eitaa logo
پروانه های وصال
7.8هزار دنبال‌کننده
28.3هزار عکس
20.7هزار ویدیو
3.1هزار فایل
اینجا قرار باهم کلی🤝 ✅ مطالب تربیتی 🤓 ✅ مطالب متنوع📚 ✅ گلچین شده سخنان بزرگان🧑🏻‍💼 ✅ اخبار روز🕵🏋 ✅ آشپزی👩🏻‍🍳🍡 باهم یادبگیریم و مطلع بشیم🖐 استفاده از مطالب کانال با ذکر صلوات 🥰 با این ایدی میتونیم باهم در ارتباط باشی @Yamahdiii14
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام الله علیها یا مولاتی یا زینب🤩🥰 یک دقیقه مولودی گوش بدید دلتون باز بشه.❤️ 🎙کرمانشاهی اللهم عجل لولیک الفرج🌹 @parvaanehaayevesaal
🔺واکاوی اتفاقات شاهرود🔻 🔹ایران در ۱۲ آبان نوتامی هفت روزه تا ۱۸ آبان در محدوده ۶۰۰۰ کیلومتر مربعی در اطراف تأسیسات فضایی شاهرود در استان سمنان اعلام کرد. 🔹اکنون ویدیویی منتشر شده است که نشان می‌دهد پرتابه ای از این پایگاه پرتاب شده است. هنوز ماهیت این پرتاب مشخص نیست که آیا این یک پرتاب ماهواره بر جدید است یا تست موشکی جدید و یا ...!! 🔹اما موضوعی که این پرتاب را جالب میکند، دو رشته توئیت توسط اکانت منتسب به فرماندهی فضایی سمنان است که در این بازه منتشر شده است. 🔹توئیت اول صبح پنج شنبه ۱۷ آبان منتشر شد: "چشمانتان را که در این شب های ناآرام بی وقفه در حال رصد هوا و فضا هستند کور خواهیم نمود تا از رویت آنچه به سوی شما می آید ناتوان شوید. شریان خون رسان به مولفه های قدرتتان را قطع و مولفه های قدرت‌تان را ناتوان خواهیم نمود. و جهان شاهد این شگفتی خواهد بود..." 🔹و توئیت دوم دقایقی پیش با این مضمون منتشر شده است: "پیام ما از شاهرود به تل آویو ارسال شد. ما اثبات نموده ایم شما از رسیدن به اهدافتان در پایگاه شاهرود ناکام مانده اید. حالا شما باید منتظر پاسخ قاطع ما از هوا و فضا به با ارزش ترین داشته هایتان باشید." با توجه به اینکه ویدیو مذکور در فاصله زمانی بین این دو توئیت منتشر شده است، احتمالا عملیاتی علیه ماهواره های جاسوسی نظامی آمریکا و رژیم صهیونیستی صورت گرفته باشد! ✍🏻 آنتی صهیون ✌️ @parvaanehaayevesaal
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 مردم ترکیه مانع حرکت کامیون اسرائیلی شدند 🔸گروهی از فعالان حامی در در بندر درینجه جلوی یک کامیون شرکت اسرائیلی زیم راگرفته و به آن اجازه حرکت ندادند. @parvaanehaayevesaal
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 سردار نوعی اقدم فرمانده وقت قرارگاه حضرت زینب (س) و دستیار ارشد حاج قاسم در سوریه: در راه است... منتظر حکم فرمانده معظم کل قوا هستیم؛ موشک های مخرب تر ، قدرتمند تر و پر سرعت تر بر روی لانچرها آماده فشردن یک دکمه هستند روز @parvaanehaayevesaal
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥خطای محاسباتی رژیم صهیونیستی باید به هم بخورد. 💥 سلیمانی چگونه خطای محاسباتی دشمن را به هم می زد؟ @parvaanehaayevesaal
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نکات سیر ترشی: نکته ۱ : ظرف ترشی باید کاملا خشک باشه نکته ۲ : حتما باید سرکه قرمز باشه نکته ۳ : برای هر یک کیلو سیر یک قاشق نمک لازمه . . . @parvaanehaayevesaal ⤹༢➥
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فسنجون با اردک محلی🦆😍 . این غذا جزو رسمی ترین غذا های ما مازندرانی ها هستش که برای مهمان هامون تدارک میبینیم😀 ولی این فسنجون چون رو آتیش پخته شده بود واقعا یه طعم و بو عالی داشت🤤 خودم یادم میاد گشنم میشه😂😂 شما فسنجون شیرین دوست دارین یا ترش؟🙂 ⤹༢➥ @parvaanehaayevesaal
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سوپ خامه و گل‌کلم برای ۴-۵ نفر: اول نصف یک گل کلم کوچیک رو با یک‌عدد پیاز، دو حبه سیر، نمک، فلفل‌سیاه و روغن زیتون بزارید تا خوب گریل بشه. اگه سولاردوم داریم همون گریل کافیه. تو این مدت، ۲ تا سیب‌زمینی رو با ۴-۵ تا قارچ بجوشونید تا خوب بپزن. بعد از اینکه گلم گریل شد، سیب‌زمینی هم پخت، همه سبزیجات رو با یکم آب (از همون آب سیب‌زمینی) بریزید تو دستگاه تا خوب پوره و یکدست شه ⤹༢➥ @parvaanehaayevesaal
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چیز کیک امریکایی مواد لازم : برای پوسته: 1 ½ فنجان آرد همه منظوره ½ فنجان پودر قند ¼ قاشق چایخوری نمک ½ قاشق چایخوری بیکینگ پودر ½ فنجان یا 8 قاشق غذاخوری کره سرد 1 عدد تخم مرغ اسانس وانیل و پوست لیمو ⤹༢➥ @parvaanehaayevesaal
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پروانه های وصال
#نکات_تربیتی_خانواده 91 "لذت جاودانه" 🌺💞 حرف اسلام عزیز اینه که میفرماید: عزیز دلم شما اگه میخ
. 92 ❤️مودت ورحمت 🌹 قرآن کریم میفرماید: ✨"و خداوند بین شما زن و مرد و قرار داد"✨ [ وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً ] 📚 سوره مبارکه روم/ آیه ۲۱ 👈 بله درسته که خداوند متعال بین زن و شوهرها در ابتدای ازدواجشون "یه مقدار محبت" قرار میده ✔️ امّا این مقدار از محبّت لازمه که با انجامِ فعالیّت هایی افزایش پیدا کنه.👌 ✅❣✅👆 🔹آقا باید "از همون ابتدا و در طولِ زندگی خودش"، دنبالِ برنامه ریزی باشه برای اینکه دل خانمش رو "به صورت جاودانه" ببره 🔸خانم هم باید برنامه ریزی کنه و دلِ آقای خودش رو "به صورت جاودانه" ببره ✔️💖👌 ⛔️ آدم نباید بشینه و هیچ کاری نکنه و منتظر باشه که یه محبّتی این وسط پیدا بشه! 💞 بلکه باید آستین ها رو بالا بزنه و برای تلاش بکنه 💯 🌺
پروانه های وصال
#داستان_واقعی #روایت_انسان #قسمت_صد_بیست_چهارم🎬: هفته ها از همراهی دیهیم با کاروان می گذشت و اینک
🎬: بعد از ماه ها تلاشِ بردگان و غلامان، برج بابل به اتمام رسید و حالا مردم منتظر یک اتفاق عظیم بودند، گویا خدایان بابل می بایست اسباب کشی کنند و از معبد قدیمی که در کنار زیگوراتی وسط شهر واقع شده بود به بالاترین طبقه برج بابل که نزدیک اسمان و بر فراز ابرها بود نقل مکان کنند. بت های بزرگ یکی یکی منتقل شدند و بت های کوچکتر در معبد قدیمی باقی ماندند و حالا پای اتفاقی خارق العاده در میان بود. روزی را که «آزر» بزرگ کاهنان معبد بابل به نمرود پادشاه بابل اعلام کرده بود تا بت طلایی و بزرگ مردوک را به خانه اش در برج بابل منتقل کنند، بتی که چشم تمام بینندگان را به خود خیره کرده بود. دیهیم در بین مردم جای گرفته بود و با چشم خود میدید که مجسمه ای بسیار عظیم که همه اش از طلای ناب ساخته شده بود و طبق گفته سازندگانش، وزنی بالای بیست و پنج تُن داشت را به برج بابل منتقل می کردند، براستی که آیین بت و بت پرستی در تار و پود فرهنگ و جامعه بابل نفوذ کرده بود و اینک بابل را با برج بلند و مردوک عظیم می شناختند. به دستور نمرود در کنار این برج، ساختمان بزرگ و عجیب دیگری در حال ساخت بود، ساختمانی با عظمت که بر روی ستونهای بلند و پهن ساخته شده بود، ساختمانی در آسمان که اتصال زمینی نداشت و تنها ارتباطش با زمین همین ستون های پهن و عریض بود، این ساختمان هنوز تکمیل نشده بود اما همگان میدانستند که نمرود می خواهد قصری در آسمان برای خود بنا کند. تحقیقات دیهیم به پایان رسیده بود، او می بایست خود را به شهر نینوا برساند و در این مدت طولانی هر آنچه را که دیده بود به سمع سمیرامیس برساند، پس با باقی مانده طلاهایی که ملکه در اختیارش گذاشته بود، اسبی راهور و وسایل سفر تهیه کرد و رو به سوی نینوا گذاشت. روزها و شب ها در راه بود و اسب را در بیابان می دواند تا بالاخره به شهر نینوا رسید و گرد راه از تن زدود و به خدمت سمیرامیس رسید. ادامه دارد... 📝به قلم:ط_حسینی 🌕✨🌕✨🌕✨🌕✨
پروانه های وصال
#داستان_واقعی #روایت_انسان #قسمت_صد_بیست_پنجم🎬: بعد از ماه ها تلاشِ بردگان و غلامان، برج بابل به
🎬: دیهیم وارد تالار قصر شد، سمیرامیس کنار پنجره مشرف به باغ بزرگ قصر ایستاده بود و همانطور که پشتش به دیهیم بود گفت: خوب، بعد از اینهمه مدت که آمدی، چه خبر داری؟ به کجا رسیدی؟! آن کاروان از کجا بود و به چه کار آمده بود؟! دیهیم سرش را پایین انداخت و گفت: ملکه بزرگ! آن کاروان، کاروان غلامانی بود که برای بردن سنگ های عظیم به سرزمین های دور سفر می کرد و مقصدشان شهر بابل بود، پادشاه قدرتمند بابل دستور ساخت بناهای بسیار زیبایی در سرزمینشان داده است و معماران حاذق و هنرمندی مشغول به کار بودند، آن سنگها را برای ساخت برج بزرگی در بابل می خواستند، برجی که قدش تا بالای ابرها کشیده شده بود و .... دیهیم هر چه از عجایب شهر بابل از معابد و زیگورات ها و حتی از خدایان و تندیس های عظیمش، دیده بود برای سمیرامیس گفت، او از برج بابل و قصر نیم ساخته نمرود سخن ها گفت و از میزان نفوذ و قدرت نمرود و اقتدارش بر پایهٔ بت پرستی حرفها زد و سمیرامیس هنوز نمرود را ندیده بود، در دل آرزو کرد که کاش نمرود و کل بابل از آن او میشد. پس از ساعتی، دیهیم از حضور ملکه مرخص شد و ملکه با شتاب به سمت عبادتگاه خصوصی اش حرکت کرد، جایی که مردم خیال می کردند ملکه شان عبادت می کند و او در آنجا سحر و ساحری می کرد. حالا جمعی از اجنه در اختیار سمیرامیس بودند، او وارد عبادتگاهش شد و همان اول راه فریاد برآورد: من خواستار به دست آوردن نمرود و تمام سرزمینش هستم، ای نیروهای عظیم ماورایی مرا به مقصودم برسانید که عمری خدمتتان را کرده ام و اینک وقت جبران است . سمیرامیس اوامرش را ابلاغ کرد و از مکان سحر و ساحری اش بیرون آمد و از آن طرف نمرود هم در مقابل مردوک زانو زده بود و اعمال شیطانی انجام میداد، ناگاه صدایی در فضا پیچید: به سمت نینوا برو و با ملکه اش پیوند برقرار کن تا اقتدارت افزون شود. نمرود یکّه ای خورد از جای برخواست و همانطور که به سمت در خروجی معبد میرفت، فریاد برآورد: کاهنان و فرماندهان لشکر را خبر کنید جلسه ای اضطراری داریم. ادامه دارد... 📝به قلم: ط_حسینی 🌕✨🌕✨🌕✨🌕
