اثبات
جمع دربارهی اثبات وجود ازلی گپ میزد
ژندهپوشی طلب برهان کرد
شاعری شعری گفت
عاشقی آه کشید
عارفی هوهو کرد
تاجری دستهچکش را رو کرد!
«نوشداروی طرح ژنریک» ص۳۰
سید حسن حسینی
FaMo_43_000524.3gpp
22.98M
#آشنایی_با_فلسفه_صدرایی؛ با کتاب #فلسفه_مقدماتی برگرفته از آثار #شهید_مطهری
جلسه ۴۳
◀️ درس ۴۲: برهان صدیقین
برهان صدیقین به بیان علامه طباطبایی در کتاب «اصول فلسفه و روش رئالیسم» (ط-صدرا) ج۵ ص۱۱۶:
«واقعیت هستی» که در ثبوتِ وی، هیچ شک نداریم، هرگز نفی نمیپذیرد و نابودی بر نمیدارد.
به عبارت دیگر:
واقعیت هستی بیهیچ قید و شرط واقعیت هستی است و با هیچ قید و شرطی لا واقعیت نمیشود، و چون جهان گذران و هر جزء از اجزاء جهان، نفی را میپذیرد پس عین همان واقعیت نفی ناپذیر نیست، بلکه با آن واقعیت واقعیت دار و بی آن از هستی بهرهای نداشته و منفی است، البته نه به این معنی که واقعیت با اشیاء یکی شود و یا در آنها نفوذ یا حلول کند و یا پارههایی از واقعیت جدا شده و به اشیاء بپیوندد، بلکه مانند نور که اجسام تاریک با وی روشن و بی وی تاریک میباشند؛ و در عین حال همین مثال نور در بیان مقصود خالی از قصور نیست.
و به عبارت دیگر: او خودش عین واقعیت است و جهان و اجزاء جهان با او واقعیت دار و بی او هیچ و پوچ میباشد.
نتیجه
جهان و اجزاء جهان در استقلال وجودی خود و واقعیت دار بودن خود تکیه به یک واقعیتی دارند که عین واقعیت و به خودی خود، واقعیت است.
برهان صدیقین به بیان علامه طباطبایی در حاشیه ایشان بر اسفار ج۶ ص۱۴ بر عبارت «...تقريره أن الوجود كما مر حقيقة عينية...»:
و هذه هي الواقعية التي ندفع بها السفسطة و نجد كل ذي شعور مضطرا إلى إثباتها - و هي لا تقبل البطلان و الرفع لذاتها حتى أن فرض بطلانها و رفعها مستلزم لثبوتها و وضعها - فلو فرضنا بطلان كل واقعية في وقت أو مطلقا كانت حينئذ كل واقعية باطلة واقعا أي الواقعية ثابتة - و كذا السوفسطي لو رأى الأشياء موهومة أو شك في واقعيتها فعنده الأشياء موهومة واقعا و الواقعية مشكوكة واقعا أي هي ثابتة من حيث هي مرفوعة؛ و إذ كانت أصل الواقعية لا تقبل العدم و البطلان لذاتها، فهي واجبة بالذات؛ فهناك واقعية واجبة بالذات و الأشياء التي لها واقعية مفتقرة إليها في واقعيتها قائمة الوجود بها.
و من هنا يظهر للمتأمل أن أصل وجود الواجب بالذات ضروري عند الإنسان و البراهين المثبتة له تنبيهات بالحقيقة.
FaMo_44_000531.3gpp
18.86M
#آشنایی_با_فلسفه_صدرایی؛ با کتاب #فلسفه_مقدماتی برگرفته از آثار #شهید_مطهری
جلسه ۴۴
◀️ درس ۴۳: وحدت خداوند
هدایت شده از برادر قاسم
وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَٰٓئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَآءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَٰٓئِكَ رَفِيقًا
در این کانال، هر هفته یک پیام از سخنان حاج قاسم سلیمانی، ارسال میشود. عبارات ایشان، دارای آدرس📜 هستند، اما حاشیهها ✏️ از این کانال میباشد.
