eitaa logo
پاورقی
471 دنبال‌کننده
233 عکس
56 ویدیو
31 فایل
پاورقی حاوی یادداشت‌‌ها و نکات مهم آموزشی و پژوهشی در عرصه‌ی سیاستگذاری پژوهشی، مهارت‌های پژوهشی، مباحث اخلاقی فرهنگی و اجتماعی، اولویت‌های پژوهشی، معرفی کتب فاخر دینی، فلسفی و اخلاقی ▫️برای ارتباط با مدیر به شناسه زیر مراجعه کنید: ✅ @sadramah
مشاهده در ایتا
دانلود
نظر جناب مستطاب آقای زیبایی درباره ی یادداشت درباب اهمیت تکرار را ضمن تشکر از ایشان، تقدیم خوانندگان محترم می کنم.👇 با سلام خدمت استاد مازنی گرامی که فرصتی برای اندیشه فراهم نموده و موضوعات مناسبی را به بحث می گذارند، در موضوع پژوهش که بنده سال هاست درگیر آن هستم و فکر می کنم مانند کلاف سردرگمی است که نمی توان از آن سر درآورد. خواستم اين کلاف گونگی را با اساتید و دوستان محترم به اشتراک بگذارم. پیشرفت علمی، تابعی از قانون عرضه و تقاضا است اگرچه هریک از این دو می تواند علت دیگری باشد، ولی در وضعیت طبیعی و بدون مداخله عامل بیرونی همچون نهادهای رسمی، این تقاضا است که مقدار عرضه را تعیین می کند. جامعه ای که متقاضی علم نیست و پرسش ندارد، طلبه و دانشجو را را مجبور به عرضه محصول جدید نمی کند. مثال می زنم طلبه ای که می رود روستا تبلیغ، احساس می کند بسیاری از اطلاعاتش زاید است وپس از چند سال ماندن در آنجا به این نتیجه می رسد فقه، اصول، کلام و فلسفه همه را باید گذاشت کنار فقط یک رساله کافی است، اما طلبه ای که برای تبلیغ می رود دانشگاه یا کشوری ديگر، به این نتیجه می رسد معلوماتش پاسخگو نیست، توی سایت ها، کتابفروشی ها و مجلات دنبال مطالب جديد می گرد یا سراغ اساتید را می گیرد و برای طرح مشکلاتش خدمت ایشان می رسد، اما چرا جامعه پرسشگر نیست. من فکر می کنم جامعه نوعی قهر کرده است، وقتی که روحانی می رود بر بالاترین بخش منبر می نشیند و بلافاصله بعد از منبر می رود یا در مسجد بین بزرگان و ریش سفیدها مجلس محصور می شود، دیگر فرصت پرسش و پاسخ نمی گذارد، به این صورت احساس نیاز به پژوهش نیز از بین می رود. یعنی طلبه برای خاموش کردن حس پرسشگری جامعه دست به یک سری روش های رندانه می زند _که گردآوری این ترفندها هم دنیایی دارد_ که نتیجه آن پاک کردن صورت مسله است، این ترفندهاي رندانه در رابطه میان استاد و شاگرد نیز دیده می شود، استادی که اصلن مقاله ننویسد و نخواند، طبیعتا با مسخره کردن و کم اهمیت جلوه دادن تحقیقات جدید، دانش آموزان را هم اقناع می کند که لزومی ندارد پژوهش کرد، بعد دیگر این مسئله طلاب و شاگردان هستند از آنان انتظاری نیست و طبیعی است که روی خوشی به پژوهش نشان ندهند چون خصلت دانش آموز بودن تکلیف مداری است، حداقل در پایه های پایین و ویژگی تکلیف نیز فرار یا بسنده کردن به حداقل هاست و دیگر اینکه طلبه جوان وقتی می بیند در جهت تقاضا و محصول، پژوهش و علم فاکتور تعیین کننده نیست حتی بسیاری از طلاب موفق به لحاظ مالی و شغلی اصلن اهل کار علمی نیستند، نتیجه این می شود که طلبه جوان، راه آسانتر را انتخاب کند و به جای انزوا در کتابخانه و تحمل رنج تفکر، به کارهایی بپردازد که آسانتر، هیجانی تر، به لحاظ مالی موفق تر و دارای وجه اجتماعی جذابتر است. خلاصه این که عناصر تاثیرگذار در مسیله پژوهش که باید پژوهش را از حاشیه به متن آورند، متاسفانه به گونه ای در هم بافته شده اند که به طور کلی در تقابل با پژوهش و کارعلمی نفس گیر قرار گرفته اند، که ناظر بیرونی نمی دانم سر کجاست و کلاه کجاست، اکنون در این فضای مبهم منطقی است که گفت: پیدا کنید پرتقال فروش را؟ @masarlepazuheshi
نظر یکی از خوانندگان درباره ی یادداشت در باب اهمیت تکرار تقدیم محضر دوستان می شود.👇 سلام علیکم بزرگوار مطالب اموزشی تون رو خوندم جالب بود. دقیقا دغدغه ی برخی از طلاب هم هست البته اینم اضافه کنید بد نیست که در زمان کرونا مسئولین در مدرسه حضور دارند اما طلاب نه؟ چیزی که دقیقا جایگاهشون برعکس شده واقعا. حداقل طلبه نیاز به مسئول نداره نیاز به هادی داره. بگذریم. حالا باید تو این دوران دنبال جایی برا مباحثه باشیم کوچه خیابون بیابون و...
📝محمد صدرا مازنی وَعَرَضْنَا جَهَنَّمَ يَوْمَئِذٍ لِلْكَافِرِينَ عَرْضًا جهنم را در آن روز ظاهر کردیم، ظاهرکردنی! یعنی آشکار کردیم. بر آنان نمایاندیم. رسوایشان کردیم. شاید مولوی هم به چنین روزی اشاره دارد: پس قیامت روز عرض اکبر است عرض او خواهد که با زیب و فر است هر که چون هندوی بد سودایی است روز عرضش نوبت رسوایی است. یادداشت روز عرض اکبر را در کانال مسائل پژوهشی بخوانید.👇 @masaelepazuheshi
📝محمد صدرا مازنی 💠 روز عَرض اکبر(۱) 🔻۱. بعضی از کلمه‌ها از چنان وضوحی برخوردارند که توجهی به وجه نام گذاری آن نام و حکمت تسمیه اش نمی شود. یکی از آنها کلمه‌ی آبرو است. این واژه ی ترکیبی از دو کلمه آب و رو تشکیل شده است. آب معنای روشنی دارد، می‌گویند: به هنگام شرم آب از چهره و روی انسان می‌ریزد. منظور از آب در اینجا همان عرقی است که به هنگام شرم و حیا بر سر و صورت و پیشانی می نشیند. لذا می‌گویند: عرق شرم. «رو» به«ظاهر» در مقابل باطن هم گفته می‌شود. سیمای ظاهری اشخاص همان آبرو است؛ ظاهر من و شما ممکن است عین باطنمان باشد و احتمال دارد متفاوت باشد. آبرو لزوما ربطی به باطن ندارد. باطن دیده نمی‌شود در حالی که ظاهر در معرض دید است. وقتی کسی آبرویش رفت؛ یعنی اعتبارش از بین رفت. بی‌اعتبار شد. احترام و عزتی که به وسیله اخلاق و رفتار ظاهری‌اش به مردم نمایانده بود، به باد رفت. 🔻۲. می‌گویند: فلانی آبرویش ریخته شد. یا آبرویش رفت. یا گفته می‌شود: من آبرویم را با خدا معامله کردم. یا آبرویم را پای فلان کار گذاشتم. یا اشخاص بااعتبار و محتاط در نصایحشان به اولاد می‌گویند: کاری نکنید که مثقال مثقال آبرو جمع کرده، خروار خروار ریخته شود. یعنی اینکه آبرو زمانمند است و طی فرایند زمانی طولانی به دست می‌آید؛ درحالی که ممکن است با یک اشتباه از طرف خود انسان یا منسوبینش یا دیگران ریخته شود. یک تعبیر دیگری هم هست که می‌گویند: من به فلانی رو نمی‌زنم! یا فلان شخص ارزش رو زدن ندارد. چرا؟ چون عزت و احترامم را حفظ نمی‌کند. روی فلانی را زمین نزن! یعنی حیثیت و احترامش را حفظ کن. آبرو‌ریزی به معنی هتک هم آمده. هتک کمی استرسش بیشتر است. می‌گویند هتک حرمت کرده. هتک شده. یعنی چهره‌ی بیرونی و اجتماعی شخص از اعتبار افتاده. 🔻۳. معادل عربی کلمه آبرو عِرض است: کلمه‌ی هم‌خانواده عِرض(به کسر عین) عَرض (به فتح آن) است. عَرض به معنی آشکارکردن است. در آیه ۱۰۰ سوره حج آمده است: وَعَرَضْنَا جَهَنَّمَ يَوْمَئِذٍ لِلْكَافِرِينَ عَرْضًا جهنم را در آن روز ظاهر کردیم، ظاهرکردنی! یعنی آشکار کردیم. بر آنان نمایاندیم. رسوایشان کردیم. پس قیامت روز عرض است. روز عرض اکبر. شاید مولوی هم به چنین روزی اشاره دارد: پس قیامت روز عرض اکبر است عرض او خواهد که با زیب و فر است هر که چون هندوی بد سودایی است روز عرضش نوبت رسوایی است حافظ می گوید: آبرو می‌رود ای ابر خطاشوی ببار که به دیوان عمل نامه سیاه آمده‌ایم سخن حافظ به روز عرض اکبر اشاره دارد. در روز عرض اکبر جهنم بر اهلش آشکار می‌شود. بی‌گمان یکی از دلایل عرضه شدن جهنم به اهلش بی‌پروایی آنان در آبرو بردن مردم است. سعدی را ببینید که چه زیبا می سراید: بس ملامتها که خواهد برد جان نازنین روز عرض از دست جور نفس ناپرهیزگار امان از دست نفس! نفس ناپرهیزگار. نفس اماره. ادامه دارد @masaelepazuheshi
📝محمد صدرا مازنی 💠 روز عَرض اکبر(۲) 🔻۴. صبح روز گذشته خاطره‌ای از مرحوم ابوترابی شنیدم. از رادیو.(گرچه درباره این نازنین فراوان شنیدیم؛ اما جای معرفی بیشتر دارد؛ مخصوصا به نسل جوان‌.) داستان از این قرار بود که بعضی از اسرا در شرایط غربت با هم درد دل می‌کردند. درد دل کردن یعنی من به شخص اعتبار دادم. برایش ارزش قائل شدم و چیزی را به او گفتم که سرّ است، سری که اگر آشکار شود حیثیت و آبرویم علنی می شود. و اگر می‌خواستم دیگران بدانند برای جمع تعریف می‌کردم. گویا بعضی از اسرا توجه نمی‌کردند و اسرار رفقا را به دیگران منتقل می‌کردند و این موجب ناراحتی شده بود. خبر به مرحوم ابوترابی رسید. آنها را جمع کرد و پرسید: اگر امر دائر شود بین اینکه پا روی قران بگذارید یا آبروی برادرتان را ببرید کدام را ترجیح می‌دهید؟ عمدتا گفتند: حرمت قران واجبه و ما هیچوقت به قران جسارت نمی کنیم. سید آزادگان گفت آبروی مؤمن از حرمت و اعتبار قران هم با اهمیت تره. 🔻۵. از امام صادق (ع) نیز سخن مشهوری روایت شده است که: الْمُؤْمِنُ أَعْظَمُ حُرْمَةً مِنَ الْكَعْبَةِ؛ حرمت مؤمن از حرمت کعبه بالاتر است. یعنی اگر تخریب کعبه حرام است، تخریب چهره و آبروی مومن از آن هم بیشتر است. مراقب باشیم درباره شرک گفته شد از راه رفتن آرامِ مورچه سیاه بر روی صخره ای سیاه در شب تاریک هم خفی تر است.(امام صادق_ع_) 🔻امروز فضای مجازی ابزاری برای آبرو بردن و بی اعتبار کردن شخصیت افراد و تخریب چهره ی آنان شده است. تمرین کنیم از این ابزار برای حفظ اعتبار خود و دیگران استفاده کنیم. با انتشار اخبار و تحلیلهایی که به صحتش اطمینان نداریم، وزر و وبال برای خود جمع نکنیم. مطمئن باشیم چنانچه در گروههای فضای مجازی و مجالس حقیقی اگر مطالب فیک و جعلی را منتشر نکنیم نمی گویند لال و بی اطلاعیم. از نفسمان حراست کنیم. ناپرهیزگار نباشیم. ما اعتبار داریم. بکوشیم روز عرض اکبر رسوا نشویم. تمام @masaelepazuheshi
📝محمد صدرا مازنی 💠تنهایی 🔻ازدحام تنهایان به اجتماع گسسته ای از مردم اشاره دارد که باهم زندگی می کنند؛ اما هیچگونه همبستگی اجتماعی بینشان نیست. انبوه تنها. در کنار هم؛ اما بی غیرت نسبت به هم.... یادداشت تنهایی را در کانال مسائل پژوهشی بخوانید.👇 @masaelepazuheshi
📝محمد صدرا مازنی 💠تنهایی 🔻۱. ازدحام تنهایان؛ نمی‌دانم برای اولین بار این تعبیر را در کدام کتاب خوانده بودم. اما فراوان به کار بردم و شنیدم. اگرچه هیچ وقت این کتاب را ندیدم. شاید فلسفه اخلاق فرانکنا بود. بماند. تعبیر انبوه تنها هم برایش به کار رفت. 🔻دیوید رایزمن جامعه شناس امریکایی آن را نوشته. اوایل قرن بیستم. تعبیر قشنگی است. یعنی از آن مفاهیم متأملانه و تلخی که انسان نمی‌تواند به سادگی از کنارش رد بشود. متناقض نما است. رایزمن می‌گوید آمریکا جامعه نیست بلکه ازدحام تنهایان است. او به حیث جامعه‌شناسی تحلیل می‌کند. ازدحام تنهایان مانند صف خرید سوپرمارکت که جمع زیادی در صف هستند اما هیچ ارتباط اجتماعی‌ای با هم ندارند. یعنی همبستگی اجتماعی بین این جمع نیست. همبستگی یعنی میزان آمادگی یک فرد در ترجیح منافع جامعه بر منافع خود. در صف‌ها فراوان جرّ و بحث و گیس و گیس کشی میشه. چرا چون هم‌دلی بین افراد وجود ندارد. منافع شخصی حتی در کوچکترین موقعیت‌های اجتماعی نیز روی خشن و سیاهش را نشان می‌دهد. 🔻۲. ازدحام تنهایان اشاره به فراوانی آدم‌هایی دارد که در شلوغی شهر حضور دارند؛ اما هیچ‌گونه همدلی با دیگران ندارند. آدم‌هایی که اگر در یک استادیوم تجمع کنند، یا تنها در یک سلول باشند فرقی نمی‌کنند؛ زیرپایشان چمن زاری است و ذهنشان حقیر و کوچک. این دسته در هر صورت به فکر رهایی خویش‌اند؛ بدون کمترین همدلی با دیگران. 🔻۳. استفاده‌ی دیگر من: این دسته اگرچه در کنار جمع‌اند؛ اما با اندیشه‌هایی انحصاری و احیاناً منزوی زندگی می‌کنند. یا اینکه زیر یک سقف اند؛ اما از هم دورند. برای اینکه در اسارت فناوری اطلاعاتند. با هم گپ و گفت ندارند. به معنی واقعی کلمه تنهایند. به تعبیر ویل دورانت(به گمانم در کتاب لذات فلسفه) هسته‌ای زندگی می‌کنند. زندگی هسته‌ای. خانه خوابگاه است نه محل امن و مقدسی که خانواده در آن شکل گرفته است. 🔻۴. در کتابی خواندنی از نوع ادبیات کلاسیک که فصلی را به تنهایی اختصاص داده بود دیدم: «من اکثرا تنها بودن را سلامتی بخش می‌دانم. معاشرت، حتی با بهترین‌ها، به زودی خسته کننده و هدر دهنده وقت می‌شود. من عاشق تنها بودنم. من هرگز هم نشینی معاشرت‌پذیرتر از تنهایی نیافته‌ام. ما زمانی که بیرون می‌رویم و در میان انسانهاییم اکثراً تنهاتر از تنهایی هستیم که در گوشه‌ی اتاقهایمان می‌مانیم. کسی که دارد فکر و یا کار می‌کند همیشه تنها است؛ ...کشاورز می‌تواند تمام روز را تنها در مزرعه و یا بیشه کار کند، وجین کند یا هیزم بشکند و احساس تنهایی نکند.» 🔻۵. احساس تنهایی را فراموش نکردن این سود را دارد که همیشه به چگونه زیستن ما کمک می کند و می گوید به گونه ای زندگی کن و به گونه ای عمل کن که بتوانی مسئولیت تک تک اعمالت را خودت بر دوش بکشی. این هم از متفکر دیگری است با امضایی محفوظ! 