eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.5هزار دنبال‌کننده
34.2هزار عکس
15.9هزار ویدیو
133 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 🌹شهیدی که بعد از تفحص به درخواست خودش گمنام ماند🌹 تو ❣فکه❣ دنبال پیکر بودیم. غروب، یه توی پیدا کرد. هربیل خاک رو که می ریخت بیرون، بیشتری خاک توی گودال برمی گشت! اذان شد. مرتضی بیل رو فروکرد تو خاک و گفت: فردا برمی . برگشتیم . به محض رسیدن، مرتضی رفت سراغ بیل و اون رو از کشید بیرون و راه افتاد. تعجب کردم. گفتم: آقا کجا ؟! یه نگاه به من کرد، گفت: یه جوونی اومد به خوابم و گفت: دوست دارم تو❣فکه❣بمونم! بیل رو بردار و برو... 📚کتاب شهید گمنام 🍃🌹🍃🌹 ما به سربازان گمنام به و و به آنانی که عمری کردند اگر ، دیگر ... 🍃🌹🍃🌹
📖 ✳️ بابای بی سر😢 🔸اسمش بود. صداش ميزدن «بابا»؛ ديگر حوصله «زادگانش » رو نداشتن. گاهي هم سر به سرش ميذاشتن 🔹صدا ميزدن «بابا...» وقتي بر ميگشت ميزدند و ميگفتن: «قربان نعش بي سرت.» مي‌خنديد و سر تڪان مي‌داد . 🔸با بي سيم چي دوتايي آمده بودن بيرون، پتوها رو تڪان بدن. دور و برشان بلند شد و همه چيز به هم ریخت. 🔹وقتي خاك نشست، ديديم پرتشان ڪرده توي ، رفتم توي سنگر. هر دو شده بودن. 🔸سر بي سيم چي روي بابا بود مثل وقتي ڪه يڪي سرش را روي شانه ديگري ميذاره و مي‌خوابه بابا هم سر نداشت. بابا قربان نعش بي سرت😔 ✍ منبع: سایت قسم، ناحیه مقاومت بسیج شهید رجایی 🌹 🕊🕊🕊
تلنگر❗️ بعضیا بندِ روسریشونو بازکردن رفتن جلو #دوربین واسه #لایک 👍👍 بعضیاهم بند پوتینشونو بستن رفتن رو #مین واسه #خاک... 🇮🇷🇮🇷
🌹👆🌹 🕊🌹 🌹🕊 ای قهرمان ، خواهران و برادران ، تنها راه نجات و پیروزی نهائی ، پیروی همه جانبه از است و قرار گرفتن در خط که همان اصل محمد (ص) است . از ، گرائیهای مشرکانه ، و پرستی و گرائی و مآبی بپرهیزید که به یقین این مسئله را در خواهید یافت که تمام این مسائل جز و راه هائی که به نابودی یک و یک می انجامد چیز دیگر نیست . بر گرد محور امامت و ولایت گرد هم آئید ، از تفرقه بپرهیزید و خون را پایمال نکنید ، روحانیت مبارز و اصیل را خود بدانید و با کمک آنها به حمایت از اسلام بپردازید . 🕊 🕊 🌺 🌺 🌷🌷🍀🌼🍀🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
میان #خاک سر از آسمان در آوردیم چقدر قمری بی آشیان در آوردیم وجب وجب تنِ این خاک مرده را کندیم چقدر خاطره ی #نیمه جان در آوردیم به حیرتیم که ای خاک پیر با برکت چقدر از دل سنگت #جـوان در آوردیم چقدر خیره به دنبال ارغوان گشتیم زِ خاک تیره ولی #استخـوان در آوردیم شما حماسه سرودیت و ما به نام شما فقط ترانه سرودیم و #نـان در آوردیم برای اینکه بگوئیم با شما بودیم چقدر از خودمان #داستان در آوردیم و آبهای جهان تا از آسیاب افتاد قلم به دست شدیم و #زبان در آوردیم #شهدای_تفحص_شده #یادشون_با_صلوات #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_شهید_97 https://eitaa.com/piyroo