منبع اصلی مطالب، کتاب «برادر قاسم» تدوین آقای ابوذر مهرانفر است.
إن شاء الله که خداوند کمک کند تا در دنیا و آخرت، با شهدا محشور باشیم.
@baradar_ghasem_weekly
FaMo_45_000608.3gpp
23.62M
#آشنایی_با_فلسفه_صدرایی؛ با کتاب #فلسفه_مقدماتی برگرفته از آثار #شهید_مطهری
جلسه ۴۵
◀️ درس ۴۴: تشبیه و تنزیه
FaMo_46_000614.3gpp
18.69M
#آشنایی_با_فلسفه_صدرایی؛ با کتاب #فلسفه_مقدماتی برگرفته از آثار #شهید_مطهری
جلسه ۴۶
◀️ درس ۴۵: صفات الهی
◀️ درس ۴۶: حدوث و قدم
#عالمان_جهنمی 1⃣
در کتاب خصال، جناب شیخ صدوق، روایتی درباب بعضی از علماء از امام صادق نقل کردهاند؛ این روایت، آسیبها و آفات مهمی از جامعهی علمی را مطرح میکنند. در این گروهها، به روحیات و حالات خُلقی و گرایشها توجه کنید، و روحیات و تمایلات خودمان را با اینها مقایسه کنید!
قال الصدوق فی الخصال:
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ مَاجِیلَوَیْهِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی الْعَطَّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُوسَی الْخَشَّابِ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ مِهْرَانَ وَ عَلِیِّ بْنِ أَسْبَاطٍ فِیمَا أَعْلَمُ عَنْ بَعْضِ رِجَالِهِمَا قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع:
🔥 إِنَّ مِنَ الْعُلَمَاءِ مَنْ یُحِبُّ أَنْ یَخْزُنَ عِلْمَهُ وَ لَا یُؤْخَذَ عَنْهُ فَذَاکَ فِی الدَّرْکِ الْأَوَّلِ مِنَ النَّارِ
🔥 پاره ای از علماء میخواهند علم خود را جمع کنند و برای خود نگهدارند، و مردم از آن استفاده نکنند، اینها در طبقه اول دوزخند.
✏️ گروه اول، گروهی هستند که علاقهمند به #جمعکردن علم هستند؛ اما نه برای این که آن را در اختیار دیگران قرار دهند! خیر! شاید چنین میخواهند که:
⛔️ «خود دارای علم باشند و نه دیگران!»
آیا دوست دارید که علمی داشته باشید که هیچ کسی آن را ندارد؟ کیف نمیدهند که تنها شما چیزی را بدانید و همه برای دانستنِ آن، از شما خواهش کنند؟ این دست عالمان، در درک اول جهنم هستند!
#عالمان_جهنمی 2⃣
در ادامهی حدیث، چنین آمده:
وَ مِنَ الْعُلَمَاءِ:
🔥 مَنْ إِذَا وُعِظَ أَنِفَ
🔥 وَ إِذَا وَعَظَ عَنَّفَ
فَذَاکَ فِی الدَّرْکِ الثَّانِی مِنَ النَّارِ
پارهای از علماء:
🔥چون پند داده شوند، بهشان برمیخورد!
🔥 و چون پند دهند، سخت و تند و بدون رفق، پند میدهند!
اینها در طبقه دوم دوزخند.
تا به حال کسی به شما انتقاد کرده؟ تا به حال کسی به شما ایراد گرفته؟ یا مثلاً تا کنون در این شرایط بودهاید که فردی کوچکتر از شما، اشکال کار شما را به شما تذکر دهد؟ در این شرایط، چه حالی به شما دست میدهد؟ آیا به شما بر میخورد؟ ناراحت میشوید؟ آیا زیر لب میگویید که «به تو چه!؟!» در این حدیث از حضرت نقل شده که بعضی از علما، وقتی بهشان نصیحت و وعظ میشود، بهشان #برمیخورد ! اینان در درک دوم از جهنم هستند.
