بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
ﺑﻪ ﻧﺎم ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﺨﺸﻨﺪﻩی ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ
وَاذْكُرْ عَبْدَنَا أَيُّوبَ إِذْ نَادَىٰ رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطَانُ بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ
ﻭ ﺑﻨﺪﻩی ﻣﺎ ﺍﻳّﻮﺏ ﺭﺍ ﻳﺎﺩ ﻛﻦ، ﺁﻥ ﮔﺎﻩ ﻛﻪ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺵ ﺭﺍ ﻧﺪﺍ ﺩﺍﺩ:
[ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ!] ﺷﻴﻄﺎﻥ ﻣﺮﺍ ﺑﻪ ﺭﻧﺞ ﻭ ﻋﺬﺍﺏ ﺍﻓﻜﻨﺪﻩ ﺍﺳﺖ!
ارْكُضْ بِرِجْلِكَ هَٰذَا مُغْتَسَلٌ بَارِدٌ وَشَرَابٌ
[ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺘﻴﻢ:]
ﭘﺎی ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺯﻣﻴﻦ ﺑﺰﻥ [ﺗﺎ ﺍﺯ ﺯﻳﺮ ﭘﺎی ﺗﻮ ﭼﺸﻤﻪ ﺍی ﺟﺎﺭی ﻛﻨﻴﻢ]
ﺍﻳﻦ ﭼﺸﻤﻪی ﺁبی ﺧﻨﮏ ﺑﺮﺍی ﺷﺴﺘﺸﻮ ﻭ ﻧﻮﺷﻴﺪﻥ ﺍﺳﺖ
تفسیر:
چنانکه در روایات آمده است:
حضرت ایوب دارای اموال و فرزندان و امکانات بسیار بود و همواره خدا را سپاس میگفت
شیطان به خداوند عرضه داشت که اگر ایوب را شاکر میبینی به خاطر نعمت فراوانی است که به او دادهای، اگر این نعمت ها از او گرفته شود او بندهی شکرگزا ی نخواهد بود
خداوند به شیطان اجازه داد بر دنیای ایوب مسلط شود
او ابتدا اموال و گوسفندان و زراعتهای ایوب را دچار آفت و بلا کرد اما تاثیری در ایوب نگذاشت
سپس بر بدن ایوب سلطه یافت و او چنان بیمار شد که از شدت درد و رنجوری اسیر بستر گردید
اما با این حال از مقام شکر او چیزی کم نشد
چون ایوب از این امتحان سخت الهی به خوبی پیروز برآمد، خداوند دوباره نعمتهای خود را به او بازگرداند و سلامت جسمش را بازیافت
_ در این سوره، داستان دو پیامبر الهی مطرح شده است:
یکی حضرت سلیمان که بالاترین قدرت و امکانات را داشت
دیگری حضرت ایوب که سخت ترین تلخیها را چشید
قرآن هر دو پیامبر را با عبارت نعمالعبد ستایش میکند
زیرا رفاه و رنج، نتوانست آنها را از مدار بندگی خدا خارج سازد
محسن قراءتی
ترجمه و تفسیر #قرآن کریم - صفحه ۴۵۵ #سوره_ص آیات ۴١ و ۴٢
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
ﺑﻪ ﻧﺎم ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﺨﺸﻨﺪﻩی ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ
قَالَ فَالْحَقُّ وَالْحَقَّ أَقُولُ
[ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ] ﻓﺮﻣﻮﺩ:
ﺑﻪ ﺣﻖّ ﺳﻮﮔﻨﺪ، ﻭ ﺣﻖّ میﮔﻮﻳﻢ
لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنكَ وَمِمَّن تَبِعَكَ مِنْهُمْ أَجْمَعِينَ
ﻛﻪ ﺩﻭﺯﺥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺗﻮ، ﻭ ﺗﻤﺎم ﻛﺴﺎنی ﻛﻪ ﺍﺯ ﺗﻮ ﭘﻴﺮﻭی ﻛﻨﻨﺪ، ﭘﺮ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﻛﺮﺩ
قُلْ مَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُتَكَلِّفِينَ
[ﺍی ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ! ﺑﻪ ﻣﺮﺩم] ﺑﮕﻮ:
ﻣﻦ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺑﺮﺍﻯ ﺭﺳﺎﻟﺘﻢ ﭘﺎﺩﺍشی نمیﻃﻠﺒﻢ، ﻭ ﺍﺯ ﻛﺴﺎنی ﻧﻴﺴﺘﻢ ﻛﻪ ﭼﻴﺰی ﺭﺍ ﺍﺯ ﻧﺰﺩ ﺧﻮﺩ میﺳﺎﺯﻧﺪ [ﻭ ﺍﺩّﻋﺎی ﺑﺎﻃﻞ ﺩﺍﺭﻧﺪ]
إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِّلْعَالَمِينَ
ﺍﻳﻦ [ﻗﺮﺁﻥ] ﺗﺬﻛﺮ ﻭ ﭘﻨﺪی ﺑﺮﺍی ﺟﻬﺎﻧﻴﺎﻥ ﺍﺳﺖ
وَلَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حِينٍ
ﻭ بی ﺗﺮﺩﻳﺪ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﺪّﺗﻲ ﺧﺒﺮ [ﺩﺭﺳﺘﻰ ﺁﻳﺎﺕ ﻭ ﻭﻋﺪﻩ ﻫﺎی ] ﺁﻥ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻫﻴﺪ ﺩﺍﻧﺴﺖ
تفسیر:
رابطه میان گوینده و گفتار چهار نوع است:
الف _ هم گوینده بر باطل است، هم سخن باطل است
ب _ گوینده بر باطل است، ولی سخن حقی میگوید
ج _ گوینده بر حق است ولی حرفش باطل است
د _ هم گوینده برحق است و هم کلام او حق است
_ رسالت قرآن جهانی و فراملیتی است:
ذِكْرٌ لِّلْعَالَمِينَ
_ قرآن کتاب بیداری و هوشیاری است
_ انسان بدون قرآن در معرض انواع غفلت ها و نسیان هاست:
هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِّلْعَالَمِينَ
_ بشر در آینده از اخبار مهم قرآن ( پیرامون تحقق وعدهها و پیروزی متقین) آگاه خواهد شد:
وَلَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حِينٍ
محسن قراءتی
ترجمه و تفسیر #قرآن کریم، صفحه ۴۵٨، #سوره_ص، آیه ٨۴ تا ٨٨
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
ﺑﻪ ﻧﺎم ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﺨﺸﻨﺪﻩی ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ
قَالَ فَالْحَقُّ وَالْحَقَّ أَقُولُ
[ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ] ﻓﺮﻣﻮﺩ:
ﺑﻪ ﺣﻖّ ﺳﻮﮔﻨﺪ، ﻭ ﺣﻖّ میﮔﻮﻳﻢ
لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنكَ وَمِمَّن تَبِعَكَ مِنْهُمْ أَجْمَعِينَ
ﻛﻪ ﺩﻭﺯﺥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺗﻮ، ﻭ ﺗﻤﺎم ﻛﺴﺎنی ﻛﻪ ﺍﺯ ﺗﻮ ﭘﻴﺮﻭی ﻛﻨﻨﺪ، ﭘﺮ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﻛﺮﺩ
قُلْ مَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُتَكَلِّفِينَ
[ﺍی ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ! ﺑﻪ ﻣﺮﺩم] ﺑﮕﻮ:
ﻣﻦ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺑﺮﺍﻯ ﺭﺳﺎﻟﺘﻢ ﭘﺎﺩﺍشی نمیﻃﻠﺒﻢ، ﻭ ﺍﺯ ﻛﺴﺎنی ﻧﻴﺴﺘﻢ ﻛﻪ ﭼﻴﺰی ﺭﺍ ﺍﺯ ﻧﺰﺩ ﺧﻮﺩ میﺳﺎﺯﻧﺪ [ﻭ ﺍﺩّﻋﺎی ﺑﺎﻃﻞ ﺩﺍﺭﻧﺪ]
إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِّلْعَالَمِينَ
ﺍﻳﻦ [ﻗﺮﺁﻥ] ﺗﺬﻛﺮ ﻭ ﭘﻨﺪی ﺑﺮﺍی ﺟﻬﺎﻧﻴﺎﻥ ﺍﺳﺖ
وَلَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حِينٍ
ﻭ بی ﺗﺮﺩﻳﺪ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﺪّﺗﻲ ﺧﺒﺮ [ﺩﺭﺳﺘﻰ ﺁﻳﺎﺕ ﻭ ﻭﻋﺪﻩ ﻫﺎی ] ﺁﻥ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻫﻴﺪ ﺩﺍﻧﺴﺖ
تفسیر:
رابطه میان گوینده و گفتار چهار نوع است:
