✍️ #دمشق_شهرِ_عشق
#قسمت_بیست_و_سوم
💠 صورت #خونی و گلوی پاره سعد یک لحظه از برابر چشمانم کنار نمیرفت، در تمام این مدت از حضورش متنفر بودم و باز دیدن جنازهاش دلم را زیر و رو کرده بود که روی تخت بیمارستان از درد و وحشت آن عکس، غریبانه گریه میکردم.
از همان مقابل در اتاق، #اشکهایم طاقتش را تمام کرده بود که کنار تختم آمد و از تمام حرف دلش تنها یک جمله گفت :«مسکّن اثر کنه، میبرمتون خونه!»
💠 میدانستم از حضور من در بیمارستان جان به لب شده و میترسید کسی سراغم بیاید که کنار تختم ایستاده و باز یک چشمش به در اتاق بود تا کسی داخل نشود.
از تنهایی این اتاق و خلوت با این زن #نامحرم خجالت میکشید که به سمت در برگشت، دوباره به طرفم چرخید و با صدایی آهسته عذرخواست :«مادرم زانو درد داره، وگرنه حتماً میومد پیشتون!» و دل من پیش جسد سعد جا مانده بود که با گریه پرسیدم :«باهاش چیکار کردن؟»
💠 لحظاتی نگاهم کرد و باورش نمیشد با اینهمه #بیرحمی سعد، دلم برایش بتپد که با لحنی گرفته پاسخ داد :«باید خانوادهاش رو پیدا کنن و به اونا تحویلش بدن.»
سعد تنها یکبار به من گفته بود خانوادهاش اهل #حلب هستند و خواستم بگویم که دلواپس من پیشدستی کرد :«خواهرم! دیگه نباید کسی بدونه شما باهاش ارتباط داشتید. اونا خودشون جسد رو به خانوادهاش تحویل میدن، نه خانوادهاش باید شما رو بشناسن نه کس دیگهای بفهمه شما همسرش بودید!»
💠 و زخم ابوجعده هنوز روی رگ #غیرتش مانده بود که با لحنی محکم اتمام حجت کرد :«اونی که به خاطر شما یکی از آدمای خودش رو کشته، دست از سرتون برنمیداره!» و دوباره صدایش پیشم شکست :«التماستون میکنم نذارید کسی شما رو بشناسه یا بفهمه همسر کی بودید، یا بدونه شما اونشب تو #حرم بودید!»
قدمی را که به طرف در رفته بود دوباره به سمتم برگشت و قلبش برایم تپید :«والله اینا وحشیتر از اونی هستن که فکر میکنید!»
💠 صندلی کنار تختم را عقبتر کشید تا نزدیکم ننشیند و با تلخی خاطره #درعا خبر داد :«میدونید چند ماه پیش با مرکز پلیس شهر #نوی تو استان درعا چیکار کردن؟ تمام نیروها رو کشتن، ساختمون رو آتیش زدن و بعد همه کشتهها رو تیکه تیکه کردن!»
دوباره به پشت سرش چشم انداخت تا کسی نباشد و صدایش را آهستهتر کرد :«بیشتر دشمنیشون با شما #شیعههاست! به بهانه آزادی و #دموکراسی و اعتراض به حکومت #بشار_اسد شروع کردن، ولی الان چند وقته تو #حمص دارن شیعهها رو قتل عام میکنن! #سعودیهایی که چندسال پیش به بهانه توریستی بودن حمص اونجا خونه خریدن، حالا هر روز شیعهها رو سر میبرن و زن و دخترهای شیعه رو میدزدن!»
💠 شش ماه در آن خانه زندانی سعد بودم و تنها اخباری که از او میشنیدم در #انقلاب گسترده مردم و سرکوب وحشیانه رژیم خلاصه می شد و حالا آن روی سکه را از زبان مصطفی میشنیدم که از وحشت اشکم بند آمده و خیره نگاهش میکردم.
روی صندلی کمی به سمتم خم شد تا فقط من صدایش را بشنوم و این حرفها روی سینهاش سنگینی میکرد که جراحت جانش را نشان چشمان خیسم داد :«بعضی شیعههای حمص رو فقط بهخاطر اینکه تو خونهشون تربت #کربلا پیدا کردن، کشتن! مساجد و حسینیههای شیعه رو با هرچی #قرآن و کتاب دعا بوده، آتیش زدن! خونه شیعهها رو آتیش میزنن تا از حمص آوارهشون کنن! تا حالا سی تا دختر شیعه رو...»