و جالب این است، که این علماء، وقتی خود میخواهند وعظ و نصیحت کنند، تند و سخت از دیگران، انتقاد میکنند! #عنف، ضد رفق است! رفق یعنی با نرمی و لطافت برخورد کردن. اما این علما، تند و سخت به دیگران نقد وارد میکنند؛ این علما در درک دوم از جهنم هستند.
FaMo_47_000621.3gpp
21.46M
#آشنایی_با_فلسفه_صدرایی؛ با کتاب #فلسفه_مقدماتی برگرفته از آثار #شهید_مطهری
جلسه ۴۷
◀️ درس ۴۷: حدوث و قدم
#عالمان_جهنمی 3⃣
در ادامهی حدیث، چنین آمده:
وَ مِنَ الْعُلَمَاء:
🔥ِ مَنْ یَرَی أَنْ یَضَعَ الْعِلْمَ عِنْدَ ذَوِی الثَّرْوَةِ وَ الشَّرَفِ
🔥 وَ لَا یَرَی لَهُ فِی الْمَسَاکِینِ وَضْعاً
فَذَاکَ فِی الدَّرْکِ الثَّالِثِ مِنَ النَّارِ
پارهای از علماء:
🔥 چنین میپندارند که علم را به ثروتمندان و اشراف باید آموخت!
🔥 و مساکین را اهلِ علم نمیدانند!
اینها در طبقه سوم دوزخند.
هر کسی دانش و علمی دارد؛ اما باید دید دوست دارد این علم را در اختیار چه کسی قرار دهد؟ آیا اگر بزرگان و یا افراد باکلاس از من طلب علم کنند، با روی بازتری به آنهای پاسخ میدهم؟ آیا اگر فردی فقیر و بیکلاس، از من بخواهد علمم را در اختیارش قرار دهم، نمیپذیرم، یا با کراهت قبول میکنم؟ تا به حال در کنار بیچیزان، که طبیعتا پول کافی ندارند که لباس شیک بپوشند، و یا عادت به تر و تمیز بودن ندارند، نشستهاید؟ نکند ناخودآگاه، کمی خود را جمع کرده باشید؟ کدام را با تمایل بیشتری میپذیرید: «رییس ادارهای و یا ارگانی مشهور، از شما بخواهد کلاس عقاید برای کارکنانش بگذارید» یا «یک مسجد در محلهای فقیر از شما همان کلاس را طلب کند»؟ دوست دارید برای تدریس، به روستاها دعوت شوید، و یا به کشورهای خارجی؟ بین خودمان میماند! الان دو بلیت به شما بدهم، یکی به دانشگاه اسلام شناسی آلمان، و دیگری به مسجد حضرت رقیه در زینبیه، کدام را دوست دارید؟ اگر به فقرا درس بدهید، آیا احساس نمیکنید که تلف شدهاید و کار بیحاصل کردهاید؟ آیا احساس نمیکنید که بهتر است که برای افراد شریفتری، تدریس کنید؟ حیف شما نیست؟!؟!
در این روایت بیان میشود که به عالمانی که «مساکین و افراد بیکلاس را اهل علم و شایستهی علم نمیدانند» باید به چشم تردید نگریست! این علما، در درک سوم جهنم هستند.
#عالمان_جهنمی 4⃣
در ادامهی حدیث، چنین آمده:
وَ مِنَ الْعُلَمَاءِ:
🔥 مَنْ یَذْهَبُ فِی عِلْمِهِ مَذْهَبَ الْجَبَابِرَةِ وَ السَّلَاطِینِ :
❌ فَإِنْ رُدَّ عَلَیْهِ شَیْ ءٌ مِنْ قَوْلِهِ
❌ أَوْ قُصِّرَ فِی شَیْ ءٍ مِنْ أَمْرِهِ
😡 غَضِبَ
فَذَاکَ فِی الدَّرْکِ الرَّابِعِ مِنَ النَّارِ
و پارهای از علما:
🔥 در اسلوب علمیشان، جبار و پادشاهمنش هستند:
❌ اگر گفتهای از آنها نقد شود
❌ یا در دستوری که میدهند، کوتاهی شود
😡غضب میکنند
اینها در طبقه چهارم دوزخند
شاید ما فکر کنیم که پادشاهی و فرعونی، مال اشخاصی خاص در تاریخ بوده! اما کمتر گروهی هستند که از جباری و خوی پادشاهی، دور باشند؛ به خصوص عالمان! عالم به دلیل علمش، برتری و سلطه پیدا میکند؛ و دیگران به دلیل همین علم، او را محترم شمرده و در برابرش خضوع میکنند؛ و همین قدرت، او را مستعد خوی سلاطین و جباران میکند.
خوی شاهی و جباری این است که در برابر معترض، غضب کنیم! یا اگر به کسی امری بکنیم، و به آن عمل نشود، باز با تندی و #غضب برخورد کنیم.
غضبهای گذشته را مرور کنید!
عالمانی که این خوی جباری را دارند، در درک چهارم از جهنم هستند.
۱۳۸۷/۰۲/۱۲
بخشی از بیانات امام خامنهای در دیدار معلمان استان فارس:
...یک نکتهی دیگری در اینجا وجود دارد که آن هم باز جنبهی ارزشی دارد. این را هم من عرض بکنم - این دیگر خطاب به شما معلمین است - که از نظر اسلام همانطور که #معلم احترام دارد و باید تکریم شود، #متعلم هم باید تکریم شود ؛ شاگرد را هم باید تکریم کرد. به شاگرد اهانت نباید کرد. این یک جنبهی پرورشی بسیار عمیقی دارد. اینجا هم یک روایتی است که اینطور نقل شده: «تواضعوا لمن تعلّمون منه و تواضعوا لمن تعلّمونه»؛ از کسی که فرامیگیرید، تواضع کنید و کسی هم که از شما فرا میگیرد، تواضع کنید. «و لا تکونوا جبابرة العلماء». #جبار دو نوع است: #جبار_سیاسی، #جبار_علمی . جبار علمی نباشید؛ جباران عالِم نباشید؛ مثل فرعون. بنده اینجور استادی را در یکی از دانشگاههای کشور، سالها پیش، شاید چهل سال، چهل و پنج سال قبل دیده بودم که جوری با شاگردهایش حرف میزد و تعلیم میداد و برخورد میکرد، که برخوردش فرعونی بود، نه برخورد پدر با فرزند. معلم ممکن است درشتی هم بکند، اما درشتی غیر از تحقیر است؛ غیر از اهانت است. شاگرد را باید تکریم کرد. شما هر کدامی یقیناً تجربههای زیادی دارید از شاگردانی که شما تکریمشان کردهاید و این کار جواب داده است...
#عالمان_جهنمی 5⃣
در ادامهی حدیث، چنین آمده:
وَ مِنَ الْعُلَمَاءِ:
🔥 مَنْ یَطْلُبُ أَحَادِیثَ الْیَهُودِ وَ النَّصَارَی لِیُغْزِرَ بِهِ وَ یُکْثِرَ بِهِ حَدِیثَهُ
فَذَاکَ فِی الدَّرْکِ الْخَامِسِ مِنَ النَّارِ
و پارهای از علماء:
🔥 به دنبال سخنان یهود و نصارا میروند، تا سخنان و حرفای زیادی داشته باشند
اینها در طبقه پنجم از دوزخند
این بخشِ حدیث، به یکی دیگر از #اهداف و #تمایلاتی اشاره میکند که در بین علما، گاهی دیده میشود؛ هدف و تمایلی که اثر علم را از بین برده و عالم را راهی جهنم کرده است.
آن هدف و تمایل، در پیگیری و طلب سخنان یهود و نصارا، نمود یافته؛ اما اصل آن تمایل چیست؟ و چرا نمودش در پیگیری سخنان یهود و نصارا میباشد؟
تمایل اصلی، #تکثیر سخن است! آن عالم میخواهد #زیاد حرف داشته باشد! و چون تکثّرش مهم است، و نه حق بودنش، به هر جایی چنگ میزند؛ بلکه یهود و نصارا، منابع خوبی برای او هستند! چون در طی این چند هزار سال، آنقدر مسالهی حل نشده داشتهاند، و آنقدر نظرات مختلف و کتب متنوع نوشتهاند، که حتی بعضی تازه در قرن اخیر، به انگلیسی هم ترجمه شده!!
