eitaa logo
دل باخته
1.4هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
2.5هزار ویدیو
1 فایل
این کانال در راستای ترویج فرهنگ ایثار و شهادت و پیشبرد اهداف و آرمان های والای انقلاب اسلامی و پاسداری از حریم ولایت و رهبری فعالیت می کند. بسیجی دل باخته حق و اهل ولایت است . از وبلاگ دل باخته دیدن فرمائید 🅱 Pcdr.parsiblog.com
مشاهده در ایتا
دانلود
💢 ✍ خاطراتی مستند و میدانی از رزمندگان زنجانی در عملیات عاشورایی 📌 💠 / روز اول 🖌... حرکت و جابجائی رزمندگان و گرد و خاک ناشی از آن موجب وحشت عراقی ها شده و بی درنگ شروع به کوبیدن کانال و جاده خاکی کردند . برادران امدادگر و حمل مجروح پیکر تمام شهدا و مجروحین را از داخل کانال جمع آوری و به عقبه انتقال داده بودند و اثری از آن همه شهید و زخمی نبود . در ورودی کانال ، درست کنار جاده خاکی تعداد زیادی جعبه مهمات و گونی های پر از موشک آر پی جی ریخته شده بود که بنا به دستور فرماندهان تا آنجا که می‌توانستیم برداشته و به سمت پائین کانال راه افتادیم ‌. انفجار پی در پی گلوله های توپ و خمپاره و کاتیوشا ، ابری از دود و خاکستر و گرد و خاک در بالای سرمان تشکل داده و همه جا را تيره و تار کرده بود . ارتفاع کانال کوتاه بود و همه از شر گلوله ها و ترکش ها که زوزه کشان از بالای سرمان رد می شوند ، بصورت نیم خیز و نشسته حرکت می کردیم . کانال طویل بود و فرماندهان باید با ۵۰ یا ۶۰ نفر رزمنده تمام طول آن را پوشش می دادند . برای همین هم طبق دستور برادر زلفخانی رزمندگان در سنگرهایی با بیش از ۸۰ یا ۹۰ متر فاصله از هم مستقر شدند . تا اینکه در انتهای کانال نوبت به ما رسید و آخرین سنگر خط پدافندی درست در روبروی حوضچه ها و کنار یک پل لوله ای ، به بنده و پاسدار دلاور رضا رسولی و یک تیربارچی دلیر بنام محمدعلی عابدینی سپرده شد. پاسداری و حفاظت از انتهای خط پدافندی گردان و جلوگيری از نفوذ نيروهای کماندو و پياده دشمن از داخل حوضچه ها که تا کانال بدبو امتداد داشتند و مقابله با پيشروی احتمالی تانکها از سمت همايون شهر و دشت مقابل آن که به گفته مکرر سردار زلفخانی ماموريتی بسیار سخت و احساس بود بر عهده ما سه تن گذارده شده و تأکید هم شد که قیچی نشدن رزمندگان در داخل کانال به هوشیاری کامل و دقیق ما بستگی دارد . سردار زلفخانی بعد از تاکیدات مکرر و سفارشات فراوان راه افتاده و جهت رسیدگی به سایر امور گردان به سمت بالای کانال حرکت کردند . با استقرار رزمندگان در سنگرها و اتمام کار آمبولانس ها و برادران حمل مجروح ، سر و صداها در کانال خوابيد و ‌عراقی ها هم دست از آتشباران برداشته و دوباره سکوت و آرامش به منطقه بازگشت . با خاموشی آتش دشمن ، رزمندگان آرام و بیصدا شروع به ترمیم و تحکیم سنگرهای دفاعی خود کرده و با جابجایی گونی های پر از خاک ، تاج دفاعی سنگر و دیواره های اطراف آن را استحکام بخشیده و هرچه هم می توانستند مهمات در کنار سنگرها جمع کرده و با روحیه‌ایی قوی منتظر تک عراقی ها شدند . جهت آگاهی از اوضاع میدان و نحوه آرايش رزمی دشمن با احتياط بلند شده و از لبه کانال مشغول تماشای اطراف شدم . تانکهای عراقی در حال عبور از کانال بدبو بودند و با ایجاد دود و غرش های گوش خراش ، یک به یک به اینطرف آمده و بصورت طولی مقابل کانال خشک به صف می شدند . تعداد تانک‌ها و نفربرهای دشمن آنقدر زیاد بود که اصلاً به شمارش نمی آمدند ‌ به هر سمت و سوی نگاه میکردی ، فقط تانک و نفربر بود که آماده هجوم بسوی کانال می شدند . نیروی‌های کماندو و پیاده عراقی هم از کانال بدبو عبور و گروه گروه در پشت تانک ها و نفربرها پناه می گرفتند. چندتا هلیکوپتر شکاری هم مدام بالای سرشان چرخ می خوردند و اینطرف و آنطرف می رفتند . کثرت نيروها و ادوات زرهی دشمن خبر از نـبردی سخت و سنگين و در عين حال بسیار نـابرابر و نامردانه می داد . در اين سوی ميدان نـفراتی اندک و خسته ، در صحرائی غريب و ناشناس ، با کمترين تجهيزات نظامی و بدون هيچ پشتيبانی هوائی و زمينی و آنطرف صدها دستگاه تانک و نفربر با هزاران نیروی پیاده و کماندوهای گارد ریاست جمهوری عراق با آتش تهیه بسیار سنگین زمینی و هوایی که متر به متر منطقه را شخم می زد . عقل باور نمی کند که ۵۰ یا ۶۰ نفر توان و امکان ایستادگی در مقابل صدها دستگاه تانک را داشته باشند ، اما داستان عشق و عاشقی نقل دیگریست و فقط باید با چشم دل آن را دیده و به تفسیر کشید. آن روز در آن دشت غریب ، تعدادی انسان دل باخته به آرمانهای مقدس پیرجماران ، مردانه چون کوه استوار و پا برجا ايستاده و با وجود آن همه کاستی و نابرابری ، باز عاشقانه با ايمانی قوی به راه و رسم و آئين مقدس خود و با دل هائی پراميد به امدادهای غيبی خدای متعال ، تمام هستی و دنيای خود را بی ادعا و در کمال گمنامی و مظلوميت بر طبق اخلاص نهاده و در رزمگاه شرف و آزادمردی بـدون اعتناء به قدرت و توانمندی مـزدبـگيران شيطان بزرگ و ايادی خفاش صفت بعثی آن ، برای روياروئی و نبردی جانانه با مزدوران تاریکی ثانيه شماری می کردند... 🌀 🖍 خاطره از بسیجی جانباز ✅ کانال 🇮🇷 @pcdrab