⇝✿°•° °°•°°•°° °•°✿⇜ ﷽ | خَلْقَ الْإِنْسَانِ مِنْ طِينٍ | (سجده/۷) از آفریده شده‌ ایم که به آغوشش برمی‌گردیم این اما ، هرکس را به نوعی می‌کند! وَلَاتَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فِی سبیلِ اللّهِ ← اَمواتاً... یکی را با "مرگِ مَمات" و دیگری را با ! ⇝✿°•° °°•°°•°° °•°✿⇜ https://eitaa.com/piyroo 🕊
#ننه_مریم مادری که وقتی با بدن #قطعه_قطعه_شده پسرش در #خرمشهر مواجه شد، یک #پتو آورد و اعضای بدن شهیدش را جمع کرد و به #خاک سپرد. نام #شهید محمد پور حیدری‌‌ فرزند دیگر این مادر مرتضی به شهادت رسیده و همسرش نیز از ازادگان می باشد شادی ارواح طیبه شهدا واین دوشهید سرفراز وطن #اللّهُمَّ‌_صَلِّ‌_عَلي_مُحَمَّد وَ آلِ‌ مُحَمَّد وَ عَجِّل‌ فَرَجَهُــم https://eitaa.com/piyroo
درد دارد دویدن و نرسیدن.. که دویدن ما زدن است... به قول شهید آوینی تنها کسانی مردانه می‌میرند که مردانه باشند... شــ🌹ـــــهادت را نمےخواهیم و به خیال خودمان شهادتیم... بسنده کردیم فقط به عکس های چسبانده شده ی دیوار ! عکس و که فقط پست شد! کانال که پر شد از صوت و روایت شهدا! و تصویر زمینه ی گوشی هایمان که سنگینی نگاه را درک نکردیم.. نفهمیدیم که تنها برای است... که و این عالم شهادت می دهند به شهیدان... شهادت را؛ اگر مےدیدیم هر مکان و زمان که باشیم شهادت ما را در بر خواهد گرفت... به یاد صحبت های حاج حسین یکتا در ظهر عاشورا ی فکه: اگر شهادت را می خواستیم! در هیئت رهپویان وصال هم باشی به شهادت میری... در شمال هم باشی،شهید میشی... در وسط هم باشی،شهید میشی... وسط این رمل های بعد از جنگ هم باشی، میشی... هم بشی،در کوچه پس کوچه های تهران به شهادت میرسی ... شهادت را بخواهیم... اگر خادم الشهدا باشیم... شبیه شان می شویم... نه به حرف ، در ... زندگی کنیم که می شویم... و حالا باید گفت: زیر چرخ اتوبوس زائران شهدا در پارکینگ ، هم باشی! . الشهدا در فضای مجازی،در عراق هم باشی؛ بعد زیارت اربعین... توران اسکندری میری... https://eitaa.com/piyroo
🎙 خبرنگار ژاپنی پرسید: شما تا چه هنگام حاضرید بجنگید؟! شیرودی خندید. سرش را بالا گرفت و گفت: ما برای نمی‌جنگیم، ما برای می‌جنگیم. تا هر زمان که اسلام در باشد. ❤️ https://eitaa.com/piyroo
●یک روز محسن برای من مصاحبه یک مادر شهیدی را گذاشته بود و گفت مادر میخواهم این مصاحبه را ببینی، من نیز نگاه میکردم و در فکر فرو رفته بودم که چرا محسن این را از من میخواهد ● ناگهان محسن گفت مامان اگه من هم شهید شدم تو باید قوی باشی و بیصبری و بیتابی نکنی، خیلی ناراحتی کردم و به او گفتم مادر جان این حرف ها را نزن ، من برای تو آرزوها دارم، گفت : مامان این سفر آخرین ماموریتم هست و در این سفر حضرت زهرا کمکم میکند که به آرزویم برسم.. ●محسن برای روز موعود لحظه شماری میکرد، ایام عید بود به او پیشنهاد دادیم که برای سفر تفریحی همراه ما بیاید ، اما قبول نکرد گقت منتظر اعزام به منطقه هستم و مرتب با مسئولین مربوطه جهت اعزام در تماس بود. ●روز بیست و هفتم 94،عصر پنجشنبه، محسن با تمام رشادت ها و دلاوریهایش در شهر حلب سوریه به شهادت رسید و پیکر مطهرش در قطعه سیزدهم بهشت سکینه بنا به وصیت خودشان در کنار مادربزرگ گرامیش به سپرده شد. 🌷 https://eitaa.com/piyroo ✾•┈┈••✦🌸✦••┈┈•✾
