eitaa logo
دل باخته
1.5هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
2.7هزار ویدیو
1 فایل
این کانال در راستای ترویج فرهنگ ایثار و شهادت و پیشبرد اهداف و آرمان های والای انقلاب اسلامی و پاسداری از حریم ولایت و رهبری فعالیت می کند. بسیجی دل باخته حق و اهل ولایت است . از وبلاگ دل باخته دیدن فرمائید 🅱 Pcdr.parsiblog.com
مشاهده در ایتا
دانلود
17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 📽 برشی بسیار دیدنی و خاطره برانگیز از مستند با گفتاری زیبا و شنیدنی از سید اهل قلم 🎙 : ‌‌‌‌نسیمی حیات‌بخش وزیدن گرفته است كه بشارت باران با خود دارد. باد قطرات آب را از دورترین نقاط دریاهای دور گرد می آورد و موج بر می انگیزاند. تلاطم دریا اكنون خبر از طوفانی نزدیك دارد ، طوفانی كه در جهان وارونه‌ی جهل و ظلم و استكبار انقلاب خواهد كرد و كفار و مستكبرین را كه به‌ ناحق حاكمیت یافته‌اند به زیر خواهد كشید و صالحین و مستضعفین را وارث زمین خواهد ساخت. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از مردم مؤ‌من بر آمده و بر آنهاست كه تكیه دارد ، و بسیج مستضعفین كه ماهیت شگفت‌آور آن را از نام زیبایش می توان دریافت ، شیوه‌ای است كه خداوند پیشِ روی مستضعفین و مظلومان عالم نهاده است تا قوای خود را از طریق آن متمركز كنند و بر محور حق متحد شوند... 🌸 روحش شاد و یادش گرامی ✅ کانال 🇮🇷 @pcdrab
25.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 💠 قسمت سوم 📽 در آستانه سالگرد عملیات عاشورایی فیلمی دیدنی و خاطره برانگیز ببینید از مراحل آموزش سخت و طاقت فرسای غواصان خط شکن لشگر ۳۱ عاشورا قبل از آغاز عملیات 🔹 آذر ماه ۱۳۶۵ ، کناریه رودخانه کارون ، موقعیت سردار شهید ناصر اجاقلو ، مقر آموزش غواصی لشگر ۳۱عاشورا ، گردان حضرت ولیعصر(عج) و گردان حبیب ابن مظاهر 🌸 یاد باد آن روزگاران یاد باد 😔 لازم به ذکر است تعداد زیادی از این عزیزان در عملیات های عاشورایی کربلای چهار و پنج به درجه والای شهادت نائل آمده اند. 🌺 روحشان شاد و یادشان گرامی ✅ کانال 🇮🇷 @pcdrab
10.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 📽 فیلمی دیدنی و خاطره انگیز از لحظات آمده شدن و وداع غواصان خط شکن لشگر ۳۱ عاشورا برای آغاز آغاز عملیات عاشورایی ♦️سوم دیماه ماه ۱۳۶۵ ، کناریه رودخانه اروندرود ، نقطه رهایی غواصان خط شکن لشگر ۳۱ عاشورا ، رزمندگان گردان حضرت ولیعصر(عج) و گردان حبیب ابن مظاهر 💔 امشب شهادت نامه عشاق امضاء می شود فردا زخون عاشقان این رود ، دریا می شود... 🌸 یاد باد آن روزگاران یاد باد 😔 لازم به ذکر است تعداد زیادی از این عزیزان در عملیات های عاشورایی کربلای چهار و پنج به درجه والای شهادت نائل آمده اند. 🌺 روحشان شاد و یادشان گرامی ✅ کانال 🇮🇷 @pcdrab
💢 شنیدنی از شب خونین از زبان آزاده سرافراز ، بسیجی غواص : 💠 قسمت اول 🖌... اروند بوی خون و آتش گرفته بود ، گویی آن شب ، ماه سرخ ترین آوازش را در گوش اروند زمزمه می کرد . اروندی که همیشه کشتی های سرکش و سنگین ، مسافر امواجش بودند . حالا بچه های گردان حضرت ولیعصر (عج) را در خودش می پیچید و فرو می برد . عراقی ها درست لب ساحل نشسته بودند و دانه دانه بچه ها را رصد می کردند و می زدند ، انگار آنها آماده تر از ما برای عملیات آمده بودند . با دنیایی از تجهیزات ، اروند را برایمان به آتش کشیده بودند . مدتی زیر آب بودم ، خمپاره هایی که داخل آب می افتادند ، آن قدر تعدادشان زیاد بود که گرمای خفه کننده ای اطرافم را فرا گرفته بود . از شدت فشار حاصل از انفجار ، داخل آب بالا و پائین می رفتم و توازنم به هم می خورد . زنده ماندنم در آن شرایط عجیب تر بود ، سرم را که از آب بیرون می آوردم ، سرخی اروند بیشتر از داخل آب دلم را می سوزاند . به هر زحمتی بود خودم را کنار ساحل جزیره ماهی رساندم ، مسعود حسنی هم آنجا بود ، کلاه کاموایی سیاه رنگش روی سرش بود ، هنوز با مواضع تعیین شده مان دو کیلومتر فاصله داشتیم ، اطراف را نگاه کردم تا ببینم باز هم از بچه ها کسی را می بینم . ارتباط ما با بچه های خط قطع شده بود . شدت آتش دشمن روی اروند بقدری زیاد بود که بعید می دیدم کسی بتواند رد شود . باید از همانجا از آب بیرون می آمدیم و منطقه را برای دشمن ناامن می کردیم تا شاید راهی برای ورود بچه ها باز شود . نظر مسعود را پرسیدم . نگاهش روی اروند بال و بال می زد . پلک هایش انگار هزار کبوتر عاشق شده بودند و در میان خون و آتش می سوختند . زلال چشمانش در سرخی اروند در تقلایی سرخ ، زخم هزار آرزوی سوخته می شد و بر قلبم فرود می آمد . با استیصال پرسیدم ، چکار کنیم مسعود !؟ نگاهش را از اروند گرفت و با اشاره به جزیره گفت : نمی دانم . مات و متحیر بودیم . عراقی ها هنوز متوجه ما نشده بودند . ما تنگه ام الرصاص و جزیره بوارین را رد کرده بودیم و رسیده بودیم به جایی که اروند باز می شد . فاصله دو ساحل بیش از هزار متر بود . کنار سیم خاردار بودیم که دیدم میکائیل علیجانی و محمد رستگار هم به سمت ما می آیند . از دیدن آنها خوشحال شدم . چه جذابیتی داشت محمد رستگار . نامش برازنده چهره و اخلاقش بود . آنها ما را از دور دیده بودند و به سمت ما می آمدند . با دیدن آنها دل مان قرص تر شد و امیدوار شدیم که بچه های زیادی از آتش عراق گذشته باشند . تصمیم گرفتیم به ساحل بزنیم و آنجا را پاک سازی کنیم . نزدیک ساحل تیرباری بود و مدام به اروند تیراندازی می کرد ، ولی ما را نمی دیدند . ما چند متر بیشتر با آنها فاصله نداشتیم ، اسلحه من نارنجک تخم مرغی بود ، آن را در آوردم ، گلوله اش را انداختم و شلیک کردم و بلافاصله سرمان را زیر آب بردیم . وقتی سرم را از آب بیرون آوردم ، دیدم چند عراقی فرار می کنند . پشت تیربار خالی شده بود و می توانستیم از آب بالا بیاییم . چند لحظه بعد تیربار دوباره شلیک کرد . مسعود حسنی گفت : جواد اسلحه ات را به من بده و خیلی سریع اسلحه مرا گرفت ، می خواست تیربار عراقی را بزند ، من دیدم نوک تیربار چرخید به سمت ما و روی آب شلیک کرد . دستم را روی شانه مسعود گذاشتم و در حالی که او را به داخل آب هل می دادم ، گفتم برو پایین و خودم را هم زیر آب کشیدم . کمی بعد از آب بیرون آمدم . مسعود سنگین شده بود . صورتش تیر خورده بود و خونش داخل آب پخش می شد . هزار ناله و بغض را در گلویم خفه کردم و لباس مسعود را به سیم خاردار متصل کردم تا آب پیکر او را نبرد و بچه های ساحل شکن که رسیدند او را به عقب برگرداند... 💠 📚 برداشت از کتاب نوشته سرکار خانم ✅ کانال 🇮🇷 @pcdrab
9.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 📽 کلیپ تصویری از عکس های زیبا و خاطره برانگیز غواصان شهید در عملیات عاشورایی 🌸 روحشان شاد و یادشان گرامی 🎙میخوام امشب با دوستای قدیمیم هم سخن باشم شاید من هم بتونم عاقبت مثل شهیدا شم میرم و تک تک قبراشون با گریه میبوسم به خدا من با یاد این رفیقا غرق افسوسم همه عالم شد حسرت ، حسرت این که واموندم شهدا پیش اربابان ولی من چی یه جاموندم همه این ها رفیقامم ، رفیقایی که نشناختم منی که مدعی بودم ، حالا میبینی که باختم آی رفیقایی که عمری ، توی هیات با هم بودیم امتحان الهی رو شما بردین ما مردودیم.... 💔 به گوش موجها خواندند غواصان شب حمله : کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها... سوم دی ماه سالروز عملیات عاشورایی گرامی باد. ✅ کانال 🇮🇷 @pcdrab