🔻۶. دیگری گفته: وقتی انسان با سکوت و تنهایی در خودش فرو می رود اولین نتیجه اش این است که به تنهایی دیگران پی می ‌برد و هر وقت احساس همدردری با دیگران کرد نسبت به دیگران عشق در او حاصل می‌شود و این عشق مصلح می شود مصلح به یک معنا ما را در فعالیتهای اجتماعی خود به عمل زدگی دچار نمی‌کند. دوم اینکه فعالیت‌های اجتماعی ما همواره به سمت و سوی انسانی است در سه مرتبه: یک) عادل می‌شویم. دو) احسان می‌رزیم(فوق عدالت) سه) اهل مهرورزی درونی نسبت به انسانها می‌شویم. 🔻۷. عباس معروفی می گوید: تنهایی مثل ته کفش می ماند یکبار نگاه می کنی می بینی که سوراخ شده است. یکباره می فهمی که یک چیزی دیگر نیست 🔻۸. تنهایی را درد اجتماعی نیز تفسیر می‌کنند، یک مکانیزم روان‌شناختی برای هشدار به افرادی که منزوی شده‌اند و ترغیب آن‌ها به جستجوی ارتباطات جدید. 🔻تحلیل تنهایی نه یک جانبه که با توجه به همه ی جهات منطقی می نماید. نگاه یا این و یا آن برای مفهوم تنهایی نادرست است. نظیر بسیاری دیگر از مفاهیم روانشناختی‌. توصیه های روانشناختی قبل از هرچیز به سنخ روانی اشخاص وابسته است. برای یکی می گوییم: آن‌قدر روزتان را با مشغله‌ها پر می‌کنید که زمان آرامش و خلوت و تنهایی بسیار کوتاه و زودگذر است. برای این دسته تنها بودن برای سلامتی روح و روان شان لازم و ضروری است؛ اما برای دسته ای که سنخ روانی انزواطلبانه دارند تنهایی اگرچه بهترین حالات زندگیشان است. ولی توصیه نمی کنیم. مگر آنکه تنهایی به خلق یک اثر علمی یا هنری بیانجامد. یا به اندیشه ای اصلاح گرانه در مسیر نوسازی معنوی. ادامه را با عنوان معاشرت بخوانید. @masaelepazuheshi
📝محمد صدرا مازنی 💠 در باب معاشرت 🔻من هم با آن متفکری که می‌گفت: 《غم غربت قدیم نخوریم》، هم‌دلم. معاشرت گذشتگان ساده و بی تکلف بود؛ اما در گذشته نیز اشخاصی بودند که متکلفانه زندگی می‌کردند. ما دوستان‌مان را بر اساس سبک معیار خویش در زندگی انتخاب می‌کنیم و سبک زندگی ما نیز تابعی از ذهنیت ما به زندگی و انتظارات ما از آن است. و ذهنیت و انتظارات ما به زندگی نیز ریشه در روان و اخلاق ما دارد. سخت بگیریم، زندگی نیز با ما سخت می‌گیرد و دوستانی انتخاب می‌کنیم مانند خودمان شیک و اتوکشیده. با روانی به غایت پوست پیازی. و اگر سادگی را انتخاب کنیم، دشوار زندگی بر ما آسان می‌شود. دوستانمان نیز در زندگی مانند ما خواهند بود. یادداشت در باب معاشرت را در کانال مسائل پژوهشی بخوانید.👇 @masaelepazuheshi
📝محمد صدرا مازنی 💠در باب معاشرت(۱) 🔻۱. دورهمی‌های خانوادگی پای ثابت زندگی ایرانی است. گاهی دورهم نشینی‌ها به هفته می‌رسد. حتی زودتر. مجموعه‌ی«دورهمی» آقای مدیری هم به‌گمانم از همین خصلت ایرانی جماعت اقتباس شده است. ویروس کرونا بین این دورهمی‌ها جدایی انداخت. تنها قدرت کرونا می‌توانست این جمع‌‌ها را پراکنده کند. 🔻۲. پدرم سحرخیز بود و در روزگار سلامت، اهل تهجد و عبادت. کشاورز بود؛ اما کار در مزرعه و درآمد حاصل ازآن(=پول) ضعیفتر از آن بود که مانع از حضور همیشگی‌اش در مسجد شود. صدای ناب اذان از حنجره‌ی خوش مِل‌دایی(= ملا دایی)؛ موذن شهر قوی‌تر از پول بود. نمازهای پنج‌گانه را اغلب در مسجد می‌خواند. او اما گعده‌های شبانه با دوستانش را ترک نکرد. کودکی‌هایم را یادم هست که بعد از شام یا میهمانی بودیم و یا میهمان داشتیم. 🔻۳. در دورهمی‌های پدر چه می‌گذشت؟ در دورهم بودن‌های مردم چه می‌گذرد؟ چه نیرویی در گعده‌ها است که مردم را به هم پیوند می‌دهد؟ چرا همینکه از هم جدا می‌شوند و اندکی از تنهایی‌شان می‌گذرد، دلتنگ هم می‌شوند؟ پدرم چرا دوستانش را مکرر می‌دید؛ آن‌ها را به ضیافت ساده‌ی خویش می‌خواند و به میهمانی آنها می‌رفت؟ 🔻۴. سادگی و یک‌رنگی و هم‌دلی آنها را به هم نزدیک می‌کرد. در دور هم نشینی‌های پدر کسی به تکلف و سختی نمی‌افتاد، پذیرایی تابع دو عنصر بود: فصل و میوه‌ی مزرعه. فصل انار و مرکبات پذیرایی به وسیله‌ی انار و مرکبات بود. میوه‌ای که محصول مزرعه بود. (پدر توصیه می‌کرد هر نفر یک انار را به تنهایی تناول کند. خودش نیز تمام دانه‌های انار را تنهایی نوش جان می‌کرد.) فصل آلو هم این مسئولیت خطیر به آلو و خانواده‌اش واگذار شده بود. مادرها گاهی شب‌های طولانی زمستان را با کنجدی که از مزرعه تهیه کرده بودند و مقداری شکر سوهان کنجدی درست می‌کردند و با پف فیلی که از ذرت مزرعه درست شده بود و تخم کدوی بو داده آجیل و شب چره تأمین می‌شد. و اینگونه با هم خوش بودند. تا مدت‌ها شهرم میوه فروشی نداشت. پدرم با دوستان مزرعه و مسجدی‌اش گعده می‌گرفت. یعنی هم در مسجد می‌دیدشان و هم در منزل و هم در مزرعه. 🔻۵. روایت پدر به معنی بیان نوستالوژی‌ای از گذشته‌های دست نایافتنی نیست. من هم با آن متفکری که می‌گفت: 《غم غربت قدیم نخوریم》، هم‌دلم. معاشرت گذشتگان ساده و بی تکلف بود؛ اما در گذشته نیز اشخاصی بودند که متکلفانه زندگی می‌کردند. 🔻ما دوستان‌مان را بر اساس سبک معیار خویش در زندگی انتخاب می‌کنیم و سبک زندگی ما نیز تابعی از ذهنیت و برداشت ما به زندگی است. و ذهنیت ما به زندگی نیز ریشه در روان و اخلاق ما دارد. سخت بگیریم، زندگی نیز با ما سخت می‌گیرد و دوستانی انتخاب می‌کنیم مانند خودمان شیک و اتوکشیده و روانی به غایت پوست پیازی. و اگر سادگی را انتخاب کنیم، دشوار زندگی بر ما آسان می‌شود. دوستانمان نیز در زندگی مانند ما خواهند بود. ادامه دارد. @masaelepazuheshi