💠 غبار #غیرت گلویش را گرفت و خجالت کشید از جنایت #تکفیریها در حق #ناموس شیعیان حرفی بزند و قلب کلماتش برای این دختر شیعه لرزید :«اگه دستشون بهتون برسه...»
باز هم نشد حرفش را تمام کند که دوباره به صندلی تکیه زد، نفس بلندی کشید که از حرارتش آتش گرفتم و حرف را به هوایی دیگر کشید :«دکتر گفت فعلاً تا دو سه ماه نباید تکون بخورید که شکستگی دندهتون جوش بخوره، خواهش میکنم این مدت به این برادر #سُنیتون اعتماد کنید تا بتونم ازتون مراقبت کنم!»
💠 و خودم نمیدانستم در دلم چهخبر شده که بیاختیار پرسیدم :«بعدش چی؟» هنوز در هوای نگرانیام نفس میکشید و داغ بیکسیام را حس نکرد که پلکی زد و با مهربانی پاسخ داد :«هر وقت حالتون بهتر شد براتون بلیط میگیرم برگردید #ایران پیش خونوادهتون!»
نمیدید حالم چطور به هم ریخته که نگاهش در فضا چرخید و با سردی جملاتش حسرت روزهای آرام #سوریه را کشید :«ایران که باشید دیگه خیالم راحته! سوریه هم تا یک سال پیش هیچ خبری نبود، داشتیم زندگیمون رو میکردیم که همه چی به هم ریخت، اونم به بهانه #آزادی! حالا به بهانه همون آزادی دارن جون و مال و ناموس مردم رو #غارت میکنن!»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
🚩#ما_ملت_امام_حسینیم
#من_ماسک_میزنم
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق
#قسمت_بیست_و_چهارم
💠 از اینکه با کلماتش رهایم کرد، قلب نگاهم شکست و این قطره اشک نه از وحشت جسد سعد و نه از درد پهلو که از احساس غریب دلتنگی او بود و نشد پنهانش کنم که بیاراده اعتراف کردم :«من #ایران جایی رو ندارم!»
نفهمید دلم میخواهد پیشش بمانم که خیره نگاهم کرد و ناباورانه پرسید :«خونوادهتون چی؟» محرومیت از محبت پدر و مادر و برادر روی شیشه احساسم ناخن میکشید و خجالت میکشیدم بگویم به هوای همین همسر از همه خانوادهام بریدم که پشت پرده اشک پنهان شدم و او نگفته حرفم را شنید و #مردانه پناهم داد :«تا هر وقت خواستید اینجا بمونید!»
💠 انگار از نگاهم نغمه احساسم را شنیده بود، با چشمانش روی زمین دنبال جوابی میگشت و اینهمه #احساسم در دلش جا نمیشد که قطرهای از لبهایش چکید :«فعلاً خودم مراقبتونم، بعدش هر طور شما بخواید.»
و همین مدت فرصت فراخی به دلم داده بود تا هر آنچه از سعد زخم خورده بودم از #محبت مصطفی و مادرش مرهم بگیرم که در خنکای خانه آرامشان دردهای دلم کمتر میشد و قلبم به حمایت مصطفی گرمتر.
💠 در همصحبتی با مادرش لهجه #عربیام هر روز بهتر میشد و او به رخم نمیکشید به هوای حضور من و به دستور مصطفی، چقدر اوضاع زندگیاش به هم ریخته که دیگر هیچکدام از اقوامشان حق ورود به این خانه را نداشتند و هر کدام را به بهانهای رد میکرد مبادا کسی از حضور این دختر #شیعه ایرانی باخبر شود.
مصطفی روزها در مغازه پارچه فروشی و شبها به همراه سیدحسن و دیگر جوانان شیعه و #سُنی در محافظت از حرم #حضرت_سکینه (علیهاالسلام) بود و معمولاً وقتی به خانه میرسید، ما خوابیده بودیم و فرصت دیدارمان تنها هنگام #نماز صبح بود.
💠 لحظاتی که من با چشمانی خواب از اتاق برای #وضو بیرون میرفتم و چشمان مصطفی خمار از خستگی به رویم سلام میکرد و لحن گرم کلامش برایم عادی نمیشد که هر سحر دست دلم میلرزید و خواب از سرم میپرید.