پروانه های وصال
#داستان_واقعی #روایت_انسان #قسمت_صد_بیست_ششم🎬: دیهیم وارد تالار قصر شد، سمیرامیس کنار پنجره مشرف
🎬: به دستور نمرود، سپاه عظیم بابل به راه افتاد تا شهر نینوا را به تصرف خود درآورد و نمرود پیشاپیش سپاه حرکت می کرد. این لشکر به هر شهر و آبادی می رسیدند، آن را تصرف می کردند و پرچم بابل را بر فراز آنجا به اهتزاز درمی آوردند و در هر شهر، نمادی از مردوک، خدای خدایان بابل برجای می گذاشتند گرچه مردم اکثرا بت پرست بودند اما نمرود امر می کرد که مردوک را بر دیگر بت ها ارج نهند. بالاخره بعد از گذشت روزها، لشکر نمرود به نینوا رسید و در اطراف شهر چادرهایشان را برپا کردند و شیپور جنگ نواختند. سمیرامیس که بی صبرانه منتظر دیدار با نمرود بود، قاصدی به سمت لشکر نمرود فرستاد و ضمن خوشامد گویی به نمرود، او را به قصر خود دعوت نمود. قاصد، سخنان سمیرامیس را به نمرود رساند و او که هدفش از لشکرکشی مشخص بود، دعوت سمیرامیس را پذیرفت و همراه با جمعی از بزرگان لشکرش به سمت نینوا و قصر حاکم حرکت کرد. سمیرامیس لباسی از حریر سرخ که با سنگ های درخشان عقیق و یاقوت تزیین شده بود که پوست سفید و مرمر گونه اش را بیشتر به رخ می کشید بر تن کرد. دربان قصر با صدای بلند ورود نمرود را اعلام کرد و ملکه آخرین نگاه را در آینه قدی خوابگاهش انداخت و از اتاق بیرون آمد. دو کنیزک با لباس های تمیز و زیبا دنباله بلند لباس ملکه را در دست گرفتند و پیش میرفتند. نمرود بر تخت حاکم بیچاره نینوا تکیه زده بود که سمیرامیس وارد تالار شد. نگاه نمرود بر صورت زیبای سمیرامیس افتاد، صورتی که زیباتر و درخشان تر از همیشه می نمود. نمرود با اولین نگاه اسیر چشمان ملکه نینوا شد و دل از دست داد و انگار مُسخّر ملکه شده بود و دیگر زیبایی دیگر زنانی که در قصرخودش داشت به چشمش نمی آمد. در همان ساعت اول حضورش در قصرنینوا، به سمیرامیس اظهار عشق نمود و از او خواست تا ملکه سرزمین بابل شود. سمیرامیس که زنی جاه طلب بود و خواسته قلبی اش همین بود، پذیرفت. پس با مشورت نمرود، یکی از افراد معتمد نمرود را برای حکمرانی بر نینوا انتخاب کردند و خود رهسپار بابل شدند. حالا لشکر بزرگ نمرود با ملکه جدید و پادشاهی که شهرهای زیادی به تصرف خود درآورده بود، راهی بابل شدند و ابلیس از این پیوند آنچنان شادمان بود که قهقه اش تا آسمان بلند بود. ادامه دارد... 📝به قلم:ط_حسینی 🌕✨🌕✨🌕✨🌕
🔴 خودکشی تفاوت خودکشی نیکا شاکرمی و آرزو خاوری در این است که رسانه‌هایی چون بی‌بی‌سی و ایران‌اینترنشنال اولی را در بحبوحه فتنه «» به نام فردی «کشته شده» توسط نیروهای امنیتی به خورد مخاطبان خود دادند، اما در دومی نتوانستند بیش از ربط دادن انگیزه خودکشی به «» شرارت کنند. احمد قدیری ۱۴۰۳/۸/۱۸ @parvaanehaayevesaal
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌 دست نوشته سردار شهید سلیمانی در وصف لحظه‌ای که میخواست وارد ضریح مطهر (سلام الله علیها) شود. 💞 @parvaanehaayevesaal
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 ارزش پرستاری از مریض 🎙 ♻️ بفرستید برا هر کی پرستار یا داره از مریضی پرستاری میکنه! @parvaanehaayevesaal