📝محمد صدرا مازنی 💠در باب معاشرت(۲) 🔻۶. در روزگار ما نمونه‌ی دورهمی‌های پدر، فراوان دیده می‌شود. آنچه آنها را به این تکرار استمرار می‌داد همدلی و همبستگی و مهربانی و شادی بود. اینک نیز همین مفاهیم ما را به هم پیوند می‌دهد. مهربانی و محبت اکسیری است که دیدارها را تازه می‌کند. با هر دیدار تازه لب‌ها می‌شکفد و ضیافت تازه را به گذشته متصل می‌کند. نخ تسبیح همه‌ی دورهم بودن‌ها و گعده‌ها مهربانی و شادی است. در این ضیافت‌ها تکرار خاطرات فراوان روی می‌دهد. 🔻۷.خاطرات و جوک‌های تکراری هرگاه توسط یک گوینده‌ی هنرمند گفته می‌شود باطراوت و لذت بخش است. حتی از نوع دست اولش گاهی دلنشین‌تر می‌شود. جوکی که برای اولین بار می‌شنوی باید کل فرایند را صبوری کنی و در برایند بخندی؛ در حالی که جوک تکراری را از اول می‌خندی! دوستی دارم که سالی چند بار می‌بینمش. در هر دیدار یک جوک نه چندان بامزه را تکرار می‌کند. می‌خندم. قشنگی هنر جوک گویی‌اش این است که وقتی به ته‌اش می‌رسد دهانش تا بناگوش باز می‌شود. من نیز. 🔻۸. در معاشرت‌ها گاهی از مصائب گفته می‌شود. دوستان و اعضایی از خانواده که آسمانی شدند. در این مواقع همه متأثرند و گاهی از خاطرات تلخ و شیرین و بعضاً خنده‌دار متوفی گفته می‌شود. دوستی داشتم که زود از جمع ما رفت. با جمعی از رفقا قرار استخر داشتند. من در آن نافله حضور نداشتم. شنا بلد نبود ولی متهورانه به جای عمیق استخر پرید. غریق نجات دست و پازدن‌هایش را می‌دید؛ اما تصور می‌کرد مرد گنده شوخی‌اش گرفته. رفقا هالی‌اش کردند که آقا شنا بلد نیست. نجاتش دادند. 🔻۹. گاهی از سیاست گفته می‌شود. یکی به یمین می‌زند و دیگری به یسار. بعضی هم گوش‌اند. شنونده‌ی خوب. آجیل و چای و میوه هم به راه است. این بحث‌ها عمدتاً از اوضاع اقتصادی و تورم و گاف‌های اقتصادی شروع می‌شود. کافی است چشم یک نفر به موز زردی که برای خوردن چشمک می‌زد بیافتد. نه. موز، نه. موز الان جزو میوه های لاکچری شده. همان سیب و انار بهتر است. چشمها که به میوه بیافتد بحث شروع می‌شود. گاه یک جفت جوراب و یک شال گردن می‌تواند بهانه باشد. به تدریج وارد بحث دلار و سکه می‌شوند و به تدریج شاخص بورس را با تحلیل‌های فکورانه جابه جا می‌کنند. و نهایتاً وزیری استیضاح می‌شود و وکیلی عزل. من این را به چشم دیدم وقتی همراه با چای داغ و شیرینی تازه گرم بحث بودیم به یکباره کابینه‌ای از نصاب افتاد. دولتی سقوط کرد و کشور دچار بحران شد! همان زمان به یکباره با آمدن رئیس دولتی دیگر همه چیز دلپذیر شد‌. انتخابات آمریکا هم در صدر اخبار خارجی جمع‌ها است. بایدن یا ترامپ؟ ادامه دارد. @masaelepazuheshi
رسول خدا(ص) فرمود: الجَلیسُ الصالِحُ خَیرٌ مِن الوَحدَةِ وَ الوَحدَةُ خَیرٌ مِن جَلِیسِ السُّوء؛ همنشین خوب بهتر از تنهایی است و تنهایی بهتر از همنشین بد. (امالی طوسی، ص۵۳۶) @masaelepazuheshi
💠«ترس» کتابی که رهبر معظم انقلاب در سخنرانی تلویزیونی روز گذشته به آن اشاره کردند و در آن به اوضاع کاخ سفید در دوران ترامپ پرداخته شده است. 🔹 نویسنده این کتاب باب "وودوارد" نویسنده آمریکایی است که میلاد فشتمی آن را ترجمه کرده است. @masaelepazuheshi
📝محمد صدرا مازنی 💠 در باب معاشرت(۳) 🔻۱۰. اگر در بین فامیل شخصیتی علمی باشد، استاندارد بحث تخصصی‌تر می‌شود؛ او میدان‌دار است. گوش‌ها بیشتر می‌شوند و البته دو دسته او را هم راهی می کنند. اشخاصی که خرده سواد و تحلیلی دارند. این دسته سعی می کنند بیشتر بپرسند و به علمشان اضافه کنند. یا تحلیل هایشان را اصلاح کنند و کم‌سوادهایی که گمان می‌کنند عقل کل‌اند. آنها راه خودشان را می روند. در انبان خاطرات مبلغین و اهل علم این دسته فراوان یافت می شوند. گاهی چنان مطمئن حکم عقیدتی و فقهی صادر می کنند و به ارتداد یکی و نفی بلد دیگری فتوا می دهند که گویی ۵۰ سال مدرس کرسی درس خارج فقه و کلام حوزه علمیه قم و نجف بودند. در حالی که به قول استاد فاطمی نیا ذات پاکشان بریء از همه علوم است. 🔻۱۱. در گعده‌های طلبگی بحث‌های علمی غلبه دارد. از مسائل مستحدثه گرفته تا گپ و گفت دباره‌ی محافل فکری و مکاتب فقهی و عقیدتی در قم. از مکتب تفکیک گرفته تا مکاتب عقل‌گرای جدید. از نزاع متکلمین معاصر قم تا .... 🔻کرونا اگرچه خانواده‌ها و دوستان را از هم جدا کرد؛ اما علم قوی‌تر بود. قبل از ورودش گعده‌ها را به پیام‌رسان‌ها برد. لیستی از بحث داغ این شب‌ها: • ماجرای نظریات آیت الله سیدکمال حیدری درباره نقد قرائت رسمی از دین؛ • واکنش آیت الله محسن اراکی درباره‌ی ایشان؛ • استقبال و انتقاد از نظرات آیت‌الله اراکی؛ • نظر جامعه محترم مدرسین درباره آیت الله سید کمال حیدری؛ • نظرات آیت الله ابوالقاسم علی‌دوست را هم دیدم. با عنوان دفاع موجه از تراث و یک پیشنهاد(نقد آراء و رفتارهای جناب آقای سید کمال حیدری) خوب بود و محققانه نوشته بود. مخصوصاً اینکه به عنوان متولی کرسی‌های آزاد اندیشی علوم نقلی اعلام کرده بود که آماده برگزاری کرسی‌هایی با حضور آقای حیدری و ناقدین است. فقط نمی‌دانم این نوشته مربوط به قبل از واکنش آقای اراکی و جامعه محترم مدرسین است یا بعد از آن. • کمی آن‌طرف‌تر در گروهی دیگر بحث دیگری در جریان است. در دفاع از آقای حیدری. • در این گعده‌های مجازی جا برای بحث اقتصاد اسلامی هم باز است. بودن یا نبودن، مسأله این است! نظر آیت الله علوی بروجردی. ویدئوی منتشرشده و نظرات مخالف و موافق. این بحث مرا به حدود هفت، هشت سال قبل می‌برد در اولین جلسه‌ای که با فاضل ارجمند آقای حبیبیان نقیبی برای اجرای طرح نیازسنجی پژوهشی اقتصاد اسلامی برگزار کرده بودیم. بعد از خوش و بش اولین سؤال خودمانی با ایشان این بود که بالاخره اقتصاد اسلامی داریم یا نه! • راستی چند روزی است کسی احوال رئیس دولت را نمی‌پرسد؟ طی دو هفته همه از او می گفتند. هزار بار اعدام شده بود. • حضرت آقا به دادش رسید! جانش را خرید! تمام @masaelepazuheshi
نظر فاضل ارجمند جناب آقای زیبایی درباره یادداشت معاشرت را بخوانید.👇 سلام شب بخیر نوشتار درباب معاشرت خیلی خوب بود فقط عنوان معاشرت چنگی به دل نمی زد، چند بار رفتم مطالعه کنم ولی عنوان معاشرت نمی گذاشت چون از اون واژه هايي است که خیلی شنیده ايم، واقعیت این است که واژه ها کهنه می شوند و مانند سکه فیلسوفان_ در توضیح مفهوم کلی که انقدر دست به دست شده تقشیر شده که ديگه از جزیی به کلی تبدیل شده،_ واژگان هم زیاد که تکرار می شوند هم مبهم می شوند و هم یک جورايي حال آدمی را خراب می کنند. معاشرت از این دست واژگان است مثل سبک زندگی که انقدر سطحی تکرار شد تا از زندگی فرو افتاد، چیزی که همه چیز است، هیچ چیز نیست، هیچ عنوانی به جای معاشرت نمی توانم پیشنهاد کنم، اما در هر صورت حساسیت نشان دادن به رخ دادهاي فرهنگی و علمی جدید، رصد کردن نبض اندیشه و فرهنگ جامعه است، که نوعی ایجاد الگو برای اندیشه و پژوهش و مفهوم سازی رخ دادهاي نوپدید جامعه به شمار می آید و از طرف دیگر جهت و مسیر حرکت جامعه را نیز نمایان می کند. شب خوش.