مادرش به هوای زانو درد معمولاً از خانه بیرون نمیرفت و هر هفته دست به کار میشد تا با پارچه جدیدی برایم پیراهنی چیندار و بلند بدوزد و هر بار با خنده دست مصطفی را رو میکرد :«دیشب این پارچه رو از مغازه اورد که برات لباس بدوزم، میگه چون خودت از خونه بیرون نمیری، یه وقت احساس غریبی نکنی! ولی چون خجالت میکشید گفت بهت نگم اون اورده!»
💠 رنگهای انتخابیاش همه یاسی و سرخابی و صورتی با گلهای ریز سفید بود و هر سحری که میدید پارچه پیشکشیاش را پوشیدهام کمتر نگاهم میکرد و از سرخی گوش و گونههایش #خجالت میچکید.
پس از حدود سه ماه دیگر درد پهلویم فروکش کرده و در آخرین عکسی که گرفتیم خبری از شکستگی نبود و میدانستم باید زحمتم را کم کنم که یک روز پس از نماز صبح، کنج اتاق نشیمن به انتظار پایان نمازش چمباته زدم.
💠 سحر #زمستانی سردی بود و من بیشتر از حس سرد رفتن از این خانه یخ کرده بودم که روی پیراهن بلندم، ژاکتی سفید پوشیده و از پشت، قامت بلندش را میپاییدم تا نمازش تمام شد و ظاهراً حضورم را حس کرده بود که بلافاصله به سمتم چرخید و پرسید :«چیزی شده خواهرم؟»
انقدر با گوشه شالم بازی کرده بودم که زیر انگشتانم فِر خورده و نمیدانستم از کجا بگویم که خودش پیشنهاد داد :«چیزی لازم دارید امروز براتون بگیرم؟»
💠 صدای تلاوت #قرآن مادرش از اتاق کناری به جانم آرامش میداد و نگاه او دوباره دلم را به هم ریخته بود که بغضم را فرو خوردم و یک جمله گفتم :«من پول ندارم بلیط #تهران بگیرم.»
سرم پایین بود و ندیدم قلب چشمانش به تپش افتاده و کودکانه ادعا کردم :«البته برسم #ایران، پس میدم!» که سکوت محضش سرم را بالا آورد و دیدم سر به زیر با سرانگشتانش بازی میکند.
هنوز خیسی آب وضو به ریشه موهایش روی پیشانی مانده و حرفی برای گفتن نمانده بود که از جا بلند شد. دلم بیتاب پاسخش پَرپَر میزد و او در سکوت، #سجادهاش را پیچید و بیهیچ حرفی از اتاق بیرون رفت.
اینهمه اضطراب در قلبم جا نمیشد که پشت سرش دویدم و از پنجره دیدم دست به کمر دور حوض حیاط میچرخد و ترسیدم مرا ببیند که دستپاچه عقب کشیدم.
پشتم به دیوار اتاق مانده و آرزو میکردم برگردد و بگوید باید بمانم که در را به رویم گشود. انگار دنبال چشمانم میگشت که در همان پاشنه در، نگاهمان به هم گره خورد و بیآنکه حرفی بزند از نقش نگاهش دلم لرزید.
از چوبلباسی کنار در کاپشنش را پایین کشید و در همین چند لحظه حساب همه چیز را کرده بود که شمرده پاسخ داد :«عصر آماده باشید، میام دنبالتون بریم فرودگاه #دمشق. برا شب بلیط میگیرم.»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
🚩#ما_ملت_امام_حسینیم
#من_ماسک_میزنم
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روایتگری شهدایی قسمت 767
🚩خودشو از سوریه میرسوند به مجلس روضه خانگی!
🏴روایتی جذاب از سیره سردار سلیمانی برای برگزاری روضه خانگی ساده در ماه محرم
#محرم #روضه_خانگی #حاج_قاسم
🚩#ما_ملت_امام_حسینیم
#من_ماسک_میزنم
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
#شهیدمحمودسهرابی
تاریخ و محل تولد : 2/1/1343 – زنجان
تاریخ و محل شهادت : 19/10/1365 – شلمچه
رشته و محل تحصیلات: رادیولوژی – کاردانی
مسئولیت در جبهه: غواص و معاون گروهان در گردان غواصان
دوم فروردین سال 1343 در زنجان به دنیا آمد ، با وجود شرایط سخت مالی و اقتصادی در شش سالگی وارد مدرسه ابتدایی شهید خلیل نوروزی (شاپور سابق) شد و با نمرات عالی قبول شد دوره راهنمایی را در مدرسه ابوذر گذراند و دیپلم اقتصاد بازرگانی را از دبیرستان ( دکتر شریعتی) گرفت . این جوان خوشنام همیشه بر انجام واجبات تاکید داشت . هفده سال بیشتر نداشت که بصورت داوطلبانه با لباس بسیجی به جبهه رفت یک سال پس از حضورش در جبهه توانست در آزمون سراسری شرکت کند و در رشته کاردانی رادیولوژی دانشگاه ایران قبول شد . ضمن کسب علم و دانش به جبهه هم میرفت ، در لشگر عاشورا جزو گردان غواصان بود . خداوند شب نوزدهم دی ماه در آغاز عملیات کربلای پنج در شلمچه جایگاهی را به او بخشید که امام علی (ع) در مورد آن فرمود : از خداوند جایگاه شهیدان و زنگی با سعادتمندان و همراهی با پیامبران را طلب می کنم .
🚩#ما_ملت_امام_حسینیم
#من_ماسک_میزنم
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
#شهیدمحمودسهرابی تاریخ و محل تولد : 2/1/1343 – زنجان تاریخ و محل شهادت : 19/10/1365 – شلمچه رشته
گزیده ای از #وصیتنامه_شهیدمحمودسهرابی
بسم رب الشهدا و الصدیقین
ای انقلاب عزیز ، سیراب شو از خون ما و به ایستادگیت ادامه ده . ای مسلمین بخروشید و به رهبری امام پرچم اسلام را در سراسر گیتی برپا کنید . ای مردم ، می توانید بکوشید تا این انقلاب را به پیروزی نهایی برسانید که این انقلاب مقدمه ی انقلاب جهانی حضرت مهدی (عج) است. ای ملت غیور و آزاده به فکر این انقلاب باشید و توطئه ها را بشناسید و آنها را در نطفه خفه کنید و نگذارید که خون شهدای عزیز که برای آرمان مقدس اسلام ریخته شد توسط سرمایه داران و سیاستمداران وابسته پایمال گردد . انشاءالله که با آگاهی شما و با همت شما ریشه این سرمایه داران و سیاستمداران وابسته به ابر قدرتهای جهانی از بین خواهد رفت . پس در این راه هراسی نداشته باشید که خدا با ماست ،خواهران عزیز مبادا حجاب اسلامی را فراموش کنید چرا که خواهرم ، حجاب تو کوبنده تر از خون سرخ من است . . سخن ما پیروی کردن از خدا و قران و خمینی کبیر است . سخن ما آگاهانه زیستن و آگاهانه مردن است.
🚩#ما_ملت_امام_حسینیم
#من_ماسک_میزنم
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
طبق روال شــبانه هر بزرگواری 14 صلوات به
نیابت از
#شهیدمحمودسهرابی
جهت تعجیل در فرج آقا امام زمان «عج»
و سلامتی رهبر عزیزمان شفای همه بیماران عاقبت بخیری شما عزیزان ....
» اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم 🌸
#التماس_دعای_فرج
ســـلام و صــلوات خــدا بر شـــهدا و امام شـــ.❤️ـــهدا
🕊ســـلام بـر شــــ🌷ــهید
#شهیدمحمودسهرابی
#اللهم_الرزقنا_توفیق_الشهادة_فی_سبیلک_مع_رفقائنا_به_حق_دماء_الشهدا
#ملتمس_بهترین_دعا
🚩#ما_ملت_امام_حسینیم
#من_ماسک_میزنم
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#پســت_پـایـــانـی
🕙سـاعـت عـاشقـے
💠دعـــــاے فـــرج💠
⚜اکثرو الدعا بتعجيل الفرج فان ذلک فرجکم⚜
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
☀️شروع صبحی زیبا با ذکر سلام و صلوات بر محمد و آل مطهرش
السلام علیک یا محمد یا رســـول الله
السلام علیک یا مـولا امـیرالمؤمنین
السلام علیک یا فاطــمة الزهــــــرا
السلام علیک یا مـعزالمـومنین یا
حســــــــن ابن عـلی المـجتبـــی
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین
السلام علیک یا علی موسـی الرضـا
السلام علیک یا ابا صـــالحَ المھــــــدی
🚩#ما_ملت_امام_حسینیم
#من_ماسک_میزنم
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
°•﷽•°
السلام علیڪ یا اباعبدالله الحسیـن
قرائتـ زیارت عـاشورا " #روز_ششم "
بہ نیابتــ شهیــد « جهاد مغنیه »
#چله_زیارت_عاشورا 🌱
#محرم
🚩#ما_ملت_امام_حسینیم
#من_ماسک_میزنم
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
﷽
🏴
بی گمان شیعیان ما، دلهایشان از هر خیانت، کینه و فریبکاری پاک است.
