💠🌹💠 ٺشـــرفــــــ👣ــــــاٺ
⚜ #مرحوم_فشندی_تهرانی می گويد:
🎙«در #مسجد_جمکران اعمال را به جا آورده، به همراه همسرم بر ميگشتم. در راه، آقايي نوراني را ديدم که داخل صحن شده، قصد دارند به طرف مسجد بروند.
☀ با خود گفتم: اين سيد در اين هواي گرم تابستان تازه از راه رسيده و [حتماً] تشنه است.
🍶 به طرف سيد رفتم و ظرف آبي را به ايشان تعارف کردم.
🌹[سيد ظرف آب را گرفت و نوشيد] و ظرف آن را برگرداند در اين حال عرضه داشتم:
✋🏻آقا شما دعا کنيد و فرج #امام_زمان را از خدا بخواهيد تا امر فرج ايشان نزديک شود! ايشان فرمودند: « #شيعيان ما به اندازهي آب خوردني، ما را نميخواهند، اگر بخواهند، دعا ميکنند و فرج ما ميرسد».
👁 اين سخن را فرمود و تا نگاه کردم کسي را نديدم. فهميدم که وجود اقدس امام زمان (عجل الله تعالي فرجه) را زيارت کردهام و حضرتش، امر به دعا کرده است!»
📚 احمد قاضي زاهدي، جلد ۱، صفحه ۱۵۵.
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
#تشرفات
#داستان_کوتاه
#پندها
💠❓📚 ✍🏻💠 #پــرســمــان
❓سئوال: این که شنبه متعلق به پیامبر(ص) است، یکشنبه متعلق به امام علی(ع)، دوشنبه متعلق به حسنین(ع) تا جمعه که متعلق به امام زمان(عج) است از کجا آمده ریشه در کجا دارد؟
✅ پاسخ: سید بن طاووس و دیگران نقل می کنند:
🔅«در زمانی که امام هادی علیه السلام در سامرا تحت مراقبت شدید ماموران متوکل عباسی قرار داشت، یکی از یارانش به خدمتش شرفیاب می شود و از جمله سؤالاتی که از ایشان می کند سؤال از تفسیر این حدیث است که پیامبر گرامی فرمود: «با روزها دشمنی نکنید که آنها نیز با شما دشمنی می کنند».
⚜ امام علیه السلام فرمود:
🔅«آری مراد از روزها ما هستیم، مادامی که آسمانها و زمین پابرجاست. پس شنبه نام و برای رسول خدا است، یکشنبه نام امیرالمؤمنین، و دوشنبه نام حسن و حسین، و سه شنبه نام علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و چهارشنبه نام موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و من (علی بن محمد) و پنجشنبه نام فرزندم حسن و جمعه نام فرزند فرزندم (حجت بن الحسن) است، کسی که طرفداران حق سر انجام گرد او جمع می شوند.
⚜ سپس فرمود:
🔅«این است معنای ایام، پس با آنها در دنیا دشمنی نکنید که آنها در آخرت با شما دشمنی می کنند».
📙 جماع الاسبوع، ص ٢۵.
📚 بحار الأنوار، ج ٩٩، ص ٢١٠.
🗓 برای هر یک از این بزرگواران در روزهای هفته زیارت مخصوصی وارد شده است که مستحب است خوانده شود.
📗 مفاتیح نوین، ص ٩٨۵.
🌹و بهتر است که ثواب کارهای خوب و اعمال پسندیده ای که در روزهای هفته انجام می شود به هر یک از امامانی که آن روز منتسب به آنها است هدیه داده شود تا بر اساس روایات پاداش آن چند برابر شود که ثوابش بازگشت به خود ما نیز می کند.
📚 الکافی، ج ۴، ص ٣١۶.
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
3⃣4⃣1⃣ #ضرب_المثل مرغش یک پا دارد!!
👳 روزی بود، روزگاری بود. در یکی از روزها دوستان ملا نصر الدینی با عجله در خانه ی ملا را زدند و با او گفتند:
🏰 حاکم شهر عوض شده و حاکم جدیدی آمده!
👳 ملا گفت: حاکم عوض شده که شده؟ به من چه؟
👥 دوستانش گفتند، یعنی چه؟ این چه حرفی است؟ باید هر چه زودتر هدیه ای تهیه کنی و برای حاکم جدید ببری!!
