🕐 خرسهای طعمدار
(جهانزیست چهارم و آخر)
همه خرسها دوستداشتنیاند، چوب محبتشان خوردنی است، مثل آقامعلمهای دوران دبستان، مثل آقای ناظم که چوبشان «جمعه به مکتب آورد طفل گریز پای را». چقدر دلم برایشان تنگ است، چقدر برای بزرگشدنمان زحمت میکشیدند، چقدر هنرمندانه و بیرحمانه، به تنبلی و کرختی ما حمله میکردند. برای همین است که پس از سالها و در دوران میانسالی و کهنخرسی هنوز خانهی پدربزرگ را دوست داریم، حیاط عموها و داییها را دوست داریم، رواقِسرِ خالهها و عمهها از ذهن پاک نخواهد شد، کوچهی آقای ناظم میشود میراث فرهنگ و وحشت مقدس ما. نیمکتها یکی است؛ اما داستانهای دبستان و ادبستان سیال است، هر قصهای در این میان دلبستگیها آورده، آموزشها داده، فلکها کرده است تا فلک بچرخد و نام و نان به صورت مساوی و نامساوی سهم ما شود تا هر کدام در اضلاع خود بجنگیم و بگُنجیم. استاد نویسندگیام که یادش افزون باد در روحم. روزی در حالی که پیپ میکشید، میگفت: «روزگار از چوب زمان و زمین، تعداد بیشماری نیمکت برای همه آدمهای ساکن زمین ساخته است. غصه نخور بچه! هر کسی روی نیمکتش جا میگیرد.» دیگراستادم که مرا فلسفه میآموخت، دلیل زندگیاش این بود: «ما نظرکردههای روزگاریم. مفاهیم و مصادیق تنازع بقاء و تزاحم منافع، بزرگترین سوء تفاهم تاریخی است که انسان را بیچاره کرده است.» گاهی از نیمکتم خیز برمیدارم و به احترام هر آن کس که آموخت مرا، قیام میکنم دست به سینه در برابر خشمهای مقدس.
پایان
#رحیل
#جستار
#پویانویسی
@pooyanevisi
.
💎 نسخه دیجیتال کتاب «کجای این بندم» در دسترس علاقهمندان به ادبیات و نثر کوتاه قرار گرفته است.
🔗 نشانی دریافت در سایت طاقچه:
https://taaghche.com/book/196403/%DA%A9%D8%AC%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%DB%8C%D9%86-%D8%A8%D9%86%D8%AF%D9%85
✍️ معرفی کتاب کجای این بندم...
کتاب کجای این بندم... نوشتهٔ علی اسفندیار است. انتشارات عهد مانا این مجموعه یادداشت یا دلنوشته را منتشر کرده است.
🖌درباره کتاب کجای این بندم...
کتاب کجای این بندم... حاوی یک مجموعه یادداشت کوتاه است که درمورد موضوعات گوناگون و به قلم علی اسفندیار نوشته شده است. عنوان برخی از این یادداشتها عبارت است از «آدمها، تصمیمها»، «صدایت را بنویس»، «همدست طوفان»، «بهانهای برای گرمشدن»، «برای دوستان بارانی» و «ژستهای مردانه». ۱۰۰ قطعه یادداشت یا دلنوشته را در این اثر میخوانید. گفته شده است که دلنوشتهٔ ادبی حاصل تکگوییهای ذهن نویسنده است و اغلب از قواعد نثر پیروی میکند. این گونهٔ ادبی اگر موزون باشد، حاصل چینش اتفاقی کلمات است. دلنوشته اصول و مبانی از پیش تعیینشدهای ندارد و تقریباً میتوان گفت نویسنده با نوشتن کلماتی برآمده از امیال و آرزوهایش سروکار دارد. از این جهت، کلمات از دل بر میآیند و بازتاب احساس صادقانه و اندیشهٔ معمولی نویسنده هستند.
#کوتاه_نوشت
#پویانویسی
@pooyanevisi
هدایت شده از قلمدار (سعید احمدی)
خرسهای طعمدار
👇
نویسندگی خلاق یعنی نوشتهی چهار قسمتی خرسهای طعمدار در کانال پویانویسی علی اسفندیار
نگاهی متفاوت به جهانزیست انسانی؛ بهویژه مردها.
کسانی که قلم و بیان برایشان اولویت دارد لابد پی اینجور نوشتهها میگردند.
🌱🐻❄️🐼🌱
پویانویسی
خرسهای طعمدار 👇 نویسندگی خلاق یعنی نوشتهی چهار قسمتی خرسهای طعمدار در کانال پویانویسی علی اسفند
.