👌 دیــروز افسـرجنـگـ سـرد شدنـد و امــروز ما ... . آنــروز دشمـن ما را نشانـه گرفتــ و امــروز مارا ...😔 . دیـروز آنها جنگیدنــد کـ ندهنـد امـروز ما میجنگیـم کـ و ندهیـم ...... . . . .گاهـی فکـر میکنم اگــر شهـدا جای ما بودند در چـه میکردنـد؟؟ . . خـود را به اشتراکـ میگذاشتند و مسببِ نگاهِ حرامِ صدها نفر میشدند؟😔 . برای نامحـرم التماس دعـا و زیارت قبـول میگذاشتند و با نامحرم در خلوت میکردند؟.....😔 . روابط عاشقانه و خصوصی خـود و همسرشان را عمـومی میکردند و دل هزاران را میسوزاندند ؟....😔 . از و و های خـود پستــ میگذاشتند و باعث کشیدن دلِ نیازمندان میشدنـد ؟......😔 . تمـامِ وقت خـود را صرف فعالیت در این میکردند و از خانواده و و غافـل میشدنـد ؟...... شهــدا و شدنـد امـا آیا ما هـم ...؟😔😔......... 😔 https://eitaa.com/piyroo
📚 ⛅️ 6⃣ 🏴پرتوچهارم🏴 💢 تو نیز دل 💕نگران از جا بر مى خیزى و از خیمه🏕 بیرون را مى کنى.... افراد، همه اند اما این وقت شب🌙 درکنار خیمه تو چه مى کنند ⁉️پاسخ را به درون مى آورد: 🖤خواهرم ! اینها من اند و سرشان ، است . آمده اند تا با تو بیعت کنند که هزارباره تا پاى جان به حمایت از حرم االله ایستاده اند. 💢 چه بگویم ⁉️ چه 💥 دارد این حبیب !... دین را چه خوب شناخته است... بى جهت نیست که امام لقب به او داده است . اسم حبیب اسباب 💓است . وقتى آمدنش به کربلا را شنیدى سرت را از کجاوه بیرون آوردى و گفتى : سلام مرا به حبیب برسانید. 🖤حسین جان ! بگو که زینب ، دعاگوى🤲 شماست و برایتان با رسول االله را مى طلبد و تا ابد و را از خدا مسالت مى کند. همین که برادر، پیامبر را بر سر بگذارد، شمشیر🗡 پیامبر را در دست بگیرد و به سمت دشمن👹 حرکت کند 💢کافیست تا عالم بر دلت بنشیند. کافیست تا تمامى پنجاه ساله بر ذهنت هجوم بیاورد و غربت وتنهایى جاودانه پدر، از جگرت سر باز کند.اما برادر به این بسنده نمى کند، مقابل دشمن مى ایستد، تکیه اش را بر شمشیر پیامبر مى دهد و در مقابل که به خون سرخ💔 او تشنه اند، 🖤لب به موعظه مى گشاید: مردم ! در ، گوش به حرفهایم بسپارید و شتاب نکنید تا من آنچه است به جاى آورم که شماست و بر شما... درنگ کنید تا من ، انگیزه سفرم را به این دیار، روشن کنم . اگر عذرم را پذیرفتید و کردید و با من از در درآمدید خوشا به شما، که اگر چنین شود، راه هجوم شما بر من بسته است. 💢 اما اگر عذرم را نپذیرفتید و با من از در انصاف در نیامدید، دست به دست هم دهید و تمام و شرکاء خود را به کار گیرید، به خود عمل کنید و به من مهلت ندهید. چه ، مى دانید که در فضاى روشن✨ و بى ابهام گام مى زنید. 