◼️إنَّ شِيعَتَنَا مَنْ سَلِمَتْ قُلُوبُهُمْ مِنْ كُلِّ غِشٍّ وَ غِلٍّ وَ دَغَلٍ.
[ #امام_حسین عليه السلام ]
📚 بحارالانوار، ج ۶۸، ص۱۵۶
🚩#ما_ملت_امام_حسینیم
#من_ماسک_میزنم
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴مداحی کودک 5 ساله برای شهید حاج قاسم سلیمانی...
🚩#ما_ملت_امام_حسینیم
#من_ماسک_میزنم
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
#سیره_شهدا
در کربلای چهار به شهادت رسید ، در حالی که بارها زخمی شده بود .
از محمد 5 فرزند مانده است ، دو روز قبل از شهادتش نوشته بود ،
هجران از فرزند و چیزهای دیگر ، برای ما در جهت رضای معشوق ، آسان تر از نوشیدن آب گوارا است .
ما هم علاقه به فرزند داریم ، ولی وقتی اسلام به میان می آید ، همه چیز حل می شود ، دستور امام ، دستور امام حسین (ع) است و او را نزدیک ترین فرد به معصومین می بینم....
سردار
#شهیدمحمد_اسلامی_نسب
📕 امام سجاد و شهدا ، ص29
🚩#ما_ملت_امام_حسینیم
#من_ماسک_میزنم
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
اگر نبود
شوق آن #أحلی_من_العسل،
سربازان خمینی اینچنین خندان از زخم نبودند..
🚩#ما_ملت_امام_حسینیم
#من_ماسک_میزنم
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
قدرت یک مادر....
به مناسبت روز قاسم بن الحسن
درود به مادرانی که شیر مردانی مثل حاج قاسم تربیت میکنند
#حاج_قاسم حاصل زحمات مادریست که فاطمی و زینبی زندگی کرد ،
خودش بود در یکی از محروم ترین جاهای ایران ، فقط با الگوهای پاک اسلامی حضرت فاطمه (س) و حضـرت زینب(س)
که شیر پسرش تا همیشه خار چشم دشمنان داخلی و خارجی اسلام خواهد بود....
خوشا به سعادتت شیرزن ایرانی
تو حجت را بر همه زنان تمام کردی
که هرگز نگویند امکانات نبود ، نتوانستیم....
🌷🌷🌷🌷🌷
🚩#ما_ملت_امام_حسینیم
#من_ماسک_میزنم
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
🕊#شهیدعبدالله_تابا
پیشمرگ مسلمان کُرد عبدالله تابا شهیدی از کوخ نشینان مستضعف و محروم این جامعه بود. که درتاریخ 1/5/1335 در روستای وله ژیر از توابع بخش مرکزی شهرستان مریوان در میان خانواده ای کشاورز دیده به جهان گشود. پدرش علی در سال 1356 هجری شمسی دار فانی را وداع گفت و مادرش خاور نام داشت. به دلیل فقر حاکم برخانواده تا حد خواندن و نوشتن سواد آموخت او از زمانی که به سن بلوغ رسیدوخود را شناخت برای ادامه زندگی به کارگری مشغول شد.
شهید عبدالله فردی از طبقه مستضعف این جامعه بود که فقر و نداری را با تمام وجود درک کرد. او برای مخارج خود در مغازه های مختلف مریوان به کار پرداخت. در اوایل جوانی ازدواج کرد که حاصل این ازدواج دو فرزند یک پسر و یک دختربود. وی برای داشتن زندگی بهتر به شهرستان مریوان کوچ کرد. تا زمانی که متوجه گردید که زمان حفظ انقلاب و دستاوردهای آن رسیده است و پس از پیروزی انقلاب اسلای به مبارزه با عناصرضدانقلاب پرداخت.
