eitaa logo
پویانویسی
219 دنبال‌کننده
311 عکس
77 ویدیو
15 فایل
اینجا مجال "رحیل" است برای نوشتن و راهِ نوشتن. و فرصتی برای فهم همزمان درون و برون. #علی_اسفندیار ارتباط: @rahil1357
مشاهده در ایتا
دانلود
🔶 من عبرت نویسندگان هستم ⚡️رضا بابایی به روایت خود ✔️بخشی از گفتگو با رضا بابایی که در سال 97 انجام شد🔻 🔹پدر من نانوا بود و در منزل ما کتاب زیاد نبود. کلا در ایل و تبار ما کتاب پیدا نمی‌شد. آن زمان دسترسی به کتاب سخت بود. اولین کتابی که با عشق خواندم و کامل خواندم و در من اثر کرد کتاب تعلیمات دینی بود که در گوشه‌ای از انبار خانه افتاده بود و تمام برگه‌های آن نفتی بود و من برگه های آن را یک به یک روی چراغ علاالدین می‌گرفتم و خشک می شد و کمتر بو می‌داد. 🔹بعدها نزدیک به خانه ما کتابخانه‌ای از طرف کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان تاسیس شد. من معمولا صبحها به آنجا می‌رفتم و کتاب‌های داستانی می‌خواندم. کتابی به نام «علی مرد بی نهایت» یا نامی معادل و مشابه با آن می‌خواندم. 🔹به نظر من دوره طلایی کتابخوانی سالهای اول انقلاب بود. وقتی مقابل دانشگاهها راه می‌رفتید تمام گروه‌ها با هر عقیده‌ای برای خودش بساط داشت. کمونیست‌ها، چریک‌ها، مجاهدین خلق، حزب جمهوری و انجمن اسلامی و… 🔹در دبیرستان رشته ما تجربی بود، برخی کتاب‌های داروین را همان زمان خواندم. و بچه‌های کمونیست مدرسه از طریق همین نظریه داروین خدا را رد می‌کردند. می‌خواندیم تا با آنها بحث کنیم. 🔹خواندن برای من سخت است. گاهی یک کتاب را باز می کنم و می خوانم و فقط بحث اندیشیدن مطرح نیست. تا به نکته‌ای می رسم آنقدر به وجد می آیم و برای ذائقه من جالب است که دیگر نمی توانم ادامه بدهم باید کتاب را ببندم و قدمی بزنم و چای بنوشم و مطلب برای من حل شود. روحیات آدم‌ها متفاوت است. 🔹زمانی اهل رمان بودم. از رمانهای عشقی تا داستان های فکری و فلسفی. ابله و قمارباز و برداران کارامازوف از داستایوفسکی در من اثر داشت. «خانواده تیبو» روژه مارتن دوگار در من اثر داشت. و اگر کسی به من بگوید یک رمان معرفی کن من خانواده تیبو ترجمه آقای نجفی را معرفی می کنم. «جای خالی سلوچ» جای خود را دارد. «بازمانده روز» در من اثر زیادی داشت. 🔹کتاب‌هایی هستند که به نظر من هر کسی باید دم دست خود داشته باشد نه به عنوان یادگیری بلکه مثل نماز برای تجدید قوا و گرفتن حسی از آن در کنار خود داشته باشد. قرآن چنین کتابی است و زمزمه اش روح افزاست. برای من برخی ادعیه و مثنوی و دیوان حافظ هم اینچنین است. اشعار سنایی هم همینطور است. 🔹در اوایل و جوانی کتابهای شریعتی در من تاثیرگذار شد و گمشده خود را در آثار شریعتی می دیدیم. 🔹از دوره‌ای به بعد فهمیدیم که انسانهای نیازمندی هستیم و باید ببینیم دیگران چه می گویند. من اگر از ابتدا متوجه بودم و غرور نوجوانی را نداشتم سراغ هر کسی می رفتم و در هر زمینه ای مطالعه می کردم و از دگراندیشان نمی ترسیدم. 