🖤به هرحال من با خداست و من اوست . هم او که 📚 را فرو فرستاد و ولایت همه صالحان و نیکوکاران را به عهده گرفت. خدا! تقوا پیشه کند و از برحذر باشید. اگر بنا بود همه دنیا به یک نفر داده شود یا یکى براى دنیا باقى بماند، چه کسى بهتر از براى بقا و شایسته تر به رضا و راضى تر به قضاء؟! 💢 اما بناى آفریدگار بر این نیست ، که او دنیا را براى آفریده است. تازه هاى دنیا کهنه است ، فرسوده و متلاشى شده و روشنایى سرورش ، تاریک 🖤و ظلمت زده. دنیا، منزلى و خانه اى است . کاروانسراست..... پس در اندیشه توشه باشید و بدانید که بهترین ره توشه تقواست . تقوا پیشه کنید تا خداوند کند... 🖤 او چون طبیبى که به وجود بیمار آگاه است ، مى داند که مشکل این مردم ، مشکل ، مشکل علاقه به دنیا و از یاد بردن خدا و عالم عقبى . فقط علقه هاى دنیا مى تواند انسان را اینچنین به سیاه شقاوت بنشاند. فقط پشت کردن به خدا 🕋مى تواند، پشت انسان را اینچنین به خاك بمالد. 💢 فقط از یاد بردن مى تواند چنین ضخیم و نفوذناپذیر بر چشم و دل انسان بیفکند تا آنجا که آیات روشن ✨خدا را منکر شود و خون فرزندان پیامبر خدا را مباح بشمرد. او همچنان با آرامش و حوصله ادامه مى دهد... و تو از خیمه مى بینى که دشمن ، بى تاب و منتظر، این پا و آن پا مى کند تا پس از اتمام موعظه به او شود... ...... - - ------••~🍃🌸🍃~••------ - - https://eitaa.com/piyroo - - ------••~🌸🍃🌸~••------ - -
📚 ⛅️ 6⃣1⃣ 🏴🏴 💢 کافیست تا نگاه تو را با حسین پرهیز دهد.... یال خیمه 🏕افتاده است و هیچ گوشه اى از میدان پیدا نیست.... اما این نه براى توست که پرده هاى ظلمت و نور✨ را دریده اى... و نگاهت به راههاى 🌫 آشناتر است تا زمین. 🖤مى بینى که و ، به شمشیر🗡 عون ، راهى دیار عدم مى شوند و خدا نیامرزد را که با ضربه اى نامردانه ، عون را از اسب به زیر مى کشد.هنوز بدن عون به زمین نرسیده ، فریاد است که در آسمان مى پیچد:شکایت به درگاه خدا باید برد از این قوم کوردل امام ناشناس ، قومى که معالم قرآن 📖و محکمات تنزیل و تبیان را به و تبدیل ایستادند و کفر و طغیان خویش را کردند.🍂 💢 تعجیل شاید از این روست که از باز پس گرفتن رخصت مى هراسد یا شاید به ورودگاه عون که پیش چشم اوست ، رغبت مى ورزد... ده پیاده او را دوره مى کنند و او با میان جسم و جان هر ده نفر فاصله مى اندازد. است که شمشیر را از خون محمد سیراب مى کند.عذاب 🔥جاودانه خدا نثار باد. 🖤اى واى ! این کسى که عون و محمد را به زیر دو بغل زده و با کمر خمیده و چهره درهم شکسته 💔و چشمهاى گریان ، آن دو را به سوى خیمه مى کشاند است. جان عالم به فدایت ، حسین جان رها کن این دو قربانى کوچک را خسته مى شوى. از خستگى و توست که پاهایشان به زمین کشیده مى شود. 