⏺گفتوگوی#روزنامه_جوان با نفیسه پورجعفری دختر🌷#شهید بزرگوار حسین پورجعفری،دوست چندین ساله🌷#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
📍#قسمت_هفتم(آخر)
💧بدون تو#بهشت نمی روم
👇
⬅🌷#مدفن_شهید در🌷#گلزار شهدای#کرمان به خواست و#وصیت خودشان بود؟
⚘@pmsh313
⭕بله؛ موقعی که پدرم با مادرم به🌷#گلزار شهدای#کرمان رفته بودند مادرم به#بابا میگوید بیا نزدیکی#قبر مادرم یک#قبر دوطبقه بگیر. پدرم در جواب مادرم میگوید: «#جسد_من مشخص نیست چگونه باشد؛ شاید به صورت#پودر باشم.» واقعاً پدرم حرفش درست بود، چون وقتی#تابوت پدرم را جلوی ما باز کردند ما هرچه دست زدیم به جز#پودر چیزی از پیکر#بابا باقی نمانده بود.
📍وقتی که#بابا با مامانم به🌷#گلزار شهدای#کرمان رفته بودند،#بابا میگوید: «نمیدانم چرا وقتی به این سمت میآیم گویا این🌷#شهیدان با من حرف میزنند.»
⚘@pmsh313
📍دوست#بابا میگفت: یک روز با🌷#پور_جعفری در🌷#گلزار شهدای#کرمان روی نیمکتی نشسته بودیم که ایشان به من گفت: «🌷#حاج_قاسم که جایش را مشخص کرده است؛ من را هم زیر پایش بگذارید.»
📍دوستش میگوید: «تو که اینجا جا نمیشوی؟» #بابا میگوید: «چرا من جا میشوم.»
الان#قبر پدرم به فاصله دو آجر زیر پای#قبر 🌷#حاج_قاسم قرار دارد. آنجا نمیشود یک پیکر کامل را #دفن کرد، ولی#پیکر_سوخته پدرم جا شد.
⚘@pmsh313
⬅و سخن پایانی...
🌷@shahidabad313
⭕یک بار حاجقاسم به پدرم گفته بود: «اگر نزد خدا آبرو و🌷#توفیق_شهادت را داشته باشم در☀️#بهشت میایستم تا شما بیایید. من بدون تو (حسین) به ☀️#بهشت نمیروم. این بیمعرفتی است که من بدون تو به☀️#بهشت بروم.»
📍در آخر به کسانی که در شبکههای مجازی میگویند وقتی در کشور#ایران مشکلات زیاد است چرا به #عراق و #سوریه کمک میشود،
⚘@pmsh313
📍میگویم هر ارگانی یک مسئولیتی دارد.#سپاه نیز یک نیروی گسترده است که یک شاخه از آن به مردم #سوریه و #عراق مربوط میشود. اگر امثال#پدر من و🌷#حاج_قاسم نباشند ناامنیهای بسیاری در این کشورها و به تبع آن در#ایران به وجود میآید.
💥#پدر من،🌷#شهیدان🌷🌷#حاج_قاسم،🌷#مظفری_نیا،🌷#وحید_زمانی_نیا و... میروند تا برای ما#امنیت و#آرامش به#ارمغان بیاورند.
☀️پیام معنوی
✅ @pmsh313
•┈┈••✾❀🕊🍃🌺🍃🕊❀✾••┈┈•
📙#پسرک_فلافل_فروش
⚡#داستان_زندگی_شهید_مدافع_حرم
🌟#شهید_هادی_ذوالفقاری
📚#انتشارات_شهید_ابراهیم_هادی
⬅️#قسمت۵۶تا۶۰
👈در این قسمت ها خواهید خواند:
💚مفقود شدن پیکر هادی❤️
💚#لب_خندان و چهره ي#دوست داشتني اين طلبه ي#رزمنده هرگز فراموش نمی شود❤️
💚از🌷#هادي فقط لاشه ي#دوربين عكاسي اش باقي مانده بود❤️
💚#هادي مي گفت براي🌷#شهادت بايد از خيلي چيزها گذشت. از برخي#گناهان فاصله گرفت❤️
💚هادی می گفت بايد#چشم را از#نامحرم حفظ کرد تا🌷#توفيق_شهادت را از دست ندهيم❤️
💚#هادي در#سفر آخري که داشت،خيلي تلاش کرد تا مادرشان را به☀️#نجف ببرد❤️
💚همه مي گفتند که اين🌷#شهيد همه چيزش#خاص است.از🌷#شهادت تا#تشييع و#تدفين و...❤️
💚#هادي#وصيت کرده بود پيکرش را در⬅️#سامرا،⬅️#کاظمين،⬅️#کربلا و⬅️#نجف،🔃#طواف دهند❤️
💚ماجرای قبر شهید❤️
💚وصیت های عجیب شهید برای تدفین❤️
💚به خواست خودش بالاي#سنگ_لحد🌷#شهيد نوشتند:☀️#يا_زهرا(س)❤️
💚ماجرای سجاده پهن شده قبل از شهادت❤️
💚وصیت هادی به عدمدفن در ایران❤️
💚توصیه شهید به عدم مجلس عزا برایشان❤️
💚توصیه شهید:روي سنگ قبرم#اسم من را نزنيد و بنويسيد که اينجا#قبر يک آدم گناهکار است❤️
💚توصیه شهید:پشت سر ولی فقیه باشید❤️
💚توصیه به رعایت حجابی که بوی حضرت زهرا(س) بدهد❤️
💚کلام آخر شهید:#دنيا_رنگ _گناه دارد، ديگر نمي توانم زنده بمانم❤️
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☀️روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🔸️﷽🔸️
⚡#سه_دقيقه_در_قيامت(۵۰)
⭐گروه فرهنگي شهيد ابراهيم هادی
💢۲۳_يازهرا(س) ص ۷۴
🔹️خيلي سخت بود. حساب و كتاب خيلي دقيق ادامه داشت. ثانيه به ثانيه را حساب مي كردند.