🔹در دوره ای احساس‌مان این بود که همه چیز داریم و باید یک تامل درونی داشته باشیم و بعد نتیجه را روی کاغذ بیاوریم. یکی از آقایان می گفت انبارهای ما پر است و ما فقط ویترین نداریم. ولی من گفتم اتفاقا مشکل از انبارها است. 🔹من سفارش می کنم جوانان تا می توانند ننویسند. جوان نام‌جو است و علاقه‌ای به ظهور و بروز دارد و همین علاقه باعث می شود دست به قلم ببرد و چیزهایی بنویسد که هم دیگران را به گمراهی بیندازد و هم آینده خود را تباه کند. چون شما را بر پایه اولین نوشته هایتان ارزیابی می کنند و بعدها هرچه بنویسید شما را به همان کارهای اول قضاوت خواهند کرد. من مقالات و نوشته هایی دارم که حاضرم میلیون‌ها تومان بدهم و آنها از کارنامه من حذف بشود. 🔹من عبرت نویسندگان هستم. من متاسفانه از کسانی بودم که زیاد نوشتم. حدود ۳۰ تا ۳۳ کتاب دارم و در حدود ۱۵۰ مقاله و هزار و خورده ای یادداشت دارم که از بخش عظیمی از این نوشته‌ها راضی نیستم. چاره‌ای نبود چون من کار و شغلی نداشتم و ندارم. من در هر کاری که انگیزه های درونی داشتم و نوشته ام آنها را دوست دارم. حتی اگر سطح پایینی داشتند یا حرف غلطی در آنها زده شده باشد باز هم آنها را آثار خودم می دانم و دوستشان دارم. 🔹کارهایی از جوانی دارم که بسیار خام هستند. نمی‌توانم مثل برخی از آقایان بگویم کتابهای من فرزندان من هستند و من همه آنها را دوست دارم. نه من برخی از آنها را دوست ندارم و حتی یک نسخه از آنها را نگه نداشته‌ام. برخی از سر نادانی و خام‌دستی نوشته شده است و برخی سفارشی هستند. منبع: نامه های حوزوی پ ن: برخی از مقالات اندیشمند زنده یاد بابایی👇👇👇 http://ensani.ir/fa/article/author/9746 @pooyanevisi
«هوایی» برای استاد فقید، رضا بابایی از بس خیال انگیز و زیبا می نویسی ما را هوایی می کنی تا می نویسی در واژگان، جان می دمی هنگام گفتن شیوا،فریبا، سحرآسا می نویسی هستی صدای مردم رنجیده ای دوست! همواره از درد دل ما می نویسی کردی سرو جان را فدای جان انسان دلداده و بی ترس و پروا می نویسی دادی قلم را روز و شب در دست خیام مانند «مولانا» تو اما می نویسی مثل ابوذر هستی و تنهای تنها مشق جنون در دشت و صحرا می نویسی هم در میان جمع، گرم گفت و گویی هم در نهان و آشکارا می نویسی خورشید سر زد از قنوت دست هایت تعبیر خوابم را تو آیا می نویسی؟! مهدی خلیلیان بهمن ۹۸ @pooyanevisi
ندبه های دلتنگی. ۱.m4a
2.01M
🔸 بی عمر زنده ایم ما 💐از کتاب «ندبه های دلتنگی» به قلم نویسنده فقید رضا بابایی عید میلاد حضرت ولی عصر عجل الله بر عاشقان و محبان منتظر مبارک باد. @pooyanevisi
💐اللهم عجل لولیک الفرج💐 بر سینه‌ی ما قرار برمی‌گردد حال خوش روزگار برمی‌گردد از خواب زمستانی خود برخیزیم با آمدنش بهار برمی‌گردد @adabiatqom
