eitaa logo
« پُرسانــــــــــــــ پُرسانــــــــــــــ » «...ن‌...»
28 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
992 ویدیو
20 فایل
بسم‌الله الرحمن‌الرحیم انا اعطیناک #الکوثر فصل لربک #وانحر ان شانئک هو #الابتر قرآن،حدیث،دعا،احکام،متن،شعر،و... (جهان، انقلاب اسلامی، ولایت فقیه) پُرسان‌پُرسان تا آسمان
مشاهده در ایتا
دانلود
بالاخره از هدایت قوم مایوس شد و فهمید که دیگر کسی نمی‌آورد و حتی ممکن است مومنین نیز سست بشوند و بلغزند بنابراین به خدای خود شکایت کرد ،مردم را نفرین کرد و فرمود: پروردگارا احدی از مشرکین را بر روی زمین باقی مگذار اگر ایشان را باقی گذاری بندگانت را گمراه می‌کنند و جز ستمکار، از ایشان زاییده نمی‌شود نازل شد و گفت: تمام این قوم هلاک می‌شوند اما تو یک کشتی بساز تا وقتی آب از زمین می‌جوشد و باران از آسمان می‌بارد، در هنگام تو و کسانی که ایمان آورده‌اند در کشتی می‌نشینید و نجات می‌یابید و دیگران به هلاکت می‌رسند خداوند نیز زن‌ها را به مدت ۴۰ سال عقیم کرد تا فرزندی به دنیا نیاورند و در هنگام طوفان هیچ کودک معصومی در میان کفار وجود نداشته باشد همه کفار بزرگسال و دارای عقل و شعور بودند و حجت الهی بر آنان تمام شده بود به دستور جبرئیل حضرت هسته های خرما را در زمین کاشت، وقتی از آنها درخت‌های نخل روییدند و رُشد کردند و میوه آوردند دوباره هسته‌های آنها را کاشت در این مدت مشرکان نوح را مسخره می‌کردند اما بالاخره آن حضرت با راهنمایی جبرئیل و با کمک پسرهایش سام و حام در مدت دو سال یک کشتی ساخت چون حضرت نوح اولین چوب را برداشت جبرئیل گفت: به نام صلی‌الله‌علیه و آله و چون دومین چوب را برداشت جبرئیل گفت: به نام علیه‌السلام و چون چوب سوم را برداشت، جبرئیل گفت: به نام علیه‌السلام به همین ترتیب جبرئیل نام مبارک ۱۴ معصوم را ذکر نمود حضرت نوح وقتی اولین میخ را کوبید ناگهان نوری ظاهر شد نوح پرسید این چیست؟ جبرئیل گفت: نور حضرت‌محمد صلی‌الله‌علیه و آله است این اتفاق ۱۳ بار دیگر تکرار شد و نور چهارده معصوم طالع گردید مشرکین وقتی سازی نوح را در خشکی می‌دیدند به تمسخر می‌گفتند: در سال کم آبی و در بیابان کشتی می‌سازی؟! آیا میخواهی به آسمان بروی و... حضرت نوح این تمسخرها را تحمل میکرد و سخنی نمی‌گفت... وقتی مشرکین متوجه شدند که استهزای آنها اثری در اراده حضرت نوح ندارد نقشه دیگری کشیدند آنها شب ها حمله می‌کردند و آنچه را حضرت نوح ساخته بود خراب می‌کردند حضرت نوح به خداوند شکایت کرد و خداوند سگی را مامور نگهداری از کشتی کرد جوری که دیگر مشرکان نتوانند به کشتی آسیب برسانند وقتی کار ساختن کشتی به پایان رسید حضرت نوح تمام مومنین و یک جفت از تمام جانداران روی زمین را سوار کشتی کرد آنگاه به پسرش کنعان که از مشرکان بود فرمود: با ما سوار شو و از کافرین نباش وگرنه غرق می‌شوی کنعان پاسخ داد: اگر سیل بیاید من به بالای کوه میروم و جریان آب به من نمی‌رسد حضرت نوح فرمود: امروز هیچ قدرتی نمی‌تواند جلوی عذاب الهی را بگیرد هیچکس جان سالم به در نمی‌برد مگر کسی که خداوند به او رحم کند بالاخره باران شروع شد و به زودی سیل به راه افتاد تمام زمین را آب فرا گرفت و را به حرکت درآورد کنعان به بالای کوهی پناهنده شد، آب بالا و بالاتر رفت و به زانوی پسر رسید حضرت نوح دلش سوخت و عرض کرد: خدایا او پسر من است و وعده تو حق است، خداوندا وعده کردی که من را نجات دهی خداوند در پاسخ به او فرمود: این پسر از تو نیست، او دارای کرداری ناشایست است تو را اندرز می‌دهم که نادان نباشی آن گاه موجی آمد و پسر را غرق کرد بازهم بالا و بالاتر رفت و ۸۰ متر از مرتفع ترین کوه های زمین گذشت پس از چهل شبانه روز به فرمان خداوند باران قطع شد و فرو نشست کشتی نوح بر فراز کوه جودی قرار گرفت و مسافرین آن سالم از کشتی پیاده شدند صفحه ۲ از ۲ صفحه