📌 تراژدی ننوشتن
همه ما روزانه حرف میزنیم و پشت بندش، یا میخندیم، یا آزرده میشویم و یا سر در لاک سکوت و تأمل فرو میبریم؛ زبان ما فعال است، البته زبان شفاهی ما.
پرسش اینجاست، چرا به مقداری که حرف میزنیم، نمینویسیم؟
بارها درباره وضعیت کتاب و کتابخوانی شنیدهایم و خواندهایم. رسانهها از منفی بودن سرانه کتابخوانی گله میکنند، نخبگان و دلسوزان کتاب از سرنوشت فرهنگ و ادبیات مینالند.
پرسش اینجاست، چرا این تبوتابها، کارگر نمیافتد؟ چرا اخبار بازار کتاب، آشوب به جان ما نمیاندازد؟
برخی دردمندان فرهنگ کتابخوانی از گره گشودن این دردها میگویند، در حالی که از گرهیابی کمتر سخن شنیدهایم.
به دیدگاه نگارنده، گره اصلی نخواندن، ننوشتن است، جامعهای که لذت نوشتن را ننوشد، چگونه کتابها را سر بکشد؟!
جامعهای که زبان نوشتن ندارد و با قلم و کاغذ و تایپکردن قهر است، چگونه از آثار و موالید مکتوب دیگران کام بگیرد؟
شاید این مثال جالب باشد، پدری که دختر ندارد و وارد دنیای «دختردارها» نشده، چگونه درباره آن ربطها و دنیای پدر_دختری میتواند بگوید و بنویسد؟
زبان نوشتن، زبان فطرت است و با ساحت مهارت نویسندگی متفاوت! تا نوشتن همگانی نشود، خواندن همگانی نخواهد شد. تا خواندن همگانی نشود، مردم از نویسندگی گریزانند و فرهنگ و کتاب و مکتب ما هماره با کمبود نویسندگان تمامعیار روبهرو است.
اکنون میتوان ادعا کرد، بسیاری از ما مزه حرف زدن را چشیدهایم و مزه نوشتن را نه...
و عاقبت، آن میشود، کسانی که بیشتر حرف میزنند بر زندگی ما حاکم میشوند، نه کسانی که بیشتر مینویسند!
✍️ علی اسفندیار
#نویسندگی
#زبان_کتبی
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN