eitaa logo
گروه فرهنگی هنری پرسا
319 دنبال‌کننده
130 عکس
74 ویدیو
8 فایل
وجود سیال انسان، نیازمند دانستن و چشیدن است. اگر مجال تفکر به او ندهیم در همهمه‌ی شلوغ شهر، فرسوده می‌شود و در حسرت اندکی آب معرفت، جان می‌دهد. . . باید صدای طلب جان را شنید. . . ارتباط با ادمین👇 @porsa_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
کاش من هم با تو از کرمان عبوری داشتم کاش من هم جامه‌ء امداد یا چایی و قوری داشتم کاش من هم آش می‌پختم برای زائران کاش من هم در شکوه شهر سهمی داشتم کاش آن لحظه برگردد، کنارت جان دهم لحظه جان دادنت، روشن چراغی داشتم کاش شعر و شاهد و ساقی به یکباره مرا در خودش سرمی‌کشید و سُکر نابی داشتم ما که دلهای پر از دردی ز دوری داشتیم کاش با روی خوشت شهد و شرابی داشتم گاهگاهی سر به گلزارت زدی گلچین جمع ما شدی کاش در باغ تو من بویی که دیدی داشتم کاش امشب چادرم خاکی، رخم خونین و روحم شاد بود کاش مجرایی برای پرزدن از راه جاری داشتم کاش وقتی آمدی دستی به مجروحان کشی من مجال شستن پوتین خاکی داشتم کاش می‌شد وقت رفتن خستگی را بسپری من برای خستگی چشمی و جانی داشتم @porsa_andishe
گروه فرهنگی هنری پرسا
کاش من هم با تو از کرمان عبوری داشتم کاش من هم جامه‌ء امداد یا چایی و قوری داشتم کاش من هم آش می‌پخ
چه خوب شد که واژه‌ها به سوگ تو سروده شد چه خوب شد که اشکها به آسمان، نموده شد برای اهل لفظ این سروده خوش نیامده چه خوب شد غبار غم ز قلبها زدوده شد چه خوب شد که مدعی به واژه خرده‌ میگرفت و راه قلبهای کوچکی به آسمان گشوده شد دلم برای پرزدن کنار زائران تو بهانه می‌گرفت چه خوب شد که راه دیگری برای من گشوده شد سحر شد و سکوت شد و شهر غم شلوغ شد چه خوش مسیر دلبری برای شه گشوده شد سحرگاه ۱۶ دی ۱۴۰۲ @porsa_andishe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
طی مکان ببین و زمان در سلوک شعر کاین طفل یک شبه ره صد ساله می‌رود . . . آری ما سلوک جوانان و نوجوانان این دیار را دیدیم ما دیدیم که چگونه نوجوان ۱۲ _ ۱۳ ساله‌ای، هم اسرار جنگ را حفظ می‌کند هم اسرار آسمان را می‌داند. ما دیدیم آنچه را که انبیا قرنها در منزل به منزلِ رسالتشان انتظار آن را می‌کشیدند و حال که سیر ملت ما با مدد انفاس قدسی روح الله شتاب‌گرفته و بازار دلدادگی در میخانه شام و عراق و ایران و یمن رونق گرفته، کودکان و خردسالان ما نیز چون سکینه و علی اصغر حسین(ع) هنوز پای در جهان خاک نساییده و دل در گرو متاع قلیل آن نبسته، چشم به افق بلند آرمانهای جهانی اسلام دارند و کلمات سردار شهدای مقاومت را چون حدیثی شنیدنی به قلب و خاطر می‌سپرند و ادامه سلوکشان را در کنار نهرهای بهشتی لااله الاّ الله و بر سفره شهدا و امام شهدا طی می‌کنند. یا سبو یا خم می یا قدح باده کنند یک کف خاک در این میکده ضایع نشود . . . آری ما به راستی ملت شهادتیم و زن و مرد و خُرد و کلان ما مزار سردار شهیدشان را چون زیارتگاه‌های منسوب به خاندان پیامبر و بلکه با محبت و قوت بیشتر زیارت می‌کنند و هر سال نوحه‌ی حسرت همراه نشدن با او را از سرمی‌خوانند و از "سر" می‌خوانند. اگر هنوز کوردلانی هستند که کشته شدن را بهانه‌ی ترس ما می‌دانند بگذار در کوری خود بمانند، خفاش را با درک عظمت نور حقیقت چکار؟ از این پس مردم ما نه فقط برای زیارت شهید که به امید در آغوش کشیدن شهادت، زائر گلزار شهدا خواهند شد و زمزمه‌ی یالیتنی کنت معکم را به این نغمه، گره خواهند زد: مرگ اگر مرد است گو پیش من آی تا در آغوشش بگیرم تنگ تنگ @porsa_andishe
✅️ سنت‌های الهی در المیزان ♦️فصل سوم: سنت امداد 🗓چهارشنبه‌ها 🕓 ساعت ۱۵:۴۵ مکان: چهار راه وفایی، خیابان کاشانی میانی، سرکوچه شماره۸ (دهقانی)، بنیاد امیرقلی امینی طبقه دوم گروه فرهنگی هنری پرسا @porsa_andishe
♦️مثنوی خوانی 🗓چهارشنبه‌ها 🕓 ساعت ۱۸ مکان: چهار راه وفایی، خیابان کاشانی میانی، سرکوچه شماره۸ (دهقانی)، بنیاد امیرقلی امینی طبقه دوم گروه فرهنگی هنری پرسا @porsa_andishe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
برای مرد روزگار، روز مرد... امروز که از مرد سخن می‌گویند لحظه لحظه تو را در مقابل چشمانم تکرار می‌کنم تو روح زلال مردانگی هستی و قامت بلند ایستادگی تو مهربان بی‌ادعای ریزبین و نکته سنجی به دقایق دل آشنایی همان‌گونه که به تکنیک و ابزار و جنگ افزار چشمهایت فقط دشمن را خوب شکار نمی‌کند، دوست را هم خوب می‌شناسد فقط بغض و غیظ آشنای جان تو نیست تو مهر را و عشق را و دلدادگی را و دل سپردن را و دل بردن را و دل گرم کردن را به زیبایی می‌شناسی تو تنها قهرمان تنهای قله‌های سرد و بیابانهای جانسوز غربت نیستی، تو دشت‌های سرسبز وجد و عشق و وصل را هم به گامهای سترگت خوش می‌پیمایی و زلال چشمه‌های کوچک و بی‌نام شوق را خوش می‌شناسی به همان شدتی که محکمیِ عزم تو استخوان دشمن را خرد می‌کند، نرمش و مهربانی و دلجوییت، محبوبه تو را دیوانه خود می‌کند. صداقت زلال کودکانه نگاهت را جز چشمی که جمال وجودت را دیده، کشف نمی‌کند و از اخم و غلظت تو جز بیگانه‌ای که جان تو را نشناخته، به هراس نمی‌افتد. می‌توانی وسط میدان با حضور تمام نماز بخوانی و صدای زوزه خمپاره‌های شیطان را نشنوی می‌توانی با همان حضور، نرمی شاخه گلی را بر انگشتانت حس کنی و مراقب دل کودکی باشی که تو را مجسمه مردانگی می‌بیند. حمد خدایی را که خود را در مهر و قهر تو به ما نشان داد و با تو "انسان" برای ما دوباره معنا شد . ‌.‌ . @porsa_andishe
46.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هدیه ولادت مولا برای اهل دل برای اصفهان.... @porsa_andishe
جلسه پنجم زبان آوینی زبان سینما.mp3
48.27M