سلام دوست عزیز؛ از لطف شما سپاسگزارم. من بین واژه ی معاشرت و کلمه ی دورهمی مردد بودم که نهایتا همین معاشرت را انتخاب کردم. البته این یادداشتها پس از بازبینی و اصلاح در قالب کتاب منتشر می شود. شاید تا آن موقع واژه مناسبتری انتخاب شود. 🌹
📝محمد صدرا مازنی 💠فیلسوف‌های بدکردار و روشنفکران رذل را در کانال مسائل پژوهشی بخوانید.👇 @masaelepazuheshi
📝محمد صدرا مازنی 💠فیلسوف‌های بدکردار و روشنفکران رذل(۱) 🔻۱. چند سال قبل میهمان یکی از اقوام فاضلم بودم. جناب آقای دکتر مهدی اسلامی. کتابی در دست مطالعه داشت. نامش «فیلسوفان بدکردار» بود. نوشته‌ی نایجل راجرز و مل تامپسون و ترجمه‌ی احسان شاه قاسمی که امیرکبیر آن را منتشر کرده بود. مدتی بعد کتاب دیگری در قطع پالتویی از نشر هِرمس به چشمم خورد. به نام «روشنفکران رذل و مفتش بزرگ»، اولی را تورق کردم و دومی را خواندم. اولی از نوع افشاگری‌های رسانه‌ای بود. عناوینی چون «رسواترین رؤسای جمهور جهان» و یا «فساد فلان سلبریتی» و یا «بیسار هنرمند و اهل علم». اخباری که هرچند وقت یک بار منتشر می‌شود. 🔻کتاب فیلسوفان بدکردار به شخصیت برخی از فلاسفه ای که سرشار از تناقض و ضعف و شهوت و غریزه‎اند اشاره دارد. اشخاصی که شیوه‌ی زندگی‌شان لزوماً مبتنی بر اندیشه‌ورزی آنها نیست. این روشِ رو کردن اخلاق جنسی فیلسوفانی چون برتراند راسل، نیچه، فروید، فوکو و مانند آنها منتقدین و مدافعینی دارد. مخالفین، کردار زشت جمعی از فلاسفه در مقابل انبوهی از فیلسوفان درستکردار را جفا به اهل فلسفه می‌دانند و مدافعان معتقدند: این کار با هدف روشن‌گری برای جوانان انجام می‌شود. آنها می‌گویند: « شناساندن روی پنهان این فیلسوفان موجب می شود جوانانی که در شبکه‌های اجتماعی چند جمله فلسفی از فلان فیلسوف، را می‌شنوند تقلید نکنند و آن جمله‌ها را وحی منزل نپندارند.» 🔻اگرچه گاه مسأله اساسی‌تر و غم‌انگیزتر از آن است که این افشاگری‌ها بتواند اثر کند. گپ و گفتی صمیمی با جمعی از جوانان دانشجو درباره یک سلبریتی را به یاد دارم که برایم عجیب می‌نمود. آنها چنان شیفته‌ی این بازیگر بودند که نه تنها خروج از کشور، کشف حجاب و اساسا فسادش را که با هیچ مرام اخلاقی قابل درک نیست را نمی دیدند؛ بلکه با ژستی روشن‌فکرمأبانه آن را توجیه می‌کردند! از این‌رو مساله فراتر از نگارش کتابی افشاگرانه درباره فساد اخلاقی فلان فیلسوف است. من اما اگرچه انتشار چنین کتبی را کم اهمیت می‌دانم. اما در مقابل از انتشار فسادهای سیاسی، مالی و جنایاتی که برخاسته از ذهن بیمار فلسفی آنها است، عمیقاً دفاع می‌کنم. مثلاً اگرچه بحث درباره‌ی رفتارهای جنسی امثال نیچه را بی ثمر می دانم؛ اما نمی‌توانم نقش او را در تقویت جنایات هیتلر نادیده بگیرم. از این رو معتقدم رفتارهای حیله‌ورزانه و مبتنی بر دروغ فیلسوفان باید افشا و نقد شود. با ادای احترام به همه ی فیلسوفان مومن، شاید تعبیر«فیلسوفان پفیوزهای تاریخ‌اند» از دکتر علی شریعتی نه اتهامی به همه که اشاره به همین فیلسوف‌های بدکردار باشد. 🔻۲. کتاب دوم اما «روشنفکران رذل و مفتش بزرگ» نام دارد. آقای داریوش مهرجویی کارگردان مطرح کشورمان آن را نوشته است. پیشتر از او کتاب‌ «جهان هلوگرافیک» نوشته مایکل تالبوت را خوانده بودم. ترجمه‌ی روانی دارد. در مقدمه‌ کتاب اشاره دارد که کتاب روشنفکران رذل نخست جهت پایان نامه کارشناسی رشته‌ی فلسفه در ادبیات دانشگاهUCLA در سال1347 به تحریر درآمده است. حاصل دورانی است که متأثر از ادبیات کلاسیک و اندیشه‌های مذهبی و بشردوستانه تئودور داستایوفسکی بود. 🔻در کتاب برادران کارامازوف داستان در داستانی رخ می‌دهد. ایوان کارامازوف برای برادر کوچک‌ترش، آلیوشای نوکشیش داستانی تحت عنوان مفتش بزرگ نقل می‌کند. داستایوفسکی در این کتاب از شخصیت‌هایی یاد می‌کند که روشنفکران رذل تاریخ‌اند. چون همگی به نوعی دست به جنایت زده‌اند. اشخاصی که در عمل و گفتار با نوعی تناقض مواجه‌اند. طنز تلخ ماجرا این است که برای بشریت، دست به کشتار و نابودی ابنای بشر می‌زنند. دوستانی که علاقه‌مند به مباحث کلام و الهیات هستند برادران کارمازوف را بخوانند؛ چون در این کتاب به یکی از مهمترین چالش‌های کلامی یعنی خیر و شرّ و مقوله‌ی عدل الهی اشاره می‌شود. ادامه دارد. @masaelepazuheshi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠حال ترامپ خیلی بده! خبرنگار: آیا شما بازنده شدید؟ حضار: بله از راه رفتنش معلومه. 💠ذلت قاتل سردارمان را ببینید. روزهای تلخ ترش را منتظریم. وسیعلم الذین ظلمواای منقلب ینقلبون @masaelepazuheshi
📝محمد صدرا مازنی 💠فیلسوف‌های بدکردار و روشنفکران رذل(۲) 🔻۳. شخصیت‌های داستان داستایوفسکی اگرچه خیالی‌اند؛ اما نویسنده‌ی چیره دست روسی با شمُّ آینده‌پژوهانه‌اش در سال‌های 1870 توانست به آینده تاریخ رخنه کند و به پیش‌بینی توتالیتاریسم حاکم بر کشور خود که چهار پنچ دهه بعد روسیه و تمام اروپا را در بر می‌گیرد، بپردازد. درباره‌ی توتالیتاریسم فرصتی دیگر می‌نویسم. و فقط به این بسنده می‌کنم که اگر تاریخ بخواهد همه‌ی جنایات را در یک داستان یا فیلم گزارش کند، این توتالیتاریسم است که به تنهایی همه‌ی آنها را نمایندگی می‌کند. آقای مهرجویی می‌نویسد: «در هیچ‌یک از ادوار تاریخی، محتوا و شکل جنایت، در بی‌رحمانه‌ترین قتل عام‌ها و شکنجه‌ها، در گستاخانه‌ترین یورش‌های وایکینگی و آتیلایی و ترکی و عربی و مغولی، در بیهوده‌ترین جنگ‌های مذهبی و کشورگشایی‌های رومی و ناپلئونی، هیچ‌گاه از حیث سبعیت و شقاوت انسانی به پای نظام توتالیتر نمی رسد.