الف _ هم گوینده بر باطل است، هم سخن باطل است
ب _ گوینده بر باطل است، ولی سخن حقی میگوید
ج _ گوینده بر حق است ولی حرفش باطل است
د _ هم گوینده برحق است و هم کلام او حق است
_ رسالت قرآن جهانی و فراملیتی است:
ذِكْرٌ لِّلْعَالَمِينَ
_ قرآن کتاب بیداری و هوشیاری است
_ انسان بدون قرآن در معرض انواع غفلت ها و نسیان هاست:
هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِّلْعَالَمِينَ
_ بشر در آینده از اخبار مهم قرآن ( پیرامون تحقق وعدهها و پیروزی متقین) آگاه خواهد شد:
وَلَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حِينٍ
محسن قراءتی
ترجمه و تفسیر #قرآن کریم، صفحه ۴۵٨، #سوره_ص، آیه ٨۴ تا ٨٨
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
ﺑﻪ ﻧﺎم ﺧﺪﺍی ﺧﻮﺏِ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ
إِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي خَالِقٌ بَشَرًا مِّن طِينٍ
ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﻓﺮﺷﺘﮕﺎﻥ ﻓﺮﻣﻮﺩ:
ﺩﺍﺭم ﺑﺸﺮی میﺁﻓﺮﻳﻨﻢ ﺍﺯ ﮔِﻞ
فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ
ﻭﻗﺘﻲ ﺧﻠﻘﺘﺶ ﺭﺍ ﻛﺎﻣﻞ ﻛﺮﺩم ﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺟﺎﻥ ﺩﺍﺩم، ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮﺵ ﺑﻪ ﺳﺠﺪﻩ ﺑﻴﻔﺘﻴﺪ
فَسَجَدَ الْمَلَائِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ
ﻫﻤﮥ ﻓﺮﺷﺘﮕﺎﻥ بیﺍﺳﺘﺜﻨﺎ ﺳﺠﺪﻩ ﻛﺮﺩﻧﺪ؛
إِلَّا إِبْلِيسَ اسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ
ﺟﺰ ﺍﺑﻠﻴﺲ ﻛﻪ #ﺗﻜﺒﺮ ﻛﺮﺩ ﻭ #ﺳﺠﺪﻩ ﻧﻜﺮﺩ ﺍﺻﻠﺎً ﺍﻭ ؛
{ﭼﺸﻤﺶ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺭﻭی ﺣﻘﺎﻳﻖ ﺑﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ!}
قَالَ يَا إِبْلِيسُ مَا مَنَعَكَ أَن تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِيَدَيَّ أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنتَ مِنَ الْعَالِينَ
ﺧﺪﺍ ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﺮﺳﻴﺪ:
ﺍﺑﻠﻴﺲ!
ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻣﻮﺟﻮﺩی ﻛﻪ ﺑﺎ ﺩﺳﺘﺎﻥ ﺧﻮﺩم ﺁﻓﺮﻳﺪﻩﺍم، ﭼﻪ ﻣﺎﻧﻊ ﺷﺪ ﺳﺠﺪﻩ ﻛﻨﻲ؟!
ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﺩﺳﺖﺑﺎﻟﺎ ﮔﺮفتی ﻳﺎ ﻭﺍﻗﻌﺎً ﺑﻠﻨﺪﻣﺮﺗﺒﻪ ﺑﻮﺩی؟!
قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِّنْهُ خَلَقْتَنِي مِن نَّارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِينٍ
ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ:
#ﻣﻦ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺑﻬﺘﺮم:
ﻣﺮﺍ ﺍﺯ ﺁﺗﺶ ﺁﻓﺮﻳﺪﻩﺍی ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﺯ ﮔِﻞ!
قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّكَ رَجِيمٌ
ﻓﺮﻣﻮﺩ:
ﺣﺎﻟﺎ ﻛﻪ ﺍﻳﻦﻃﻮﺭ ﺷﺪ، ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻣﻮﻗﻌﻴﺖ ﺍﺧﺮﺍجی!