✍ همان اندازه که «درست‌نویسى املایى» به یک نوشته اعتبار می‌دهد، «غلط‌نویسى املایى» نشان‌دهنده بى‌دقتى و سهل‌انگارى نویسنده است؛ در این جا نمونه‌ای کوتاه از املاى برخى واژه‌هاى مشابه را مى‌آوریم: 🔰 اَلَم: درد عَلَم: پرچم 🔰 اَلیم: دردناک عَلیم: دانا 🔰 اَمل:آرزو عَمل:کار 🔰 اِنتساب:نسبت داشتن اِنتصاب:گماشتن 🔰 جذر : ریشه ( ریشه عدد در ریاضیات) جزر : فرو نشستن آب دریا 🔰 حایل: پرده هایل: ترسناک 🔰 @pooyanevisi
✅ مقاله نویسی در مطبوعات سرمقاله مهمترین و مورد استفاده‌ترین نوع مقاله در رسانه‌های جمعی است . هر روزنامه یا مجله با "سرمقاله" آغاز می‌شود که آینه افکار گردانندگان نشریه است و نگارش آن به عهده روزنامه نگارانی است که قادرند افکار و نظرات مسئولان نشریه را دربارۀ موضوعات مهم خبری و مسائل روز را در ستون ویژۀ "سرمقاله" بی‌غرضانه بنویسند. چه کسانی سرمقاله می‌نویسند و چه ویژگیهایی دارند؟ سرمقاله‌نویسان باید از افراد پر تجربه و دارای تحصیلات و معلومات وسیع انتخاب شوند. نویسندگان ستون سرمقاله باید با ادبیات، سیاست، اقتصاد،تاریخ، امور دولتی،روانشناسی، امور ملی و[ بین‌المللی آشنا بوده و سیاستهای خبری و خط‌ مشی رسانه‌‌ای که در آن مشغولند ، را به خوبی بشناسند. تا منطبق با این سیاستها اعلام موضع و نظر کنند.] این اطلاعات و معلومات پایه واساس کار نویسندگان برای آگاهی و هدایت افکار عمومی در جهت سیاستهای رسانه است ؛ بنابراین باید از نویسندگان ِ خوش فکر و صاحبنظر کمک گرفت. سرمقاله چون بیانگر دیدگاه رسانه است؛ معمولا به قلم سردبیر یا مسئولان رسانه نوشته می‌شود ، گرچه افراد صاحبنظر و نامی دیگر که کاملا با دیدگاههای رسانه انطباق دارند هم می توانند سرمقاله بنویسند . محتوای سرمقاله محتوای سرمقاله الزاما سیاسی نیست. یک رسانه خبری_ تحلیلی می‌‌تواند در سرمقاله از شخص، از امور مورد بحث در میان مردم( افکار عمومی)،در انتقاد از شخصیتهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی،و مسئولان،در تجلیل از یک شخصیت، دربارۀ اقدامات نیک گذشتگان و مانند اینها ، سخن گوید. باید بدانید؛ محتوای سرمقاله برای روزنامه یا هر رسانه دیگری دارای بار حقوقی است و ایجاد مسئولیت می‌کند. یعنی هر نکته‌ای که در سرمقاله بیاید؛ مثبت یا منفی ،له یاعلیه هر شخص حقیقی و حقوقی یا اگر مقاله شاکی خصوصی پیدا کند یا مدعی العموم اقامه دعوی کند، تمامی بار مسئولیت متوجه روزنامه است، نه شخص نویسنده. به همین دلیل باید با مشخص کردن عنوان" سرمقاله" آن را از سایر مقاله‌ها متمایز کرد. ویژگیهای سرمقاله همانطور که گفته شد؛ موضع‌گیری رسانه در باره یک موضوع (رویداد خبری) ویژه است.