(روشفنکران رذل؛ ص100) 🔻۴. این روزها که در حال مطالعه در حوزه‌ی مباحث فلسفه علم هستم، تقدیر مرا به بررسی اندیشه‌های فرانسیس بیکن کشاند با کتاب ارغنون نو. سرگذشت زندگی‌اش برایم جالب بود. بیکن یک فیلسوف است و سیاست‌مدار. در سال‌های1561-1626 زندگی می‌کرد. کشورش انگلستان و پدرش سِر نیکولا بیکن وزیر مُهردار سلطنت ملکه الیزابت. اینکه مُهرداری چه شغلی بود نمی‌دانم؛ لابد شغل مهمی بود! مادرش هم شخصیتی فرهنگی داشت و بانویی متدین در کیش مسیحیت. دوازده ساله بود که نبوغش موجب تشویق ملکه و تشویق برای تحصیل در علم انجامید. در همین سن پدرش درگذشت و چون پسر کوچکتر بود از ارث پدری نصیبی نبرد! 🔻۵.بیکن برای امرار معاش حقوق خواند و وکیل شد. در بیست و سه سالگی عضو مجلس عوام بریتانیا در آمد. او خیلی زود مقام مدعی‌العمومی را تصاحب کرد در پارلمان سیاست مالیاتی ملکه را نقد کرد. ملکه نیز او را از مقامش خلع کرد. ادامه دارد. @masaelepazyheshi
📝محمد صدرا مازنی 💠فیلسوف‌های بدکردار و روشنفکران رذل(۳) 🔻۶. برخورد حذفی ملکه با بیکن آغازی نو در تغییر رویکردش به زندگی و مناسبات اجتماعی شد. او پاکی زبان و صداقت را را نزد قدرتمندان بی اهمیت دید. از این رو راه رسیدن به مقام و منصب دنیوی را نفاق و نیرنگ و حیله و حقه و خیانت دید. بیکن به یک جاه طلب ماکیاولی تبدیل شد. 🔻۷. بیکن دوستی داشت به نام ارل اسکس. این رفیق مشفق تلاش فراوان کرد تا بیکن به مقامی در دربار دست یابد. اما ملکه موافق نبود. مدتی بعد اسکس اعتبارش را نزد ملکه از دست داد و به خیانت متهم شد. اما ملکه از چه کسی برای متهم ساختن ارل اسکس کمک خواست؟ فرانسیس بیکن! ملکه از او خواست کیفر خواستی ضد اسکس تهیه کند. بیکن اگرچه در آغاز تلاش کرد تا بین این دو آشتی برقرار کند؛ اما مؤفق نشد. چه شد؟ بیکن خود در مقام دادستان ظاهر شد. اسکس را محاکمه کرد و به اعدام محکوم و حکم اعدام را نیز اجرا کرد. 🔻۸. این کار زشت بیکن نزد افکار عمومی بر او گران آمد. اما به جای پوزش و اصلاح از روش زشت خویش در رساله‌ای تحت عنوان«دفاع از کار خود درباره‌ی برخی اتهاماتِ متوجه مرحوم ارل اسکس» دفاع کرد. او در این رساله نوشت فراتر از عاطفه دوستی به وظیفه‌اش عمل کرده و این چیزی است که اخلاقاً توجیه پذیر است. اصلی بجا با انگیزه ای نابجا که طی فرایندی ناسالم به دست می آید. این اصل انعطاف لازم را دارد تا همیشه و همه جا استفاده شود! داعش بر همین بنا سر می بُرد و حتی خود را به خطر می انداخت. 🔻۹. بعد از مدتی ملکه درگذشت و جمیز اول از خاندان استوارت بر تخت نشست. او مناصبش را به دست آورد. وقتی جیمز از او می‌خواهد که یکی از زندانیان را برای اعتراف به گنهکار بودن تحت شکنجه قرار دهد، بیکن هم قبول می کند. و این موجب می شود تا جایگاه رفیعتری در دربار به دست آورد. 🔻۱۰. چرخ ر وزگار دوباره بیکن را از عزت به ذلت نشاند. در شصت سالگی‌اش متهم شد در یکی از دعاوی از یکی از طرفین رشوه گرفته است. او هیچ‌یک از اتهامات را انکار نکرد، ولی محروم شدن از وظایف را نه کیفر، بلکه محنتی برای خود می‌دانست. او پذیرفت برای مقاومت در برابر بدی و فساد اراده‌ای سست دارد. 🔻۱۱. او به پرداخت غرامتی بزرگ، زندان و محرومیت از حقوق مدنی محکوم شد؛ اما پادشاه به محرومیت از مناصب دولتی بسنده کرد. تلاش او برای بازگشت به دربار به جایی نرسید. مرگش نیز جالب است. اما قبل از اینکه داستان مرگش گفته شود از دیدگاه روشی او درباره‌ی علوم می‌گویم: بیکن که معتقد است علوم در مقام تصور با ابزار مشاهده و آزمایش معتبر است و چیره شدن بر طبیعت را نیز هدف علم بر می‌شمرد. اما خود در این راه مرد! چگونه؟ سرِ جوجه‌ا‌ی را زیر برف کرد تا با این آزمایش بفهمد جوجه چه مدت زنده می‌ماند. و لابد با هدف چیرگی بر طبیعت. اما مبتلا به ذات الریه شد و بدین‌سان مقهور طبیعت شد! 🔻نمونه بیکن در تاریخ کم نیست. شخصیت های اثرگذار و دوران ساز، با کرداری ناسالم و حال به هم زن. با این حال تاریخ چهره هایی از توتالیتاریسم را تجربه کرده است که روی او و ماکیاولی را سفید کردند؛ لنین، استالین، هیتلر....کافی است سرگذشت پرغصه ی مردم در زمان شوروی کمونیستی و آلمان فاشیستی را بخوانید. تمام @masaelepazuheshi
📝محمد صدرا مازنی 💠فرعون حقیر و مراحل مرگ شناسی کوبلر راس 🔻۱. تاریخ نشیب و فرازهای فراونی را تجربه کرده است. فراز و فرودهای شاهان و متکبران اما با سخاوت بیشتری در تاریخ ثبت شده است. یکی از آنها رئیس فعلی آمریکا است. خودشیفته‌ای به نام ترامپ. شخصیتی که همواره او را با طبقی از تبختر دیدیم. آنچه درباره‌ی فرعون شنیدیم را می‌توانیم در سیمای او تجسم کنیم. البته با مختصاتی نوین. فرعونی مدرن، فراتر از یک کشور و یک قاره. متفرعنی در ابعاد جهانی. به قول حضرت آقا: «فرعون فقط در محدوده مصر بیداد می‌کرد؛ اما فرعون امروز جهان یعنی آمریکا با استفاده از پیشرفت‌های علمی، به کشورهای دیگر لشکرکشی می‌کند و جنگ، ناامنی و تاراج به راه می‌اندازد.» زمان خروج ترامپ از برجام را یادتان هست؛ 18اردیبهشت سال گذشته(=1398) بود. قیافه‌اش را مجسم کنید. لحظه‌ای که خروج کاخ سفید را از برجام امضا می‌کرد. من او را حقیر دیدم. با همان تفرعن همیشگی. فرعونی حقیر 🔻۲. او را قمارباز همیشه برنده خوانده بودند؛ اما او این بار باخت. نه در سوم نوامبر ۲۰۲۰( 13آبان1399 ) و در جریان رقابت انتخاباتی آمریکا که خیلی پیشتر؛ آن زمان که کودکان معصوم کشورم به خاطر تحریم‌های ناجوانمردانه‌ی دارویی‌اش پرپر می‌شدند. آن زمان فشنگ باختش را درون خشاب کرده بود و یک سال قبل گلوله باختش را شلیک کرد. وقتی که بزدلانه سردار ما را ترور کرد. دست و پازدن‌ها و لاف‌ها و گستاخی‌های پس از آن خبط بزرگ هم به یادماندنی است و انتقامی همیمنه شکن؛ هرچند تقاص خون قاسم سلیمانی نبود و ملت ایران همچنان این گستاخی بزرگ را به یاد دارد. 