✅ عراقچی : در مورد مرگ یک تروریست حدود ۲۰ دقیقه است از من سوال می‌کنید ▪️وزیر امور خارجه در گفت‌وگو با اشپیگل آلمان -۲ 🔻آنچه که در زمان دستگیری رخ می دهد اسمش شکنجه نیست. من در آلمان دیدم پلیس آلمان به یک فرد که فقط روی ماشین پلیس خط انداخته بود، شلیک کرد و او را کشت. 🔻در زمان دستگیری ممکن است اتفاقی بیفتد ولی در طول بازداشت هیچ شکنجه ای رخ نداده، جسد ایشان نیز در دسترس است و اگر خانواده ایشان مایل باشند، ما مشکلی نداریم که حتی کالبد شکافی صورت گیرد. اینکه ادعا شود ایشان در زندان شکنجه شده فقط یک ادعاست. 🔻کاظم دارابی ۱۵ سال در زندان های آلمان بود ودر همان دو ماه اول دستگیری ۱۷ کیلوگرم کاهش وزن داشت. 🔻 شیوه برخورد کشورهای اروپایی و امریکا کاملا متکبرانه است. اگر یک آلمانی دستگیر شود شما می گوید او گروگان گرفته شده ولی اگر شما کسی را دستگیر کنید، معتقدید عدالت اجرا شده است. 🔻 شما در مورد مرگ یک تروریست حدود ۲۰ دقیقه است که من را مورد سوال قرار داده اید در حالی که در مورد مرگ ۵۰ هزار نفر در به اندازه مرگ همین یک نفر شاهد هیچ اقدامی در آلمان نبوده ایم. @parvaanehaayevesaal
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❇️ تشرّف جعفر بن زهدری و شفای پای او ☑️ عبد الرّحمن قبايقی می‌گويد: ▪️ شيخ جعفر بن زهدری، به فلج مبتلا شد؛ به‌‌طوری‌‌که قادر نبود از جا برخيزد. مادربزرگش بعد از فوت پدر شيخ، به انواع معالجات متوسّل شد؛ ولی هيچ فايده‌‌ای نديد. اطّبای بغداد را آوردند. مدّت مديدی معالجه کردند، باز هم سودی نبخشيد؛ لذا به مادربزرگش گفتند: شيخ را به مقام و قبّه حضرت صاحب الامر عليه السّلام در حلّه ببر و بخوابان شايد حقّ تعالی او را از اين بلا رهايی بخشد و بلکه حضرت صاحب الامر عليه السّلام از آن‌‌جا عبور نمايند و به او نظر مرحمتی فرمايند و به اين شکل، مرضش خوب شود. مادربزرگ شيخ جعفر بن زهدری، به اين موضوع توجّه کرد و او را به آن مکان شريف برد. در آن‌‌جا حضرت صاحب الامر عليه السّلام شيخ را از جايش بلند کردند و فلج را از او مرتفع نمودند. ☑️ عبد الرحمان قبايقی (ناقل قضيّه) می‌گويد: ▪️ بعد از شنيدن اين معجزه، ميان من و او رفاقتی ايجاد شد؛ به‌‌طوری‌‌که نزديک بود از شدّت ارتباط هيچ‌‌گاه از يکديگر جدا نشويم. او خانه‌‌ای داشت که در آن‌‌جا، شخصيّتهای حلّه و جوانان و اولاد بزرگان شهر جمع می‌شدند. من خودم قضيّه را از شيخ جعفر پرسيدم. او گفت: ▫️ من مفلوج بودم و اطباء از معالجه مرض من ناتوان شدند. ▪️و بقيّه جريان را نقل کرد تا به اين‌‌جا رسيد که: ▫️ حضرت حجّت عليه السّلام در آن حالی که جدّه‌‌ام مرا در مقام خوابانيده بود به من فرمودند: 🔸 برخيز. ▫️عرض کردم: 🔹 مولای من، چند سال است که قدرت برخاستن را ندارم. ▫️ فرمودند: 🔸 برخيز به اذن خدا. ▫️ و مرا در برخاستن کمک کردند. وقتی بلند شدم، اثر فلج را در خود نديدم و مردم هجوم آوردند و نزديک بود مرا بکشند. برای تبرّک، لباسهايم را تکه‌‌تکه کرده و بردند و به جای آن لباسهای خود را به تن من پوشانيدند. بعد هم به خانه خود رفتم و لباسهايشان را برای خودشان، فرستادم. ⬅️ برکات حضرت ولی عصر(عليه السلام)، صفحه ۱۰۳ 🏷 @parvaanehaayevesaal