🔹️زمان هايي كه بايد در محل كار حضور داشته باشم را خيلي با دقت بررسي مي كردند كه به#بيت_المال خسارت زده ام يا نه!؟
❖ @pmsh313 ❖
🔹️خدا را شكر اين مراحل به خوبي گذشت. زمان هايي را كه در#مسجد و#هيئت حضور داشتم محاسبه كردند و گفتند دو سال از عمرت را اينگونه گذراندي كه جزو عمرت#محاسبه نمي كنيم.
🔹️يعني بازخواستي ندارد و مي تواني به راحتي از اين دو سال بگذري.در آنجا برخي دوستان همكارم و حتي برخي آشنايان را مي ديدم،
🔹️بدن مثالي آنهايي را در آنجا مي ديدم كه هنوز در دنيا بودند! مي توانستم مشكلات روحي و اخلاقي آنها را ببينم.
🔹️عجيب بود كه برخي از دوستان همكارم را ديدم كه به عنوان#شهيد راهي#برزخ مي شدند و بدون حساب و بررسي اعمال به سوي#بهشت_برزخي مي رفتند! چهره خيلي از آنها را به خاطر سپردم.
❖ @pmsh313 ❖
🔹️جواني كه پشت ميز بود گفت: براي بسياري از همكاران و دوستانت،#شهادت را نوشته اند، به شرطي كه خودشان با اعمال اشتباه،#توفيق_شهادت را از بين نبرند.
🔹️به جوان پشت ميز اشاره كردم و گفتم: چكار مي توانم بكنم كه من هم#توفيق_شهادت داشته باشم.
او هم اشاره كرد و گفت: در زمان غيبت امام عصر(عج) زعامت و رهبري شيعه با#ولي_فقيه است.#پرچم_اسلام به دست اوست.
🔹️همان لحظه تصويري از ايشان را ديدم. عجيب اينکه افراد بسياري كه آنها را مي شناختم در اطراف رهبر بودند و تلاش مي كردند تا به ايشان صدمه بزنند، اما نمي توانستند!
❖ @pmsh313 ❖
🔹️من اتفاقات زيادي را در همان لحظات ديدم و متوجه آنها شدم. اتفاقاتي كه هنوز در دنيا رخ نداده بود! خيلي ها را ديدم كه به شدت گرفتار هستند.
🔹️#حق_الناس ميليونها انسان به گردن داشتند و از همه كمك مي خواستند اما هيچ كس به آنها توجه نمي كرد. مسئوليني كه روزگاري براي خودشان، كسي
بودند و با خدم و حشم فراوان مشغول گذران زندگي بودند، حالا غرق در گرفتاري بودند و به همه التماس مي كردند...
┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━┓
❖ @pmsh313 ❖
┗━━─━━━⊰✾✿✾⊱┛
🔸️﷽🔸️
⚡#سه_دقيقه_در_قيامت(۷۱)
⭐گروه فرهنگي شهيد ابراهيم هادی
💢۳۰_توفيق_شهادت ص ۹۷
🔹️...اما نكته مهمي كه در آنجا فهميدم و بسيار با ارزش بود اينكه؛#توفيق_شهادت نصيب هر كسي نمي شود.
🔹️انسان با اخلاصي كه بتواند از تمام تعلقات دنيايي دل بكند،#لياقت_شهادت مي يابد.#شهادت يك#اتفاق نيست، يك#انتخاب است. يك#انتخاب_آگاهانه كه براي آن بايد تمام تعلقات را از خود دور كرد.
🔹️مثالي بزنم تا بهتر متوجه شويد. همان شبي كه با دوستانم در سوريه دور هم جمع بوديم و گفتم چه كساني شهيد مي شوند، به يكي از رفقا هم تأكيد كردم كه فردا با ديگر رفقا شهيد مي شوي.