🔻۳. این روزها که اخبار نتایج انتخابات آمریکا بحث داغ فضای مجازی است. ویدئویی کوتاه از مصاحبه‌اش منتشر شد. ترامپی نه چون گذشته که خود را همیشه پیروز می‌دید. بلکه فرعونی از تخت به زیر کشیده. در مقابل خبرنگاران و رسانه‌ها و میلیون‌ها چشم دست و پا می‌زد. وانمود می‌کرد برنده است. من او را در مرحله شوک و انکار روانشناسی دیدم. خشم را تجربه کرده بود قبل از انکار! نمی‌خواست باور کند همه چیز تمام شده است. در لاف شکایت‌هایش به دیوان عالی ردّی از چانه زنی برای ماندن در کاخ سفید بود. کم‌کم مرحله افسردگی‌ رسیده بود. فرعون تنها آغازین روز سیاه بختی‌اش را تجربه می‌کرد. تصویر کوتاهی که من دیدم چنان بی‌چاره می‌نمود که بعید می‌دانم تحمل این شکست بتواند او را زنده نگه دارد. او به زودی به مرحله آخر می‌رسد. مرگ سیاسی‌اش توسط مردم آمریکا انجام شد. مرگی ابدی با عذابی همیشگی به زودی خواهد رسید. این سرنوشت محتوم ستمگران و قلدران است. وسیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون. 🔻پ.ن: خانم کوبلر راس روانپزشک آمریکایی- سوئیسی مطالعه‌ای تجربی در مورد واکنش به مرگ انجام داد؛ او به سراغ بیمارانی رفت که خبر مرگ خودشان را شنیده بودند و دید که تقریبا تمام آنها برای پذیرش این خبر، مراحل روان‌شناختی یکسانی را پشت سر می‌گذارند: شوک و انکار، خشم، چانه زدن، افسردگی، پذیرش، مرگ. این روانپزشک عنوان عجیب و غریب به نام خود اضافه کرد و از آن به بعد او را با این عنوان صدا زدند: الیزابت کوبلر راس، مرگ‌شناس! @masaelepazuheshi
📝محمد صدرا مازنی 💠اخبار دروغ و عرف عام(۱) 🔻خبرگزاری حوزه: خبر منتسب به حجت الاسلام‌‌ والمسلمین ملکی (قائم مقام مدیر حوزه در استان‌ها) درباره شکست ترامپ که با جعل لوگوی خبرگزاری حوزه در برخی شبکه‌های اجتماعی منتشر شده بود، تکذیب شد. قبل از اینکه خبر یاد شده برایم پیامک شود، آن را از جناب آقای ملکی شنیدم. 🔻اشخاص آشنا به جناب آقای ملکی، با مراتب فضل، اخلاق و پارسایی‌اش به خوبی آگاهند. او را به تبسم، تواضع و سنجیده‌گویی می‌شناسم. اظهارنظرهای کارشناسی در جلسات، سخنرانی‌ها و برنامه‌های تلویزیونی‌اش برایم جذاب بود. خبر مربوط به ایشان موجب شد تا یادداشتی که قبلاً آماده شده بود و به رسم هر روزه حوالی غروب آفتاب در کانال شخصی‌ام منتشر می‌شد را از اولویت خارج کنم و درباره‌ی اخبار دروغ و رفتار توده‌ها بنویسم . 🔻هر از گاهی اخباری این‌گونه در فضای مجازی منشتر می‌شود و در زمان کوتاهی نقل محفل میلیون‌ها مخاطب می‌شود. اما چرا چنین اخباری تولید می‌شود؟ انگیزه‌های تولید خبر دروغ فراوان است و لااقل در این مورد به خصوص تخریب چهره‌های موجه و تشویش اذهان عمومی به قصد فاصله گرفتن مردم از مظاهر و نمادهای دینی و انقلاب یکی از دلایل است. ساده‌اندیشی است در موارد اینچنین ما صرفاً با تخریب یک شخص مواجه باشیم؛ بلکه تخریب یک گفتمان و اندیشه مرکز ثقل تیم تخریب قرار دارد. با این حال به‌گمانم مهمتر از این سؤال پرسش دیگری است: 🔻چرا عموم مردم چنین اخباری را باور می‌کنند؟ و چرا به انتشار آن در رسانه‌های در دسترس اقدام می‌کنند؟ اگر به این سؤال پاسخ دهیم، گویی بسیاری دیگر از مسائل نیز حل شده‌اند. خواننده با نگارنده همدل است که پاسخ کوتاه برای مسأله‌ا‌ی مهم که ریشه‌ی بسیاری از مشکلات است غیرممکن می‌نماید. چندوجهی بودن و توقف پاسخ آن به یک مسأله میان‌رشته‌ای که علومی چون اخلاق، جامعه شناسی، روانشناسی متکفل پاسخ به آن‌اند، موجب می‌شود در این یادداشت مجالی نداشته باشیم. پژوهشی مستقل می‌تواند ابعاد مختلف آن را بررسی نماید؛ از این رو من سعی می‌کنم تنها به بعضی از پاسخ‌ها نزدیک شوم: ادامه دارد. @masaelepazuheshi
📝محمد صدرا مازنی 💠اخبار دروغ و عرف عام(۲) 🔻۱. راحت طلبی و عدم احساس نیاز به فکرورزی درباره‌ی خبر و میل به شنیدن اخبار فیک و جعلی می‌تواند ما را به پاسخ نزدیک کند. خیلی از ما عادتاً علاقه‌ای به فکرکردن نداریم. نه اینکه اصلاً نیاندیشیم. ذهن راه خود را می‌رود. فعل و انفعالات سلول‌های عصبی مغز و فرایند آن انجام می‌شود؛ اما به طور ناقص. ذهن ما را می‌فریبد! به همین دلیل است که اساساً ما در تمیز دادن مغالطه از برهان دچار خطا می‌شویم. عادت نداریم درباره‌ی آنچه می‌شنویم دقت کنیم. نقادانه عمل کنیم و پس از تحلیل به قضاوت بنشینیم. مخصوصاً اگر خبری منافع ما را تهدید نکند. ضمن‌اینکه مردم از بعضی از منبری‌های بی سواد خبرهای راستی می شنوند که اخبار جعلی نزدیک به آن است. این آمادگی شنونده را برای شنیدن اخبار نادرستی شبیه به آنچه در این مورد به خصوص روی داد؛ بیشتر می کند. 🔻۲. حوزه و روحانیت همواره دشمنان سنتی داشت. پاره‌ای از آنها در خارج از مرزها با مقوله‌ی استکبار و دسته ای دیگر در این سو با عنصر طاغوت تعریف می‌شود. سلطنت طلب‌ها دشمنان سنتی روحانیت بودند. اقتدار و محبوبیت روحانیت منافع آنها و نیز سکولارها را تهدید می‌کند. منافقین در صف دشمنان ایدئولوژیک روحانیت قرار دارند. و در کنار اینها ناکارآمدی بخشی از حاکمیت در رفع نیازهای مردم و گسترش بیکاری، فقر و مشکلات فرهنگی و نیز عملکرد غیر قابل دفاع برخی از افراطیون یا کم سوادهایی که در لباس روحانیت هستند، بی‌تفاوت‌ها را به صف دشمنان و بعضی از دوستان را به صف بی‌تفاوتها و یا منتقدین اضافه می کند. گاهی جوّ برخی از محافل چنان سنگین می‌شود که حتی دوستان نیز توان اداره و پاسخ به انتقادها را ندارند. این مسأله میل به شنیدن اخبار نادرست را بیشتر می‌کند. وقتی ناراحتی وجود دارد و نسبت به عملکرد پاره‌ای از نظام تکدر، اخباری این‌چنین پذیرفته می‌شود. 