«خودکار آبی»
خودکار آبی پوستش را قلقلک میداد .
علی سرش داد زد و گفت:
_اینقدر تکان نخور بچه.
_نمیشه، قلقلکم میده.
و دستش را کمی عقب برد.
علی که حالا عصبانی شده بود دستش را به طرف خودش کشاند و گفت:
_این تنها کمکی هست که به نیروهای امداد فردا میتونیم بکنیم میفهمی؟
و نام محمد را بر روی دستش پررنگ کرد.
#پروین_جاویدنیا
#کودکان_فلسطینی
#داستانک
پ.ن. یکی از چهار داستانکی که برای جشنوارهٔ ملی «کودک فلسطینی» لرستان ارسال کردم.
@parvin_javidnia1359
جشن ادبی غدیرانه در کتابخانه عمومی رئیسی اردکانی شیراز
به همراه رونمایی از لوگوی محفل طنز «بیشوخی»
۴ تیرماه ۱۴۰۳
@parvin_javidnia1359
وقتی گل پسر کوچیکه اولین بار مجردی میره شمال و از استوری پسرعمه اش این عکسشو میبینم😘
سمت چپ
قدبلند مامان
حسام من❤️😄
ماشاءالله لاحول و لا قوه الا بالله
@parvin_javidnia1359
#طنز
یک مرد بیریا پدرام اکبری
از دیگران سوا پدرام اکبری
شوخ است و مهربان، شیرین و خوش زبان
دور از ادا مدا پدرام اکبری
گاهی اگرچه هست یک دنده و لجوج!
اما چه با صفا پدرام اکبری
با رادیو رفیق، با شاعران شفیق
با «TV» آشنا پدرام اکبری
هرجا که کرده است با زیرکی نفوذ!
چون معدن طلا پدرام اکبری!
در طنزِ لحظهای واجب به صد هزار_
تشویق و مرحبا پدرام اکبری
در جمع و انجمن، هنگامهی سخن
مانند کیمیا پدرام اکبری
گاهی چه ساده و یک رنگ و بچه طور
گاهی چه ناقلا پدرام اکبری!
با قد فلفلی، چون توپ قلقلی
مارموزک و بلا پدرام اکبری!
یارب نگیرش از بیشوخیانِ شوخ
مستوجب دعا پدرام اکبری
#پروین_جاویدنیا
پ.ن. رونمایی از کتاب «واژههای متبسم» اثر برادر خوبم آقای پدرام اکبری
#فرهنگسرای_کتاب
#شیراز
سیزدهم تیرماه ۱۴۰۳
@parvin_javidnia1359
امروز حافظیه
انجمن شعر بهارنارنج
به مدیریت جناب خوشبخت
@parvin_javidnia1359
«خواستگار»
یک شب برایم آمد یک خواستگار جنگی!
بی اطلاع قبلی، با ابتکار جنگی!
بابا که بود پایش پیژامهای پلنگی
تا دید خیلِ مهمان، شد مثل مار جنگی!
در رفت چست و چابک تا در بیاورد زود
شلوار عهد بوقش این یادگار جنگی!
دامادِ با نزاکت چسباند پا و آنگاه
قبل از نشستنش داد دو تا شعار جنگی!
مانند شهربانو رفتم سراغ چایی
شاید ببینم از نو این شهریار جنگی!
پرسید مادرم از شغلِ شریف داماد
پاسخ شنید: دارد، صد افتخار جنگی!
بابا که آمد از راه بی هیچ پیشگفتار
پرسید دارد آیا داماد کار جنگی؟!
یکباره جمع حاضر با شور و با حرارت
گفتند هست ایشان یک استوار جنگی!
بابای او کماکان کابوس حزب بعث است
بیرون کشید از ایشان از بس دمار جنگی!
کرده اسیر با عشق در جنگ هشت ساله
غیر از دویست سرباز، شش تیمسار جنگی!
در پاوه و مریوان، در موصل و شلمچه
تقدیرنامه دارند با اعتبار جنگی!
هنگام چای بردن لرزید دست و قلبم
با یک نگاه دل را دادم به یار جنگی!
برداشت چای را از سینی و کرد از من
یک عالمه تشکر با اقتدار جنگی!
پاسخ چه بود؟ بله. خیر است و خوش شگون است
وصلت به قول بیبی با یار غار جنگی!
بعله! اگر نگویم ترسم که آتش افکن
او را ز من بقاپد یک نابکار جنگی!
حالا فضای خانه مانند پادگان است
آرامشی مداوم با ساز و کار جنگی!
یک مدتی به یخچال تک میزنم شبانه
فرمود مادرش که دارم ویار جنگی!!
پروین جاویدنیا
✨شعر طنزی که در بیست و پنجمین کنگره ملی شعر دفاع مقدس، مقام برتر طنز کشوری را بدست آورد.
@parvin_javidnia1359
هدایت شده از کانال رسمی محمدحسین ملکیان
Ehsan Yasin - Az Sar Gozasht (128).mp3
2.6M
از سر گذشت
تیتراژ پایانی برنامه "از سر گذشت"
با صدای احسان یاسین
شاعر: محمدحسین ملکیان
@faraz_malekian
پسینی دلگشا با حافظ
سلسله نشست های حافظ خوانی
با حضور استاد دکتر رضا رستمی و جمعی از حافظ پژوهان و حافظ دوستان
بوتیک هتل راد
چهارشنبه ۱۴۰۳٫۰۴٫۲۰
@parvin_javidnia1359