#مدح_امام_علی سلاماللهعلیه
#مولودی_امام_علی سلاماللهعلیه
#تبری
#ظهور
#انقلاب
دشمنِ مولای ما اسلام را نشناخته
دین و دینداری و رب و کعبه را نشناخته
حق به معنای حقیقی عشق مولایم علیست
هر که دور از مرتضی شد قبله را نشناخته
دین، امیرالمومنین دانستنِ شیر خداست
هر که راهی رفته جز این قله را نشناخته
هر که دانسته، ندانسته علی را دور زد
فرق خورشید مفید و شعله را نشناخته
مرتضی روز جزا فرماندهی عرش خداست
دشمن حیدر خدایی از خداییها جداست
می شود تا عرش با نام علی پرواز کرد
می توان با نغمهی حیدر مدد اعجاز کرد
کعبه عشاق تا فهمید مهمانش علیست
از برای دیدنش آغوش خود را باز کرد
مصطفی نادیده ها را در شب معراج دید
حق تعالی یا علی گفت و سخن آغاز کرد
منبر و محراب و سجاده به خود بالید تا
مرد تکبیر و دعا، قصد نیاز و راز کرد
در غدیر خم نبی حرف خدا را می زند
دوستدار حق فقط دم از تولا میزند
اول و آخر علی و ظاهر و باطن علیست
خالق و مخلوق عشق و مظهر و ممکن علیست
خالق عشق خدا، مخلوق و معشوق خداست
اعتبار بندگی حور و انس و جن علی ست
کعبه می گوید علی امکان و حکم و ممکن است
فاتح خیبر بدون مکث و مِن و مِن، علی ست
هر کسی بغض علی در سینه دارد بی گمان
عاقبت می افتد از چشم زمین و آسمان
وارث عشق علی فرمانروای دلبری
صاحب تیغ ولایت حجه بن العسگری
جمعه ای می آید و تکیه به کعبه می زند
میزند دم از خدا با صولت پیغمبری
انتقام ضربه سیلی کوچه می شود
ضربه شلاق یار و ذوالفقار حیدری
در طواف حاجیان همراه به تکبیرها
می شود ذکر علی مولا، دم روشنگری
مانده بر راه ظهور یار چشم بو تراب
می رسد بر دست مهدی پرچم این انقلاب
بیرق عشق خمینی تا ابد پاینده باد
رهبرم سید علی خامنه ای زنده باد
سینه ای که با حسین ابن علی مأنوس شد
تا ابد از عشق ارباب کرم آکنده باد
تونس و مصر و فلسطین یا که بحرین و یمن
هر که گفت الله اکبر دشمنش شرمنده باد
هر بسیجی سینه ای دارد سپر پای ولا
ماه ایران تا ظهور عاشقی تابنده باد
می تپد قلب من و میگویم از عشق علی
لعن حق بر فتنه هشتاد و هشت و دومی
#حسین_ایمانی
@poem_ahl
#مدح_حضرت_رسول صلیاللهعلیهوآله
#مدح_حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
#مدح_امام_علی سلاماللهعلیه
#مدینه
#برائت
#انقلاب
ما در این دنیا پی جاه و جلالی نیستیم
اهل شکوه کردن از رنج و ملالی نیستیم
پخته ی عشقیم، در دوران کالی نیستیم
با محمد جاودانیم و زوالی نیستیم
خورده بخت ما گره با رحمة للعالمین
ذکر طوفانی ما یا رحمة للعالمین
از همه سیریم الا رحمة للعالمین
ظرف مان خالی شود هم دستْ خالی نیستیم
ما اگر در راه پر نور ولایت مانده ایم
با دعاهای محمد پر صلابت مانده ایم
با عنایت زیر باران محبت مانده ایم
تشنه و بی کس زمان خشک سالی نیستیم
گشته ایم از لطف احمد آشنای اهل بیت
مبتلای احمدیم و مبتلای اهل بیت
بچه های ما همه یک جا فدای اهل بیت
قوم سلمانیم، قوم بی کمالی نیستیم
جان احمد در حقیقت هست جان فاطمه
در دو عالم هست شیعه در امان فاطمه
ما نمک گیریم، محشر در جنان فاطمه
غیر کوثر در پی جام حلالی نیستیم
شیخ آورده حدیثی را که از پیغمبر است:
از صراطِ روز محشر رد شدن دردسر است
برگ تضمین عبور از آن ولای حیدر است
غافل از این نقل زیبای امالی نیستیم
باطن سیر به سوی حق همان سیر علی است
بیشتر از ما خدا گوینده ی خیر علی است
هر کجا باشیم راه حق مگر غیر علی است؟!
حق مداریم و پی هر قیل و قالی نیستیم
ذاکر عشقیم با قرآن، اسیر احمدیم
آیه آیه راوی خط غدیر احمدیم
با برائت از سقیفه در مسیر احمدیم
پیرو آن دو خبیثِ لاابالی نیستیم
پیر عشقیم امتحان عاشقی پس داده ایم
نام حیدر که وسط باشد همه آماده ایم
عبد دربار نجف هستیم، رعیت زاده ایم
ما علی داریم بی مولی الموالی نیستیم
شمس تابان امامت منجلی باشد بس است
یک ولی الله در عالم ولی باشد بس است
نائب صاحب زمان سید علی باشد بس است
با ولی باشیم در راه ضلالی نیستیم
هم چنان پای همان قول و قرار سابقیم
در نگهداری از این مکتب سراپا عاشقیم
راوی دین با روایات امام صادقیم
غیر از این شیوه پی کسب تعالی نیستیم
می رسد بوی غریبی از مدینه با نسیم
در کنار گنبد و ایوان طلای یک حریم
طرح صحن جامع شیخ الائمه می کشیم
بی خیال آن حریم و آن اهالی نیستیم
آخرش این فتنه را از ریشه در می آوریم
حرف آل الله باشد بال و پر می آوریم
سر بخواهند این قبیله کوه سر می آوریم
بنده ایم و اهل ترک امتثالی نیستیم
عاقبت همدرد یار بی قرینه می شویم
دسته جمعی کارگرهای مدینه می شویم
مرهمی کوچک برای زخم سینه می شویم
منتظر هستیم، اهل بی خیالی نیستیم
#محمدجواد_شیرازی
@poem_ahl
#مدح_حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
#انقلاب
به صورت آدم است و خلق و خویی چون ملک دارد
کسی که دست در چرخاندن چرخ فلک دارد
خدا از شادی او شاد و از خشمش غضبناک است
خدا از جنس خود روی زمین سنگ محک دارد
علی در عرش با او بود و از شوق وصال او
چنان از خانه بیرون رفته که خانه ترک دارد
خدا را شکر رزق ما همه از سفره ی زهراست
که شیعه هرچه دارد از همین نان و نمک دارد
هدف کوبیدن غصب خلافت بود در خطبه
وگرنه بانوی جنت چه حاجت به فدک دارد؟
کسی که شیعه ی زهراست وقت یاری مولا
کجا خوف از هجوم شعله و باد کتک دارد؟
کسی که شیعه ی زهراست وقت یاری مولا
برای جان فدا کردن مگر یک لحظه شک دارد؟
گذشت آن روزگار و انقلاب ما پدید آمد
که با آن قصه بی اندازه فصل مشترک دارد
ولایت رکن اصلی بود در تشکیل این امت
و تا روز ظهور این مهر را بر سینه حک دارد
نسیم کربلا پیچیده در پس کوچه ی دنیا
خبرهای خوشی این روزها هر قاصدک دارد
ولی در پیچ و تاب فتنه ها ریزش فراوان است
که در هر گیر و داری فتنه در دستش الک دارد
چنان عمار وقت فتنه باید با ولایت ماند
زبیری که ولایی نیست ایمانش کپک دارد
برای سربلندی با ولی یکرنگ باید بود
که زیر دست و پا می افتد آن میوه که لک دارد
ندای روشن "هَل مِن مُعین" پیچیده در عالم
فقط بی سر بیاید هر کسی قصد کمک دارد
#علی_سلیمانی
@poem_ahl
#مولودی_حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
#مدح_حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
#گریز_امام_زمان سلاماللهعلیه
#انقلاب
جامعه، دوزخی از مردم افراطی بود
عقل، قربانی یک قوم خرافاتی بود
بشر از لطف خداوند مکدّر می شد
شرم می کرد اگر صاحب دختر می شد
اشک لالایی بی واژه ی مادرها بود
گورِ بی فاتحه گهواره ی دخترها بود
ناگهان یک نفر این غائله را بر هم زد
” عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد “
آن که بر شانه ی خود پرچم اسلام گرفت
دخترش فاطمه بانوی جهان نام گرفت
عشق را طبع خداوند به توصیف آورد
شَرفِ هر دو جهان فاطمه تشریف آورد
سَیِّده ، مُحتَرَمه ، مُمتَحَنه ، حَنّانه
حانیه ، عالِمه ، اُم النُّجَباء ، ریحانه
عطر او آمد و عالم نفسی تازه گرفت
و به یُمن قدمش نام زن آوازه گرفت
شهر با آمدنش عاطفه را باور کرد
زن به شکرانه ی او چادر شوکت سر کرد
خواست تا خیر کثیرش به دو عالم برسد
تا عقیقِ شرفُ الشمس به خاتم برسد
مادرانه به طرفداری احمد برخاست
تا ابوجهل سَرِ عقل بیاید برخاست
جلوه ای کرد و دلیل زهق الباطل شد
و از آن نور سه آیه به زمین نازل شد
بی گمان بولهب آن روز پر از واهمه بود
دامن پاک خدیجه ثمرش فاطمه بود
بنویسید که معصومه ی عصمت زهراست
سند محکم اثبات نبوّت زهراست
دختری که لقب اُم اَبیها دارد
پدرش بوسه به دستش بزند جا دارد
و خداوند اگر وَاعتصمو می گوید
از کرامات نخ چادر او می گوید
سوره ی دَهر چنین گفته به مدحش سخنی
تا ابد دَهر نبیند به خود این گونه زنی
نه فقط جلوه ی او سوره ی انسان آورد
چادرش یک شبه هفتاد مسلمان آورد
راه عرفان خداوند به او وابسته ست
جز در خانه ی زهرا همه درها بسته ست
زُهد با دیدن او حسِّ تفاخر دارد
قُره العین نبی وصله به چادر دارد
همه در خدمت بانوی دو عالم بودند
ابر و باد و مه و خورشید و فلک هم بودند
فضه هم بود ، ولی باز خودش نان می پخت
نان برای دل بی تاب فقیران می پخت
بارها خادمه اش گفت : به لطفت شادم
” من از آن روز که در بند توام آزادم “
فاطمه مرکز پیوند دو دریا شده بود
یعنی آیینه ی پیغمبر و مولا شده بود
غیر زهرا که به جز حق به کسی راغب نیست
اَحدی کفو علی بن ابیطالب نیست
عشق باید که پس از این سخن آغاز کند
مرتضی در بزند فاطمه در باز کند
آفتاب از افق خانه شان سر می زد
هر زمان فاطمه لبخند به حیدر می زد
کار او عشق علی بود چه خیرُالعملی
کیست خوشبخت ترین مرد جهان غیر علی
وقت آن شد بنویسید که حجت ، زهراست
سند محکم اثبات ولایت زهراست
اولین شیعه ی بی تابِ علی ، زهرا بود
که سراپای وجودش سپر مولا بود
یک جهان هم اگر از بیعت خود برمی گشت
باز هم فاطمه دور سر حیدر می گشت
نسل زهرا و علی سلسله ی طوبی شد
میوه ی این شجره نایبهُ الزهرا شد
آسمان ها پس از او یکسره کوکب دیدند
چادر فاطمه را بر سر زینب دیدند
زینب آن زن که علمدار دفاع از حرم است
خطبه ی دم به دمش دختر تیغ دو دم است
او که چون مادر خود پای ولایت مانده
یک تنه فاتحه ی کاخ ستم را خوانده
تا ابد در دل ما هست غم عاشورا
این خبر را برسانید به تکفیری ها
” یا علی ” از لب سردار نیفتاده هنوز
علم از دست علمدار نیفتاده هنوز
کیست دشمن که در این معرکه جولان بدهد ؟
پسر فاطمه کافی ست که فرمان بدهد
همه از خاتمه ی معرکه آگاه شوند
فاتحان با خبر از ” نَصرُ مِنَ الله ” شوند
باز طوفان هدفش وادی شن خواهد بود
شیعه عکس العملش سخت و خشن خواهد بود
ننگ بادا به ابوجهل ، به همدستِ یهود
لعنِ تاریخ به موذی گری آل سعود
سپر خویش کنم غیرت سرداران را
به جهانی ندهم یک وجب از ایران را
پس چه شد دبدبه و کبکبه ی نادان ها
داغ شد بر دلشان داغی تابستان ها
چشم بد دور که این دشت پُر از لاله شده ست
سرو خوش قامتمان تازه چهل ساله شده ست
سربلندیم اگر تکیه به دنیا نکنیم
آنچه داریم ز بیگانه تمنا نکنیم
غرق زخمیم ولی قامتمان خم نشده
سایه ی چادر او از سرمان کم نشده
بنویسید امید دل زهرا مهدی ست
چاره ی کار همه مردم دنیا مهدی ست
#مجید_تال
@poem_ahl