هماره از کنارش خوشهی کلمات میچینم، گاهی هم درد ادبیات و فرهنگ! سعید احمدی را میگویم... کنار ماجراهای حوزوی ایستاده است، عشایر و فرصتهای تبلیغی بیمثلش را میشناسد و باز میگردد قم، فراز و نشیب طلبگی را از سر میگذراند.
قلمدارش را به مثابه تنفسهای واقعی یک نویسنده قلمداد کنید؛ اینجا👇
https://eitaa.com/ghalamdar
#قدردانم
🔔فراخوان دوره زمستانه مدرسه رسانهای دختران 🔔
#بهترینِ_خودت_باش
📌سرفصلها:
🔹دشمن شناسی
🔸نقد انیمیشن
🔹آشنایی با سواد رسانه
🔸نقد بازی
🔹نقد فیلم
🔸مسئله شناسی
🔹مهارت های ارتباطی
🔸تاریخ انقلاب اسلامی
🔹عکاسی
🔸نقد رسانه شرقی
🔹نویسندگی خلاق
🔸کلیپ سازی
🔹هویت بصری
🔸داستان و نمایش خلاق
🔹هوش مصنوعی و سایبرنتیک
📆 زمان برگزاری:
۴بهمن تا ۲۵ اردیبهشت، عصر پنجشنبهها ساعت ۸تا ۱۲
💳هزینه شرکت در دوره با تخفیف ۶۰ درصدی:
۴۰۰ هزارتومان
⏳مهلت ثبت نام:
۲۰ دی تا ۳۰ دیماه ۱۴۰۳
📍مکان:
قم، بلوار بسیج، پلاک۲۴۵، موسسه فرهنگیرسانهای استاد فرجنژاد
#تنها_شعبه_رسمی_در_قم
⬅️ جهت کسب اطلاعات بیشتر از طریق آیدی @farajnejad_khaharan (واحد آموزش خواهران) در پیامرسان ایتا پاسخگوی شما هستیم و یا با شماره ۰۹۹۳۳۰۸۵۴۷۲ (ساعت ۱۰ الی ۱۴) تماس حاصل نمایید.
#دوره
#سواد_رسانه
#استاد_فرج_نژاد
🎓 مؤسسه فرهنگی رسانهای استاد فرجنژاد
📲 سایت|آپارات|اینستاگرام|ویراستی|ایتا
التیام حال امروزم با غزلی از سعدی رحمت الله علیه
.......................
🦋 او میکشد قلاب را...
ز اندازه بیرون تشنهام ساقی بیار آن آب را
اول مرا سیراب کن وآنگه بده اصحاب را
من نیز چشم از خواب خوش بر مینکردم پیش از این
روز فراق دوستان شبخوش بگفتم خواب را
مقدار یار همنفس چون من نداند هیچکس
ماهی که بر خشک اوفتد قیمت بداند آب را
وقتی در آبی تا میان، دستی و پایی میزدم
اکنون همان پنداشتم دریای بیپایاب را
امروز حالا غرقهام تا با کناری اوفتم
آنگه حکایت گویمت درد دل غرقاب را
«سعدی! چو جورش میبری نزدیک او دیگر مرو»
ای بیبصر! من میروم؟ او میکشد قلاب را
(بخشی از غزل)
#شعر
#دل_نگران
#پویانویسی
@pooyanevisi
.
▫️حوزوی مثل مسعود
✔️ برایش فقط گریه کردند
یکی مثل مسعود دیانی باید از میان ما پر بکشد تا بدانیم مسعود اگر در قاب اندیشهای تلویزیون جا میگرفت، مدیون نوشتنهای روزانهاش بود، مدیون کلمهسراییها و دقیقشدن بر نوسانهای زندگیاش بود.
مسعود اگر شبکیهاش را به نوشتن وا نمیداشت؛ سر از شبکهی چهار در نمیآورد و برای ما «سوره» نمیساخت.
نویسندگی، عقبهی بیان شفاهی و زندگی اجتماعی و یافتن معناها است.
مسأله را ساده نگیریم.
نویسنده از وقتی که رسالتش نوشتن میشود، دردمند میشود، تن به زندگی اجتماعی میدهد، بریده بریده صحبت نمیکند و در دام شعار و کلیگویی نمیافتد.
نویسنده برای ورود به عالم سیاست و اخلاق و هنر؛ اول با خودش کلنجار میرود؛ مثل مسعود!
او همزمان با ذوبشدن در دستان آتشین سرطان، همچنان مینوشت و مینوشت...
بسیاری از سیاستمداران فرهنگی و مدیران تبلیغی کشور در فقدانش تسلیت گفتند و آه کشیدند؛ اما هیچگاه به الهیات «مسعودشوندگی» پی نبردند و برای تکثیرش در حوزه علمیه، لحظهای درنگ نکردند!
به راستی «مسعود دیانی» از چه رو «مسعود» شده است و چگونه رنج و زندگی را به کلمه در میآورد که ما از آن عاجزیم!
