eitaa logo
.《 پُرسان‌پُرسان 》.الکوثر. 🇮🇷.🇵🇸.🇾🇪
32 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
809 ویدیو
19 فایل
اللهم‌صلی‌علی‌محمدوآل‌محمدوعجل‌فرجهم #الکوثر بسم‌الله الرحمن‌الرحیم انا اعطیناک الکوثر فصل لربک وانحر ان شانئک هو الابتر قرآن،حدیث،دعا،احکام،متن،شعر،و... (جهان اسلام، انقلاب ایران، ولایت فقیه) استفاده از مطالب‌کانال به‌هرشکل بلامانع‌است
مشاهده در ایتا
دانلود
🚩 به نام الله را به‌ خلق کرده‌اند! یک نفر به ثروت خودش ارزش می‌دهد و به جای آنکه ثروتش در بانکها ذخیره باشد، آن را در یک راه خیر مصرف می‌کند که هر یک ریالش با مقیاس معنا بیش از صدها هزار ریال ارزش داشته باشد؛ ثروت خود را به صورت یک مؤسسه عامّ‌المنفعه مفید فرهنگی، مذهبی و اخلاقی درمی‌آورد و با این عمل به آن ارزش می‌دهد دیگری به فکر خودش ارزش می‌دهد؛ به خودش زحمت می‌دهد و یک کتاب مفید و اثر علمی به وجود می‌آورد دیگری به ذوق فنی خودش ارزش می‌دهد و صنعتی را در اختیار بشر قرار می‌دهد دیگری به خودش ارزش می‌دهد؛ در خون خودش را فدا می‌کند ؟ شاید خیال کنید علما یا مخترعین و مکتشفین و ثروتمندان بیشتر به بشر خدمت کرده‌اند؛ خیر، هیچ کس به اندازه به بشریت خدمت نکرده است چون آنها هستند که راه را برای دیگران باز می‌کنند و برای بشر را به هدیه می‌آورند آنها هستند که برای بشر به وجود می‌آورند که دانشمند به کار دانش خود مشغول باشد مخترع با خیال راحت به کار اختراع خودش مشغول باشد تاجر تجارت کند محصل درس بخواند و هر کسی کار خودش را انجام بدهد اوست که محیط [مناسب] را برای دیگران به وجود می‌آورد آنها مثل چراغ و مثل برق است؛ اگر چراغ یا برق نباشد ما و شما چکار می‌توانیم انجام دهیم؟ - ج ۱ ص ۳۲ ⚑ ⚑ ⚑ ╱◥█◣╱◥█◣╱◥█◣
🚩 به نام الله را به‌ خلق کرده‌اند! یک نفر به ثروت خودش ارزش می‌دهد و به جای آنکه ثروتش در بانکها ذخیره باشد، آن را در یک راه خیر مصرف می‌کند که هر یک ریالش با مقیاس معنا بیش از صدها هزار ریال ارزش داشته باشد؛ ثروت خود را به صورت یک مؤسسه عامّ‌المنفعه مفید فرهنگی، مذهبی و اخلاقی درمی‌آورد و با این عمل به آن ارزش می‌دهد دیگری به فکر خودش ارزش می‌دهد؛ به خودش زحمت می‌دهد و یک کتاب مفید و اثر علمی به وجود می‌آورد دیگری به ذوق فنی خودش ارزش می‌دهد و صنعتی را در اختیار بشر قرار می‌دهد دیگری به خودش ارزش می‌دهد؛ در خون خودش را فدا می‌کند ؟ شاید خیال کنید علما یا مخترعین و مکتشفین و ثروتمندان بیشتر به بشر خدمت کرده‌اند؛ خیر، هیچ کس به اندازه به بشریت خدمت نکرده است چون آنها هستند که راه را برای دیگران باز می‌کنند و برای بشر را به هدیه می‌آورند آنها هستند که برای بشر به وجود می‌آورند که دانشمند به کار دانش خود مشغول باشد مخترع با خیال راحت به کار اختراع خودش مشغول باشد تاجر تجارت کند محصل درس بخواند و هر کسی کار خودش را انجام بدهد اوست که محیط [مناسب] را برای دیگران به وجود می‌آورد آنها مثل چراغ و مثل برق است؛ اگر چراغ یا برق نباشد ما و شما چکار می‌توانیم انجام دهیم؟ - ج ۱ ص ۳۲ ⚑ ⚑ ⚑ ╱◥█◣╱◥█◣╱◥█◣
