eitaa logo
اشعار مارال افشون
253 دنبال‌کننده
66 عکس
39 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
باغ نه! گوشه ی گلدان نگهم می داری یا لب خسته ی ایوان نگهم می داری خسته ام فصل شکفتن نرسیده است هنوز؟ بذرم و از همه پنهان نگهم می داری دشتم و از عطش سبز شدن لبریزم تشنه ی تشنه ی باران نگهم می داری رودم و یکسره دلشوره ی دریا نشدن باز در بستر جریان نگهم می داری من همان شاه ترین بیت فرو پاشیده که تو در لشکر دیوان نگهم می داری یا غزل خیز ترین بند همین دیوانم که تو در گوشه ی زندان نگهم می داری خسته ام فصل شکفتن نرسیده است هنوز؟ من بهارم، تو زمستان نگهم می داری! مارال افشون @poem12
صبح، وقتی به شما عرضِ ارادت می‌کرد رج‌به‌رج فرشِ حرم داشت عبادت می‌کرد پیکِ حق گوشۀ صحن آمد و نقاره به دست آیۀ "یُنفَخُ فی الصُّور..." تلاوت می‌کرد‌ با همین چشمِ پر از شرمِ گناهم دیدم ماه، یک بار نه، صد بار سلامت می‌کرد زیر باران کرم قلب گناه‌آلودم کنج ایوان طلا قصد طهارت می‌کرد کوهِ ابیات فرو ریخت، غزل‌ می لرزید در سرم قافیه و وزن قیامت می‌کرد اشهد انَّ غزل...قافیه ها صف بستند شعر مأموم شد و عشق امامت می‌کرد ‌وای انگار جهان دور حرم می‌چرخید به گمانم که خدا داشت زیارت می‌کرد
قند و قوری و سماور کنج هال دفترم عطر چای زعفران و هل وبال دفترم سقف دل کوتاه اما آه دلتنگی بلند صندوق احساس و پستوی خیال دفترم در حیاط حافظه دارد جوانه می زند بیت بیت ، آهسته آهسته، نهال دفترم انعکاس پولک ماهی حوض زندگی بازتاب آرزوهای زلال دفترم خانه باغ ساکت و گردن کشیدن های باد شاخه های نازک و کم سن و سال دفترم میوه های آبدار و ترش فصل کودکی عطر شیرین درخت پرتقال دفترم هارمونی شب و سمفونی گنجشک ها واژه های بی قرار و بال بال دفترم تاب بازی با طناب عشق در آغوش ماه خاطرات تیله بازی ها و چال دفترم پنبه زن آرام می زد پنبه های درد را با کمانش خوب میشد وضع و حال دفترم شعر، ای شیرین ترین معشوقه ی من صبر کن! می رسد یک روز آخر سیب کال دفترم @poem12
هدایت شده از انجمن ادبی کلمات
🌿 انجمن ادبی کلمات 🍁 ثبت‌نام ترم پاییز و زمستان ۱۴۰۳ 🪴 ویژه بانوان شاعر ساکن اصفهان 🌹 با ارسال پیام به نشانی @kalemaaat در پیام‌رسان ایتا https://eitaa.com/kalemaat
باید شبی دوباره خودم را صدا کنم فکری برای آخر این ماجرا کنم کوه غمیست روی دل بی نوای من باید برای شانه ی قلبم دعا کنم این خانه کوچک است،غزلخانه ای جدید باید برای خاطره هایم بنا کنم احساس را به یاد نگاه و تبسمت نذرِ قدومِ محترمِ واژه ها کنم شاید دوباره در بزنی، زود می روم روی اجاق عشق،غزل دست و پا کنم فرصت نبود خوب به جا آورم تو را باید تمام زندگی ام را قضا کنم @poem12
خوب میدانم که از خود هجرتی باید کنم با رسول عشق از نو بیعتی باید کنم پایه های اعتقادم اندکی لق میزند در حرای خویش با خود صحبتی باید کنم @poem12
جرم او غیر قابل تفهیم از ازل تا همیشه در تحریم عاقل و با اراده و محکم عاشق و بی‌اراده و تسلیم تودهٔ خاطرات و دلتنگی توده‌ای پر محبت و خوش‌خیم تنگ، نازک، شکسته، فرسوده کوزه‌ای غیر قابل ترمیم خالق روزهای تاریخی مبدأ عاشقانهٔ تقویم شعرخیز و لطیف و بارانی دل، همان پرغزل‌ترین اقلیم دل همان کوه پایبند که گاه مثل کاه است پیش پای نسیم فرق دارد شکستن این دل فرق دارد قسم به اشک یتیم @poem12
پدرم را خدا بیامرزد، مردِ سنگ و زغال و آهن بود سالهای دراز عمرش را، کارگر بود، اهل معدن بود از میان زغال ها در کوه، عصرها رو سفید بر می‌گشت سربلند از نبرد با صخره، او که خود قله‌ای فروتن بود پا به پای زغال‌ها می‌سوخت !سرخ می‌شد، دوباره کُک می‌شد کوره‌ای بود شعله‌ور در خود‌، کوره‌ای که همیشه روشن بود بارهایی که نانش آجر شد، از زمین و زمان گلایه نکرد دردهایش یکی دوتا که نبود! دردهایش هزار خرمن بود از دل کوه های پابرجا، از درون مخوف تونل‌ها هفت خوان را گذشت و نان آورد، پدرم که خودش تهمتن بود پدرم مثل واگنی خسته، از سرازیر ریل خارج شد بی خبر رفت او که چندی بود، در هوای غریب رفتن بود مردِ دشت و پرنده و باران، مردِ آوازهای کوهستان پدرم را خدا بیامرزد، کارگر بود، اهل معدن بود 🖤 @poem12
بر روی بوم فاصله ها درد می کشیم یک انتظار یخ زده و سرد می کشیم پاییز نه،همیشه جهان را از این به بعد تا رویش ظهور شما زرد می کشیم @poem12
به آه کارگرت شهید نان حلالی، تو نیز گمنامی چقدر خسته شدی تا کمی بیارامی بخواب راحت و آسوده از غم فردا شهید آن همه اندوه بی سرانجامی شهید اشک شب و جلد بالش خیسی شهید روز و شبی تو شهید ایامی شهید ثانیه‌های پیامک واریز رسیده‌است پیامی ولی چه پیغامی؟! شهید رنج فراوان و دسترنج کمی شهید قسط جهاز و اجاره و وامی به دسترنج شما یک قران اضافه نشد جز این که فصل گرانی رسید و ناکامی شهید شکوه نکردن ز کارفرمایی وگر شنید برایت نکرد اقدامی کسی نبود که از غصه‌ات بکاهد آه کسی نداد به تو در خور تو انعامی به دسترنج کم و رنج مکفی‌ات سوگند به آه کارگرت، کارگر چه ایهامی؟ شهید صبح میادین کارگر هستی که از شهادت تو کس نمی‌برد نامی 🖤 @poem12
أللّهُمَّ انصُرِ الإسلَامَ وَ أهلَهُ وَ اخذُلِ الکُفرَ وَ أهلَهُ. أللّهُمَّ انصُر جُیُوشَ المُسلِمِینَ. أللّهُمَّ ارحَم زَعِیمَ المُسلِمِینَ. أللّهُمَّ أیِّد وَ سَدِّد قَائِدَ المُسلِمِینَ. أللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ. اللّهُمَّ عَجَّل لِوَلیِّکَ الفَرَجَ وَ العَافِیةَ وَ النَّصرَ وَ اجعَلنَا مِن أعوَانِهِ وَ أنصَارِهِ وَ شِیعَتِهِ. بِمَنِّکَ وَ جُودِکَ و کَرَمِکَ یَا أرحَمَ الرَّاحِمِینَ.