eitaa logo
پالونیا
140 دنبال‌کننده
279 عکس
38 ویدیو
6 فایل
پالونیا جایی ست که من در آن بلندبلند فکر می‌کنم اگر کاری حرفی سخنی @mariara
مشاهده در ایتا
دانلود
من صداتو می شنیدم از لابلای تک‌تک کلماتت. میثاق چقدر اذیت شدی و نذاشتی بفهمیم 😭😭
نَفَسی که رها شد خانم آرایش استادیاری که که برای شما انتخاب شده اهل توضیحات مبسوط هستند اما وویس نمیگذارند، چنانچه مشکلی هست اطلاع بفرمایید.» نیامده بودم نویسنده شوم.برای کسب وکار جدیدی که در ذهنم بود نیاز به نوشتن پخته‌تری داشتم. روزهای اول که فایل درسها ارسال می‌شد، باسوالهای زیادم منتظر صدایش بودم،غافل از اینکه گاهی نفس‌هایش را میشد شمرد. وقتی به درس تعهد رسیدیم، پای لنگ شده‌ام را از گوشه چادری که باد میخورد دید.دستم را گرفت تا عصای دیگری را به عاریه نگیرم.باهم از حق و باطل گفتیم.من از دخترم و امام‌رضا.از تمام لحظه‌هایی که در کار دیده بودم و ضربه‌ای محکم بر دین نصف ونیمه ام بود.اوهم ازخواهری که از دست داده بود.از نفس‌هایش. از اینکه چرانصف سال را در نور پناه می‌گیرد. از کتابها برایم گفت و قسم خوردم به کتاب خواندن مداوم. بعددوره‌ی خلاق دیگر استادیارم نبود دوستم بود. هربار، استادیاری تعریفم را می‌کرد، هرجا اتفاقی برایم می‌افتاد هرجا از نوشتن و خواندن خوشحال و ناراحت بودم اسمش پناهم بود و صفحه‌اش پناهگاهم. صفحه اش هنوز هم عطرگلهایی را دارد که با متنها ضمیمه میکرد. عادت داشت درسهارا با ‌پی‌دی‌اف گلدار میفرستاد. حقا که اهل نوشتن مبسوط بود.تمام حس‌های صدایش را روی کلمات پیاده‌می‌کرد. وحالا من ماندم‌و حسرت متنهایی که نو نمی‌شود. حسرت کسی که دلسوزانه لبان جمع شده و ابروان گره خورده اش را وقتی می‌گویم کم مینویسم درکلمات نشانم دهد. حسرت جسمی که امیدداشتم در آغوشش بگیرم. حسرت پناهگاهی که نیست. حسرت حرف زدن، بدون دستگاه لعنتی. حسرت آمدنش در گعده‌های تهران. میثاق به جای تمام لحظاتی که نمیتوانم بغلت کنم، حالا زهرا را بیشتردر آغوشم فشار‌میدهم و دلیلش را تو بهتر ازهرکسی می‌دانی. من ماندم و حسرت ندیدنت. نفرین به سفر که هرچه کرد اوکرد. پ‌ن: میثاق چطوری سه سال یه عمر میشه؟ @paulowni
میثاق چیکارکرده بودی تو دنیا که اول به جات خونه ی خدا رو طواف کردن،سررو خاک کربلا گذاشتن و نماز خوندن، تمام درهای حرم امام رضا رو زدن روضه خوندن، کنار بقیع به جات سلام دادن و بعدش خندیدی و رفتی؟ تو کی بودی جانم؟ 😭😭😭 @paulowni
در دلم آرزوی آمدنت میمیرد. رفته ای اینک اما آیا بازمی‌گردی؟ چه تمنای محالی دارم خنده ‌ام می‌گیرد.......... 🖤 @paulowni
میثاق پیام آخرم بی‌پاسخ مانده. هنوز ننوشتی خانم آرایش خانم آرایش و بازهم خانم آرایش. لابد حالا که روحت آزاد شده پرواز می‌کنی و از بالای سر خانه‌هایمان رد می‌شوی وغصه می‌خوری،برای ما که از دیشب هزاران بار لااله الی الله گفته‌ایم و دل زده‌ایم.برای ما که حالا صفحه‌ات راباز کرده ایم و نوشته هایت را بوسیده ایم و سفت به قلبمان فشارش داده ایم. برای ما که دلمان میخواهد برگردی و بنویسی که بهترم خداروشکر. میثاق هنوز منتظرم.لطفا پیامم را ببین من آدم صبوری نیستم 😭😭😭 https://eitaa.com/paulowni
و مسافرِ به‌ سوی تو، مسافتش بسیار نزدیک است... ▪️تشییع خواهرمان، خانم رحمانی، فردا(یکشنبه)، ساعت ۱۰صبح در امامزاده حمیده‌خاتون خواهد بود. 🔻نشانی محل تشییع: گلزار شهدای باغ فیض ▫️https://nshn.ir/c4sbvoNc0x-NTZ | @mabnaschoole |
هدایت شده از 
مادر بزرگوار خانم رحمانی خواستند با ۷۰ هزار لا اله الا الله ایشان را بدرقه کنیم. تا آخر امشب. ۱۵ هزارش بدرقه راه جدیدش شده. منت سرمان می‌گذارید اگر بقیه را با همدیگر تمام کنیم. ان شاالله راهش نورانی و سفر جدیدش خوش باشد. ثبت تعداد ذکر شریف لا اله الا الله https://EitaaBot.ir/counter/g24es
هدایت شده از [ هُرنو ]
به یاد خواهرمان ، جهت شرکت در ختم قرآن، صلوات، فاتحه، ذکر لا اله الا الله و... از طریق پیوند زیر، اقدام کنید. 👇 https://iporse.ir/6251613 بخوانیم تا برایمان بخوانند... نماز لیلة الدفن: میثاق بنت مهدی
آرام شدی جانم دیدارمان به قیامت انشاءالله در بهشت مبناییان 😭
🥀 امشب ازآن شبهایی ست که باید درسجاده بخوابم. بیا و یک روایت ازخانه‌ی جدیدت بنویس. بالاخره فهمیدم چرا انقدر نگونشان‌دادنت قوی بود. متنهایت شده جلسه‌های موشکافی داستان. تازه مطالب برایم جا افتاد. وقتی به سمت خانه‌ی جدیدت می‌آمدی، وقتی استاد برایت نماز اقامه کرد، وقتی بغضش ترکید، وقتی قرارشد چهل مومن بگویند آدم خوبی بود و دست راستش را بالابرد. وقتی موقع گفتن افهم صدایش میگرفت و بغضش را میخورد، گفتم خوشا گمنامی و خوشنامی. حالا باید می‌فهمیدم؟ چرا اول برایمان رمزگشایی نکردی؟ نگفتی شاید خواننده ی خنگی مثل من بخواند و نفهمد؟ پلکم سنگین شده. می‌شود ازحال و هوای خوابیدن زیر درخت توت وقتی نسیم لابلای برگهایش توتها را به دهانت میریزد و کامت شیرین می شود آنهم بدون دستگاه لعنتی بگویی؟ راستی نگو نشانم بده 😭 @paulowni
هدایت شده از گاه گدار
چالشی گذاشته بودم برای پذیرش استادیار در مدرسه نویسندگی مبنا. بهترین هنرجوها تویش شرکت کرده بودند و من باید تعداد کمی را انتخاب می‌کردم. چالش چهار مرحله داشت، یک مرحله‌اش فرستادن یک صوت بود. باید یکی از تکنیک‌های نویسندگی را درس می‌دادند تا ارزیابی کنم بلد هستند نکته‌ای را آموزش بدهند یا نه. میثاق رحمانی پیام داد که نمی‌تواند صوت بفرستد. گفتم بدون صوت تدریس نمی‌شود توی چالش شرکت کرد. پرسیدم چرا نمی‌خواهد صوت بفرستد؟ گفت نمی‌تواند حرف بزند، گفت همیشه ماسک اکسیژن روی صورتش هست و صدایش جوهر ندارد. فکر این‌جایش را نکرده بودم. پرسید راهی ندارد؟ پرسید می‌شود تدریسش را تایپ کند؟ جوابم معلوم بود، نه. استادیار باید با هنرجوهایش حرف می‌زد و تعامل می‌کرد. متن‌ها به اندازه صوت‌ها جان نداشتند. راستش را بخواهید ترسیدم بگویم نه، چیزی توی ذهنم می‌گفت اجازه نداری به خاطر بیماری فرصت شرکت در چالش را از کسی دریغ کنی. قبول کردم اما همان وقت گفتم که متن باید به اندازه تدریس صوتی خوب باشد و هنرجو را توجیه کند، گفتم کار سختی است ولی اشکال ندارد، شما متن بفرستید. من توی چالش استادیاری بی‌تعارف هستم، سخت‌گیر می‌شوم و رودربایستی‌ها را می‌گذارم کنار. میثاق رحمانی توی چالش استادیاری ۸۵ امتیاز از ۱۰۰ امتیاز گرفت که امتیازی واقعا بالا بود و وارد مصاحبه شد. مصاحبه ما هم به صورت متنی پیش رفت و بالاخره در ۷ اردیبهشت ۱۴۰۱ عضو گروه استادیاری مبنا شد. حالا در ۲۰ خرداد ۱۴۰۳، ایستادم روبه‌روی تابوت میثاق رحمانی و برایش نماز خواندم، رفتم پای قبرش و برایش تلقین خواندم، دست توی خاک‌های قبرش فرو بردم و فاتحه خواندم. من فکر این‌جایش را نمی‌کردم. در همه این روزهای همکاری که کار توقف و تعطیلی و مرخصی نداشته، میثاق رحمانی یکی از همراه‌ترین‌ها با مبنا بود. میثاق رحمانی کار خودش را کرد، آجرهایی در ساختمان مبنا گذاشت و رفت. حالا من مانده‌ام با جمع خوبی از دوستان و همکارانم که باید راه را ادامه بدهیم. قله‌های بزرگی هست که باید فتحش کنیم و آن بالا در روز افتخار جای دوستان از دست داده‌مان را خالی کنیم و باز راه بسازیم تا قله‌هایی بلندتر. من به خدا خوش‌بینم، می‌دانم هر چه برای ما و دوستان‌مان رقم می‌زند، خیر است. خیری که گاهی البته تلخ است و‌ گاهی شیرین. ما خدای خوبی داریم، این را حالا عیان‌تر از هر وقت دیگر و هر کس دیگر، میثاق رحمانی می‌فهمد و حتما شهادت می‌دهد، ما ولی صدایش را نمی‌شنویم، مثل روزهایی که این‌جا بود، با ما بود ولی صدایش را نداشتیم. . «محمدرضا جوان آراسته» zil.ink/mrarasteh
می‌خواهیم دست در دست هم دهیم، بسته‌های ارزاق تهیه کنیم برای خانواده‌های کم‌بضاعت تا این شب‌ها سفره‌هایشان خالی نماند. هر چه نور و خِیر در این قدم است، فرشینه راهِ خواهر عزیزمان، . به نیت عزیز تازه گذشته‌مان خیرات می‌کنیم اما به گواه کلام مولایمان امیرالمؤمنین همه‌ ما به این زاد و توشه محتاجیم‌. آهِ! مِن قِلَّةِ الزّادِ، و طُولِ الطَّريقِ، و بُعدِ السَّفَرِ، و عَظيمِ المَورِدِ! تا ساعت ۲۴ روز چهارشنبه منتظر محبت شما هستیم، بعد از آن ارزاق تهیه و توزیع میشود. لطف‌تان، هر مقدار که هست، به روی چشم:
۵۰۴۱۷۲۱۰۴۶۰۳۴۲۹۵
(جهت کپی کردن شماره کارت، روی آن کلیک کنید) بِنامِ سید محمدحسین غضنفری نیازی به اعلام یا ارسال رسید نیست، کارت اختصاص به خیریه‌ی سفره‌ی آسمانی [@sofreasemaniii] دارد.
🥀 تو مپندار که از عشق تو دل برگیرم یا به جای تو کسی جویم و در بر گیرم بعد صد سال اگر بر سر خاکم گذری پاره سازم کفن و زندگی از سر گیرم جلال عضد 🥺 @paulowni
از لحاظ روحی احتیاج دارم برگردم به ذوق روزهای اولی که بهم درس میدادی. 🌱 @paulowni
سلام منتظر یه خبرم میشه برام دعا کنید زودتر اتفاق بیفته؟ 🙏
دعای کمیل دکتر علی فانی https://www.aparat.com/v/n355cfi به یاد تمام رفتگان، علی الخصوص دوست عزیزمان، خانم میثاق رحمانی
بسم الله الرحمن الرحیم اسمش را گذاشتیم «عباس»، «عباس جوان». آدم‌ها به امید زنده‌اند، امید ما هم این شد که زیر سایه «عباس کربلا» نفس بکشد، زندگی کند و عاقبت به خیر بشود، ان‌شاءالله. شما هم از خدا برایش بخواهید: «همتش بدرقه راه کن ای طائر قدس / که دراز است ره مقصد او نو سفر است». . «محمدرضا جوان آراسته» zil.ink/mrarasteh
چه مبارک خبری ست 🎉🎊🎉🎊🎉🎊🎉🎊🎉
هدایت شده از حرفیخته
سال‌هاست گاراژ خانه را پر کرده از روغن و رب و برنج. می‌رود نفس به نفس ضعفا می‌نشیند و وقتی از نان خشک سفره‌شان برایمان می‌گوید، تا یقه لباسش از اشک تر می‌شود و تب می‌کند. از کل محل و فامیل صدقه جمع می‌کند (با اجازه از مرجع) و نان خودش را هم می‌گذارد توی سفره فقرا. حالا او که خودش مرجع و پناه ماست، به منِ ناتوان رو انداخته که: "توروخدا تو این همه آدم می‌شناسی، تو گروه دوستا و همکارات، اعلام کن. امسال این بنده‌خداها مثل هر سال چشمشون به یه فال گوشتیه که عید قربون بیان ببرن؛ ولی پول قربونی نداریم. ببینم می‌تونی یه پولی جمع کنی شرمنده‌شون نشم." حالا من بی‌آبرو واسطه‌ام تا خیر و برکت از شما بگیرم و بدهم دست او تا یک فال گوشتش کند و وقتی زنگ خانه‌اش را زدند، با شوق در را به رویشان باز کند. - رفقا ببینیم می‌تونیم یه پولی جمع کنیم شرمنده‌شون نشیم! حتما هر کدوممون شده ۵۰ تومن، حتی ۱۰ تومن می‌تونیم شریک شیم. خیر ببینید. هزاران برابر خدا براتون جبران کنه.
6037991493446565
روی شماره بزنید کپی می‌شه. بانک ملی/ آزاده رباط‌جزی
غبارقلبم را با دستان پرمهرتان گرفتید. ممنونم که دعوتم کردید، ممنونم که نخواستید شب عیدی تنها بمانم. استخوانم سبک شد. 😊 @paulowni
آن‌کس که راهپوی حریم کریم شد ازجان غلام حضرت عبدالعظیم شد دارای حرمت است به چشم جهانیان آنکس که زائر حرم این کریم شد 🥀🥀🥀 @paulowni
هدایت شده از حرفیخته
این آخرین پیام امروز بانک ملی است. راستش فکرش را هم نمی‌کردم هر دقیقه صدای دینگ‌دینگ پیامک بیاید و این رقم درشت جمع شود. واریزی از ۱۰ هزار تومان تا ۱/۵ میلیون تومان بود. دست تک‌تکتان را می‌بوسم. با هر پیامک واریز، اشک در چشمم جمع می‌شد و برای عاقبت‌به‌خیری و خوشبختی دنیا و آخرت تک‌تکتان صلوات می‌فرستادم. خیر دنیا و آخرت نصیبتان. به همت شما، دو گوسفند قربانی و بین خانواده‌های بسیار نیازمند توزیع خواهد شد ان‌شاءالله.