❖ @pmsh313 ❖
🔹️روز بعد، در حين عمليات، تانك نيروهاي ما مورد هدف قرار گرفت. سيد يحيي و سجاد، در همان زمان به شهادت رسيدند. درست در كنار همين تانك، ️آن دوست ما قرار داشت كه من شهادت او را ديده بودم.
🔹️اما اين دوست ما زنده ماند و در زير بارش سنگين رگبار نيروهاي داعش، توانست به عقب بيايد!من خيلي تعجب كردم. يعني اشتباه ديده بودم؟!
🔹️دو سه سال از اين ماجرا گذشت. يك روز در محل كار بودم كه اين بنده خدا به ديدنم آمد. پس از كمي حال و احوال، شروع به صحبت كرد و گفت: خيلي
پشيمانم. خيلي... با تعجب گفتم: از چي پشيماني؟
❖ @pmsh313 ❖
🔹️گفت: »يادته تو سوريه به من وعده شهادت دادي؟ آن روز، وقتي كه تانك مورد هدف قرار گرفت، به داخل يك چاله كوچك پرت شدم. ما وسط دشت و درست در تير رس دشمن بوديم.
🔹️يقين داشتم كه الان شهيد مي شوم. باور كن من ديدم كه رفقايم به آسمان رفتند! اما همان لحظه، فرزندان خردسالم در مقابل چشمانم آمدند. ديدم نمي توانم از آنها دل بكنم!
🔹️در درونم به حضرت زينب (س) عرض كردم: خانم جان، من لياقت#دفاع_از_حرم شما را ندارم. من مي خواهم پيش فرزندانم برگردم خواهش ميكنم...
🔹️هنوز اين حرفهاي من تمام نشده بود كه حس كردم يك نيروي غيبي به ياري من آمد! دستي زير سرم قرار گرفت و مرا از چاله بيرون آورد. آنجا رگبار تيربار دشمن قطع نمي شد.
❖ @pmsh313 ❖
🔹️من به سمت عقب مي رفتم و صداي گلوله ها كه از كنار گوشم رد مي شد را مي دشنيدم، بدون اينكه حتي يك گلوله يا تركش به من اصابت كند! گويي آن نيروي غيبي مرا حفاظت كرد تا به عقب آمدم.
🔹️اما حاال خيلي پشيمانم. نمي دانم چرا در آن لحظه اين حرفها را زدم!#توفيق_شهادت هميشه به سراغ انسان نمي آيد.« او مي گفت و همين طور اشك مي ريخت...
┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━┓
❖ @pmsh313 ❖
┗━━─━━━⊰✾✿✾⊱┛
🔸️﷽🔸️
⚡#سه_دقيقه_در_قيامت(۷۲)
⭐گروه فرهنگي شهيد ابراهيم هادی
💢۳۰_توفيق_شهادت ص ۹۹
🔹️...(در اینکه#توفیق_شهادت نصیب هر کسی نمی شود نمونه دیگر آن)درست همين توصيفات را يكي ديگر از جانبازان#مدافع_حرم داشت.
🔹️او مي گفت: وقتي تير خوردم و به زمين افتادم، روح از بدنم خارج شد و به آسمان رفتم.
🔹️يك دلم مي گفت برو، اما با خودم گفتم خانم من خيلي تنهاست حيفه در جواني بيوه شود من خيلي او را دوست دارم...
❖ @pmsh313 ❖
🔹️همين كه تعلل كردم و جواب ندادم، يك باره ديدم به سمت پايين پرت شدم و با سرعت وارد بدنم شدم. درست در همان لحظه، پيكرهاي شهدا را كه من، همراه آنها بودم، از ماشين به داخل بيمارستان بردند كه متوجه زنده بودن من شدند و...
🔹️شبيه اين روايت را يکي از جانبازان حادثه انفجار اتوبوس سپاه داشت. او مي گفت: همين كه انفجار صورت گرفت، همراه دهها پاسدار شهيد به آسمان رفتم!
🔹️در آنجا ديدم كه رفقاي من، از جمع ما جدا شده و با استقبال ملائک، بدون حساب وارد بهشت مي شدند،
نوبت به من رسيد. گفتند: آيا دوست داري همراه آنها بروي؟
❖ @pmsh313 ❖
🔹️گفتم: بله، اما يک باره ياد زن و فرزندانم افتادم. محبت آنها يک باره در دلم نشست. همان لحظه مرا از جمع شهدا بيرون کردند من بلافاصله به درون بدنم منتقل شدم.
🔹️حالا چقدر افسوس مي خورم. چرا من غفلت كردم!؟ مگر خداوند خودش ياور بازماندگان شهدا نيست؟ من خيلي اشتباه كردم. ولي يقين پيدا کردم که شهادت#توفيقي است که نصيب همه نمي شود
┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━┓
❖ @pmsh313 ❖
┗━━─━━━⊰✾✿✾⊱┛