🔻۳. عنصر دیگری که ما را به پاسخ نزدیک می‌کند مربوط به تعارضات رفتاری ما است. این تعارضات از پاره‌پاره بودن اندیشه و تشویش‌های ذهنی و به تعبیری یکپارچه نبودن ما ناشی می شود. فطرتا راستگویی را دوست داریم، اما عادتا برای منافع خویش دروغ می‌گوییم. به درستی خرافه و گزاره‌های خردستیز را رد می‌کنیم؛ گاهی چنان عقل‌گرا می‌شویم که به مصاف گزاره‌های تعبدی مبتنی بر عقل می‌رویم؛ با این حال اخبار جعلی را مثل نقل و نبات منتشر می‌کنیم. ما حتی برای انتشار خبری فاقد منبع یا اخباری که از منبعی جعلی به دستمان رسیده است، اندکی تحقیق نمی‌کنیم. تفکر نقادی را به فیلسوفان واگذار کرده‌ایم. در گعده‌ها و دورهمی‌هایمان نظریه‌ی اثر پروانه‌ای را به مانند یک استاد تمام دانشگاه تشریح می‌کنیم و به پیامد سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اخلاقی و رواشناختی عملمان نمی‌اندیشیم. اگر این‌گونه‌ایم در بی‌اخلاق کردن جامعه سهم داریم. ادامه دارد. @masaeleapazuheshi
📝محمد صدرا مازنی 💠اخبار دروغ و عرف عام(۳) 🔻 چنانچه گفته شد دستیابی به پاسخی جامع در نوشته‌ای کوتاه غیرممکن می‌نماید. اما می‌توان به دو نکته اشاره کرد: 🔻۱) ما عمدتا از روی غریزه داوری می کنیم. همین داوری های مبتنی بر غریزه به تدریج تبدیل به هنجار می شود. از هنجارها رویه و از رویه های غلط قاعده و قانون درست می شود. آنگاه یک فرهنگ ناروا بر جامعه حکمرانی می کند و اینچنین تمدنها به دست خود مردم به سقوط اخلاقی کشیده می شود. اینجا است که باید شخصیت داوری خویش را از احساسات و عواطف دور نگه داریم و در پی کشف حقیقت باشیم؛ نگاهمان را به واقعیتهای موقعیت معطوف کنیم و با توجه همه ی مولفه های داوری قضاوت کنیم. 🔻۲) می توان مسأله را به تغییر رفتار، اصلاح سبک زندگی، یا سواد رسانه‌ای گره زد. امروزه انحصار سواد به خواندن و نوشتن بی‌سوادی و پرت بودن از کاروان پرشتاب پیشرفت است. پدیده ی علم با حقیقت گره خورده است. حقیقت متکثر است. در هر مجهولمان حقیقتی پنهان است. باید آن را کشف کرد. چگونه؟ ما با علم، خواندن، جستجوگری به حقیقت می رسیم. اگر زمانی فرایند دست یابی به حقیقت محدود به یادگیری و تسلط در چند دانش بود، امروز اما این گونه نیست. در دوران سیطره ی علم هر روز با نو شدن دانش مواجهیم. این بدان معنی است که کار بر ما دشوار شده است. رسانه محدود بود و سوادش نیز به آگاهی در چند مهارت و تکنیک خلاصه می شد؛ در حالی که امروزه با تکنیک هوش مصنوعی به راحتی می توان تصویر متحرکی از هر کسی که سفارش بدهید، بسازند و مطالبی را به او نسبت بدهند. در این دوران نفوذ اطلاعات و سیطره ی بی اخلاقی چه باید کرد؟ آیا بی جا است که هوشمان را به کار گیریم و دانش خویش را بالاببریم؟ 🔻در همین مورد به خصوص نگارنده با دو نگرش مواجه بود، نگرشی سرد و گرم روزگار چشیده، سنجیده که قبل از هر چیز به بررسی و تأیید خبر توجه داشت. از این رو از من خواست تا صحت و سقم اصل خبر و انتساب آن به خبرگزاری حوزه را جویا شوم و با شناختی که از شخصیت آن اندیشمند سراغ دارم اگر اصل خبر و انتسابش تأیید می‌شد به دنبال متن خبر و پس و پیش آن می‌رفت و اگر در مقام داوری قرار می‌گرفت متن و فایل صوتی آن را جویا می‌شد و هرگونه قضاوت را به پس از آن موکول می‌کرد و نگرش دیگر احساسی، شتاب‌زده، همراه با عصبانیت که چرا چنین صدایی باید از حوزه بلند شود. چرا سنجیده سخن گفته نمی‌شود، تا کی باید حوزه توسط حوزویان هزینه دهد. غافل از اینکه او خود برای همین چند جمله‌اش داوری سنجیده‌ای نداشته است. جالب اینجا است که هر دو نگاه از جانب حوزویان بود. دو درس خوانده‌ی حوزه؛ منطق خوانده و در کرسی درس معانی و بیان حاضر شده‌؛ یکی با رویکرد پدیدار شناسانه و دیگری با نگرش خود حق‌پندارانه که گویی تمام حقیقت را با خواندن چند سطر درباره‌ی یک مسأله فهمیده است. وقتی وضع ما حوزویان که خویش را خواص می‌خوانیم، اینگونه است و قضاوت عوامانه داریم؛ از جوان خام یا کارمند و کاسب و کارگر جدا شده از درس و بحث و کرسی تحصیل و کتاب و قلم چه انتظاری داریم. وضع برخی از ما در درباره ی بسیاری از مسائل مطرح در فضای مجازی اینچنین است. کافی است یک بار گروه‌های طلبگی‌مان در پیام رسان های فضای مجازی را جستجو کنیم. آنچه بر فراز منبر می‌گوییم؛ با خویش نجوا کنیم. واعظ نفس خویش باشیم. شک نکینم که کار واعظ منبر در تربیت دینی و ترویج شریعت آسان می‌شود؛ اگر با وعظ خویش کردارمان را اصلاح کنیم. مردم می‌بینندمان، سنجیده عمل می کنند و مثل ما می‌شوند. تمام @masaelepazuheshi
💠یادداشت《دغدغه های پژوهشی یک برگزیده》اشاره ای است به توانمندی طلاب جوان در عرصه ی پژوهش، اندیشه ورزی و ایده پردازی. در این یادداشت طلبه ای جوان از خلاءها و آسیبهای برنامه های پژوهشی حوزه می گوید، با اعتماد به نفس بیم و نگرانی اش را ببان می کند و برای حل مشکل پیشنهاد کاربردی ارائه می دهد. در قسمت نخست این یادداشت پیشنهادها و نقدهای این برگزیده ی جشنواره علامه حلی و در بخش دوم برخی از اقدامات معاونت پژوهش حوزه درباره ی پژوهش طلاب منعکس شده است. 🔻آن را در کانال مسائل پژوهشی بخوانید.👇 @masaelepazuheshi