👳 ملا گفت: آها؛ حال فهمیدم پس من باید هدیه ای تهیه کنم و ببرم پیش حاکم جدید تا اگر فردا برای شما گرفتاری پیش آمد ک، واسطه بشوم و از حاکم بخواهم کمکتان کند؟
👥 دوستانش گفتند: بله همین طور است!!
👳 ملا گفت: این وسط به من چه می رسد؟
👥 دوستانش گفتند: بابا تو ریش سفیدی، تو بزرگی.
👤 یکی از دوستان ملا، گفت: ناراحت نباش، هدیه را خودمان تهیه می کنیم!
🐓 یک مرغ چاق و گنده می پزیم تا تو مزد آن را به خانه ی حاکم ببری.
👳 ملا گفت: دو تا بپزید!! یکی هم برای من و زن و بچه ام!! چون من باید فردا ریش گرو بگذارم.
👥 آنها قبول کردند و فردا با دو مرغ بریان به خانه ی ملا آمدند.
🍗 ملا یک مرغ را به زنش داد و مرغ بریان دیگر را در سینی گذاشت تا نزد حاکم ببرد. در راه اشتهای ملا تحریک شد و سرپوش سینی را برداشت و یکی از پاهای مرغ را کند و خورد و دوباره روی آن را پوشاند و نزد حاکم برد.
🏰 حاکم سرپوش را برداشت تا کمی مرغ بخورد. دید که ای دل غافل. مرغ ملا یک پا دارد!!
👑 سئوال کرد چرا مرغ بریان یک پا دارد؟
👳 ملا گفت: مرغ های خوب شهر ما یک پا دارند!!
👑 حاکم فهمید که ملا بسیار زرنگ و باهوش است و به او گفت: ناهار میهمان ما باشید از آن به بعد هر کسی که روی حرف نادرست خود پافشاری کند می گویند: مرغ ایشان یک پا دارد!!
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔 eitaa.com/partoweshraq
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #ببینید
🎙پاسخ استاد #رائفی_پور به مدیرانی مثل حناچی (شهردار جدید تهران) درباره نیاز کشور به مدیران خارجی!!!
🌐 @partoweshraq
😐 از اجرای قانون منع به کارگیری بازنشستگان در صدا و سیما چه خبر؟
🔺در حالی که که عمده توجه رسانهها در موضوع اجرای قانون منع به کارگیری بازنشستگان به افشانی شهردار تهران و مهدی تاج رییس فدراسیون فوتبال معطوف شده است، حداقل شش مدیر ارشد صدا و سیما مشمول قانون منع به کارگیری بازنشستگان هستند.
🔺مجید آخوندی معاونت سیاسی، عباس مهدوی مهر مدیر کل بازرگانی، مجید ستوده نیا مدیر عامل باشگاه خبرنگاران جوان، عبدالرضا بوالی مدیر شبکه خبر ، سید مهرداد سید مهدی رییس خبرگزاری صدا و سیما و ایرج سبقتی قائم مقام معاونت سیاسی سازمان شش مدیری هستند که از ۲۶ آبان حضورشان در سازمان صدا و سیما خلاف قانون و جرم می باشد.
🌐 @partoweshraq
🔺آزمایش اینترنت پرسرعت 5G در هلند جان ۲۹۷ پرنده را گرفت. افراد محلی اعلام کردهاند که اردکهای دریاچهی نزدیک محل تست رفتارهای عجیبی نشان میدادند و سر خود را در زمان تست سرعت، زیر آب میکردند تا از امواج شبکهی 5G در امان باشند.
😐⚠وقتی میگیم گوشیتون رو شب موقع خواب کنار سرتون نذارید. مودم رو هم خاموش کنید واسه اینه. ببینید چقد امواجش خطرناکه!!!
🌐 @partoweshraq
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #ببینید
🎙من که معلم فلسفه هستم، در این کشور احساس زیادی بودن، میکنم!!
😐 روایت دردناک یک استاد دانشگاه از #سلبریتی زدگی جامعه و پنتهاوس ١٧۵٠ متری یک فوتبالیست!
🌐 @partoweshraq
📉 سقوط #نرخ_ارز همزمان با خروج آقای #نیلی از دولت، تصادفی نیست!
🔺ایشان اخیرا سیاستگذاری اقتصادی را در بن بست توصیف میکرد اما بانک مرکزی بر خلاف توصیه اشتباه ایشان، در بازار ارز سیاستگذاری کرد و نتیجه گرفت!
