eitaa logo
فلسفه ذهن
937 دنبال‌کننده
140 عکس
69 ویدیو
21 فایل
محتوای تخصصی در حوزه #فلسفه_ذهن و فلسفه #علوم_شناختی توسط: مهدی همازاده ابیانه @MHomazadeh عضو هیات علمی موسسه حکمت و فلسفه ایران با همکاری هیئت تحریریه
مشاهده در ایتا
دانلود
21.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❇️ مایکل گرازیانو - استاد و روانشناسی دانشگاه پرینستون - در این گفتگو از دیدگاه دفاع می‌کند👆 ❇️ طبق نظر حذف‌گرایان ( و گرازیانو و ...)، اساسا تجربه پدیداری وجود واقعی ندارد و توهمی بیش نیست. آن‌چه واقعا بعنوان آگاهی وجود دارد، همین جنبه‌های اطلاعاتی و کارکردی است؛ یعنی دریافت و و خروجی‌های زبانی و رفتاری مرتبط با آن. لذا بحث درباره جنبه سابجکتیو و تجربه درونی را باید کنار گذاشت. ❇️ از این منظر هم دارای آگاهی‌ست و می‌توان بزودی به آپلودکردن و انسان‌ها در کامپیوتر هم رسید. نه بدین معنا که روبات‌ها و کامپیوترها دارند یا خواهند داشت؛ بلکه بدین معنا که خود ما هم چنین چیزی نداریم و آگاهی () را باید در حد مطلع بودن () فروکاست؛ در حد پردازش اطلاعات و دسترسی‌پذیری و گزارش‌پذیری و هدایت رفتار و ...؛ به بیان گرازیانو، در حد توجه و توصیفات این توجه. ❇️ دیدگاه حذف‌گرایی البته اقبال چندانی در میان فیلسوفان ندارد؛ چراکه مبتنی بر انکار امر شهودی و همگانی‌ست. ضمن اینکه توهمی‌بودن پدیده سابجکتیو، بسیار چالش برانگیز می‌نماید. توهم در مورد ادراک امر آبجکتیو از لحاظ مثلا تطبیق محتوای ادراک با دنیای خارج، سنجیده می‌شود. اما توهم بمعنای عدم تطابق محتوای تجربه درونی با جهان سابجکتیو عجیب است. و اینکه آیا توهم مختلف، خودش یک حالت ذهنی پدیداری نیست؟ @PhilMind
📜پیش‌همایش بین‌المللی فلسفهٔ ذهن 📣 با حمایت ستاد توسعه علوم و فناوری‌های شناختی، انجمن مغز و فلسفهٔ ذهن برگزار می‌کند 🔥مسابقهٔ ذهن: علم و فلسفه🔥 📚علاقه‌مندان لازم است آثار خود را در وبسایت ویرگول بارگذاری کرده و سپس فرم درخواست شرکت در مسابقه را پر‌ کنند. آثار پس از بررسی اولیه توسط «انتشارات مغز و فلسفه ذهن»، در آدرس blog.mindphilosa.ir منتشر شده و در مسابقه شرکت داده می‌شوند. 🔶اطلاعات تکمیلی دربارهٔ نحوهٔ شرکت در مسابقه به‌زودی در کانال انجمن اعلام خواهد شد. محدودیتی در تعداد و انواع آثار ارسالی وجود ندارد. @Mindphilosa (تلگرام)
📣 پیش همایش بین المللی فلسفه ذهن 🔔 با حمایت ستاد توسعه علوم و فناوری‌های شناختی، انجمن مغز و فلسفه ذهن دانشگاه علوم‌پزشکی شهید بهشتی برگزار می‌کند: 🔥مدرسه تابستانه فلسفه ذهن ۱۴۰۲ 💥این رویداد با تدریس اساتید شناخته شدهٔ این حوزه امسال به مدت ۴ روز از ۳۰ مرداد تا ۲ شهریور در دانشگاه علوم‌پزشکی شهید بهشتی برگزار می‌شود. ⭐️ مبلغ ثبت‌نام: ۱۰۰ هزار تومان 🌕 به دلیل محدودیت در تعداد، جهت ثبت نام در رویداد لازم است که علاقه‌مندان از طریق فرم زیر اطلاعات خود را جهت بررسی ارسال نمایند: https://forms.gle/p5uQZ1nt5vDQVjG67 ✅ اطلاع‌رسانی‌های بیشتر از طریق کانال‌های اطلاع رسانی ستاد علوم شناختی، سایت و کانال فلسفه ذهن، و انجمن مغز و فلسفه ذهن انجام خواهد شد. www.cogc.ir @PhilMind / www.philmind.ir @Mindphilosa / www.mindphilosa.ir
4_5904316920772956400_1_1.mp3
22.05M
🔖 صوت جلسه آشنایی با فلسفهٔ 👆👆 🎙 دکتر مهدی همازاده ⏰ زمان: سه‌شنبه، ۲۳ خرداد ۱۴۰۲ 📍 مکان: قم، دانشگاه ادیان و مذاهب 📌 «انجمن علمی دانشجویی فلسفه دانشگاه ادیان‌ومذاهب» با همکاری «انجمن علمی فلسفه و حکمت اسلامی دانشگاه تهران» و «انجمن علمی فلسفه دانشگاه اصفهان» @PhilMind
📌 در ادبیات معمولاً دو ویژگی اصلی برای تمایز میان حالات ذهنی و حالات بدنی ذکر می‌شود: و . حیث التفاتی بمعنای درباره‌گی (aboutness) است. یعنی برخی از حالات ذهنی درباره چیزی هستند؛ مثلاً این عبارت را در نظر بگیرید: «علی باور دارد که آسمان آبی است». عبارت «آسمان آبی است» یک گزاره است. باور هم یک حالت ذهنی و معطوف به این گزاره است (یا به این گزاره التفات دارد). 📌 برنتانو شاید اوّلین فیلسوفی باشد که معتقد است آن‌چه میان حالات ذهنی و حالات بدنی افتراق می‌دهد، همین خصوصیت درباره‌گی یا حیث التفاتی حالات ذهنی است (Brentano,1874, Psychology from an Empirical Standpoint, p.8). برنتانو واژه “Intentional inexistence” را استفاده مي‌كند؛ يعني فرد می‌تواند باور به چیزی داشته باشد که وجود ندارد یا درباره چیزهایی فکر کند که وجود ندارند. به ‌عبارت‌ دیگر باورهای ما می‌توانند درباره گزاره‌هایی باشند که کاذب باشند. بدین دلیل برنتانو ویژگی التفاتی بودن حالات ذهنی را مشخصه ذهن می‌داند. 📌 بدنبال برنتانو، برخی فیلسوفان ذهن مانند تیم کرین (representational) حالات ذهنی را همان التفاتی‌بودن در نظر می‌گیرند (Crane, 2001, Elements of Mind, Ch.1). حالات ذهنی وقتی معطوف به چیزی باشند، در واقع آن چیز را بازنمایی می‌کنند. بازنمایی یعنی حکایت از چیزی کردن یا نمایش دادن چیزی. مثلاً باور به این جمله را در نظر بگیرید: «ارسطو مبدع منطق بود». اگر ارسطو مبدع بوده باشد، پس این جمله صادق است و بازنمایی‌کننده واقعیتی در جهان. و اگر این جمله غلط باشد، پس واقعیت را درست بازنمایی نمی‌کند. 📌 با این‌حال به نظر برخی فیلسوفان - برخلاف تعمیم برنتانو - تمام حالات ذهنی خصوصیت التفاتی ندارند. از دید ایشان احساسات و عواطف، ویژگی دیگری دارند که مشخصه این حالات است که همان کوالیاست: سابجکتیو یک حالت ذهنی که هرکسی بی‌واسطه و مستقیم، این کیفیت حالات ذهنی را تجربه می‌کند. 📌 اما فیلسوفان طرفدار (repesentationalism) قائل به تعمیم حیث التفاتی به تمام حالات ذهنی (از جمله شامل احساسات و عواطف و ...) هستند. به نظر این دسته از فیلسوفان ذهن، حالات پدیداری نیز یک ویژگی از جهان خارج یا از بدن ما را بازنمایی می‌کنند. مثلاً در ادراک شنوایی موسیقی مرغ سحر، یکسری ویژگی‌های فیزیکی از جنس امواج صوتی در محیط برای ما بازنمایی می‌شود و احساس خاص سابجکتیو که از شنیدن این موسیقی برای ما پدیدار می‌شود، در واقع ویژگی بازنمایی کنندۀ همان ویژگی‌های فیزیکی صوتی است. یا کوالیای درد زانو مثلاً همان ویژگی بازنمایی کنندۀ آسیب بافتی در زانوی من است. 📌 درواقع بازنمودگرایان، آگاهی پدیداری یا کوالیا را به حیث التفاتی تحویل می‌برند و تمام حالات ذهنی را حالاتی التفاتی می‌دانند که چیزی را بازنمایی می‌کنند. در نتیجه به نظر ایشان، حل مسئله حیث التفاتی (به هر طریق)، به حل آگاهی نیز خواهد انجامید. @PhilMind
📚 📙 کتاب "اراده آزاد و چالشهای علمی و فلسفی معاصر" به مهمترین مسائل کنونی پیش روی اراده آزاد/اختیار از منظر علمی و فلسفی می‌پردازد. 📗 فصول اول و دوم، به چالش دیرپای ویژگی آزادی اراده و می‌پردازند. این مسئله به اجمال چنین است که ویژگی آزادی اراده که در آن ما خود را در مقام تصمیم آزاد می‌یابیم، چگونه با جهانی متعین که در آن تنها یک سلسله از رویدادها قابلیت تحقق دارد قابل جمع است. 📕 کتاب در فصل سوم بر چالش میان عدم تعین‌گرایی و ویژگی تمرکز می‌کند و در فصل چهارم و پنجم، دو چالش‌ برآمده از علم جدید در برابر ویژگی عاملیت ارادی را محور قرار می‌دهد: چالش اخیر برخاسته از و روان‌شناسی تجربی، و چالش " و " در برابر ویژگی عاملیت ارادی. فصل ششم نیز با تبیین ویژگی‌های کنشگری انسان، چالش میان نظریه استاندارد کنش و ویژگی سوم ، یعنی عاملیت شخص کنشگر و در واقع خودتعین‌بخشی او را موضوع بحث قرار می‌دهد. 📒 این کتاب با دبیری علمی دکتر نیما نریمانی و زیر نظر دکتر سید حسن حسینی از سوی نشر پارسیک و در ۲۷۰ صفحه منتشر شده است. @PhilMind
فلسفه ذهن
📣 پیش همایش بین المللی فلسفه ذهن 🔔 با حمایت ستاد توسعه علوم و فناوری‌های شناختی، انجمن مغز و فلسفه
برنامه مدرسه تابستانی فلسفه ذهن؛ انجمن مغز و فلسفه ذهن دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی
تئوری علّی محتوا ۱ 🚨جری فودور در نظریه علّی محتوا یا «تئوری وابستگی نامتقارن» (asymmetric dependence) سعی دارد با استفاده از ارتباط علّی مصداق خارجی با نماد آن مصداق در ذهن، این نماد راجع به آن مصداق (که همان معنای نماد هم است) را توضیح دهد. 🚨تلاش فودور از آن‏جا که به تعهد دارد، معطوف به این است که محتوا و معناداری را به مفاهیم و حقایق فیزیکی تقلیل دهد؛ بگونه‌ای که در تبیین ، مجدداً از واژگان و مفاهیم التفاتی و معنایی بهره نبرده باشد. معنا در واقع تلاشی است برای تصویرکردن فرآیندی که تبیین می‌کند چگونه اُبژه‌های [بیرونیِ] تفکر با نمادهای آن در زبان فکر (LOT)، جفت می‌شوند و در نتیجه، این نمادها دارای آن محتوا و درباره آن اُبژه‏ی بیرونی خواهند بود؟ وی صراحتاً این اقدام را به منظور سد یکی از مهم‌ترین مسیرهای استدلال به سود (و هرگونه تجردگرایی) انجام می‌دهد. 🚨فودور اعتقاد به یک سیستم درونی دارد که با زبان تفکر کار می‌کند و یک ارگانیسم در هریک از گرایشات گزاره‌ای (باور، میل، تردید، ...)، با این سیستم درونی، رابطه‌ای محاسباتی برقرار می‌کند. این سیستم بازنمایی درونی، باید محتوایی شبه گزاره‌ای داشته باشد. مثلاً اگر گرایش گزاره‌ای من عبارت است از: "باور" به اینکه "باران می‌بارد"، یا "میل" به اینکه "باران ببارد"، محتوای سیستم بازنمایی درونی، "باریدن باران" خواهد بود. و انواع مختلفی از گرایشات (باور و میل و آرزو و تردید و ...)، از طریق انحاء مختلف رابطه محاسباتی ارگانیسم با این سیستم بازنمایی درونی، شکل می‌گیرد. 🚨بنابراین طبق دیدگاه فودور، در سیستم بازنمایی درونی، مثلاً محتوای "باریدن باران" را در قالب نمادهای زبان تفکر (یا همان زبان ذهن) داریم که بر حسب نوع ارتباط ما با این سیستم بازنمایی، می‌تواند باور به این محتوا یا میل به این محتوا یا آرزوی این محتوا یا ... در ما ایجاد شود. 🚨در سنت ، محتوا و دربارگی فکر، در چارچوب تبیین می‌شود؛ چه آن‏که اصل محتوا از قبیل ادراک حضوری است؛ حتی اگر معلوم بالعرض، حصولی باشد و نه حضوری. به هر حال در موارد نیز، معلوم بالذات، از سنخ و حاصل اتحاد جوهر نفس شناسا با مرتبه وجودی مجرد اُبژه خواهد بود و مواجهه با مرتبه مادی آن (در کنار سایر شرایط ادراک حصولی)، زمینه‏ساز اتحاد درست (یا اشتباه) نفس مدرِک با آن مرتبه وجودی مجردِ معلوم و در نتیجه درک درست (یا اشتباه) اُبژه می‏باشد. (ر.ک: ، 1430ه.ق، اسفار اربعه، ج3، صص264-247) روشن است که این راه حل، تا چه اندازه مبتنی بر پذیرش و حتی تجرد معلوم بالذات است. 🚨فودور در ابتدای تئوری خویش، این سؤال را مطرح می‌کند که "چه چیزی، کانتکست را با بازنمایی‌های ذهنی تنظیم می‌کند؟ مثلاً اگر در زبان محاوره، لفظ یا نماد water را برای بیان H2O بکار می‌برند، چنین وضعیتی در زبان ذهن نیز برای نمادهای این زبان باید برقرار باشد." و سپس برای پاسخ به این پرسش، می‌نویسد: "من فکر می‌کنم داستان علیت، یک مسیر امیدبخش برای طبیعی‌سازی هر محتوایی در تئوری بازنمایی ذهن پدید می‌آورد" (Fodor, 1989, psychosemantics, pp.97-98.) ادامه دارد ... @PhilMind
🔻 - بعنوان یکی از رویکردهای معاصر در - شامل روباتیک شناختی، روباتیک توسعه‏یافته، سیستم‏های محاسبه خودآگاه و ... است. 🔻 در روزهای اول پیدایش، با مسئله «چگونگی انجام عملکردها» پیوند می‏خورد و غالباً ‌زیرمجموعه رشته مهندسی مکانیک قرار داده می‏شد. در سالیان اخیر اما تأکید بر روی انتخاب عملکرد رفته است؛ یعنی «تصمیم‏گیری» درباره اینکه «چه عملی انجام گیرد». 🔻روباتیک توسعه‏یافته نیز - که بسیار به روباتیک شناختی مربوط است - و روان‏شناسی توسعه‏یافته را با هم تلفیق می‏کند. ایده این تحقیقات، توانمندسازی روبات‏ها برای «یادگیری» مستمر است. چنین یادگیری‏ای باید روبات‏های شناختی را برای عملکرد در محیطی بسیار پیچیده و بسیار دینامیک با احتمالاتی فراوان، توانمند سازد. 🔻رون برچمن (Ron Brachman) در توضیح مطلب می‏گوید: «یک سیستم شناختی واقعی باید بتواند تبیین کند که در حال انجام چه کاری بوده و چرا؟ این به قدر کافی خردمندانه خواهد بود اگر "بداند" چه زمانی در حال فروافتادن در یک بن‏بست است و چه زمانی نیاز به درخواست اطلاعاتی دارد که از طریق استدلال بیشتر، قابل دستیابی نیست. با به‏کارگیری چنین ظرفیت‏هایی قدرت مقابله‏ای بلوغ‏آمیز با شرایط پیش‏بینی نشده را داراست». 🔻چالش عمیق در این تعاریف و رویکردها اما پسوند «شناختی» است که همچون صفتی رایج و مدشده، برای طیف وسیع و بی‌مرزی از پدیده‌ها و خصوصیات بکار می‌رود. آیا «تصمیم‌گیری» (در )، «یادگیری» (در )، و «دانستن» (در توضیح برچمن) دارای جنبه‌ای سابجکتیو و پدیداری هم هست یا صرفاً در قالب یکسری رفتارها و خروجی‌های قابل مشاهده از منظر سوم‌شخص سنجیده و تعریف می‌شوند؟ آنچه عملا در حوزه فنی هوش مصنوعی جریان دارد و حتی محققان و مهندسان این حوزه بر آن اصرار دارند، در همین حد است. 🔻اگر ماشین بتواند از بین چند گزینه عملکرد در شرایط s1، گزینه درست را به معرض نمایش بگذارد، واجد «تصمیم‌گیری» دانسته می‌شود. و اگر عملکرد درست در محیط‌های بسیار پیچیده دینامیکی (با احتمالات فراوان) را به اجرا درآورد، متصف به «یادگیری مستمر» خواهد شد. و خروجی‌های محاسباتی و رفتاری در راستای دریافت اطلاعات بیشتر و پرهیز از گیرافتادن در بن‌بست، به معنای «دانستن» ماشین نسبت به شرایط مختلف مواجهه تلقی می‌شود. 🔻اما تمام این حالات شناختی (تصمیم‌گیری، دانستن، یادگیری، ...) علاوه بر جنبه‌های کارکردی و رفتاری، دارای یک جنبه درونی هم هستند که از منظر اول‌شخص فاعل شناسا تجربه می‌شود. روباتیک شناختی با تمام هیجان و کاربردهایی که دارد، اما عمیقاً مبتنی بر رویکرد تورینگی (تمایزناپذیری رفتاری و زبانی) است که ماشین "تفکرکننده" را در حد ماشین "عمل‌کننده مشابه انسان خردمند" تقلیل می‌دهد. فارغ از اینکه چنین اعمالی آیا مبتنی بر جهان پدیداری تفکر و تجربه سابجکتیو آن هم هست یا نه؟ آیا مشابهت با عامل انسانی از منظر پدیداری و درونی هم برقرار است؟ 🔻استدلال‌های مختلف فلسفی (مانند استدلال اتاق چینی از جان سرل) نشان دادند که متد تمایزناپذیری رفتاری، علی‌الاصول و فی‌نفسه نمی‌تواند دربردارنده چنین جنبه‌ای باشد. بدین ترتیب چه بسا استعمال پسوند «شناختی» برای این روبات‌ها کمی سخاوتمندانه و بلکه اسراف‌آمیز به نظر می‌رسد (هرچند که این روزها در مورد بسیاری پدیده‌ها و پروژه‌ها و رویکردها رواج دارد). 🔺کما این‌که خود «هوش» هم از این منظر دچار یک تقلیل بزرگ پدیدارشناختی بوده است. البته مادام که هوش مصنوعی را چیزی شبیه این تعریف کنیم، انتظار بیشتری هم نباید داشت: «یک حوزه تخصصی برای ساخت مصنوعاتی با توانایی نمایش رفتارهای تحت کنترل در محیط‏های مختلف و دوره‏های زمانی پایدار» (برینگسجورد، 2014) @PhilMind
📚 📒ویراست سوم کتاب ذهن پدیدارشناسانه به قلم گالاگر و زهاوی در سال ۲۰۲۱ و در ۲۵۷ صفحه توسط انتشارات راتلج به چاپ رسیده است. 📘نویسندگان در این کتاب با تکیه بر سنت - به معنای رویکرد و و و ... در - به دنبال تبیین ماهیت ذهن و نحوه عملکرد آن هستند. 📗این کتاب هرچند پرسش‌های معروف فلسفی در باب ذهن را پیگیری می‌کند، اما درآمیخته با یافته‌های تجربی در و و ... است و منبع قابل توجهی در حوزه و فلسفه بر پایه سنت قاره‌ای فراهم آورده است. 📕ذهن پدیدارشناسانه که تاکنون به ۸ زبان ترجمه شده، دارای ۱۰ فصل است. در فصل ۱و۲ مقدمه‌ای در باب فلسفه ذهن و علوم شناختی و روش‌های پدیدارشناسانه آمده است. فصل ۳ نیز بر و تمرکز دارد. 📔فصل ۴ زمان- آگاهی و ساختار خُرد آگاهی و خودآگاهی را محور بحث قرار می‌دهد و فصل ۵ به و بازنمایی ذهنی می‌پردازد. نویسندگان در تمام این تاملات بر رویکرد پدیدارشناسی و تکیه دارند. 📓فصل ۶ با موضوع و فصل ۷ با موضوع ، مسائل مهم پیرامون این دو موضوع را بررسی می‌کنند. فصل ۸ نیز عاملیت را با رویکرد پدیدارشناسی می‌کاود. خود، شخصیت و هم موضوعات فصول ۹و۱۰ کتاب‌اند. @PhilMind
🔸 جان سرل اعتقاد دارد در سال‌های اخیر، پیشرفت‌های زیادی درباره رابطه ابتناء () بین ویژگی‌ها صورت گرفته است. معنای ادعای ابتناء در این است که بطور کامل به حالات نوروفیزیولوژیک متناظرشان وابسته هستند؛ بدین‌ترتیب که هر تغییر در حالات ذهنی، ضرورتاً با یک تغییر در حالات نوروفیزیولوژیک متناظر، درگیر خواهد بود. مثلاً اگر من از حالت ذهنی «تشنه بودن» به حالت ذهنی «نه چندان تشنه بودن»، تغییر وضعیت بدهم، باید تغییراتی در حالات مغزی من که متناظر با این تغییرات ذهنی من است، اتفاق افتاده باشد. 🔹 سرل تأکید دارد که این نوع از ابتناء، ابتناء علّی است. بحث‌های ابتدایی درباره رابطه ابتناء که در مطرح شد، از سنخ ابتناء علّی نبود. در نوشته‌های ابتدایی مور (1922) و هِر (1952)، ایده این بود که ویژگی‌های اخلاقی بر ویژگی‌های طبیعی مبتنی می‌شوند. بدین معنا که اگر چیزی نیک‌تر از دیگری است، باید بواسطه خصیصه‌ای طبیعی (رفتاری) باشد که آن را نیک‌تر گردانیده است. اما این مفهوم از ابتناء اخلاقی، یک مفهوم علّی نیست؛ یعنی خصیصه‌ای که یک چیز را نیک‌تر می‌سازد، علّت نیک‌ترشدن آن نیست؛ بلکه نیکی آن را برمی‌سازد و تشکیل می‌دهد (Constitute). ولی در مورد ابتناء ذهن بر مغز، پدیده نورونی، علّت پدیده ذهنی است. 🔸 بنابراین حداقل دو تصویر از ابتناء وجود دارد: مفهوم تشکیل‌دهنده (Constitutive) و مفهوم علّی. سرل اعتقاد دارد که فقط مفهوم علّی برای ابتناء ذهن - بدن مهم است. این در حالی است که جیگون کیم اعتقاد دارد ما نباید ارتباط بین رویدادهای نورونی و رویدادهای ذهنی مبتنی‌شده بر آن‌ها را از نوع ارتباط علّی تصور کنیم. ضمن این‌که او ادعا می‌کند رویدادهای ذهنی مبتنی‌شده، هیچ شأن علّی جدا از ابتناء آن بر رویدادهای نوروبیولوژیکی – که نقش علّی کاملاً مستقیم دارند – نخواهند داشت. 🔹 سرل با هر دو ادعای کیم مخالف است. با توجه به آن‌چه درباره مغز می‌دانیم، بنظر سرل واضح می‌رسد که ماکروپدیده ذهنی، کاملاً معلول میکروپدیده سطح پایین‌تر است. بعلاوه، این واقعیت که خصیصه ذهنی بر خصیصه نورونی مبتنی می‌شود، بهیچ وجه تأثیر علّی آن را تقلیل نمی‌دهد. همان‌طور که جامدیت پیستون، بنحو علّی بر ساختار مولکولی‌اش مبتنی می‌شود؛ اما این مطلب، جامدیت را شبه‌پدیدار (فاقدتأثیرگذاری علّی) نمی‌گرداند. به همین‌ترتیب ابتناء علّی سردرد من بر میکرو رویدادهای موجود در مغزم، درد را شبه‌پدیدار نمی‌سازد. (See: Searl, 2008, "Reductionism and Irreducibility of Consciousness", pp.78-79) @PhilMind
روح حیوانی یا در و از جمله در نظر ، واسطه اتصال بین نفس غیرفیزیکی و بدن مادی است که ارتباط بین این دو سطح غیر همسنخ را ممکن می‌سازد. روح حیوانی دارای ماهیتی میانه (نه مادی تام و نه مجرد تام) تعریف شده و البته اعتقاد به آن را می‌توان تا زمان فیلسوفان یونان باستان ردگیری کرد و نیز در تبیین‌های خود از آن بهره گرفته است. صدرالمتالهین در بیان ضرورت نیاز به روح بخاری می‌نویسد: «جوهر نفس از آنجا که از جنس ملکوت و عالَم نورانی محض است، در بدن غلیظ مادّی جرمانی تصرف نمی‏کند تا بگوییم از ترکیب آن‏ها یک نوع طبیعی واحد تشکیل می‏شود، مگر آن‏که واسطه‏ای بین این دو واقع شود که همان جوهر لطیف است و اطباء آن را روح [حیوانی] می‏نامند». البته او از آن‌جا که همچنان ارتباط علّی میان روح حیوانی (بعنوان یک سطح دارای جسمانیت و ابعاد و البته بدون جرم) با دو سطح مجرد تام و ماده تام را مبهم می‌بیند، دو واسطه دیگر در دو سوی بالا (ارتباط با نفس مجرد) و پایین (ارتباط با بدن مادّی) در نظر می‌گیرد: "جسم مثالی" برای تعامل روح بخاری با نفس ناطقه، و "خون لطیف" برای تعامل روح حیوانی با بدن مادی. (اسفار اربعه، 1368، ج۹، صص۷۶-۷۵) صدرا روح حیوانی را در واقع یک نوع «جرم لطیف روحانی» قلمداد می‌کند که ورای این «جسم غلیظ ظلمانی» واقع شده و لطافت و وساطت آن بین ماده و مجرد، گونه‏ای اسباب برای قوای نفس پدید آورده تا در اعضاء بدن سریان یابند. در واقع قوای نفس در وهله اول به این جرم لطیف بخاری تعلق می‏یابد و بواسطه آن در وهله ثانی، در اعضاء بدن منتشر می‏شود. (همان، ج۴، صص۱۵۲-۱۵۱) وی همچنین در مفاتیح الغیب، تأثیر علّی نفس بر مغز را بواسطه روح حیوانی معرفی می‌کند که "بوسیله رشته‏های عصبی از مغز در سایر اعضاء بدن جاری می‌شود". (مفاتیح الغیب، 1363، ص27) مهم‏ترین دلیلی که صدرا بر وجود روح بخاری ارائه می‏دهد این است که اگر قطع رشته‏های عصبی یک عضو اتفاق بیفتد، آن عضو هم چه بسا فاقد حس و حرکت شود. وی این مسئله را به معنای نفوذ و سریان روح بخاری – بعنوان یک جرم لطیف حار - از طریق رشته‏های اعصاب در تمامی اعضاء بدن می‏داند که به دلیل شدت لطافت، توانسته در شبکه عصب‏ها نفوذ یابد. (ن.ک: اسفار اربعه، ج۹، ص۷۶) می‌دانیم که امروزه با یافته‏های ، علت و بستر ارتباط رشته‏های عصبی با مغز و نحوه تأثیرگذاری آن‏ها مشخص شده و تصورات و استدلال‌های فوق را ابطال کرده است. اما صرفنظر از نقض فرضیه روح بخاری در علوم جدید، چنین تصویری نمی‏تواند یک تبیین اقناع‌کننده برای نحوه ارتباط نفس غیرفیزیکی و بدن مادی فراهم آورد. چراکه همچنان ارتباط علّی بین جوهر غیر مکان‌مند فاقد ابعاد و ... با یک واسطه دارای ابعاد و جسمانیت لطیف، با چالش از سوی مواجه خواهد بود. بلکه تعریف یک جرم لطیف واسطه که هم بخشی از خصوصیات مادی و هم بخشی از خصوصیات مجرّد را داشته باشد، بر ابهامات می‏افزاید. آیا مکان و مکان‏مندی را باید دارای طیف و درجات مختلف از شدت و ضعف بدانیم که در تمامی مراتب مادی تا مجرد حضور دارد، یا این‏که بالاخره زمان‏مندی و مکان‏مندی در نقطه‏ای به پایان می‏رسد و موجود فراتر از آن، به تجرید کامل می‏رسد؟ اگر شقّ دوم صحیح است - که در ظاهر بسیاری عبارات صدرا و سایر فیلسوفان اسلامی نیز همین‌گونه آمده است - همچنان پرسش از قوانین و چگونگی اتصال علّی دو طرف این مرز، وجود خواهد داشت. در مورد تأثیر و تأثر جرم لطیف (روح بخاری) از و بر جرم غلیظ (بدن مادی) هم پرسش‏هایی مشابه رخ می‏نماید و این‏که چطور یک نیروی علّی از جرم لطیف (بدون وزن) به / از جرم غلیظ منتقل می‏شود، خود ابهامی مجزا درست می‏کند. @PhilMind