او روی «روایت»، غیرت داشت؛ تمام!
✍️ علی اسفندیار
🔗بازنشر در خبرگزاری حوزه
https://hawzahnews.com/xdnwR
🔗بازنشر در پایگاه تحلیلی رحا مدیا
https://rahamedia.net/?p=8683
#مسعود_دیانی
#درد_نوشتن
#جهاد_روایت
💎@howzavian | نویسندگان حوزوی
🔺معتکفان؛ قربانی شگرد رسانهای «تجمع سه گربه»
👇 نوشتاری درباره مظلومیت و معصومیت نسل زد ایران در رسانههای مجوزدار از وزارت فرهنگ جمهوری اسلامی
#سانسور_حقیقت_و_واقعیت 👇
📌 معتکفان؛ قربانی شگرد رسانهای «تجمع سه گربه»
(تأملی بر معصومیت و مظلومیت نسل زد ایران )
♦️ اگر سه گربه در کنار سطل زبالهی یکی از کوچههای تهران تجمع کنند و میوو میووکنان بگویند: «چقد اینجا کثیفه، پیف پیف...»؛ رسانههای واداده و روشنفکرنما، دندان تیز میکنند برای استعفا یا برکناری یا ترور شخصیت شهردار تهران. پس از آن، تیترهای آبدار و جاندار با طعم «حیاتِ حیوانی» میسازند تا در پوشش آن سه گربهی معترض، مدیریت شهری را به زیر بکشند. حتی پچپچِ این سه گربه را تا انتخابات ملی و بعدش تا هیأت دولت، ضرب و تقسیم میکنند و ضریب میسازند. این شگردی رسانهای است که از دل و دماغ همین «گربهخوریها» درمیآید.
🔅حالا یک میلیون و 250 هزار نفر، ایرانِ 1403 را به اعتکاف آراستند و به آرامش و معنویت در هیاهوی سرمایهسالاری و مدرنیته، تن دادند. بازتاب نیافت؛ چون شگرد «سه گربه» اجازه نداده این جمعیت انبوه تیتر رسانههای خودکمبینهای ایرانی شود.
💎 چیزی از رویداد اعتکاف نگذشته؛ همین چند روز پیش، بیش از 8 هزار مسجد میزبان معتکفان بود؛ شگفت از دوربین ناجنسی که تجمع سه گربه را میبیند و تجمع فرزندان مرز پرگهر را هرگز!
🔸یک هفته هم نمیشود که به چشم دیدهایم 70 درصد معتکفان امسال ایران را جوانان و نوجوانان تشکیل دادند و با مسجدنشینی، میل معنویشان را عیان کردند. این جوانها کم هم نبودند، از یک قوم و قبیله هم نبودند تا به بهانه عدالت خبری، حضور معصومانهی آنها زیر تیغ سانسور ذبح شود.
🔺همین چند روز، چرا طوطیهایی به اصطلاح جامعهشناس روشنفکر ایرانی که رگ و پی جامعه ایران را روایت میکنند و کارشان در روزنامههای کثیرالانتشار، تکرار سیاهی و ناامیدی است، لالمانی پیشه کرده، و نگاه هیزشان را به پدیدههای آشکار و پنهان اجتماعی و حال خوب کشور، روانه نکردند.
🔻اینجاست که از کنش و ناکنشِ جریانهای غربگرا و سیاهنما میتوان انسان و انسانیتِ باب میلشان را کشف کرد؛ حق بدهید بترسیم که اینان برای آینده ایران و ایرانی چه رؤیای سهمگینی در سر دارند؟!
🔹چنین میشود که میگوییم بازار ذهنی غربلیسها، باغ وحش است؛ هر حیوانی را حمایت میکنند به جز انسان! هر هوایی را پمپاژ میکنند جز پاکی و پاکدامنی!
▫️این سکوت مرموزِ رسانههای کلیدی اصلاحات را آسان نباید گرفت. پادوهای رسانهایشان، تداوم اندیشه «دین افیون ملتها» را پی میگیرند و دست چدنی سکولاریسم را بر فرق ملتی اسلامی و اصیل میکوبند تا نمایی از افول دینداری را با انحراف افکار عمومی در سایهی مذاکره و آزادی و محیط زیست، به نمایش بگذارند.
🔹از این سو نیز رسانههای معنویتگرا و دلسوزِ آرمان ایرانی، خوشحالیشان را جز با انتشار چند عکس و آمار و کلیپ ابراز نکردهاند و در کنشها به لایههای عمیق جامعهشناختی و پدیدههای معنوی سرزمین نپرداختهاند؛ گویا بدنه نخبگانی_مذهبی بیدار نبودند.