10.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 📽 برشی زیبا و بسیار دیدنی از مستند با گفتاری بسیار شنیدنی از سید اهل قلم 🎙 : کربلا و آن سوی تر ، قدس ، در انتظار طلیعه داران هستند ؛ هم آنان که راهگشای تاریخ به سوی عدالت موعود خواهند بود. آیا تو نیز به خیل آنان پیوسته ای...!؟ هزاران سال از آغاز حیات بشر بر این کره ی خاکی می گذرد و همه ی آنان تا به امروز مرده اند و ما نیز خواهیم مرد و بر مرگ ما نیز قرن ها خواهد گذشت. خوشا آنان که مردانه مرده اند و تو ای عزیز ، می دانی تنها کسانی مردانه می میرند که مردانه زیسته باشند. یاد شهدایمان به خیر...! 🌸 روحش شاد و یادش گرامی ✅ کانال 🇮🇷 @pcdrab
5.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 ما از مرگ نمی‌ترسیم ، که مرگ ما شهادت است و شهادت ، حیات عندالرب... حیات عندالرب ، نقطه‌ی پایانی معراج بشریت است که به آن جز با شهادت دست نمی‌توان یافت... 📽 شهادت سردار سرافراز مقاومت ، افتخار ، را به پیشگاه حضرت امام زمان (عج) ، مقام معظم رهبری و ملت شریف ایران بخصوص مردم ولایت مدار زنجان تبریک و تسلیت عرض نموده و از خداوند متعال برای خانواده محترم ایشان صبر جمیل و اجر جزیل مسئلت می‌نمایم. 🌸 روحش شاد و یادش گرامی ✅ کانال 🇮🇷 @pcdrab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 خداوندا مرا بپذیر... 📽 پیدا شدن نامه سردار شهید حاج قاسم قبل از شهادتش از زبان سردار شهید سیدرضی موسوی‌ 🇮🇷 شهادت سردار سرافراز مقاومت ، افتخار ، بدست رژیم کودک کش اسرائیل بر رزمندگان دلاور مقاومت تبریک و تسلیت باد. 🌸 روحش شاد و یادش گرامی ✅ کانال 🇮🇷 @pcdrab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 📽 برنامه مربوط به سردار شهید سید رضی موسوی که از شبکه ۱۴ اسرائیل در ۴ جولای ۲۰۲۲ پخش شده است. متن خبر: ♦️سیدرضی رابط ایران در سوریه ، مدیر دفتر رابط بین دمشق و تهران است. او به عنوان مغز متفکر، جابجایی تجهیزات به انبارهای مهمات در سوریه یا به حزب الله لبنان را در منطقه دمشق انجام می دهد. ♦️کسانی که انتقال سلاح به سوریه و لبنان را برنامه ریزی میکنند واحد ۱۰۹ سپاه پاسداران است ، مغز متفکری که برای اسرائیل بسیار تهدید کننده است. 💪 انتقام خواهیم گرفت... 🇮🇷 شهادت سردار سرافراز مقاومت ، افتخار ، بدست رژیم کودک کش اسرائیل بر مردم شریف زنجان تبریک و تسلیت باد. 🌸 روحش شاد و یادش گرامی ✅ کانال 🇮🇷 @pcdrab
49.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 📽 مستندی دیدنی و بسیار پرمحتوا از لحظه به لحظه طراحی و اجرای عملیات عاشورایی 📌 تصاویری بسیار دیدنی از شب خونین عملیات که تاکنون ندیده اید 🌸 یاد باد آن روزگاران یاد باد ✅ کانال 🇮🇷 @pcdrab
💢 شنیدنی از شب خونین از زبان آزاده سرافراز ، بسیجی غواص : 💠 قسمت دوم 🖌... هرچه گشتم اسلحه ام را پیدا نکردم ، مرتضی مرزپور و یاسین عظیم زاده هم رسیدند . وقت داشت می‌گذشت . ما باید هر چه زودتر معبر می زدیم و راهی برای عبور قایق هایمان باز می کردیم . ما درست کنار دم جزیره ماهی بودیم . از آنجا قایق های ما که در آتش می سوختند ، دیده می شدند . جنس قایق ها فایبرگلاس بود ، باک بنزینش که آتش می گرفت ، داخل آب مچاله می شد و می سوخت . با دیدن این صحنه ها قلبم به درد می آمد . همین طور بچه ها داشتند شهید می شدند . باید از روی سیم خاردار ها می گذشتیم . تا آب اروند به خاطر مد بالا بود، سیم خاردار های حلقوی زیر آب بودند . چندبار لباس بچه ها به آنها گیر کرد و به زحمت خودشان را از سیم خاردار ها رها کردند . موکت بری همراه من بود ، مجبور شدم قسمت هایی از لباس غواصی ام را ببرم و از سیم های خاردار بگذرم . اروند آرام آرام در خود فرو می نشست و سیم های حلقوی تن خاردار شأن را از آب بیرون می کشیدند و به پر و بالمان می پیچیدند . از چهل نفر ستون اول فقط هفت نفر از آب بیرون آمده بودیم . مسعود هم شهید شد و ماندیم شش نفر . پیکر مسعود حسنی را لب ساحل جا گذاشتیم و وارد جزیره شدیم . خیلی زود با عراقی ها درگیر شدیم و چند سنگر و کلی تجهیزات به دست ما افتاد . مهمات زیادی داخل سنگرها بود . جعبه های پر از مهمات و گلوله خمپاره . در آن چند سنگر به اندازه کل گروهان ما مهمات بود . عراقی ها کاملاً از آمدن ما اطلاع داشتند و منتظر ما بودند .‌ عملیات ما احتمالا لو رفته بود . عملیاتی که فرماندهان ما امید زیادی به موفقیت آن داشتند . خودمان را با مهمات عراقی ها تجهیز کردیم . آنجا یک سنگر خمپاره بود که کنارش یک سنگر دوتخته برای استراحت قرار داشت . حدود بیست متر آنطرف تر ، یک سنگر مهمات کوچک بود . سنگر تیرباری هم درست رو به رویمان بود . از آن سنگر به چند قایق ما تیرانداختند و آن ها را سوزاندند و غرق کردند . هنوز آن عراقی که داخل سنگر تیربار بود ، سنگر را خالی نکرده بود . افسر عراقی هر چند دقیقه بالا می آمد و شلیک می کرد . تمام تیرهایش به هدف می نشست . میکائیل یک آر پی جی برداشت تا او را بزند . دسته آر پی جی بقدری داغ بود که دستش سوخت . گلوله آر پی جی از بالای سر عراقی گذشت . میکائیل دست بردار نشد و دوباره نشانه گرفت و تیربار را زد . هنوز پنج دقیقه نگذشت که تیربار دیگری به جایش گذاشتند . سید طاها جنتی که اردبیلی بود ، خیلی عصبانی شد . گلوله ضدنفر را داخل آر پی جی انداخت و رفت بالای سنگر مشرف به سنگر تیربار و آنجا را زد . چند عراقی که آنجا بودند همگی کشته شدند . اما هنوز تیربارهای دیگری در اطراف ساحل بودند که قایق ها را می زدند . خمپاره ها مثل نقل و نبات روی قایق ها می باریدند .‌قایق های ساحل شکن ما مانند عروسی در میان باران گلوله تیربارها می چرخیدند و آتش می گرفتند و در دل اروند فرو می رفتند . تعداد ما خیلی کم بود . هرچه می زدیم ، عراقی ها خیلی زود یکی دیگر را به جایش می گذاشتند . مرتضی مرزپور و فریدون الیاسی و یاسین عظیم زاده هم زخمی شده بودند . ران پای یاسین متلاشی شده بود . هر لحظه عراقی ها از داخل سنگر هایشان بیرون می آمدند و همه جا را به رگبار می بستند . درگیری ما بصورت تن به تن شده بود. گاهی هر دو طرف همدیگر را اشتباه می گرفتیم ، من و میکائیل و یکی از بچه های گردان که نامش را نمی دانستم ، مانده بودیم . یاسین را هم دیگر نمی دیدم . میکائیل داخل یک سنگر روباز بود. هر چند دقیقه یکبار ایفایی می آمد . ما نارنجک می انداختیم تا منطقه ناامن شود و نتوانند نیرو خالی کنند . یکدفعه دیدم حدوداً ده نفری به سمت ما می آیند . تیراندازی نمی کردند و نزدیک نیمه شب بود . فکر کردم ایرانی هستند. حرکتی نکردیم . میکائیل نارنجکی را برداشت ، اما قبل از اینکه پرتاب کند ، عراقی ها بالای سر ما ایستاده بودند . یکی از آنها که درجه داشت و بی‌سیمی هم به کمرش بود . دستش را روی شانه من گذاشت و به عربی چیزی گفت . نفسم به شماره افتاده بود . سرم را بالا آوردم و به چشم هایش نگاه کردم . یک لحظه سرخی اروند از خون دوستانم مقابل چشمم آمد ، تعداد شأن زیاد بود . یکدفعه گفتم (الله اکبر ) که عراقی اسلحه اش را گذاشت وسط پیشانیم... 🌀 📚 برداشت از کتاب نوشته سرکار خانم ✅ کانال 🇮🇷 @pcdrab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 📽 سردار شهید سید رضی موسوی : مشکی پوشیدن را ترک نکردم چون حاج قاسم به من وعدۀ شهادت داده بود. 🌸 روحش شاد و یادش گرامی ✅ کانال 🇮🇷 @pcdrab