💢 رهایشان کن حسین جان ! اینها براى آفریده شده اند. آنقدر به من فکر نکن . من که این دو ستاره🌟 کوچک را در مقابل خورشید🌞 وجود تو اصلا نمى بینم . واى واى واى ! حسین جان ! رها کن اندیشه مرا. ! کاش از خیمه بیرون مى زدى و خودت را به حسین نشان مى دادى... 🖤تا او ببیند که خم به ندارى و نم اشکى هم حتى مژگان تو را تر نکرده است... تا او ببیند که از پذیرفته شدن این دو هدیه چقدر و فقط شرم از احساس قصور بر دلت 💜چنگ مى زند. تا او ببیند که زخم على اکبر، بر دلت عمیق تر است تا این دو خراش کوچک.او تا ...اما نه ، چه نیازى به این نمایش معلوم ؟بمان ! در همین خیمه بمان ! دل🧡 تو چون آینه در دستهاى حسین است.این دل تو و دستهاى حسین ! این تو و نگاه حسین! قصه غریبى است این ماجراى .. ...... - - ------••~🍃🌸🍃~••------ - - https://eitaa.com/piyroo - - ------••~🌸🍃🌸~••------ - -
📚 ⛅️ 4⃣4⃣ 💢بهانه ای می یابند تا گریه کنند... و عقده هاى دلشان را بگشایند. از اینکه مى بینى قتاله سنگدل هم مى کند،... اصلا تعجب نمى کنى ،... چرا که به وضوح ، ضجه را مى شنوى ،... اشک را مشاهده مى کنى ، گریه 🌫 را مى بینى ، نوحه و و و را احساس مى کنى و حتى مى بینى که آنچنان گریه مى کنند که سمهاشان از اشک😢 چشمهاشان تر مى شود.... 🖤ولوله اى به پا کرده اى در عالم، زینب! هیچ کس نمى توانست تصور کند... که این زینب استقامت اگر بخواهد در مصیبت برادرش نوحه گرى کند،... چنان آتشى به جان عالم و آدم مى افکند... که اشک عرش را در مى آورد... و دل سنگین دشمن را مى لرزاند. اما این وضع، نباید ادامه بیابد... که اگر بیابد، دمى دیگر آب در لانه دشمن مى افتد... و سامان بخشیدن سپاه را براى مشکل مى کند.پس عمر سعد به کسى که کنار او ایستاده ، فرمان مى دهد:_برو و این زن را از سر جنازه ها بران! 💢تواین دستور عمر سعد نمى شنوى.... فقط ناگهان ضربه و را بر و خود احساس مى کنى... آنچنانکه تا اعماق جگرت تیر مى کشد، بند بند تنت از هم مى گسلد... و فریاد یازهرایت به آسمان مى رود.زبان زور، زبان نیزه ، زبان تازیانه ؛ اینها این اند. انگار نافشان را با خنجر بریده اند و دلهایشان را در گور کرده اند. 🖤اگر برنخیزى... و بچه ها را با دست خودت از کنار جنازه ها برنخیزانى ، زبان نیزه آنها را بلند خواهد کرد... و ضربه تازیانه بر آنها فرود خواهد آمد. پس را چون همیشه مى کنى ، از جا بر مى خیزى... و زنان و کودکان را با زبان مهربانى و دست تسلى از پاى پیکرها کنار مى کشى و دور هم جمع مى کنى. 💢این ، براى بردن شما کشیده اند. به سپاهش فرمان برنشستن مى دهد... و عده اى را هم مامور سوار کردن کودکان و زنان مى کند. براى سوار کردن کودکان و زنان هجوم مى آورند.... گویى بهانه اى یافته اند تا به (آل االله ) نزدیک شوند... و به دست اسیران خویش دست بیازند. غافل که ، نگاهبان این خداوندى است و کسى را یاراى به اهل بیت خدا نیست. 