ﭼﻮﻥﻛﻪ ﺗﻮ ﺭﺍﻧﺪﻩﺷﺪﻩﺍی
وَإِنَّ عَلَيْكَ لَعْنَتِي إِلَىٰ يَوْمِ الدِّينِ
ﻭ ﺗﺎ ﺭﻭﺯ #ﻗﻴﺎﻣﺖ،
ﻣُﺪﺍم ﻣﺸﻤﻮﻝ #ﻟﻌﻨﺖِ منی
قَالَ رَبِّ فَأَنظِرْنِي إِلَىٰ يَوْمِ يُبْعَثُونَ
ﮔﻔﺖ:
ﺧﺪﺍﻳﺎ، ﺗﺎ ﺭﻭﺯی ﻛﻪ ﻣَﺮﺩم ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺯﻧﺪﻩ میﺷﻮﻧﺪ، ﻣُﻬﻠﺘﻢ ﺑﺪﻩ
قَالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنظَرِينَ
ﻓﺮﻣﻮﺩ:
ﺑﻪ ﺗﻮ #ﻣﻬﻠﺖ میﺩﻫﻢ،
إِلَىٰ يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ
ﻧﻪ ﺗﺎ ﺭﻭﺯ ﻗﻴﺎﻣﺖ؛
ﺑﻠﻜﻪ ﺗﺎ ﺭﻭﺯی ﻛﻪ ﺯﻣﺎﻧﺶ ﺭﺍ ﻣﻦ میﺩﺍﻧﻢ ﻭ ﺑﺲ
قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ
ﮔﻔﺖ:
ﺑﻪ ﺟﺎﻩ ﻭ ﺟﻠﺎﻟﺖ ﻗﺴﻢ ﻛﻪ همگیﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺭﺍﻩ ﺑﻪﺩﺭ ﻣﻲﻛﻨﻢ،
إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ
ﻣﮕﺮ #ﺑﻨﺪﮔﺎﻥ_ﻧﺎﺑﺖ ﺭﺍ
قَالَ فَالْحَقُّ وَالْحَقَّ أَقُولُ
ﻓﺮﻣﻮﺩ:
ﻗﺴﻢ ﺑﻪ #ﺣﻖ ﻭ #ﺣﻘﻴﻘﺖ ﺭﺍ میﮔﻮﻳﻢ:
لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنكَ وَمِمَّن تَبِعَكَ مِنْهُمْ أَجْمَعِينَ
#ﺟﻬﻨﻢ ﺭﺍ ﭘﺮ میﻛﻨﻢ ﺍﺯ ﺗﻮ ﻭ ﻫﻤﮥ ﺍﻧﺴﺎﻥﻫﺎیی ﻛﻪ #ﺩﻧﺒﺎﻟﻪﺭﻭَﺕ ﺑﺎﺷﻨﺪ
#قرآن #سوره_ص - آیات ۷۱ الی ۸۵
تکبر و سجده نکردن و...
ادامه👆🏻
شفیعیکدکنی گفته بود در سرتاسر شعر عرفانی ایران، معادل غزل نامدگان و رفتگان پیدا نمیشود
حال ببینیم چرا کسی مثل شفیعی چنین ادعای بزرگی(آنهم راجع به ابتهاج، که پسزمینة روشنِ چپگرایی دارد)میکند؟
نامدگان و رفتگان، از دو کرانۀ زمان
سوی تو میدوند هان، ای تو همیشه در میان
#نامدگان یعنی نسلهایآینده،
و #رفتگان یعنی نسلهایگذشته
و خداوند در میانه گذشتگان و آیندگان، مرکزیت و مرجعیت دارد
و همه چیز به او برمیگردد
و او همیشه هست
کسانی که به دنیا نیامده و کسانی که از دنیا رفتهاند، همه به سوی او میآیند که همیشه زنده و در میانه است!
خداوند مربوط به گذشته و آینده نیست و همیشه در زمان و در هر حال جاری و ساری است
إِلَى اللّهِ مَرْجِعُكُمْ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ #قرآن #سوره_هود - آیه ۴
در چمنِ تو میچَرد آهوی دَشت آسمان
گِرد سرِ تو میپرد بازِ سپید کهکشان
آهوی دشت آسمان، خورشید است که در آسمان چَرا میکند
بازِ سپید کَهکَشان نیز ماه یا کهکشان راه شیری است که همیشه گِرد سرِ شاه میچرخد و بر سر شاه و ساعد شاه عالم، یعنی خدا مینشیند
هر چه به گِرد خویشتن، مینگرم درین چمن
آینۀ ضمیر من، جز تو نمیدهد نشان
در این چمن رنگارنگ عالم، در هر چیز که پیرامون خود مینگرم، هیچ جز تو نمیبینم و در آینه ذهن من چیزی جز تو نیست
چنان که #باباطاهر میگفت:
به صحرا بِنگَرم، صحرا تِه وینم
به دریا بنگرم، دریا ته وینم
بهر جا بنگرم کوه و در و دشت،
نشانِ رویِ زیبای تِه وینم
چرا خود را پس پرده پنهان کردهای و نشان نمیدهی!
ای گل بوستانسرا، از پسِ پردهها درآ
بوی تو میکِشد مرا وقت سحر به بوستان
تو گل بوستانی که عطرت را حس میکنم ولی خودت را نمیبینم
من به دلالتِ بوی تو به بوستان عالم پا مینهم و به عشق دیدار تو به گلستان میآیم و سحرگاهان را با مناجات با تو آغاز میکنم
ای که نهان نِشستهای، باغ درونِ هستهای
هسته فروشکستهای، کاین همه باغ شد روان
مگر نه این که باغ از هستهها میروید؟ تو آن هسته مرموز و پنهان کائنات هستی که باغ عالم از تو پدید آمدهاست
آری! همهی این باغ ها و زیبایی ها؛
هستهای و بذری دارد که پنهان است و آن تویی
مست نیازِ من شدی ، پردهی ناز پس زدی
از دل خود بر آمدی، آمدنِ تو شد جهان
برای پاسخ دادن به نیاز معشوق یعنی امثال من بود که خود را در جهان جلوه گر کردی و بدین ترتیب جهان به وجود آمد؛
من به درگاه تو نیاز آوردم و تو آن کسی هستی که همه چیز داری الّا نیاز
تو به هوای این هدیه که به درگاهت آوردم، یعنی به هوای نیاز، پرده ناز را پس زدی و حاصل این پرده برداشتن، ایجاد عالم بود
این بیت و بیت قبلی، دقیقا تفسیر حدیث #کنز_مخفی است که طبق آن خدا گنجی مخفی بود که میخواست او را ببینند
پس عالم و آدم را به وجود آورد تا دیده شود:
کُنْتُ کَنزا مَخفّیا فَاَحبَبْتَ اَن اُعْرَف فَخَلَقْتُ الخلَقَ لاِعرَف:
من گنجی پنهان بودم، دوست داشتم كه شناخته شوم، پس خلق را آفريدم تا شناخته شوم
آه که میزند برون، از سر و سینه موجِ خون
من چه کنم که از درون، دست تو میکشد کمان
کمان توست که از درون من بر سر و سینهام مینشیند و من در مقابل تو چاره ای ندارم:
از سر و سینه من موج خون بیرون میزند و من حال خود را نمیفهمم
من در قبضه تو ام و از خود اختیاری ندارم
تویی که کمان وجود مرا میکشی
این بیت دقیقاً تفسیر آیه؛
وَما رَمَيتَ إِذ رَمَيتَ
#سوره_انفال - آیه ۱۷
است که در این آیه خداوند میفرماید:
تو نبودی که تیر پرتاب کردی بلکه من بودم که کمان را کشیدم
پیش وجودت از عدم، زنده و مرده را چه غم؟
کز نفس تو دم به دم، میشنویم بوی جان
با وجود تو، زنده و مرده از عدم و مردن، غم و باکی ندارند
زیرا که تو با نفخه خود، هر دم جانی دیگر در عالم و آدم میدمی
نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي #سوره_ص - ۷۲
تو که باشی کسی از مردن هراس ندارد و غمگین نمیشود که بودنت یعنی جان یعنی زندگی!
پیش تو، جامه در برم، نعره زند که بَر دَرَم
آمدمت که بنگرم، گریه نمیدهد امان
جامهای که در تن من است، به من میگوید مرا پاره کن!
میخواهم او را ببینم که به عشق دیدارش آمدهام ولی گریه شوق مانع دیدن تو میشود
آیا با این اوصاف به #شفیعیکدکنی حق نمیدهیم که این غزلسایه، از عارفانه ترین و کم نظیرترین غزلهای زبان فارسی است❓
و در سرتاسر شعرعرفانیایران، معادلِ این #غزل یافت نمیشود
و این غزلِ "سایه"( هوشنگ ابتهاج )
بهترین شعری است که در توحید سروده شده است
بازنوشت وتلفیقیازمتن،
محمدامینمروتی
https://eitaa.com/porsaan_porsaan
صفحه ۲ از ۲ صفحه