🎙صوت جلسه پنجم از سلسله جلسات «زبان آوینی، زبان سینما» 🔻می‌توان با زبان سینما یکی شد و در عین حال مرعوب آن نشد. 🔻فروش فیلم به مثابه پس خوراند سیستم است. اگر به اقتصاد سینما توجه نشود عملا سینما دارای یک زبان گویا برای گفت و گو با مخاطب خویش نیست. 🔻فضای تولید و نقد ایدئولوژیک فیلم، مانع حرکت در مسیر سینما می‌شود. 🔻ما اگر بخواهیم نسبتی با تکنولوژی پیدا کنیم و آن را به خدمت بگیریم، باید بتوانیم در فرهنگ و اخلاق بومی خود این ابزار را پیدا کنیم. 🔻آینده ما آینده ای است که پدیده هایی مثل سینما، با محور مقاومت نسبت تمدنی پیدا می‌کند و در این آینده سینما اصلا به یک پدیده دیگری تبدیل می‌شود. 📖 مطالعه کتاب آینه جادو جلد۳ مقاله "سینما،تکنولوژی و ساختار هویتی برای انسان نو" صفحه ۱۲۳ تا ۱۳۰ 📆 ۱۲ آذر ماه 🕌 آستانه قاب هشت 🆔 @ghabe_hasht
زبان آوینی زبان سینما _ جلسه 6.mp3
37.17M
🎙صوت جلسه ششم از سلسله جلسات «زبان آوینی، زبان سینما» 🔻راه دانش بنیان نه رد کردن تکنیک است نه پذیرفتن تقلیدی آن، بلکه فکر و سعی و خطای عملی برای بومی سازی است. 🔻پیدایش زبان نو در سینما فرا تر از سبک شخصی فیلمساز است. 🔻پدیده هایی مثل شهادت حاج قاسم و طوفان الاقصی جرقه هایی از یک زبان جدید اند. زیرا زبان و فهم گذشته توانایی توصیف این اتفاقات را ندارد و زبان دیگری برای توصیف می‌خواهد و همین، منجر به گشودن زبانی نو می‌شود. 📖 مطالعه کتاب آینه جادو جلد۳ مقاله "سینما،تکنولوژی و ساختار هویتی برای انسان نو" صفحه ۱۳۰ تا ۱۳۳ 📆 ۱۹ آذر ماه ١۴٠٢ 🕌 آستانه قاب هشت 🆔 @ghabe_hasht
. . . "مرد" تنها در گوشه‌ای از کوچه در سایه نشسته‌بود. جمع بچه‌هایی که در کوچه مشغول بازی بودند، با خنده و تمسخر از مقابلش گذشتند، تکرار می‌کردند دیوونه...دیوونه.... از بزرگترها یادگرفته‌بودند. شلوغی که گذشت یه دختر کوچولو یه ظرف کوچیک آب به "مرد" داد. روبروش روی زمین نشست و با حس ترحّم و تاسّف بهش گفت: - چرا این کار رو میکنی؟ - چه کاری؟ - چرا این ادعا رو میکنی؟ - چون هستم‌. - خب مسخره‌ات می‌کنند. - عب نداره. - چرا این حرفا رو میزنی؟ - از من خواسته شده. - چه فایده داره؟ - حتماً نتیجه می‌ده. - یعنی فک میکنی یه روزی این مردم تو رو باور می‌کنند؟ - هم اینا و هم خیلی مردم دیگه، از جاهایی که اسمشون رو بلد نیستی و در زمانهایی که هنوز نرسیده‌ - چی تو رو اینقدر آروم کرده؟ - همون که بهم پیغام داده - چرا اینقدر با مردم حوصله می‌کنی؟ - دوستشون دارم‌‌‌‌. - اینا که مسخره ات میکنند را دوست داری؟ - خیلی - چرا آخه؟ - نمیدونند وگرنه خودشون خوبن - دلت را به چی خوش می‌کنی؟ - به تک تک اونایی که یه روزی یه جایی، کمی از حرفای منو می‌فهمن - آخه تو که اونا را نمی‌بینی - چرا می‌بینیم، از همین الآن می‌بینم‌‌. دوستشون دارم، دوستم دارند و بخاطر من پای هم می‌ایستند. - منم بینشون هستم؟ - هستی... انگار شیرین ترین مژده دنیا را به دخترک داده‌بود. دوید رفت دنبال بازیش به امید روزی که "مرد" او را بین دوستانش دیده‌بود. کاش یه روزی بفهمه "مرد" چی میخواست بگه . . @porsa_andishe
عصر عاشورا است یک سپاه پیروز میدان شده و هرطور توانسته این پیروزی را به رخ کشیده سپاه دیگر کاملا شکست خورده جز مردی بیمار و تب‌دار و جمعی کودک یتیم و زنان بیوه و داغدیده کسی از سپاه حسین نمانده و چه کسی آن روز بیست میلیون زائر پیاده را برای زیارت آن سپاه شکست خورده می‌توانست تصور‌کند! نیمه خرداد نیمه شب، پیرمردی که فقط بر منبر فریاد وااسلاما سرداده و بی هیچ محافظ و ملاحظه‌ای در خانه نشسته، ربوده می‌شود و به بازداشت و تبعید می‌رود، در بیابانهای اطراف قم هیچ کس شاهد نیست که بر او چه خواهد گذشت و سرانجامش چه می‌شود هرچه هست، آنها که قدرت و سلطنت به دستشان بود با خاطری آسوده تهدید را برطرف کرده و دشمنی را حذف کرده‌اند دیگر کسی صدای او را نخواهد شنید و حتی داشتن و خواندن کتابهای او جرم می‌شود ۱۵ سال می‌گذرد، ققنوس از آتش سربرمی‌آورد و پیرمردی که هیچ بودجه و وزارتخانه و نهادی در خدمت او نیست، در نهایت متانت، طاغوت را به کوچ وامی‌دارد و به مرگ تحویل می‌دهد جوانی دیگر آن روزها مثل هزاران جوان دیگر در گوشه سلول یا غربت تبعید است نه از مال دنیا چیزی دارد نه شوکت و مکنت نگاهش که کنی و فریب ظاهرش را که بخوری جوان لاغراندام درس‌خوانی است ولی باورنمی‌کنی که روزی میلیونها نفر در میلیونها کیلومتر از زمین او را مقتدای خود می‌خوانند بدون اینکه او برای رسیدن به این جایگاه ماشه‌ای بچکاند، خونی را بریزد یا لشگری سامان دهد این فتوحات، فتوحات طولی است نه عرضی با جنود سماوی است نه ارضی با قدرت ایمان و یکی شدن اراده انسان با خداست امروز هم چنین ماجرایی برپاست ما وسط تاریخ ایستاده‌ایم @porsa_andishe
💠 با پیر میکده 🔷️سلسله جلسات گفتگو درباره کتاب "سلوک ذیل شخصیت امام خمینی (ره)" 🕓 دوشنبه‌ها ساعت ۱۶ 🟦 نشست نخست: ۲۳ بهمن ۱۴۰۲ 🔹️ ویژه خواهران متن کتاب 👈 کلیک کنید 🏰 مکان: خیابان کاشانی میانی، سرکوچه ۸، بنیاد امیرقلی امینی، طبقه دوم 🔵 موسسه فرهنگی هنری پرسا @porsa_andishe ادمین: porsa_admin@ 🆔️
💠 با پیر میکده 🔷️سلسله جلسات گفتگو درباره کتاب "سلوک ذیل شخصیت امام خمینی (ره)" 🕓 دوشنبه‌ها ساعت ۱۶ 🟦 نشست دوم: ۳۰ بهمن ۱۴۰۲ 🔹️ ویژه خواهران برای دریافت متن کتاب 👈 کلیک کنید 🏰 مکان: خیابان کاشانی میانی، سرکوچه ۸، بنیاد امیرقلی امینی، طبقه دوم 🔵 موسسه فرهنگی هنری پرسا @porsa_andishe ادمین: @porsa_admin
دروغ نگفته فریب نداده، از روز اول واضح و روشن گفته‌است: تو عشق اول من نیستی اما تو عاشق جوانمردیش شده‌ای آنقدر ستودنی و دوست داشتنی است که حتی اگر ده درصد از دلش، قلبش و محبتش را نثار تو کند خود را خوش‌بخت‌ترین زن جهان می‌دانی. هربار که از خانه می‌رود، می‌رود تا به عشق اولش بپردازد، نمی‌دانی بازمی‌گردد یا نه نمی‌دانی دیگر فرصت دیدار دوباره‌اش را داری یا او را برای خود خواهند برد. هربار دیر جواب می‌دهد، هربار دیر می‌آید، هربار چند روز از او بی‌خبر می‌مانی، یکبار او را از دست می‌دهی، تمام وجودت اشک می‌شود و از چشمهایت جاری می‌شود، تا اینکه او دوباره بیاید، خسته و فرسوده، همهء توانش را پای عشق اولش فدا کرده و خستگی‌هایش، چشمهای قرمز و خواب‌ندیده‌اش، تن خسته‌اش چند ساعتی مهمان خانه‌ات و چراغ قلبت می‌شود، آنقدر خسته است که پلک‌های ورم کرده‌ات را نمی‌بیند