🖤با تمام فریاد مى کشى ؛_✨هیچ کس دست به زنان و کودکان نمى زند! خودم همه را سوار مى کنم. همه پا پس مى کشند... و با چشمهاى از حدقه درآمده ، خیره و معطل مى مانند. در میان زنان و کودکان ، چشم مى گردانى و نگاه در نگاه مى مانى:_✨سکینه جان ! بیا کمک کن!سکینه ، مى گوید و پیش مى آید.. و هر دو، دست به کار سوار کردن بچه ها مى شوید. کارى که پیش از این هیچ کدام نکرده اید.... 💢همچنانکه زنان و نیز سفرى اینگونه را در تمام عمر تجربه نکرده اند. زنان و کودکان ، خود و... و دشمن که براى ترساندنشان نیاز به اینهمه نیست.... کوبیدن بر طبل و دهل ، جهانیدن شتر، پایکوبى و دست افشانى و هلهله.آیا این همان دشمنى است که دمى پیش در نوحه خوانى تو گریه مى کرد؟در میانه این معرکه دهشتزا،... با حوصله اى تمام و کمال ، زنان و کودکان را یک به یک سوار مى کنى... و با دست و کلام و نگاه ، آرام و قرارشان مى بخشى. 🖤اکنون مانده است و و تو.رمق ، آنچنان از تن سجاد، رفته است که نشستن را هم نمى تواند چه رسد به ایستادن و سوار شدن.... تو و سکینه در دو سوى او زانو مى زنید، چهار دست به زیر اندام نحیف او مى برید.... .... - - ------••~🍃🌸🍃~••------ - - https://eitaa.com/piyroo - - ------••~🌸🍃🌸~••------ - -
📚 ⛅️ 6⃣6⃣ 💢_✨.... بر لب و دندان اباعبداالله، سید جوانان اهل بهشت ،🌸 چوب مى زند!و چرا چنان نگویى و چنین نکنى؟!.. تویى که جراحت را به رساندى و ریشه مان را و خون فرزندان محمد(صلى االله علیه و آله و سلم) و ستارگان زمین از خاندان عبدالمطلب را به ریختى و یاد پدرانت کردى و به گمانت آنان را فراخواندى.پس به آنان مى پیوندى و به آنان دچار مى شوى و آرزو مى کنى که اى کاش لال بودى و آنچه گفتى، نمى گفتى... 🖤و آرزو مى کنى که ایکاش فلج بودى و آنچه کردى، نمى کردى... بار خدایا!.. ما را بستان و از ستمگران بر ما بکش و و را بر قاتلان ما و قاتلان حامیان ما جارى ساز. قسم به خدا که اى یزید! تو پوست خود را و گوشت خود را و بر رسول خدا وارد مى شوى با بار سنگینى از و خاندان و بستگانش، در آنجا که خداوند آشفتگى آنان را سامان مى بخشد،.. خاطر پریشانشان را جمع مى کند و حقشان را مى ستاند. 💢''و لا تحسبن الذین قتلوا فى سبیل االله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون.(38)و گمان مبرید آنان که در راه خدا کشته شدند، مرده اند، آنان زنده اند و در نزد خداوندشان روزى مى خورند.'' و تو را همین بس که حکم کننده خداست. محمد توست و جبرئیل او. و به زودى آنکه سلطنت را براى تو آراست و تو را بر گردن مسلمین سوار کرد...، خواهید دید که را چه عقوبت و جایگاه بدى است. 🖤و خواهد دید که کدامیک از شما بدترى دارید و لشگر ناتوانترى. و اگر چه روزگار، مرا با تو کرد ولى من همچنان تو را مى بینم و را لازم مى شمرم و توبیخت را مى دانم. ولى حیف که چشمهایمان اشکبار است و سینه هایمان آتش وار.... در شگفتم! و بسیار در شگفتم از اینکه بزرگ زادگان حزب به دست بردگان آزاد شده حزب ، شدند!؟ و از دستهاى شماست که مى چکد و با دهانهاى شماست که کنده مى شود.... 💢مگر نه اینکه بر گرد آن بدنهاى پاك و تابناك حلقه زده اند و ، آنها را در خاك مى غلطانند. اگر اکنون تو هستیم ، تو خواهیم شد. آن هنگام که هیچ چیز جز خویش را با خود نخواهى داشت و خدایت به بندگان خویش نمى کند. و ملجاء و پناه من خداست... .... https://eitaa.com/piyroo
📚 ⛅️ 8⃣7⃣(اخر) 💢اکنون به جا نمى آورند.... باور نمى کنند که تو همان باشى که چند ماه پیش، از مدینه رفته اى.... باور نمى کنند که درد و داغ و مصیبت ، در عرض ... بتواند همه موهاى زنى را یک دست سپید کند،.. بتواند چشمها را اینچنین به گودىبنشاند،... بتواند رنگ صورت را برگرداند... و بتواند کسى را اینچنین ضعیف و زرد و نزار گرداند.... 🖤تازه آنها مى توانند بفهمند که هر مو چگونه سپید گشته است... و هر چروك با کدام داغ ، بر صورت نقش بسته است. در میان ازدحام مردم ،... از خیمه بیرون مى آید،.. بر روى بلندى اى مى رود. و درحالى که با دستمالى، مدام اشکهایش را مى سترد،... براى مردم مى خواند،... خطبه اى که در اوج حمد و سپاس و رضایت و اقتدار،... آنچنان ابعاد فاجعه را براى مردم مى شکافد که ضجه ها و ناله هایشان ، بیابان را پر مى کند: 💢همینقدر بدانید مردم که پیغمبر به جاى اینکه سفارش ما را کرد، اگر توصیه کرده بود که با ما ، بدتراز آنچه که کردند نبود.مردم ، کاروان را بر سر دست و چشم خویش به سوى مدینه پیش مى برند.... وقتى چشم تو به مى افتد، زیر لب با مدینه سخن مى گویى و به پهناى صورت ، اشک مى ریزى:✨مدینۀ جدنا لا تقبلینا خرجنا/فبا الحسرات و الاحزان جئنا خرجنا منک بالاهلین جمعا/رجعنا لا رجال و لا بنینا 🖤«ما را به خود راه مده اى مدینه جد ما که با کوله بارى از حزن و حسرت آمده ایم.... همه با هم بودیم وقتى که از پیش تو مى رفتیم اما اکنون بى مرد و فرزند، بازگشته ایم.» به حرم پیامبر که مى رسى ،... داخل نمى شوى ، دو دست بر چهارچوبه در مى گذارى و فریاد مى زنى :_✨یا جداه ! من خبر شهادت برادرم حسین را برایت آورده ام. و همچون آفتابى که در آسمان عاشورا درخشید. 💢و در کوفه و شام 🌙به شفق نشست ، در مغرب قبر پیامبر، غروب مى کنى... افتان و خیزان به سمت قبر پیامبر مى دوى ،... خودت را روى قبر مى اندازى و درد دلت را با پیامبر، آغاز مى کنى . شایدبه اندازه همه آنچه که در طول این سفر گریسته اى ، پیش پیامبر، گریه مى کنى... و همه مصائب و حوادث را موبه مو برایش نقل مى کنى.. و به یادش مى آورى را که او براى تو تعبیر کرد... انگار که تو هنوز همان کودکى که در آغوش پیامبر نشسته اى و او اشکهاى تو را با لبهایش مى سترد و خواب تو را تعبیر مى کند: 🖤_✨آن درخت کهنسال، توست عزیز دلم که به زودى تندباد اجل او را از پاى در مى آورد و تو ریسمان عاطفه ات را به شاخسار درخت فاطمه مى بندى و پس از مادر، دل به ، آن شاخه دیگر خوش مى کنى و پس از پدر، دل به مى سپارى که آن دو نیز در پى هم، ترك این جهان مى گویند و تو را با ، تنها مى گذارند.- خواب کودکى هاى من پیامبر! و من اکنون با یک دنیا مصیبت و غربت تنها مانده ام... ✨🌹پايان🌹✨ ✨🌱تقديم به پای پيامبر كربلا، حضرت زينب سلام الله عليها🌱✨ https://eitaa.com/piyroo
🥀🌴🕊🌹🕊🌴🥀 خيلي بوديم، نه ، نه ، چيزي همراهش نبود. لباس فرم به تنش بود. چيزي شبيه پيراهن در جيبش نظرم را جلب كرد. خوب كه دقت كردم، ديدم يك است كه انگار روش جمله اي شده. و ها رو كردم .... ديگر نيازي نبود دنبال بگرديم ... روي نوشته بود : "به ياد https://eitaa.com/piyroo
‍ گفتمش میخری پرسید چند گفتمش دل مال تنها بخند ای کرد و دل از دستم ربود تا به خود باز آمدم رفته‌بود دل زدستش روی افتاده‌ بود جای روی دل بود ❣😔 رضابخشی(فاتح) .... 🌸 هدیه کنیم دسته گلی ازجنس صلوات به همه عزیزان آسمانی وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ https://eitaa.com/piyroo
‍ گفتمش میخری پرسید چند گفتمش دل مال تنها بخند ای کرد و دل از دستم ربود تا به خود باز آمدم رفته‌بود دل زدستش روی افتاده‌ بود جای روی دل بود ❤️ 🌷 https://eitaa.com/piyroo
آنچہ ڪہ تو ًشنيدےً ماهم شنيديم... اما تو را چہ شد ڪہ براے ًديدنشً اينطور ب و خون غلطيدے؟!! اللهم الرزقنا شـــــــــــهـــــــــــــــادتــــــــــــــ🕊 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
🔴احساس میکنم که گم شده امـ😔 میشود مرا کنید⁉️ ○⭕️گم شده ام؛ درکجا❗️ بیش از همه در خودم.. شما را به آن تفحصم کنید. ○⭕️آخر که چه⁉️ مگر نه این است که از آمدم و به خاک میروم؟ پس چه بهتر که خاکی بروم دیگر ندارم ★قلبم پر از حب دنیاست ★چشمانم که هنوز گریان است ★دستانم هنوز به سوی ★پاهایم هنوز در است ★گوشهایم هنوز نوایتان را میشنود 🎧 💥پس تا دیر نشده به داد این برسید.... شما را به سر بندهایتان تفحصم کنید https://eitaa.com/piyroo
فکه دیگر جای من نیست! یکی از روزها ڪه شهید پیدا نکرده بودیم، به طرف «عباس صابری» هجوم بردیم و بنا بر رسمی ڪه داشتیم، دست و پایش را گرفتیم و روی زمین خواباندیم تا بچه ها با بیل مکانیکی رویش بریزند. کلافه شده بودیم. شهیدی پیدا نمی شد. بیل مکانیکی را کار انداختیم. ناخنهای بیل ڪه در زمین فرو رفت تا خاک بر روی عباس بریزد، متوجه شدیم ڪه سر آن پیدا شد. سریع کار را نگه داشتیم. درست همانجایی ڪه می خواستیم خاکهایش را روی عباس بریزیم تا به شهدا التماس کند که خودشان را نشان بدهند، یک شهید پیدا کردیم. بچه ها در حالی که می خندیدند به عباس صابری گفتند: بیچاره شهیده تا دید می خواهیم تو رو کنارش خاک کنیم، گفت: فکه دیگه جای من نیست، باید برم جایی دیگه برای خودم پیدا کنم و مجبور شد خودشو نشون بده...  . عباس در روز۷محرم مصادف با 5/3/1375 همچون مولایش ابوالفضل العباس(ع) با دست و پاهای قطع شده و صورتی در داغ شقایق سوخته بر اثر انفجار مین در منطقه عملیاتی والفجر یك (فكه) در حین تفحص شهدا به شهادت رسید. شهیدعباس‌صابری https://eitaa.com/piyroo