به همین دلیل سر مقاله حتما باید با عنوان "سرمقاله" نوشته شود و نیز الزاما جا و ستون ثابت و بدون تغییر داشته باشد،هر چند که در برخی نشریات سرمقاله با عناوین دیگری نظیر "طلیعه"،"سخن روز"،"سرآغاز"،"اول دفتر"و مانند اینها نوشته می‌شود،اما باید خواننده به راحتی تشخیص دهد؛ آنچه می‌خواند سرمقاله است و نه هرچیز دیگر مثل یادداشت. سرمقاله ، معمولا اسم و امضا ندارد،؛ مگر آنکه نام نویسنده به اهمیت سرمقاله بیفزایدو خواننده را به مطالعه آن ترغیب کند. روزنامه‌نگاران مشهور و صاحبنظر در واقع تعیین کننده‌‌اند و نظراتشان صائب است و موجب افزایش تیراژ نشریه می‌شود. نثر گیرا و جذاب نویسنده نیز تاثیر بسیاری در جلب و ترغیب خوانندگان مقاله دارد. نثر سرمقاله باید وزین و متین باشد و به سمت طنز و فکاهه نرود و حتما باید با زبان معیار بوده و سنجیده، دارای منطق، مستند و مستدل باشد. سرمقاله معمولا حجم خیلی کوتاه مثل یک یا دوپاراگراف ندارد ، در عین حال که کوتاهی و ایجاز مثل هر متن رسانه‌ای دیگر از ویژگیهای مهم آن است. همه آنچه در بارۀ یک مطلب و نوشتۀ خوب ژورنالیستی گفته‌ایم در مورد سرمقاله نیز صادق است از جمله اینکه نباید به موضوعات پراکنده بپردازد و وحدت موضوع و استحکام و یکدستی نگارش در آن باید حفظ شود.نثر روان و رسا و ساده داشته‌باشد و نبایددر آن کنایه و توهین دیده‌شود. @pooyanevisi 👈 در این زمینه، کتاب اثر استاد حسین قندی را به علاقه مندان معرفی می کنم.
. سامانهٔ فرهنگ املایی «ویراستاران» از اینجا در دسترس شماست: emla.virastaran.net 🙏 توصیه ام به دوستان این است: اول و در مراحل دیگر به روان نویسی و زیبانویسی فکر کنیم. @pooyanevisi
💠 هوای روستا هرچند همه ما در چنبره مدرنیته گیر افتاده ایم و زندگی های مجازی را نفس می کشیم؛ اما روستا همیشه برای من نماد سادگی است. روستا روستاست، چه مدرنیته تسخیرش کند یا نکند؛ چرا که معتقدم روستا خرده فرهنگ های مختص خود را تولید می کند و بر حفظ آن پایبند می ماند. امروز به این فکر می کردم که بیشتر ما، سرگرم زمین هستیم و تا صدای رعدی از آسمان نیاید چشمی به بالا نمی افکنیم، تفاوتی ندارد روستایی باشیم یا شهری؛ اما شک نکنید آسمان روستا را زودتر می شود چنگ انداخت و خیره شد. شاید سادگی روستا در همین است که روستایی ها بیشتر هوایش را دارند. @pooyanevisi
🔸 قدر را قدر بدانیم امشب از هر سو فرصتی برای دیدار است فرصتی برای آمرزش فرصتی برای دلگویه های تنهایی و ثانیه هایی برای دستان نیاز تا رسیدن به رازهای استجابت بیداریم @howzavian
✍ جمله انسان من دیگر سراغ کلمات نمی روم‌؛ آنها تلاش می کنند در جمله من قرار بگیرند، در انسان. چگونه کلمات بدون قلم و چینش انسان، خلق نمی شوند، انسان هم بی نگاه خداوندگار، به عدد در نمی آید. @pooyanevisi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هر روزی که گناه نکنیم، عید است. هر روزی که دلی را به درد نیاوریم، عید است. هر روزی که غم همسایه بخوریم، عید است. هر گامی که برای تمدن ایرانی اسلامی بر می داریم، عید است. هر ثانیه ای که به حذف دشمن بشر نزدیک می شویم، عید است. عید همان لبخند خداست که باید در خنده های کودکان یتیم جویا شویم. عید همان مطالبه حق برای هر مظلوم در هر نقطه جهان است. و عید فطر، عید بازگشت به فطرت است، به عدالت، به توحید، به لبخند هر انسان، به خدای احد کریم. @pooyanevisi