🔺گویا ما هم سرگرم گربههای ذهنیمان هستیم و یا سردرگم از خوشحالی رویدادهای خوب، از اعتکاف، از جشنهای پرشور تکلیف، از اختراعات جوانان ایرانی، از دستاوردهای زندگی و پیشرفت.
♦️راستی کجای میدان روایت ایستادهایم؟! لااقل سکوت مرگسالاران را نقد و شگرد رسانهای «سه گربه» را پیش روی مرم افشا کنیم.
🖍علی اسفندیار
#اعتکاف
#سانسور_واقعیت
#سانسور_حقیقت
#پویانویسی
@pooyanevisi
#تیتر_یک
انتشار یادداشت «معتکفان؛ قربانی شگرد رسانه ای «تجمع سه گربه»
انتشار در خبرگزاری حوزه
https://hawzahnews.com/xdpyc
در روزنامه سراسری سراج
https://serajonline.com/?nid=1624&pid=1&type=0
#اعتکاف
#سانسور_واقعیت
#سانسور_حقیقت
#پویانویسی
@pooyanevisi
.
تحلیل محتوایی و ساختاری یک تیتر و عکس
🕓 ساعتِ تحریمساز، ساعت تحریمسوز؛ کدام؟!
همسانی تیتر و عکسِ روزنامه فرهیختگان در انعکاس بازدید رهبر انقلاب از دستاوردهای بخش خصوصی قابل بررسی است.
نقطه مرکزی تیتر و عکس با واژه «وقت» و عکس «ساعت» شکل گرفته است.
لایه دوم و شناختی این تصویر نیز؛ بازسازی اقتصاد با ساعتی است که در دست رهبر انقلاب قرار دارد.
کشور برای پیشرفت، نیاز به ساعتِ سنتی و دارای قدمت دارد؛ نه ساعتی که جهان غرب برای ما تنظیم کرده است.
ساعتِ غرب، ساعت توسعه است.
ساعتِ رهبر، ساعت پیشرفت است.
توسعهخواهان نگاه به خارج دارند، پیشرفتخواهان نگاه به داخل، نگاه به خودمان، نگاه به نان بازوی خودمان...
#تیترنویسی
#روزنامه_نگاری
🖌 علی اسفندیار
#پویانویسی
@pooyanevisi
✨ آمیختگی و آموختگی
من از سر اجبار نفس نمیکشم، اشتیاق به آموختن و آموختهشدن و آمیختهشدن با اشیای دور و برم، کشش زندگی ایجاد میکند. گاهی فکر میکنم اگر آدمها یک حولهی حمام را روی یکی از آن رگهای مهم مغز آویزان میکردند، وسواس کثیفشدن از سرشان میپرید. یا اینکه یک بسته گوشپاک کن بین نیم کره چپ و راست مغزشان جاسازی میکردند، گوششان بدهکار حرفهای ناشنیدهی دنیا میشد، به استقبال کلمههای جدید میرفت و دیگر درگیر زندگی اجباری نمیشد.
گمان میکنم باید طبقات پیکرمان را با اشیای مناسب بچینیم، باید خودمان را در محیط اجباری ایدهها قرار بدهیم؛ جز این، نفسکشیدن ما میشود جبر! آنگاه خودمان به خودمان حمله میکنیم و در سرزمین ناشناختهای، قبر خودمان را عمیق برش میزنیم، مثل برش زدن کیک تولد زنی که شوهرش دوستش ندارد، با حرص، شمعها خاموش میشود، کارد آشپزخانه هم با بیمیلی تمام کار کیک را با انگشتهای عصبانی زن تمام میکند و زن با ولع ساختگیاش، گلهای خامهای کیک را از کنار بغضها پایین میبرد و شب تولد پایان مییابد. تعجب نکنید؛ اداره و بازار و بورس و سیاستمان هم شبیه آن شب تولد طلاقهای عاطفی است، چه بسا آشفتهتر، فجیعتر و ساختگیتر!
من از محبتهای نمایشی نفرت دارم. از چهارده سالگی وقتی نشانههای بلوغ و ابلاغ، هوش و حواسم را پرت دنیای جدید کرده، تصمیم به نوشتن کردم، در هیجده سالگی بیشتر یاد گرفتم، امروز به این باور رسیدم که «تو تنها در آشوب کلمات پیدا میشوی و در ازدحام معانی، معنا».
من تدوینشدهی از چهارده تا چهل سالگی هستم، تا پنجاه میخواهم به اندازهی سیاره شیری از «جمله» تلنبار شوم، پس از آن خودم را به دست و دل عاشقها برسانم، بازنشر شوم و زیستن بیافرینم؛ چه باشم چه نباشم.
✍️ رحیل
#جستار
#روح_خلاق
#جستارنویسی
#پویانویسی
@pooyanevisi