مسأله این است که علم را:
✅ گاهی برای #حقیقت میخواهیم، و این که سپس به آن حق، #عمل کنیم.
⛔️ ولی گاهی برای این میخواهیم که علممان #زیاد شود.
اگر تکثر علم مهم باشد، به هر جایی چنگ میزنیم و علممان، ثمری برایمان نخواهد داشت!
تا به حال به این نتیجه رسیدهاید که این علم، و یا این کتاب، غلط است، ولی باز هم برای آن وقت گذاشته باشید؟ یا حتی حق است، ولی فعلا در سلوک من، وقت علم و کار دیگری است، یا وظیفهی مهمتری بر دوش من است، اما باز دلمان ما را به سوی آن علم برده! به انواع بهانهها:
چون درسم است!
چون مشهور است!
چون همه میخوانند و اگر من نخوانم اعتبارم کم میشود!
چون جذاب است!
چون ...
عالمی که به دنبال کثرت علم باشد، در طبقه پنجم جهنم است.
FaMo_48_000629.3gpp
24.02M
#آشنایی_با_فلسفه_صدرایی؛ با کتاب #فلسفه_مقدماتی برگرفته از آثار #شهید_مطهری
جلسه ۴۸
◀️ درس ۴۸: عوالم کلی وجود
◀️ درس ۴۹: قضا و قدر
در کتاب «التوحید» جناب صدوق، باب دوم، در بخشی از حدیث ۱۸ چنین آمده که فتح بن یزید جرجانی، در گفتگو با امام موسی کاظم میگوید:
...قُلْتُ: إِنَّ عِیسَی خَلَقَ مِنَ الطِّینِ طَیْراً- دَلِیلًا عَلَی نُبُوَّتِهِ وَ السَّامِرِیَّ خَلَقَ عِجْلًا جَسَداً لِنَقْضِ نُبُوَّةِ مُوسَی ع وَ شَاءَ اللَّهُ أَنْ یَکُونَ ذَلِکَ کَذَلِکَ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْعَجَبُ!
فَقَالَ: وَیْحَکَ یَا فَتْحُ إِنَّ لِلَّهِ إِرَادَتَیْنِ وَ مَشِیَّتَیْنِ إِرَادَةَ حَتْمٍ وَ إِرَادَةَ عَزْمٍ؛
یَنْهَی وَ هُوَ یَشَاءُ وَ یَأْمُرُ وَ هُوَ لَا یَشَاءُ أَ وَ مَا رَأَیْتَ أَنَّهُ نَهَی آدَمَ وَ زَوْجَتَهُ عَنْ أَنْ یَأْکُلَا مِنَ الشَّجَرَةِ وَ هُوَ شَاءَ ذَلِکَ وَ لَوْ لَمْ یَشَأْ لَمْ یَأْکُلَا وَ لَوْ أَکَلَا لَغَلَبَتْ مَشِیَّتُهُمَا مَشِیَّةَ اللَّهِ وَ أَمَرَ إِبْرَاهِیمَ بِذَبْحِ ابْنِهِ إِسْمَاعِیلَ ع وَ شَاءَ أَنْ لَا یَذْبَحَهُ وَ لَوْ لَمْ یَشَأْ أَنْ لَا یَذْبَحَهُ لَغَلَبَتْ مَشِیَّةُ إِبْرَاهِیمَ مَشِیَّةَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ
قُلْتُ فَرَّجْتَ عَنِّی فَرَّجَ اللَّهُ عَنْکَ ...
...عرض کردم که: عیسی از گِل، مرغی را آفرید که دلیل بر پیغمبریش باشد و سامری گوساله ای را آفرید که تنی باشد از برای نقض و شکست پیغمبری موسی صلی الله علیه و خدا خواست که آن همچنین باشد؛ بدرستی که این عجیب است که امری از این عجیب تر نباشد!