و تو آنقدر تشنه‌ دیداری که سراسر وجودت چشم می‌شود تا تماشایش کنی، شاید فردایی نباشد، شاید این آخرین باری است که به خانه برمی‌گردد. بالاخره روزی می‌رسد که به تو خبر می‌دهند، همسرت، عشقت، تمام دلخوشی زندگیت رفت که برای همیشه با عشق اولش بماند و در کنار دوستان قدیمی‌اش خوش بگذراند . . آن لحظه او ستودنی مرد جهانِ تو می‌شود، مردی که پای حرفش، عشقش و باورش ایستاد... و تمام جهان با همه‌ی وسعتش، قفس تنهایی توست، تنهاییِ بی‌پایانی که تا زنده‌ای تو را رهانمی‌کند، گاهی از دستش می‌رنجی که چطور توانست اینهمه عشق را، اینهمه وابستگی را نادیده بگیرد، چطور راضی شد تو را با اینهمه غربت تنها بگذارد، اگر عشق اول او، عشق اول تو هم باشد به او حق می‌دهی... تو هم شهید می‌شوی چون جانت با او رفت، او اکنون در لذت قرب و وصال است و تو در بی‌نهایت رنج، به صورت فرزندت که نگاه می‌کنی هم او را بیشتر می‌بینی هم نبودنش را بیشتر حس می‌کنی، تو مردی را برای زندگی انتخاب کردی که عشق اولش، دیگری بود، دلبری که اگر عاشقی را بپسندد و عاشقش شود، او را می‌کُشد، اما فرزندتان چه؟ او برای چنین انتخابی بسیار کوچک است، در دلت بیصدا به او می‌گویی: بی‌معرفت! رفیق نیمه راه! من به کنار، تنهایی سهم همیشگی زندگی من. برای فرزندت پدری کن تو آزادتر از آنی که نتوانی برای فرزندت پدری کنی... اما تو هر روز جراحت برمی‌داری، هر روز شهید می‌شوی و بالاخره پس از سالها سرکشیدن از شرنگ فراق، نوش داروی مرگ را سرمی‌کشی و شهید گمنامی می‌شوی که هیچ‌کس منتظر بازگشت او نیست... . به بهانه آسمانی شدنِ @porsa_andishe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«آرون بوشنل هستم، عضو فعال نیروی هوایی ایالات متحده و دیگر نمیخواهم در نسل کشی شریک باشم . من در آستانه انجام یک اقدام اعتراضی افراطی هستم، اما در مقایسه با آنچه که مردم در فلسطین به دست استعمارگران خود تجربه کرده‌اند، این به هیچ وجه افراطی نیست. این چیزی است که طبقه حاکم ما تصمیم گرفته است که عادی باشد.» آخرین جملات آرون بوشنل قبل از خودسوزی اعتراضی مقابل سفارت اسرائیل در واشنگتن دی‌سی . . . امروز جوانی که زندگی‌اش تامین بود، هر روز ارزش پول ملی‌اش پایین نمی‌آمد ظاهرا در کشوری توسعه یافته زندگی می‌کرد به دردناک‌ترین شکل ممکن خود را حذف کرد تا دیگر جزئی ولو کوچک از جنایتی بزرگ نباشد ‌ می‌توانست استعفا بدهد یا از ارتش فرارکند مدتی در جای دیگری از جهان زندگی کند اما نکرد شاید دلش نمی‌خواست در جهانی که کودک‌کشی و دیگر جناتها علیه بشریت و انسانیت عادی شده، نفس بکشد. درست روزهایی که برخی از همو‌طنان عزیزم نمی‌دانند معنای مشارکت سیاسی چیست؟ نمی‌دانند چشم دنیا به انها دوخته شده تا نظامی متقن و انسانی اما رها از ضعفها و دردهای جانسوز جهان توسعه یافته بیابد و برای جامعه خود از روی آن، نظام و حکومت بسازد، ما تردید داریم که رای بدهیم یا نه حقیقت منتظر اشخاص نیست، حتی معطل امتها نمی‌ماند اگر امتی ثابت کرد لیاقت آشکارکردن و محقق کردن حقیقت را ندارد، حقیقت از آن جامعه رخت برمی‌بندد، هجرت می‌کند و در مستعدترین امت رحل اقامت می‌افکند این ماییم که به اسلام و انقلاب اسلامی محتاجیم این ماییم که بدون نهضت خمینی ره پوچیم برای گامهایی که برای حقیقت برمیداریم منت‌پذیریم نه منت‌گذار @porsa_andishe