🔳 چشم من محو ضریحی که نمی دیدم شد... @pooyanevisi
🔻دلسوزان رومینایی و تأخیر تمدنی غرب https://b2n.ir/126546 http://sobhe-no.ir/newspaper/944/5 http://serajonline.com/News/OnlineNewsItem/16 انتشار یافته در روزنامه های صبح نو و سراج، و سایت بولتن نیوز
هرگاه در آغاز جمله فعل بازدارنده آورده شود، باید در پایان آن از فعل مثبت استفاده کرد. افعال بازدارنده: اجتناب کردن، خودداری کردن، منع کردن، دوری کردن و... ❌استاد ما اجتناب می‌کرد که او را نبیند. ✅استاد ما خودداری می‌کرد که او را ببیند. 📚@academyvirayesh
چرا ما خوشبخت نیستیم بابا؟
✍املای درست هر واژه کدام است؟ امپراطور یا امپراتور بلیط یا بلیت باطری یا باتری 🔺از‌آن‌جا‌که هر سه وام‌واژه‌هایی از زبان فرانسه‌اند، بهتر است با "ت" نوشته شوند. @pooyanevisi
‏خدای من چقدر ما تغییر نکردیم؟! @pooyanevisi
از شیعیان حقیقی ما باشید شهادت علیه السلام
لوح | یا فاطمةُ اشفعی لی فی الْجَنَّةِ ولادت حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها دختر گرامی امام موسی کاظم علیه السلام (۱۷۳ ق) مبارک باد.
📕«نکته‌های ویرایش» 🖍سرشناسه صلح جو، علی‌، 1323 مشخصات نشر تهران: نشر مرکز، 1387. مشخصات ظاهری ده، 213 ص. ✅💯کتاب بسیار عالی که توصیه می کنم حتما آن را تهیه مطالعه بکنید @myganj @pooyanevisi
🔆برای امروز، روز خبرنگار تا امروز حالم خوب نبود، با دعای دوستان رو به بهبودی هستم... روز خبرنگار هست، هر ساله چند جمله ای به احترام قلم های عاشق می نویسم و تقدیم می کنم به همه همکاران نازنیم که سال ها کنارشان خبر آموختم. هر چند من هم تلاش کردم برگ سبز قلمدانم را تقدیم طلبه های خبرنگار کنم، امیدوارم مقبول افتاده باشد. بعد از این که از یک رسانه حوزوی قطع همکاری کردم تازه فهمیدم: خبرنگار مهم نیست در کدام دنیا زندگی می کند، دنیای خوب یا بد! عاقبت خبرنگار، تنهایی است تنهایی... شاید تاوان صدای حق همین است و بس. و اما چند توصیه برای فعالیت خبری در ایران به ویژه در حوزه علمیه ... خبرنگاری خوب است که همیشه به حق تصریح کند خبرنگاری خوب است که همیشه پای درد مردم ابراز همدردی کند خبرنگاری خوب است که بر لبخند جامعه بیافزاید خبرنگاری خوب است که برای هر مسئول کم شعور، اظهار ناخرسندی کند خبرنگاری خوب است که در کنار همکاری با سازمانش، به باندبازی و رفیق بازی دست رد بزند خبرنگاری خوب است که کلمه و خبر و گزارش بشود آب و دانه اش خبرنگاری خوب است که با عینک حقیقت یابی اول خودش را بینا کند خبرنگاری خوب است که ابتدا در برابر کلک و زیاده خواهی و ادعای نوشتن و دانستن بایستد یعنی به اندازه قابلیت خودش دست به قلم ببرد به اندازه جسارتش و ظرفیتش بلندگوی افشا و حق خواهی را به دست گیرد. خبرنگاری خوب است که مسیر پیشرفت را برای خبرنگاران آزاد دیگر نبندد؛ دست بگیرد، دست بگیرد! خبرنگاری خوب است که تحریریه برایش میدان آزمون اخلاق باشد خبرنگاری خوب است که «دنیای خبر» را پوشش کارهای دیگر قرار ندهد. به امید خبرهای خوب از خبرنگاران خوب سرزمینم. علی اسفندیار. قم مقدس. روز شهادت شهید صارمی/ 99 @pooyanevisi
الحمد الله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه امیر المومنین عید سعید ولایت بر شما مبارک باد 🌸🌸🌸🌸
👈 شناخت «قید»ها دست و قلم شما را در نوشتن بازتر می کند و روان تر. 💥 قید زمان: مانند روز، شب، صبح، عصر، امروز، امشب، دیروز، فردا، امسال، پارسال، سال آینده، پیوسته، گاهی، به‎ندرت، ناگاه، چند دقیقه، روزهای بعد؛ 💥 قید مکان: این‎جا، آن‎جا، همه‌جا، هر‎جا، جلو، روی، بالا، پایین، زیر؛ 💥 قید مقدار: مانند بیش، کم، بسیار، کمی کم‎وبیش، خیلی، بس، بسی، بیش‎‌تر، کم‎‌تر، اندکی، قدری، این‎قدر، آن‎قدر، فراوانی، زیاد، کاملاً، تماماً، تااندازه‌ای، به‎اندازه، تا حدودی، به حدی؛ 💥 قید کیفیت(چگونگی): مانند خوب، بد، زشت، زیبا، راست، درست، کج، آهسته، یواش‎یواش، خیرخواهانه؛ 💥 قید حالت: مانند خوشحال،شاد، غمگین، ملول، مضطرب، پریشان، پریشان‎حال، اندوهگین، متأسف، غمزده، اندوهناک، دست‎به‎سینه، دست‎به‎عصا، سربه‎زیر، وحشت‎زده، رنگ‎پریده، ایستاده، نشسته، خوابیده، خواب‎آلود، گریان، لرزان، فریادزنان، قدم‎زنان؛ 💥 قید تمنا: مانند کاش، کاشکی، ای‎کاش، انشاءالله، لطفاً، به‌ امید خدا؛ 💥 قید تأسف: مانند متأسفانه، وای، آه، دردا، دریغا، دریغ و درد، واویلا، آخ، فریاد، افسوس؛ 💥 قید تعجب: مانند عجب، عجیب، وا، شگفتا، ای‎عجب، یاللعجب، وه، سبحان‎الله؛ 💥 قید تکرار:مانند باز، دیگر، بار دیگر، دوباره، دومرتبه، هی، باز هم، مجدداً؛ 💥 قید قصد: ترحّماً، تبرّکاً، تفنّناً، از روی تفنّن، محضةً لله، محض رضای خدا؛ 💥 قید تفسیر: مانند، به این معنی، یعنی، به‎عبارت دیگر، به‎زبان دیگر؛ 💥 قید ترتیب: مانند یک‎یک، دو دو، سه سه، یک به یک، دو به دو، دوتا دوتا، پیاپی، پی‎درپی؛ 💥قید پرسش: مانند: آیا، چرا، مگر، چه‌کسی، چه، کجا، هیچ، چگونه، چطور؛ 💥 قید استثنا: مانند مگر، به استثنای. 💥 قید نفی: مانند هرگز، به‌‎هیچ وجه، به‎هیچ رو، خیر، ابداً، اصلاً، هیچ؛ 💥 قید تصدیق و تأکید: مانند بلی، البته، حتماً، ‎راستی، به راستی، واقعاً، قطعاً، به‎طور حتم، الحق، به‎درستی، به‎یقین، هر آینه؛ 💥 قید تردید: مانند شاید، احتمالاً، محتملاً، گویا، به‎گمانم؛ 💥 قید تشبیه: مانند گویی، گفتی، پنداری، مثل، مانند، همچون؛ 💥 قید علت: مانند ازاین‎رو، به این جهت، لهذا، به‎ این دلیل، زین‌سبب، زیرا، زیراکه، چه؛ 💥 قید انحصار: مانند فقط، بس، منحصراً؛ 💥 قید تبرّی و ادب: مانند العیاذ بالله، دور از تصور شما، دور از رو، دور از جناب، ‌دور از مجلس، نعوذبالله، خدانکرده، بلانسبت؛ 💥 قید اختصار: مانند فی‎الجمله، باری، القصّه، الغرض، خلاصه. ✍🌿برگرفته از : دستور زبان فارسی دکتر انوری🌿 @pooyanevisi
«ســــــه دقــــــیقــه در قـــــــیـامــــت» را بخوانید و یک ماجرای واقعی از آن سو، از آن چیزی که پیش روی ماست، از کرده ها و ناکرده ها... خودمان را برای روز جواب آماده کنیم برای ریزترین کار و حرکت و اقدامی که گمان نمی کنیم، سرنوشت ساز باشد. پ. ن: البته این کتاب می توانست با نثری بهتر به مخاطب ارائه شود، خام فروشی معارف و تجربه های معنوی، بی تردید حیف است حیف. @pooyanevisi
💠 ملداش دنبال یک فرصت بودم تا رمان «ملداش» را بخوانم؛ اثر دوست نازنینم آقا مهدی کرد فیروزجایی... از وقتی که این کتاب سرلیست کتاب های مورد علاقه ام قرار گرفت، تلاش کردم در شبکه های اجتماعی و صفحات اینستاگرام، نظر و نقد کارشناسان و علاقه مندان را درباره یکی از جدیدترین آثار فیروزجایی بدانم؛ با نظرات خوشحال کننده، راهگشا و جذاب، بیشتر ترغیب شدم تا «ملداش» را لااقل در کتابخانه ام تجربه کنم. ملداش، همان روحانی جوانی است که برای ماه مبارک رمضان وارد روستایی می شود و با حضورش ماجراهای جدید برای مردم خلق می شود، از چالش پاسخ به شبهات گرفته تا بیماری همسرش و تا آشنایی با فضای تبلیغی و ترس از تجربه اولین ها در تبلیغ مثل خواندن نماز میت؛ مهدی فیروزجایی به خوبی از پس روایت زندگی تبلیغی این روحانی جوان برآمده، به درستی فضای روستا و ادبیات و فرهنگ آن را ترسیم کرده است و این اتفاق جای تبریک دارد به حوزه علمیه و نویسندگان حوزوی؛ البته اگر قدر بدانیم. دهه اخیر را می توان دهه طلوع رمان نویسان حوزوی در عرصه ادبیات حوزه برشمرد و البته فراتر از رمان نویسی، خوشبختانه دهه به میدان آمدن جدی و بانشاط حوزوی ها در خلق آثار ادبی را شاهد بودیم؛ اما آنچه «ملداش» به ما نشان داد، فصل جدیدتری از روش رمان نویسی دینی و حوزوی بوده است، نویسنده در دل روایت های روستا و روحانی و حل مسائل فقهی، از قم و سیاست های فرهنگی و تبلیغی و همچنین مشکلات دنیای طلبگی غافل نبود. پ. ن: با این که طلبه هستم، اول فکر کردم ملداش به سبب اضافه وزن، زانودرد دارد، و از تکرار این درد در بخش های گوناگون رمان حساس شده بودم؛ که نویسنده راز این درد را برملا می کند؛ پله های زیاد منزل مسکونی در قم و نداشتن آسانسور. در حقیقت یاد زندگی خودم افتادم، تجربه ای که نه فقط من، بسیاری از طلاب با این درد دست و پنجه نرم می کنند، ساخت مجتمع های مسکونی بدون آسانسور... که حمل دبه های آب شیرین و رفت و آمدهای مکرر برای درس و مباحثه را باید بر آن افزود، اینها چیزی از زانو و سلامتی برای اهالی علم دین نمی گذارد. فاجعه‌بارتر این که برخی همسران طلاب به خاطر همین پله ها، دوران بارداری پرمخاطره ای داشته و تا پای سقط فرزند درد کشیده اند. روایت های زندگی طلبگی اگر دست نویسنده ای حرفه ای، منصف و متعهد باشد، بی تردید شاهد اصلاح نگاه جامعه به عرصه دین و دینداری و روحانیت خواهیم بود. برای دوست ارجمندم آقا مهدی فیروزجایی آرزوی موفقیت دارم. ✍️علی اسفندیار @howzavian