حضرت فرمود که: وای بر تو [یا رحمت بر تو باد] ای فتح! بدرستی که خدا را دو اراده و دو مشیت است یکی اراده حتمی و دیگری اراده عزمی؛ گاهی نهی و منع از چیزی میفرماید و حال آنکه میخواهد که بعمل آید؛ و گاهی بچیزی امر میفرماید و نمیخواهد که بعمل آید.
آیا ندیدی و ندانستی که آن جناب آدم و زن او را نهی فرمود که از آن درخت معهود بخورند و خدا آن را خواسته بود و اگر نمیخواست نمیخوردند، و اگر میخوردند مشیت و خواست ایشان بر خواست خدای تعالی غالب شده بود؛
و ابراهیم را به سربریدن فرزندش اسماعیل علیهما السلام امر فرمود و میخواست که او را سر نبرد و اگر نمیخواست که او را سر نبرد خواست ابراهیم بر خواست خدای عز و جل غالب گردیده بود.
عرض کردم که اندوه مرا بردی خدا اندوه تو را ببرد آنچه فرمودی درست است و فهمیدم...
#عالمان_جهنمی 6⃣
در ادامهی حدیث، چنین آمده:
وَ مِنَ الْعُلَمَاء:
🔥ِ مَنْ یَضَعُ نَفْسَهُ لِلْفُتْیَا وَ یَقُولُ «سَلُونِی!» وَ لَعَلَّهُ لَا یُصِیبُ حَرْفاً وَاحِداً
📌 وَ اللَّهُ لَا یُحِبُّ الْمُتَکَلِّفِینَ
فَذَاکَ فِی الدَّرْکِ السَّادِسِ مِنَ النَّارِ
و پارهای از علماء:
🔥 خود را مرجع قرار میدهند، و میگویند «از ما بپرسید!» با اینکه شاید یک کلمه درست دریافت نکردهاند!
📌خدا بهخودبندی را دوست ندارد!
اینها در طبقه ششم دوزخند
دوست داریم از ما بپرسند! گاهی تازه از سر کلاس خارج شدهایم، ولی دوست داریم همین الان کسی از ما سوالی دربارهی آنچه آموختهایم، بپرسد.😍 طبیعتا مانده تا مطلب برای ما جا بیفتد، ولی بیمحابا دل به دریا زده و مرجع حل مشکلات و پاسخ به سوالات میشویم!!
گاهی تنها در حد آشنایی، با موضوعی آشنا شدهایم، ولی سریع میخواهیم در مسند استادی بنشینیم. گویا به زور و با تکلّف، میخواهیم «عالم بودن» را به خودمان ببندیم! اما این جز دروغ نیست! مسند فتوا و پاسخ دادن به پرسش، جایگاه کمی نیست؛ ولی لذت پاسخ به سوالات مردم نیز، کم نیست! لذت این که بپرسند و از محضرمان بهره ببرند😇 برای همین، به زور میخواهیم این مسند را به خودمان ببندیم!
ولی خداوند، #بهخودبندی را دوست ندارد...
این عالمان، در درک ششم جهنم هستند.
الهی! اگر کودکان سرگرم بازی اند، مگر کلان سالان در چه کارند؟!
الهی! شکرت که پیر ناشده استغفار کردم، که استغفارِ پیر، استهزا را ماند!
الهی! آن که تو را دوست دارد، چگونه با خلقت مهربان نیست؟
الهی! وای بر من اگر دلی از من برنجد!
الهی! چه رسوایی از این بیشتر که گدا از گدایان، گدایی کند؟!
«الهی نامه» علامه حسن زاده آملی
FaMo_49_000705.3gpp
28.76M
#آشنایی_با_فلسفه_صدرایی؛ با کتاب #فلسفه_مقدماتی برگرفته از آثار #شهید_مطهری
جلسه ۴۹
◀️ درس ۵۰: شرور و رنجها
🤯😈🔥😤😔😖😩😡🤕👹😣😞😫😢😩😭😠🤬😱🗡⚔⚰🚬💣
#به_پایان_آمد_این_دفتر !
