eitaa logo
« پُرسانــــــــــــــ پُرسانــــــــــــــ » «...ن‌...»
28 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
992 ویدیو
20 فایل
بسم‌الله الرحمن‌الرحیم انا اعطیناک #الکوثر فصل لربک #وانحر ان شانئک هو #الابتر قرآن،حدیث،دعا،احکام،متن،شعر،و... (جهان، انقلاب اسلامی، ولایت فقیه) پُرسان‌پُرسان تا آسمان
مشاهده در ایتا
دانلود
به نام الله هیچ می‌دانید الآن چگونه بدبینی‏‌ای در روشنفکران جهان نسبت به آینده بشریت پیدا شده است و هیچ می‌دانید این با مقیاس علل و عوامل ظاهری، بجاست؟ ما مسلمانها قدر این نعمت را نمی‌دانیم که الآن مثل مردم صد سال پیش می‌گوییم زندگی بشر مثلًا پانصد سال دیگر، هزار سال دیگر هم هست و شاید صدهزار سال دیگر هم باشد پیش خودمان می‌گوییم دلیلی ندارد که نباشد، دلیلی ندارد که بشریت منقرض بشود اما امروز عده‌ای از به اصطلاح روشن‌فکران دنیا؛ از جمله راسل در کتاب معتقدند که بشریت، دوران خودش را تمام کرده و وقت انقراضش فرا رسیده است!!! یکی از کسانی که چنین بدبینی‏‌ای نسبت به آینده بشر دارد است!!! او می‌گوید: به احتمال قوی، بشر با یک مهارت شگرفی خودش را بکلی نابود می‌کند، چون از نظر تولید نیروهای مخرب به جایی رسیده که قدرت از میان بردن بشریت را پیدا کرده است در گذشته چنین چیزی نبود در گذشته خطرناک‌ترین مردم، محبوب‌ترین افراد اگر بزرگترین قدرتهای وقت را هم داشت، چکار می‌توانست بکند؟ مثلاً صدهزار یا پنجاه هزار نفر آدم را می‌کشت می‌گفتند: سبحان الله! ببینید حَجّاج بن یوسف سی هزار آدم را کشت! بیش از این نمی‌توانست بکشد تمدن آن عصر بیش از این اجازه نمی‌داد مگر با شمشیر و با نیروی جلّاد که آی گردن این را بزن، آی شکم آن را سفره کن، چقدر آدم را می‌شود کشت؟ آدم بیست سال هم که حکومت کند، روزی سه چهار نفر را هم بکشد از سی هزار تا که دیگر بیشتر نمی‌شود یا آن سزار، امپراتور خونخوار روم، حداکثری که می‌توانست جنایت کند چه بود؟ جانی بالفطره هم باشد، می‌رود روی بلندی می‌آیستد و می‌گوید این شهر را آتش بزنید شهر را آتش می‌‏زنند شهر گُر می‌گیرد و او لذت می‌برد ولی آیا می‌تواند دنیا را آتش بزند؟ اَبداً ... تازه شهری که آن وقت آتش می‌‏زدند اصلًا مگر می‌شد به اندازه تهران باشد؟ اَبداً ... وسایل آن روز اجازه نمی‌داد شهری به این وسعت و عظمت مثل تهران و شهرهای بزرگ‌تر، مولود تمدن جدید هستند ولی امروز تمدن بشریت به جایی رسیده که اگر یک سزار پیدا بشود، یک قدرت درجه اول دنیا پیدا بشود که یک جنون آنی به کلّه‌اش بزند، تمام بشریت از بین رفته است صدر اعظم آلمان گفت: اگر جنگ سوم جهانی رخ بدهد، دیگر غالب و مغلوبی وجود نخواهد داشت تا حالا در جنگ یکی غالب بود و دیگری مغلوب، ولی اگر جنگ جهانی دیگری میان قدرتهای درجه اول جهان صورت بگیرد غالب و مغلوبی وجود نخواهد داشت، یعنی غالب و مغلوب هر دو از میان می‌روند واقعاً بر اساس شرایط ظاهری، حق با کیست؟ حق با بدبین‏‌هاست اگر حساب کنیم که دنیا براستی روی انبار باروت است، از انبار باروت هم خطرناک‌تر،(دیگر باروت یعنی‌چه؟ صد درجه بالاتر از انبار باروت) و از میان رفتنش با فشاردادن چند دکمه میسر است، حق با آنهایی است که به آینده دنیا بدبین‌‏اند راستی هم روی علل ظاهری هیچ دلیل ندارد که بدبین نباشیم، باید هم بدبین باشیم نباید امیدوار باشیم که بچه‌های ما یک عمر طبیعی و عادی بکنند و بچه‌های خودشان را ببینند امروزه می‌بینیم بشر به کره ماه می‌رود با خود فکر می‌کنیم که کم کم آنجا سکونت می‌کند و اگر جنونی به کلّه‌اش بزند، از آنجا زمین را منهدم می‌کند تنها یک چیز است و آن الهامی است که ما از دین می‌گیریم‏ ، می‌گوییم البته در گذشته برای بشریت به مقیاس‌های کوچک قبیله‏‌ای و کشوری و مقیاس‌های کمی بزرگتر (اقلیمی) از این خطرات پیش آمده؛ ولی جهان را صاحبی باشد نام؛ خداوند به یک وسیله آن را حفظ کرده است وقتی هم که خطر به مقیاس جهانی به وجود آید، باز لطف الهی از عالم گرفته نمی‌شود چه حرف خوبی می‌زند ؛ می‌گوید: آکنده است از و با هم؛ نوابغشان هم مجنونند، نبوغهای توأم با جنون دارند آینده روشن از نظر دین‏ از نظر منطق دین، از نظر الَّذینَ یؤْمِنونَ بِالْغَیبِ‏، از نظر منطق خبرهایی که از طریق دین گرفته‌ایم نه از روی اصول ظاهر، می‌گوییم خیالمان از این جهت که بشریت بکلی نیست و نابود بشود راحت است هرچه در گذشته بوده است مقدمه‌ای بوده برای آنچه که در آینده پیش می‌آید ما آینده‌‏ای پیش رو داریم که در آن به تعبیر اسلام عقل‌ها کامل می‌شود حدیث دارد که خداوند؛ (نمی‌گوید ) در آن دوره دست لطف خودش را بر سر بندگان می‌گذارد، حَتّی‏ کمُلَتْ عُقولُهُمْ‏ و بشر عقل خودش را باز می‌یابد و دیگر این بی‌عقلی‌ها را خود به خود نمی‌کند می‌فرماید: در آن دوره عمرها طولانی‌‏تر و بهداشت مردم کاملتر می‌شود، امنیت به طور کامل برقرار می‌گردد تَصْطَلِحُ فی مُلْکهِ السِّباعُ‏ درندگان با یکدیگر صلح می‌کنند - ص ۲۲۳ الی ۲۲۵