سلاح دفاع از انقلاب را برداشت و در تاریخ ششم اردیبهشت ماه سال 1358 هجری شمسی به عضویت سازمان پیشمرگان مسلمان کُرد درآمد و به مصاف جنگ با ملحدان رفت و در این راه هر چه در توان داشت در طبق اخلاص گذاشت. در طی مأموریت هایش 2 ماه به شهرستان پاوه مأمور شد تا به همراه دیگر همرزمانش پاوه را از یوغ حاکمیت نوکران شرق و غرب نجات دهد.
سرانجام در مورخه 9/6/1358 به فرماندهی شهید دکتر چمران حین عملیات پاکسازی منطقه فی ما بین مریوان و سقزروستای بسطام از لوث عناصر ضد انقلاب مورد اصابت تیر قرار می گیرد و به شهادت می رسد.پیکر مطهر ایشان در مریوان تشیع و به خاک سپرده شد.
@piyroo
#شهیدعبدالله_هژیری_مشعوف
سیزدهم تیر ماه سال 1338 در روستاي نوار شهرستان رزن از توابع استان همدان و در خانواده ای مذهبی و ساده زیست به دنیا آمد.
سال 1345 وارد دبستان شد و تحصیلات خود را آغاز کرد اما تنها تا پایان دوره ابتدایي ادامه تحصیل داد و پس از آن مشغول کار شد. در هیات های حسینی و مجالس مذهبی حضور فعال داشت و سعی کرد در مکتب آل الله درس آزادگی و آزادی بیاموزد.
در سال های انقلاب نیز همراه با دیگر جوانان و نوجوانان انقلابی در راهپیمایی ها شرکت کرد و در راه پیروزی انقلاب گام برداشت. سال 1360 ازدواج کرد و صاحب دو پسر و یک دختر شد که از وی به یادگار مانده است. با آغاز جنگ تحمیلی به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیوست و برای دفاع از اسلام و انقلاب و وطن به عنوان پاسدار در جبهه های نبرد حق علیه باطل حاضر شد و در عملیات های متعدد شرکت کرد.
سرانجام پس از سال ها مجاهدت در راه خدا در نوزدهم دیماه سال 1365 در منطقه عملیاتی شلمچه بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید و به کاروان عظیم شهدا پیوست.مزار او در گلزار شهداي زادگاهش واقع است.
در بخشی از #وصیتنامه_شهید آمده است: ما گوش به فرمان اين رهبر عزيزمان هستيم كه فرمود رفتن به جبهه از اهم واجبات است و ما در پى اين رهنمودها و با الهام از كتاب خدا ، قرآن مجيد كه ميفرمايد وقاتلوهم لا تكون فتنه و براى تحقق اين شعار ملتمان كه فرياد جنگ جنگ تا رفع كل فتنه از جهان است قدم به راه خدا گذاشتیم و اين همان راهى است كه حسين (ع) و حسينيان بعد از او رفته و من با آگاهى كامل به اين راه قدم مى گذارم و مى دانم كه پايان اين راه با پيروزى و يا شهادت در راه خداست.
@piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #کلیپ
◾️ ارزش فوقالعاده اشک برای #امام_حسین(ع) در بیان شهید مطهری(ره)
🚩#ما_ملت_امام_حسینیم
#من_ماسک_میزنم
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
#وصیت_شهید
اگر شهید شدم یک کلام ،
حاج آقا مجتبی به نقل از علی (ص) که می گفتند منتهی فضل الهی ، تقوی است.
شهادت خوب است اما تقوی بهتر است. تقوایی که در قلب است و در رفتار بروز پیدا می کند ، فکر نکنم مال یک روز باشد. شاید یک روزه هم باشد ولی حاج آقا می گفت پی ساختمان ، فنداسیون آهن است.
چیزی که نمی دانید ، عمل نکنید.
ادای کسی را در نیاورید.
بدون علم درست ، وارد کاری نشوید ؛ مخصوصا دین.
اول واجبات ، بعد مستجبات موکد ، مثل کمک به پدر و مادر و دور و بری ها ؛ نه حج و کربلا صدبار بدون این کارها.
هیئت و زیارت با توجه به نیاز ، با توجه به دین و سیدالشهدا (ص)،...
مدافع حرم
#شهیدروح_الله_قربانی
🚩#ما_ملت_امام_حسینیم
#من_ماسک_میزنم
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo