🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
💢 تا تنت جمع کنم خون جگرها خوردم 💢
با خداحافظی ات جان ز جهانم می رفت
رفتی و پشت سرت روح و روانم می رفت
آتشی از لب خشکت به لبم آوردی
من چنین پیر نبودم که، تو پیرم کردی
آخرین مرتبه در پیش پدر راه برو
تا تو را سیر ببینم به نظر راه برو
می روی قلب پدر پشت سرت می ر
یزد
آهِ بابا ز لب خون جگرت می ریزد
خوش قد و قامت من، آرزوی دنیایم
کمی آرام برو بالاخره بابایم
تا به این جا برسی پیر شدم اکبر من
بی تو از زندگی ام سیر شوم دلبر من
لب تفدیده ات از داغ، سنان خواهد خورد
پهلویت هم نفس کوچه نشان خواهد خورد
دشت از عطر دل انگیز تنت پر شده است
کربلا لاله ی من از بدنت پر شده است
ای مکسر شده ی سوخته ی زهرایی
هر کجا می نگرم پر پرِ من آنجایی
از لب سوخته ات یک پدر دیگر گو
صبر کن تا بکشم خون دلت را ز گلو
برگ برگی و ز نیزه خبرت می گیرم
تو نگفتی که من از رفتن تو می میرم
گر چه چون برگ گلی نقش زمین ریز به ریز
تا نیاید ز حرم عمه ز جایت برخیز
تا تنت جمع کنم خون جگرها خوردم
طعنه از لشکر خوشحال پدر ها خوردم
نیزه ها را به هوای بدنت می گردم
با قد تا شده دنبال تنت می گردم
نیزه نیزه شدنت بیشتر از ممکن شد
اربا اربا بدنت در همه جا ساکن شد
قاتلت لشکری از نیزه و از شمشیر است
قد کمان آمده ام پیش تو اما دیر است
پسرم مثل سقیفه به سرت ریخته اند
یادگاران خلیفه به سرت ریخته اند
برسان پیش علی خسته گی ام را بابا
بعد تو، هستی من، خاک سر این دنیا
خون ز زخم بدنت می رود و میبینم
جان به سختی ز تنت می رود و میبینم
✅حسن کردی-محرم ۱۴۰۳
#مرثیه_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#شب_هشتم
#اشعار_محرم
T.me/paygahsher
Eitaa.com/paygahsher
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
💢 گریان گذاشت صورت خود را به صورتش 💢
جوشن به خاک خورد، سپر تکه تکه شد
بابا قدش خمید ، پسر تکه تکه شد
هر ضربه که زدند به جان پدر زدند
اولاد تیغ خورد پدر تکه تکه شد
حکم پسر برای پدر دیده و دل است
یعنی که چشم دید جگر تکه تکه شد
از باغ ، میوه را به درستی نچیدهاند
بلکه چنان زدند ثمر تکه تکه شد
با احتساب این که علی در نماز بود
طوری به سر زدند که سر تکه تکه شد
آرام گفت یا ابتا را اَبَ اَبَ
یعنی نفس برای پسر تکه تکه شد
طوری ز روی اسب به روی زمین فتاد
گفتند زانوان پدر تکه تکه شد
گریان گذاشت صورت خود را به صورتش
دیگر به پا نخواست ، کمر تکه تکه شد
تشییع او کسای یمانی نیاز داشت
یک تن به قدر پنج نفر تکه تکه شد
عمه رسید تا به پدر کم نظر کنند
عمه که سر رسید نظر تکه تکه شد
✅وحید عظیم پور محرم ۱۴۰۳
#مرثیه_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#شب_هشتم
#اشعار_محرم
T.me/paygahsher
Eitaa.com/paygahsher
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔷🔶🔷
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
💢 اصغرتر از اصغر شدی خوش قد و بالا! 💢
فکر خودت را کردی و فکر مرا نه
گفتی اذان ظهر را مغرب عشا نه
یک در میان تو یکصد و ده جلوه داری
عضوی جدا شد از تنت، عضوی جدا نه
در کوچه گیر افتاده بودی مثل مادر
من دیده ام این کوچه را... در کربلا نه
اصغرتر از اصغر شدی خوش قد و بالا!
در معجری جا می شوی... روی عبا نه
بوسه زدم هرجا که پیدا بوده جسمت
اما به عمق این شکاف نیزه ها نه
یکبار دیگر پیش پایم پاشو بابا
دور و برت قصاب دیدم، دست و پا نه
مثل تو من هم رو به قبله هستم اما
با استخوانهای شکسته جابجا نه
ای کاش میخوردی زمین از روی مرکب
اما لگد از چکمه هاشان بی هوا نه
زانوکشان صورت به صورت میگذارم
روی دو چشم و پلک زخم تو دوا نه
از این دو تا انگشت، کاری بر نیامد
در آمد از حلق تو خون لخته، صدا نه
دشمن به حال زارمان باید بخندد!
حالا که عمه آمده میدان چرا نه؟
✅ رضا دین پرور
#مرثیه_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#شب_هشتم
#اشعار_محرم
T.me/paygahsher
Eitaa.com/paygahsher
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
💢 بُردنشَ با یک عبا ممکن نبود 💢
سیرت شهزاده همچون شاه بود
صورتش مانند قرص ماه بود
عده ای احمد صدایش می زدند
بسکه او شکل رسول الله بود
تشنه ی بوسیدن رویش حسین
یوسف یعقوب خاطرخواه بود
این جوان ممسوس در ذات خدا
از طریق بندگی آگاه بود
لحظه لحظه با امام عصر خود
هم عقیده همنفس همراه بود
اولین قربانی آل رسول
در دلش کی ذره ای اکراه بود ؟
خواهرانش را تک و تنها گذاشت
در دلش غم ؛ بر لبانش آه بود
هرچه گفت از غربت جدش علی
پاسخش تنها بد و بیراه بود
نیزه ای وقتی به پهلویش نشست
ناله اش فریاد یا اُمّاه بود
در جوان مرگی اکبر فکر کن
مثل زهرا عمر او کوتاه بود
پیر شد بابا سر تشییع او
بسکه داغ رفتنش جانکاه بود
🔸🔸🔸
نقل بعضی حرف ها ممکن نبود
گریه باید کرد با "ممکن نبود "
از صحابه هیچ کس باقی نماند
ماندنش در خیمه ها ممکن نبود
کاروانی در وداعش گریه کرد
فهم هجر مصطفی ممکن نبود
وصل با تن پروری امکان نداشت
پس تقرب بی بلا ممکن نبود
صحبت از رسم و رسومات عرب
در زمین کربلا ممکن نبود
داغ پشت داغ دید آقای ما
کندن رخت عزا ممکن نبود
بر سر بالین اکبر ضجه زد
گریه های بی صدا ممکن نبود
فرق سر تا بین ابرو باز شد
بستن فرق دو تا ممکن نبود
پهن شد آنجا عبایی هم ولی
بُردنشَ با یک عبا ممکن نبود
قطعه قطعه ؛ ریز ریزش کرده اند
حال فهمیدی چرا ممکن نبود ؟
خواهری آمد عصای دست شد
راه رفتن بی عصا ممکن نبود
✅علیرضا خاکساری - محرم۱۴۰۳
#مرثیه_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#شب_هشتم
#اشعار_محرم
T.me/paygahsher
Eitaa.com/paygahsher
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
💢 داغ این شهزاده از شش ماهه هم سنگین تر است 💢
از شب بی ماه زلفش پیش من مشکین تر است
چشم هایش از شراب کوزه ها رنگین تر است
اسم او را تا به لب آرم به هم چسپد لبم
از عسل تکرار اسمش بر زبان شیرین تر است
با غم او سالها قبل از تولد همدمم
داغ او از عمر گیتی در دلم دیرین تر است
گر گدا کاهل بُوَد در خانه ی او عیب نیست
پیش دریا خوش به حال هر کسی مسکین تر است
سر به سر آینه ی پیغمبر و اسمش علیست
خون او از هر شهیدی تا ابد رنگین تر است
خسته آمد تا بنوشد ساغر از لبهای دوست
دید لب های پدر از تشنگی پُر چین تراست
پیش چشمان پدر می رفت آهسته پسر
از حسین و آه سردش مادری غمگین تر است
از سر زین بر زمین افتاد با صورت علی
داغ این شهزاده از شش ماهه هم سنگین تر است
چار دست و پا به سوی پیکرش آمد حسین
مرگ از هر تسلیت بر قلب او تسیکین تر است
هق هق اشک حسین و خنده ی دشمن بلند
از دهان پر ز خونش چشم او خونین تر است
پیکرش چون پازل پاشیده از هم ریخته
سر جدا و دست ها از پیکرش پایین تر است
با نجابت روضه را پایان بده که روضه اش
از هزاران مقتل منقول هم سنگین تر است
✅سجاد احمدیان- محرم۱۴۰۳
#مرثیه_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#شب_هشتم
#اشعار_محرم
T.me/paygahsher
Eitaa.com/paygahsher
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
💢 جسم تو را چگونه برم میخورم زمین 💢
بالای نعش تو پسرم میخورم زمین
آتش گرفته این جگرم میخورم زمین
مویم سپید گشته چنین قد کشیده ای
حق دارم ای پسر پدرم میخورم زمین
دست خودم نبود که با زانو آمدم
پیچیده درد درکمرم میخورم زمین
امروز روز جشن زمین خوردن من است
کف میزنند دور و برم میخورم زمین
با پهلوی شکسته تو زنده میشود
داغ مدینه درنظرم میخورم زمین
با هر تکان تنِ تو زهم باز می شود
جسم تو را چگونه برم میخورم زمین
✅قاسم نعمتی -محرم۱۴۰۳
#مرثیه_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#شب_هشتم
#اشعار_محرم
T.me/paygahsher
Eitaa.com/paygahsher
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
💢 مناجات محرمی با امام زمان عج در شب تاسوعا 💢
عمرمان بی تو گذشت و نرسیدی آقا
از ظهورت نرسیده ست نویدی آقا
سالها خائفی و دور شدی از حقّت
من بمیرم چه بلاها تو کشیدی آقا
پدرم دربه در کوه و بیابان گشتی
زنده باشیم بگو با چه امیدی آقا؟
ما همه دور همیم و تو شدی آواره
سالها بی کس و بی یار و وحیدی آقا
خیلی از کرده؛ پشیمانم و میدانم که
از گناهان من این گونه طریدی آقا
روضه ی مشک بخوانم که تو هم می آیی
هر کجا روضه ی عبّاس شنیدی آقا
گفت: شرمنده؛ که قلب تو شکستم اینجا
حال ِمن دیدی و اینگونه خمیدی آقا
طاقتی نیست تو را، تا به حرم برگردی
چون که از دیده ی من تیر کشیدی آقا
بوسه بر دست بریده زده ای حق داری
که از این زندگی ِدرد؛ بُریدی آقا
جان عبّاس نکش آه، به خیمه برگرد
خسته از هلهله ی خصم پلیدی آقا
این پیامم بده اصغر؛که علی شرمنده
قطره ای آب؛ ز مشکم نچشیدی آقا
✅علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)-محرم۱۴۰۳
#مناجات_محرمی_با_امام_زمان_عج
#مرثیه_حضرت_عباس_علیه_السلام
#شب_نهم
#تاسوعا
#اشعار_محرم
T.me/paygahsher
Eitaa.com/paygahsher
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
💢 مناجات محرمی با امام زمان عجّلاللّه در شب تاسوعا 💢
ای قلب داغ دیدهٔ عالم بیا بیا
صاحب عزای ماه محرم بیا بیا
خیمه به خیمه، روضه شدم در فراق تو
ای همنشین گریهٔ نمنم بیا بیا
اشک فراق، شور شعور آفرین بود
شیرین شود ز فیض تو زمزم بیا بیا
شد شامل دعای تو هر کس به روضه ها
بهر فرج دعا کند هر دم بیا بیا
در خیمه ای که روضه عباس شد به پا
من با امید قول تو ماندم بیا بیا
ما نوکریم، خوب و بد از هم سوا نکن
ما را ببر به علقمه درهم بیا بیا
...
افتاد سرو علقمه و گفت یا اخا
نه مشک مانده است و نه پرچم بیا بیا
گر مشک تیر خورده صدا زد نرو نرو
اما گرفته است حرم، دم بیا بیا
چشم و دو دست و فرق سرش... وای مادرم
طوبای من گسسته شد از هم بیا بیا
✅سعید نسیمی
#مناجات_محرمی_با_امام_زمان_عج
#مرثیه_حضرت_عباس_علیه_السلام
#شب_نهم
#تاسوعا
#اشعار_محرم
T.me/paygahsher
Eitaa.com/paygahsher
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
💢 مناجات محرمی با امام زمان عج در شب تاسوعا 💢
خورشید من که صبحدم بالا می آیی
بی طاقتم! امروز یا فردا می آیی؟
هر جا نشستی بین روضه یاد ما باش
هر جا نیایی، روضه ی سقا می آیی
از اول ماه عزا چشم انتظارم
چون مطمئنم روز تاسوعا می آیی
امروز آقاجان شما بر عکس عباس
صد بار رفتی علقمه ... اما می آیی
از داغ مشک پاره پاره غصه خوردی
با تشنگی از بین خیمه ها می آیی
محض تسلای دل ام البنینش
امروز را با مادرت زهرا می آیی
ارباب او فرمود که ای ماه تشنه...
خوشحال بودم دیدم از دریا می آیی
دستت قلم شد در قنوتی که گرفتی
با فرق خون از کوفه ی مولا می آیی
جای مژه چشمت پُر از تیر است اما
به چشم تارم باز هم زیبا می آیی
برخیز علمدارم علی در خیمه غش کرد
به مادرش گفتم همین حالا می آیی
باشد نیا ... وقتی که زینب معجرش رفت
بر نی کنار زینب کبرا می آیی ...
✅رضا دین پرور محرم ۱۴۰۳
#مناجات_محرمی_با_امام_زمان_عج
#مرثیه_حضرت_عباس_علیه_السلام
#شب_نهم
#تاسوعا
#اشعار_محرم
T.me/paygahsher
Eitaa.com/paygahsher
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
💢 عمو جانِ رشیدی داشت این خیمه خدایا رفت 💢
خبر در علقمه در بین لشکر تواَمان پیچید
خبر هولی به راه انداخت بینِ این و آن پیچید
خبر آمد دوباره علقمه رفت آرزوی آب
همین که آب دورِ دستهای پهلوان پیچید
فرات اُفتاد پیشش التماسش کرد قدری نوش
صدای التماسِ آب در گوش زمان پیچید
جمالش روی آب اُفتاد حیران کرد عالم را
برای تشنگیاش نالهی آبِ روان پیچید
نهیبی زد به آب و مَشک از دستان او نوشید
تمام انبیا مبهوت، حرفش در جهان پیچید
خبر بینِ سپاه آمد اگر این مَشک برگردد...
دگر باید بساط جنگِمان را بیگمان پیچید
خبر آمد فقط دارد علَم... شمشیر اما نه
خبر در بین نخلستان میانِ شامیان پیچید
هزاران تیر آماده است اما هیبتش از دور
چه کرده که زبان از دیدنش بین دهان پیچید
خبر آمد که دارد میرسد... از دور باید زد
که ناگه از شریعه نعرهی صدها کمان پیچید
هزاران تیر صدها تیغ دهها نیزه باریدند
تنش وقتی که شد نِیزار تیغی آن میان پیچید
علَم محکم به مُشتش بود اما بازویش اُفتاد
جماعت شیر شد فریادهاشان بعد از آن پیچید
به دندان مَشک را دارد ، تمام آبرویش بود
عموی خیمه دورِ مَشک با کلِ توان پیچید
بمیرد حرمله وقتی که اسمش هست ، یعنی وای
بمیرم که سهشعبه بین مژگان آنچنان پیچید
عمودِ نانجیبی این وسط آمد ، زبانم لال
چنان زد بیمروت که ترَک خورد اَبروان پیچید
تنش روی زمین اما به سمت او نمیرفتند
خبر اما به شمر آمد خبر سوی سنان پیچید
حرامیها پس از آن آمدند و تا حسین آید
میان حلقههاشان ضربههای بیامان پیچید
سنان زد نیزهاش را، ساقهاش را هم شکست و رفت
گمانم درد آن با زور بین استخوان پیچید
علی آنجا نشسته بود وقتی که کَمش کردند
صدای نالهی زهرا میان آسمان پیچید
خبر آمد دوید از خیمه سمتِ علقمه زینب
دوید و دورِ پایش چادرِ او ناگهان پیچید
رُباب از هولِ دشمن بچه را برداشت در خیمه
سریعاً چادرش راه دورِ طفل بیزبان پیچید
حسین آمد همه رفتند زد صیحه به طوری که
مدینه گریهی امالبنین ناله کنان پیچید
عمو جانِ رشیدی داشت این خیمه خدایا رفت
صدای طفل ساکت شد صدای خیزران پیچید
خبر آمد که زینب دستِ خود را بر سرش بگذاشت
صدای نالهی عمه که میگفت الامان پیچید
«خبر داری که بعد از تو به کوچه گردی اُفتادم »
خبر داری که گیسویی به دست ساربان پیچید
فقط یک دفعه پیشِ زجر طفلی از عمویش گفت
چنان سیلی به دختر زد صدا در کاروان پیچید
عمو شرمنده بود و جای او بابا به پیشش رفت
همینکه دید سر را، در خرابه بوی نان پیچید
✅حسن لطفی ۱۴۰۳/۰۴/۲۳
#مرثیه_حضرت_عباس_علیه_السلام
#شب_نهم
#تاسوعا
#اشعار_محرم
T.me/paygahsher
Eitaa.com/paygahsher
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
💢 هضم داغت ای علمدار دلاور مشکل است 💢
بی تو برگشتن به خیمه ای برادر مشکل است
کار من با رفتنت چندین برابر مشکل است
تا تو بودی در حرم پشتم به کوهی گرم بود
زندگی کردن بدون تو برادر مشکل است
بعد تو دیگر چگونه وعده ی آبی دهم؟
قول دادن بعداز این سقای لشگر مشکل است
پس چه شد تکبیر سوم ؟ بچه ها دلواپس اند
گرچه دیگر گفتن الله اکبر مشکل است
نحوه ی افتادنت از اسب پشتم را شکست
هضم داغت ای علمدار دلاور مشکل است
تیر بیرون می کشم از چشم زیبایت ولی
بستن زخم عمیق کاسه ی سر مشکل است
ای رشید قطعه قطعه دست و پایت پس کجاست؟
با چنین وضعیتی تشییع پیکر مشکل است
روی پای فاطمه چشمان خود را وا مکن
دیدن خون مردگی روی مادر مشکل است
ضجه ی اهل حرم دارد کبابم می کند
بی گمان تسکین خواهر های مضطر مشکل است
شمر بالای بلندی رفته می رقصد ببین!
دیدن این صحنه های زجر آور مشکل است
از تو دل کندم ولیکن قلبم از جا کنده شد
هرچه باشد خب وداع بار آخر مشکل است
روسری دخترانم را زدم محکم گره
حق بده شام غریبان حفظ معجر مشکل است
✅علیرضا خاکساری محرم ۱۴۰۳
#مرثیه_حضرت_عباس_علیه_السلام
#شب_نهم
#تاسوعا
#اشعار_محرم
T.me/paygahsher
Eitaa.com/paygahsher
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
💢 از دست عمود است تنت تا شده است؟ 💢
در چشم تو صد چشمه ی خون وا شده است
با زخم سرت شکاف معنا شده است
این تیر که در چشم ترت خوابیده
انگار که در قلب منم جا شده است
هم عرش ترین ساقی خوش سیمایم
از دست عمود است تنت تا شده است؟
من از تو شنیدم که برادر گفتی؟
عمری ست که از تو این تقاضا شده است
بعد از تو نیاید که ببیند زینب
جای تو سنان است که سقا شده است
چشمان پر از زخم تو روشن سردار
دور حرمت حرمله پیدا شده است
ای کاش نبینیم که فردا چه کسی
هم قافله با زینب کبری شده است
فردا تو نباشی که ببینی زینب
در محمل بی پرده تماشا شده است
✅حسن کردی محرم ۱۴۰۳
#مرثیه_حضرت_عباس_علیه_السلام
#شب_نهم
#تاسوعا
#اشعار_محرم
T.me/paygahsher
Eitaa.com/paygahsher
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