⚠😐 خدا میداند اقتصاد ایران در این ۳۰ سال از توصیههای اشتباه آقای نیلی چقدر صدمه دیده است!
🌐 @partoweshraq
🎒 کولهبار زندگیام را پُر میکنم...
💚 با دوستی با دوستان اهل بیت؛
🔥و دشمنی با دشمنانشان!
👣 و قدم میگذارم در جادهی زندگی... تنها راه سعادت؛ همین است!
💚 سلام بر شادی بخش قلب حضرت زهرا (سلام الله علیها)
✋ #اللهم_عجل_لولیک_الفرج
✋ #اللهم_العن_الجبت_الطاغوت
🌐 @partoweshraq
4_5841545595784791087.mp3
7.03M
🎧 #بشنوید | #سخنرانی
💚 #عید_بیعت ۱۳۹۶ میدان امام حسین(ع)
🎙استاد #رائفی_پور
📥حجم ۷ مگابایت
🌐 @partoweshraq
🕑 💠🌹💠 #بـہـجٺ_خـــوبـان
دستورالعملی برای وسعت رزق و ادای دین
⚜ عدهای از شاگردان #آیت_الله_سید_علی_قاضی (قدس سره) به ایشان گفتند:
🔅[علم] کیمیا را به ما یاد بدهید. ایشان فرموده بود:
این ذکر بالاتر از کیمیاست:
🔅«اللَّهُمَّ أَغْنِنِي بِحَلَالِكَ عَنْ حَرَامِكَ وَ بِفَضْلِكَ عَمَّنْ سِوَاكَ؛ خدایا!
🔅مرا بهوسیله حلالت از حرامت بینیاز کن، و با فضل خودت، از هرچه غیر خودت بینیاز گردان».
⚜ #آیت_الله_بهجت (قدس سره) میفرمودند:
به هر تعداد که میخواهید ذکر را بگویید و قبل و بعد از گفتن همه، یک صلوات بفرستید.
📚 در محضر بهجت، ج ٣، ص ٢٨۵.
🔰توضیح بیشتر:
🔅آیتالله بهجت(ره) برای کسانی که از ایشان برای برطرف شدن مشکلات اقتصادی خود و افزایش رزق، دستورالعملی میخواستند همین ذکر را توصیه میفرمودند.
🌐 @partoweshraq
🕓 💠🚻💠 #مشاوره_خانواده
⚜🚺⚜🚼⚜🚹⚜
❓شلختگی مرد چه پیامدهای خطرناکی را می تواند به بار آورد؟
👌🏻تجارب مشاورهای و آموزههای دينی میگويند:
⚠ مردانی كه به آراستگی خود توجهی نمیکنند و لباس و بدنشان بوی بد میدهد، عفت زنانشان در خطر است.
🌹 امام رضا (علیه السلام) فرمودند:
🕎 زنان بنیاسرائيل به بی عفتی كشيده شدند، چون مردانشان به آراستگی و نظافت خود رسيدگی نمی كردند.
👌🏻بسياری گمان می كنند فقط زن بايد آراسته باشد. امام موسی بن جعفر (علیه السلام) موهایشان را رنگ و خضاب میكردند، از ایشان علت را پرسيدند، فرمودند:
❓تو دوست داری همسرت ژوليده باشد؟
👕 لباس داخل خانه:
🏙 مردان بايد در داخل خانه هم لباس مناسب بپوشند. لباسی كه سبب نشاط همسر و فرزند شود و به عفت همسرشان كمك كند. جویا شدن نظر همسر در این مورد بسیار پسندیدهاست.
👔 اگر چه مناسب نيست، مرد در جامعه هر لباسی را بپوشد و لازم است برای حفظ عفت اجتماعی، حجاب خود را داشته باشد، ولی برای همسرش میتواند از مدلها و رنگهای لذتبخش و مسرتبخش که متناسب با شأن مرد است، استفاده كند.
⚠ بسياری از زنان و دختران از مردان و پدرانشان به دليل پوشيدن و پیژامهها و زيرپوشهای رنگ باخته عهد قاجار و مندرس شكايت دارند.
🚬 همچنين بوی بد دهان و سيگار نيز سبب آزار زنان میشود كه بسياری مردان متوجه نيستند كه فضای دهان يكی از كانونهای مؤثر در ایجاد مهر و عشق در روابط زناشويی است و اشتراكی است و حقآلوده كردنش را ندارند. البته خانمها هم باید به بهداشت دهان خود توجه داشته باشند.
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
🔺تا صد سال پیش در بسیاری از شهرهای ایران تجاوز یک مفهوم صرفا ذهنی بود.
🇬🇧🇺🇸 وقتی برخی جوامع غربی در بیمارهای مقاربتی دست و پا میزدند و هزاران نفر میمردند، جوامع اسلامی امن و امان بود.
🔥تا اینکه رضاشاه ها و رجاله های شیطان به اسم آزادی و اصلاحات به جنگ اخلاق و پاکی ما آمدند.
⚠اگر امروز مرتب خبر تجاوز و خشونت جنسی و خیانت و طلاق از این گوشه آن گوشه شنیده میشود نتیجه همان آزادی جنسی است که به اسم آزادی به خوردمان دادند.
🌐 @partoweshraq
😁 #حسن_عباسی در قفس بنفشها!
🔺غافلگیر شدن استاد حسن عباسی در پایان نشست سیاسی اتحادیه جامعه اسلامی دانشجویان
🌐 @partoweshraq
🕠 📚 #داستان_دنباله_دار
#جان_شیعه_اهل_سنت؛
💚 ☪ عاشقانه ای برای مسلمانان
✒ نویسنده: فاطمه ولینژاد
🔗 قسمت سیصد و بیست و چهارم
👳🏻 آسید احمد به چادرهای برزنتی سفید رنگی که آن طرف جاده ردیف شده بودند، اشاره کرد و رو به من و مجید توضیح داد:
👈 اینا چادرهایی هستن که برای آوارههای عراقی نصب کردن!
🏻🏻 و در برابر نگاه پرسشگر من و مجید، با ناراحتی ادامه داد:
👳🏻 از خرداد ماه که داعش، موصل و چند تا شهر دیگه رو اشغال کرد، این بندههای خدا از خونه زندگی خودشون آواره شدن و حالا اینجا زندگی میکنن. خیلیهاشون هم همه سال رو تو همین موکبها زندگی میکنن. فقط اینجا هم نیستن، تو خود کربلا و نجف هم خیلیهاشون پناه گرفتن. همهشون هم مسلمون نیستن، خیلیهاشون مسیحی و ایزدی هستن.
🎪🎪🎪 نگاهم به چادرها و ساختمانهای سیمانی موکبها بود و از تصور اینکه خانواده هایی تمام سال را باید در این بیابان زندگی کنند، دلم به درد آمد که شاید این روزها، این منطقه شلوغ شده بود، اما باقی ایام سال باید با تنهایی و غربت این صحرا سر میکردند تا تروریستهای تکفیری برای خوش آمد آمریکا و اسرائیل در کشورهای اسلامی خوش رقصی کرده و خون مسلمانان را اینطور در شیشه کنند و زمانی به اوج رنج نامه این مردم مظلوم پِی بردم که شب را در کنار یکی از همین خانوادهها سپری کردم.
🎪 موکبی که در آخرین شبِ مسیر پیاده روی به میهمانیاش رفته بودیم، در اختیار خانوادهای از اهالی موصل بود که حالا بیش از شش ماه بود که از شهر و خانه خود آواره شده و در این ساختمان کوچک زندگی میکردند و باز هم به قدری دلبسته امام حسین (علیهالسلام) بودند که در همین وضعیت سخت و دشوار هم از ما پذیرایی میکردند.
👌🏻دختران جوان خانواده کنار ما نشسته و میخواستند سهم اینهمه تنهایی و بیکسی را با من و زینبسادات تقسیم کنند که به هر زبانی سعی میکردند با ما ارتباط برقرار کنند.
🏡 دخترک عکس خانهای زیبا و ویلایی را در منطقهای سرسبز نشانمان میداد و سعی میکرد به ما بفهماند که این تصویر خانهشان پیش از اشغال موصل توسط تروریستهای داعش است و طوری چشمانش از اشک پُر شد که جگرم آتش گرفت.
🌌 غربت و تنهایی طوری به این مردم مظلوم فشار آورده بود که دلشان نمیآمد از کنار ما برخیزند و تا پاسی از شب با ما دردِ دل میکردند و هر چند میدانستند چیز زیادی از حرفهایشان متوجه نمیشویم، ولی با همان زبان علم و اشاره هم که شده، میخواستند بار دلشان را سبک کنند و در نهایت ما را مثل عزیزترین خواهرانشان در آغوش فشرده و با وداعی شیرین ما را به خدا سپردند.
💣حالا به وضوح میدیدم که تفکر تکفیر، تکلیفی جز آواره کردن مسلمانان ندارد که به اشاره استکبار، آتش به کاشانه مردم میزند تا کشورهای اسلامی را از دورن متلاشی کند و این دقیقاً همان جنایتی بود که نوریه و برادرانش، در حق خانواده من کردند که به شیعه و سُنی رحم نکرده و هر یک را به چوبی از خانه اخراج کردند، ولی باز هم از روی این مردم بینَوا خجالت میکشیدم که نزدیکترین افراد خانوادهام نه از روی عقیده که پدرم به هوای هوس دختری فتانه و برادرم به طمع ثروتی باد آورده، راهی سوریه شده بودند تا در نوشیدن خون مسلمانان با تروریستهای تکفیری هم کاسه شوند.
💭 اندیشه تلخ و پریشانی که تا صبح خواب را از چشمانم ربود و اشکی هم برای ریختن نداشتم که تا سحر، تنها به تاریکی فضا خیره بودم.
🏻 مدام از این پهلو به آن پهلو میشدم و از غصه سرنوشت شوم پدر و ابراهیم خون میخوردم که آتش شیطان به جانشان افتاد و آبی شدند بر آسیاب دشمن!
🌌 حالا در این بد خواب و خیالی این شب طولانی، دیگر بستر گرم و نرم و فضای آکنده از مِهر و محبت موکب هم برایم دلپذیر نبود که بار دیگر لشگر مصیبتهایم پیش چشمانم رژه میرفتند تا لحظهای که صدای اذان صبح بلند شد و مرا هم از جا کَند.
🚨🔰 لینک #قسمت_اول برای دوستانی که تازه وارد کانال شدند:
🔗 eitaa.com/partoweshraq/8
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 برای خواندن داستان های دنباله دار، به ما بپیوندید...
▶🆔: @partoweshraq
🕠 📚 #داستان_دنباله_دار
#جان_شیعه_اهل_سنت؛
💚 ☪ عاشقانه ای برای مسلمانان
✒ نویسنده: فاطمه ولینژاد
🔗 قسمت سیصد و بیست و پنجم
📿 نماز صبح را خواندم و حتی حال رو در رو شدن با مامان خدیجه و زینبسادات را هم نداشتم که هوای گرفته اتاق را بهانه کردم و با پوشیدن کفشهایم، به حیاط موکب رفتم.
🏻جایی دور از جمع مردانی که دیشب را در حیاط خوابیده بودند، نشستم و تازه فهمیدم کف پاهایم تاول زده و حالا که دوباره کفشهایم را پوشیده بودم، سوزش تاولها سر باز کرده بود، ولی حال من ناخوشتر از آنی بود که به این جراحتها خم به ابرو بیاورم و غرق دریای طوفانزده غمهایم، خیره به سیاهی شب بودم که صدای سلام مجیدم را شنیدم.
🎒 کولهپشتیاش را بسته و آماده حرکت، بالای سرم ایستاده بود و با چشمان مهربانش نگاهم میکرد که به زحمت لبخندی نشانش دادم و فهمید حال خوشی ندارم که با دلواپسی سؤال کرد:
❓چیزی شده الهه جان؟
👁 میدیدم چشمانش از شادی این حرکت عاشقانه، هر روز بیشتر از روز پیش میدرخشد و دلم نمیآمد این حال خوشش را خراب کنم که برای دل خوشیاش بهانه آوردم:
🏻نه، چیزی نشده... که دلش خوش نشد و باز پرسید:
🏻خستهای؟
⏳و اگر یک لحظه دیگر اینطور با محبت نگاهم میکرد، نمیتوانستم دردهای مانده بر دلم را پنهان کنم که آسید احمد رسید و خلوتمان را پُر کرد.
🏻به احترامش از جا بلند شدم و جواب سلامش را دادم که مامان خدیجه و زینبسادات هم آمدند و به راه افتادیم.
🏻میدیدم مجید می خواهد از آسید احمد فاصله بگیرد و بیشتر با من قدم بردارد، بلکه از راز دلم با خبر شود و من نمیخواستم از بار رنجهایم، چیزی بر دلش بگذارم که از مامان خدیجه و زینبسادات جدا نمیشدم تا دوباره در حصار مهربانیاش گرفتار نشوم.
🏻 حالا درد و سوزش تاولهای پایم هم بیشتر شده و به وضوح میلنگیدم که مامان خدیجه متوجه شد و پرسید:
❓چی شده مادرجون؟ پات درد میکنه؟
👌🏻لبخندی زدم و خواستم پاسخی بدهم که زینبسادات هم سؤال کرد:
❓کفشت اذیتت میکنه؟
🏻 و من حوصله صحبت کردن هم نداشتم که با لحنی ساده پاسخ دادم: نه، خوبم! و سرم را پایین انداختم تا دیگر چیزی نپرسند و سعی میکردم قدمهایم را محکم و مستقیم بردارم تا خیالشان راحت شود.
👥👥 هر لحظه بر انبوه جمعیت در جاده افزوده میشد و به قدری مسیر شلوغ شده بود که حرکت به کُندی انجام میشد و همین قدم زدنهای آهسته، لنگیدن پایم را پنهان میکرد.
🎪🎪🎪 هر چه به کربلا نزدیکتر میشدیم، شور و نوای نوحههای عزاداری که با صدای بلند از سمت موکبها پخش میشد، بیشتر شده و فضای پخش نذری گرمتر میشد و نه فقط عراقیها که هیئتهایی از ایران، افغانستان، لبنان و کویت هم موکبی بر پا کرده و هر کدام به تناسب سنت خود، از عزاداران اربعین پذیرایی میکردند.
✋🏻 کار به جایی رسیده بود که موکب داران میهماننواز عراقی، به میان جاده آمده و با حضور گرم و مهربان خود، مسیر زائران را میبستند، بلکه مفتخر به میزبانی از میهمانان امام حسین (علیهالسلام) شوند و به هر زبانی التماسمان میکردند تا از طعام نذریشان نوش جان کنیم.
🏴🏴🏴 چه همهمهای در فضا افتاده بود که باد شدیدی گرفته و پرچمهای دو طرف جاده را به شدت تکان میداد.
👥👥 غرش غلطیدن پرچمها در دل باد، در نغمه نوحههای حسینی پیچیده و با زمزمه زائران یکی میشد و در آسمان بالا میرفت تا نشانمان دهد دیگر چیزی تا کربلا نمانده که بانگ اذان هم قد کشید و فرمان اقامه نماز داد.
🎪🎪🎪 در بسیاری از موکبها، نماز به جماعت اقامه میشد و دیگر زائران برای رسیدن به کربلا سر از پا نمیشناختند که بیآنکه در خنکای خیمهای معطل شوند، باز به راه میافتادند که بنا بود امشب سر بر تربت کربلا به زمین بگذاریم.
🏻 حالا من هم همپای اینهمه شیعه شیدا، هوایی کربلا شده و برای دیدارش بیقراری میکردم که هر چند همچون شیعیان از جام عشق سید الشهدا (علیه السلام) سیراب نشده و تنها لبی تَر کرده بودم، ولی به همین اندازه هم، به تب و تاب افتاده و به اشتیاق وصالش، پَر پَر میزدم.
🚨🔰 لینک #قسمت_اول برای دوستانی که تازه وارد کانال شدند:
🔗 eitaa.com/partoweshraq/8
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 برای خواندن داستان های دنباله دار، به ما بپیوندید...
▶🆔: @partoweshraq
🕕 💠🌷💠 #سـیـره_شـہـداء
⚜🇮🇷⚜🇮🇷⚜🇮🇷⚜🇮🇷⚜
💶 نصف حقوقش را صرف خیریه میکرد!
🎙عباس نصفی از حقوق ماهانهاش را صرف امور خیریه میکرد.
در واقع او بخشی از حقوقش را به دو خانوادهای میداد که یکیشان بیمار سرطانی و دیگری بچه یتیم داشتند.
💶 باقی حقوقش را هم بخشی صرف امور روزمرهاش و بخشی را خرج هیئات و مراسم مذهبی میکرد.
☀ در طول ماه شاید ٢٠ روزش را روزه میگرفت و غذایی که محل کارش به او میدادند، به خانوادههای مستمند میداد.
🍲 یکبار که میخواست به مأموریت برود، دو، سه غذا توی خانه گذاشت و به پدرمان گفت شما برای فلان خانواده ببر!
👤 بابا گفت من خجالت میکشم دو غذا دستم بگیرم و ببرم.
👌اما عباس اصرار داشت که اگر کم هم باشد باید به مردم کمک کرد و باری از دوش کسی برداشت.
🎙راوی: خواهر.
🌷شهید مدافع حرم عباس آسمیه.
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🌐 @partoweshraq