⚠️توجه 🚫 فیلم حاوی صحنه‌های آزاردهنده است. تماشای آن به افراد آسیب‌پذیر و بیماران قلبی توصیه نمی‌شود! 🚫
⚠️ برای طیف خاکستری! درسته که ما انسانها نه کاملا خوبیم نه کاملا بد ما آمیخته‌ای از ضعف‌ها و قوتهاییم ما خاکستری‌های تیره و روشنیم شاید بتوان انسان‌کامل را نهایت روشنی و مبدا شُرور را نهایت تاریکی دانست ولی ما خاکستری‌های تیره و روشنیم اما وقتی حق و باطل صف‌آرایی می‌کنند وقتی باطل نمی‌گوید من راه خودم را می‌روم هرکس خواست مرا دنبال‌کند، وقتی حق در طول تاریخ از هابیل گرفته تا علی(ع) و فرزندانش همیشه از طرف جبهه باطل در فشار و آزار بوده‌اند تا همین ملت ما که بعد از انقلاب فقط می‌خواست آقای خودش باشد و کشورش را بسازد، همیشه قدرتهایی که فریاد "هل من مزید"شان بالاست، دست از سرش برنداشتند، نمی‌توانیم محدوده‌ای خاکستری میان حق و باطل پیداکنیم و بی‌خیال جدال همیشگی تاریخ نانی بر سفره بگذاریم و سری به سلامت ببریم اگر پای حق نایستیم، باطل تا افسار برمانیندازد و زین بر گردمان نگذارد و ما را در بهترین حالت استر خود نکند، دست از سرِ ما برنمی‌دارد. اگر از ما بدخاطره باشد و سالهای گذشته ما و پدرانمان خوب سواری نداده‌باشیم، روند دشمن مُثله کردن اسبهای چموش است یا باید شیر باشیم و از غُرّش ما در لانه بخزد یا سواری دهیم یا فکرکنیم جایی خاکستری هست که می‌شود سنت لایتغیر الهی را دور زد که نیست. مهمتر از اینکه خاکستری ما روشن است یا تیره، این است که در مقابل چه کسی و در کنار چه کسی ایستاده‌ایم نمازشب خوان‌های سپاه عمرسعد و هرکس تا آخر تاریخ شنید و راضی شد از نگاه رحمت خدا محروم است و آنها که خیلی هم خاکستری‌های روشنی نبودند، چون در جای درستی ایستادند، حسرت عاشقان شدند؛ یا لیتنا کنا معهم @porsa_andishe
سلوک ذیل شخصیت امام.mp3
11.42M
نگاه من به انقلاب چیست؟ نهادی خدمت‌رسان که باید انتظارات اقشار مختلف را برآورده کند؟ پدیده‌ای سیاسی_اقتصادی_فرهنگی که روزی رخ داده و روزی رنگ باخته؟ یا آغاز پایان تجربه شکست خورده‌ی لیبرال دموکراسی و طلوع منظری نو برای "بشریت"؟ من کجای تاریخ ایستاده‌ام؟ سر میز نشسته‌ام تا خدمات دریافت کنم، یا شانه خالی نکرده و خود را آجری هرچند کوچک از بنای تاریخی جدید قرارداده‌ام؟ @porsa_andishe
💠 با پیر میکده 🔷️سلسله جلسات گفتگو درباره کتاب "سلوک ذیل شخصیت امام خمینی (ره)" 🕓 دوشنبه‌ها ساعت ۱۶ 🟦 نشست سوم: ۱۴ اسفند ۱۴۰۲ 🔹️ ویژه خواهران 🏰 مکان: خیابان کاشانی میانی، سرکوچه ۸، بنیاد امیرقلی امینی، طبقه دوم 🔵 موسسه فرهنگی هنری پرسا @porsa_andishe ادمین: porsa_admin@ 🆔️
فراق یار نه آن میکند که بتوان گفت... به وقت ۱:۲۰ بامداد شب دلتنگی
🔷 ماجرای ایران سلسله نشست‌های 🔸 تاریخ ایران از ظهور اسلام تا کنون🔸 ✅ فصل دوم: عصر صفویه با حضور دکتر مصطفی مرتضوی 📆 پنجشنبه ۱۷ اسفند ماه ۱۴۰۲ 🕒 ۹ تا ۱۱ 🕌 مکان: خیابان نشاط، کوی عندلیب، خانه مشروطیت اصفهان برای هماهنگی حضور به 🆔@porsa_admin پیام دهید @porsa_andishe
💠 با پیر میکده 🔷️سلسله جلسات گفتگو درباره کتاب "سلوک ذیل شخصیت امام خمینی (ره)" 🕓 دوشنبه‌ها ساعت ۱۶ 🟦 نشست چهارم: ۲۱ اسفند ۱۴۰۲ 🔹️ ویژه خواهران 🏰 مکان: خیابان کاشانی میانی، سرکوچه ۸، بنیاد امیرقلی امینی، طبقه دوم 🔵 موسسه فرهنگی هنری پرسا @porsa_andishe ادمین: @porsa_admin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✔️ آقازاده سلام آقای آقازاده ایام بیماری امام که بود، رادیوهای بیگانه تحلیل ارائه می‌کردند که بعد از رحلت امام در ایران جنگ قدرت شکل می‌گیرد؛ فرزند امام و چند شخصیت شاخص سیاسی بر سر رهبری ستیز و رقابت خواهند کرد اما مثل خیلی دیگر از پیش‌بینی‌هایشان، درست درنیامد آنقدر از عظمت روح امام در شما جاری شده بود و آنچنان از سخت‌ترین امتحان شهرت و قدرت، آبرومندانه عبور کردید که بیشتر دشمن مبهوت بزرگواری شما شد. گاهی افراد خوبند یا اهل گذشت، اما به گونه‌ای که خوبی و گذشتشان را به رخ می‌کشند یا به چشم می‌آید اما عظمت شما آنقدر لطیف و بی‌ادعا بود که حتی به چشم هم نیامد، به خصوص به چشم دوستان! برخی گمان می‌کنند شما اهل سلوک نبوده‌اید ما که از استاد و سلوک و از هرانچه بین شما و امام و شما و خدا گذشت بیخبریم اما همین چند دقیقه همین دو زانو و بی عبا و بی‌ادعا و سر به زیر در مقابل ولی فقیه زانو زدن، گواه وصال شما در سلوک به مقاماتی است که بسیاری به گردش هم نمی‌رسند سالک واصل بودن که لزوما به داشتن طی الارض و طی السماء و چشم برزخی نیست طی القدرة از همه‌ی آنها سخت‌تر است، آنهم نه برای کسی که از هرم قدرت دور است، برای کسی که مماس با راس هرم است. چقدر بیصدا سالک بودید! چقدر زیبا ولایت را درک کردید! به بهانه ۲۵ اسفند سالگرد رحلت @porsa_andishe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دور شدم از این و آن، با خودم آشنا شدم آینه در حجاز بود، عاشق مصطفی شدم سرمه نمی برم به چین، قند و شکر نمی خرم نقره و زر نخواستم، صاحب کیمیا شدم بار شتر گذاشتم، وقف تو هرچه داشتم دانهء عشق کاشتم، در قفست رها شدم با تو جرس به هر نفس، مصرع عاشقانه ایست با تو پر از قصیده ام، با تو غزل سرا شدم ای که ملول می‌شوی از نفس فرشته‌ها باور من نمی شود، همنفس خدا شدم سفرهء دل برای من، باز کن آیه ای بخوان حرف بزن که مَحرمِ زمزمهء حرا شدم قطرهء من فرات شد، ذرّه ام آفتاب شد پیش تو سیّدالبشر، سیّدة النّسا شدم پشت سرت من و علی، قامت عشق بسته ایم تو همه مقتدا شدی، من همه اقتدا شدم من به تو دست یاعلی داده ام از صمیم دل مرگ جدام کرده است از تو اگر جدا شدم لحظه آخرین غزل، ترس ندارم از اجل پیرهن تو در بغل، با تو دوباره «ما» شدم @porsa_andishe