکشیده و هنوز هم دلم می‌خواست که مادرم زنده می‌ماند و هرگز پای نوریه به خانه ما باز نمی‌شد! 🚨🔰 لینک برای دوستانی که تازه وارد کانال شدند: 🔗 eitaa.com/partoweshraq/8 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق ▶🆔: @partoweshraq
💚 با زمزمہ‌ی سرود یارب رفتند ❣ چون تیر شهاب در دل شب رفتند ❣ تا زنده شود رسالت خون حسین 💚 با نام شکوهمند زینب رفتند 🌷 شهید مدافع حرم، مسعود عسگری 🌐 @partoweshraq
🕖 💠📚💠 ⚖ بدون پایه معنویت هم متزلزل خواهد شد! 🌷 (ره): ⚖ اگر در جامعه‌ای عدالت اجتماعی برقرار نباشد پایه معنویت هم متزلزل خواهد بود. منطق اسلام این است که معنویت را با عدالت توأم با یکدیگر می‌باید در جامعه برقرار کرد. در جامعه‌ای که عدالت وجود نداشته باشد، هزاران هزار بیمار روانی به وجود می‌آیند. 💣 محرومیت‌ها ایجاد عقده‌های روانی می‌کند و عقده‌های روانی تولید انفجار؛ یعنی اگر جامعه به تعبیر علی (علیه السلام) به دو گروه گرسنه‌ی گرسنه و سیرِ سیر تقسیم شود، وضع به همین منوال باقی نمی‌ماند، بلکه صدها تالی فاسد به همراه خواهد آورد. ⚠ یک گروه گرفتار بیماری‌ هایی نظیر تفرعن، خود بزرگ‌ بینی و... می‌شوند و گروه دیگر دچار ناراحتی‌های ناشی از محرومیت. 📘 استاد مطهری، آیندۀ انقلاب اسلامی ایران، ص ۱۷۹. 🌐 @partoweshraq