دورهی #آشنایی_با_فلسفه_صدرایی هم، به پایان رسید؛
التماس دعا ❤️🤲
موفق باشید👋
#روایات_قلب :
فی الکافی: عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ، عَنْ أَبِيهِ ، عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ، عَنْ حَمَّادٍ : عَنْ
أَبِي عَبْدِ اللّٰهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ، قَالَ:
«مَا مِنْ قَلْبٍ إِلَّا وَ لَهُ أُذُنَانِ، عَلىٰ إِحْدَاهُمَا مَلَكٌ مُرْشِدٌ، وَ عَلَى الْأُخْرىٰ شَيْطَانٌ مُفْتِنٌ ، هٰذَا يَأْمُرُهُ، وَ هٰذَا يَزْجُرُهُ، الشَّيْطَانُ يَأْمُرُهُ بِالْمَعَاصِي، وَ الْمَلَكُ يَزْجُرُهُ عَنْهَا، وَ هُوَ قَوْلُ اللّٰهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «عَنِ الْيَمِينِ وَ عَنِ الشِّمٰالِ قَعِيدٌ مٰا يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاّٰ لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ» (ق:18) ».
در کتاب کافی به سندشان از امام صادق نقل شده که فرمودند:
قلبى نيست جز آنكه دو گوش دارد، بر سر يكى از آن دو، فرشتهايست #مرشد، و بر سر ديگرى شيطانيست #فتنهگر ؛ ابن فرمانش دهد و آن بازش دارد. شيطان بگناهان فرمانش دهد، و فرشته از آنها بازش دارد، و اين است كه خداى عز و جل فرمايد:«در جانب راست و چپ نشستهايست، بگفتهئى زبان نگشايد، جز آنكه نزدش رقيب و عتيد حاضرند».
بحث سند:
اصلا از من انتظار نداشته باشید بحث سندی خوبی بکنم! چراکه بلد نیستم! ولی اجمالا تمام افرادی که در سند این روایت آمده، از افراد موثق شیعه هستند، بلکه بعضی از بزرگان معروف هستند؛ همچنین این حدیث و چند حدیث دیگر با محتوای شبیه، در باب «أَنَّ لِلْقَلْبِ أُذُنَيْنِ يَنْفُثُ فِيهِمَا اَلْمَلَكُ وَ اَلشَّيْطَانُ» کافی آمده است، که موید صحت این حدیث است. خلاصه اوضاع سندی، خیلی خوبه!
http://noo.rs/tSFeS
#روایات_قلب :
فی الکافی: عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ، عَنْ أَبِيهِ، عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ عُثْمَانَ، عَنْ سَمَاعَةَ ، عَنْ أَبِي بَصِيرٍ وَ غَيْرِهِ، قَالَ:
قَالَ أَبُو عَبْدِ اللّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ :
«إِنَّ الْقَلْبَ لَيَكُونُ السَّاعَةَ مِنَ اللَّيْلِ وَ النَّهَارِ مَا فِيهِ كُفْرٌ وَ لَا إِيمَانٌ كَالثَّوْبِ الْخَلَقِ»
قَالَ : ثُمَّ قَالَ لِي: «أَ مَا تَجِدُ ذلِكَ مِنْ نَفْسِكَ؟»
قَالَ: «ثُمَّ تَكُونُ النُّكْتَةُ مِنَ اللّهِ فِي الْقَلْبِ بِمَا شَاءَ مِنْ كُفْرٍ وَ إِيمَانٍ».
در کتاب کافی نقل شده که ابو بصیر و دیگران گویند:
امام صادق علیه السّلام فرمود:
همانا ساعتی از شب و روز بر دل بگذرد که همچون لباس کهنه، نه کفر در آن است و نه ایمان!
راوی گوید: سپس حضرت به من فرمود: آیا تو چنین چیزی را در خودت نیافتی؟
سپس حضرت فرمودند: سپس از طرف خدا است که هرطور بخواهد نقطهای به دل زند، کفر باشد یا ایمان.
بحث سند:
سند خیلی خوبه!
حاشیه:
تا حالا این حالی نشدیم؟ یا شاید اصلا حواسمون به قلبمون نیست؟ چقدر متوجه و پیگیر حال قلبمون هستیم؟
حال که قلب این چنین تحولاتی داره، چه کنیم تا بعد از خالی شدن قلب، خدا، ایمان را در دل ما قرار بده؟
http://noo.rs/JRxp0
May 11
#روایات_قلب 3⃣
فی الکافی: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيى، عَنِ الْعَمْرَكِيِّ بْنِ عَلِيٍّ ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ :
عَنْ أَبِي الْحَسَنِ مُوسى عَلَيْهِ السَّلاَمُ، قَالَ: «إِنَّ اللّهَ خَلَقَ قُلُوبَ الْمُؤْمِنِينَ مَطْوِيَّةً مُبْهَمَةً عَلَى الْإِيمَانِ ؛ فَإِذَا أَرَادَ اسْتِنَارَةَ مَا فِيهَا نَضَحَهَا بِالْحِكْمَةِ ، وَ زَرَعَهَا بِالْعِلْمِ ، وَ زَارِعُهَا وَ الْقَيِّمُ عَلَيْهَا رَبُّ الْعَالَمِينَ ».
در کتاب کافی، نقل شده که امام موسی بن جعفر علیه السّلام فرمود:
به راستی خداوند دلهای مؤمنان
را پیچیده و دربسته به ایمان آفرید، پس هرگاه بخواهد آنچه در آن است بدرخشد، با حکمت آبیارش کند و تخم علم در آن بیفشاند و پروردگار جهانیان، کشت کار و سرپرست آن است.
سند:
افراد ذکر شده در سند، همه از نظر علمای رجال، موثق هستند. ولی یک ابهامی دارم که چطور الْعَمْرَكِيِّ بْنِ عَلِيٍّ که از اصحاب امام حسن عسکری است، از عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ که از اصحاب امام رضا و امام صادق است، نقل کرده؟ شاید بین این دو نفر، کسی بوده که در سند، جا افتاده! در کل سند خوبه!
حاشیه:
#شاید بتوان از این حدیث، این نتایج را گرفت:
۱) ایمان مربوط به قلب است! در جای دیگری از وجودمان، دنبالش نگردیم!
۲) ایمان، یه جایی اون پشتا، مخفی است! دم دستی و جلوی چشم نیست! پس اگر احساس میکنیم که ایمان را راحت تشخیص میدیم، یه جای کار میلنگه! چه در خود، و چه در دیگری!
۳) با توجه به این حدیث، شاید بشه گفت، منظور از حدیث اول که گفتند «در اوقاتی، قلب از ایمان و کفر، خالی میشه» اینه که ایمان، اون پشت مشتآ، مخفی میشه. ولی در هر حال، نسبت این دو روایت، باز نیاز به فکر و تامل داره! آیا همیشه ایمانی در اون پشتها هست، یا اصلا فقط قلب مومن، این حالیه که همیشه یه ایمانی اون پشتآ داره، ولی دیگران، ایمانشون میاد و میره؟ به نظر باید هم به قلب خودمون هی نگاه کنیم، و هم به دیگر آیات و روایات!
۳) روشن شدن و آشکار شدن ایمان، به دست خداست. یعنی حتی مومن هم، به خودی خود، ایمانش آشکار نمیشه.
۴) تهش هم که ایمان روشن میشه، خودش را با چیز دیگری نشون میده! تخم علم درش میکارند و با حکمت اون تخم را آب میدند! اگر ایمانی باشه، این تخم، رشد میکنه! پس شکوفایی علمی، ایمان نیست! ایمانی ویژگی مخفی قلبی است که تخم علم را که درش بکاری و با حکمت آبش بدی، درختی ازش در میاد!
۵) پس اگر قلبی ایمان داشت، در زمان مناسب، علم و حکمت، درش جای میگیره! اما آیا میشود «کسی را با علم و حکمت، مومن کرد»؟ شاید ظاهر حدیث این باشه که: نمیشه! بلکه بالعکس «با ایمان، علم به ثمر میرسه!» پس آیا اصلا میشود کسی را مومن کرد؟ نمیدونم! اما ایمان مومن را، با علم و حکمت، میشه آشکار کرد. به اذن خدا.
http://noo.rs/iJ5TK