✨ به نام الله می‌دانید چیست؟ انسان وقتی غذا می‌خورد، لای دندانهایش یک چیزهایی مثلًا یک تکه گوشتی باقی می‌ماند که با خلال آن را درمی‌آورد همان‌را لُماظَه می‌گویند یزید و مُلک یزید و دنیا و مافیهایش در منطق حسین علیه السلام لُماظه هستند بعد می‌گوید: ایهاالنّاس! در دنیا بجز خدا چیزی پیدا نمی‌شود که این ارزش را داشته باشد که شما جان و نفس خودتان را به آن بفروشید؛ خودتان را نفروشید، باشید، خودفروش نباشید ، ج ۱ ص ۳۶ ⚑ ⚑ ⚑
به نام الله پيشوايان دين از زمان و زمان ائمه اطهار دستور اكيد و بليغ داده‌اند كه؛ بايد نام حسين بن على زنده بماند، بايد مصيبت حسين بن على هر سال تجديد بشود، چرا؟ بحث در اين است اين چه دستورى است در اسلام؟ چرا اين همه ائمه دين به اين موضوع اهتمام داشتند؟ چرا براى زيارت حسين بن على اين همه اهتمام و ترغيب است، اين همه تشويق است؟ ما بايد به اين { چرا } دقت كنيم ممكن است كسى بگويد: اين براى اين است كه تسلى خاطرى براى باشد آيا اين حرف مسخره نيست كه بعد از هزار و چهار صد سال، هنوز حضرت زهرا احتياج به تسليت داشته باشد؟ در صورتى كه به نصّ خود و به حكم ضرورت دين، بعد از شهادت امام حسين ديگر امام حسين و حضرت زهرا نزد يكديگر هستند اين چه حرفى است؟! مگر حضرت زهرا بچه است كه بعد از هزار و چهار صد سال هنوز هم دائماً به سر خودش بزند، گريه كند، بعد ما برويم به ايشان سرسلامتى بدهيم! اين حرفها دين را خراب مى‌كند حسين در اسلام تأسيس كرد حسين عليه السلام نمونه عملى قيام‌هاى اصلاحى است خواستند مكتب حسين زنده بماند، خواستند حسين سالى يك بار با آن نداهاى شيرين و عالى و حماسه انگيزش ظهور پيدا كند، فرياد كند: أَ لا تَرَوْنَ أَنَّ الْحَقَّ لا يُعْمَلُ بِهِ وَ الْباطِلَ لا يُتَناهى عَنْهُ لِيَرْغَبِ الْمُؤْمِنُ فى لِقاءِ اللَّهِ مُحِقّاً خواستند: الْمَوْتُ اوْلى مِنْ رُكوبِ الْعارِ { مرگ از زندگى ننگين بهتر است } براى هميشه زنده بماند خواستند: لا ارَى الْمَوْتَ الّا سَعادَةً وَ الْحَياةَ مَعَ الظّالِمينَ الّا بَرَماً براى هميشه زنده بماند زندگى با ستمكاران براى من خستگى‌آور است؛ مرگ در نظر من جز سعادت چيزى نيست خواستند: آن جمله‌هاى ديگر حسين: خُطَّ الْمَوْتُ عَلى وُلْدِ آدَمَ مَخَطَّ الْقَلادَةِ عَلى جِيدِ الْفَتاةِ زنده بماند، هَيْهاتَ مِنَّا الذِّلَّةُ زنده بماند - ج ۱ ص ۷۸
🕊 به نام الله در عصر تاسوعا لشکر عمر سعد طبق دستور عبیدالله زیاد حمله کردند. همین شبانه می‌خواهند با حسین علیه السلام بجنگند. حسین به وسیله برادرش ابوالفضل العبّاس از اینها می‌خواهد که یک شب را مهلت بدهند. می‌گوید: برادر جان! به اینها بگو همین امشب را به ما مهلت بدهند، من فردا می‏‌جنگم. من اهل تسلیم نیستم، می‏‌جنگم اما یک امشب را به ما مهلت بدهند (وقت غروب بود). بعد برای اینکه گمان نکنند که حسین می‌خواهد دفع الوقت کند، این جمله را گفت: برادر! خدا خودش می‌داند که من مناجات با او را دوست دارم. من می‌خواهم امشب را به عنوان شب آخر عمرم با خدای خودم مناجات کنم و شب و خودم قرار بدهم. آن شب عاشورا اگر بدانید چه شبی بود! معراج بود، یک دنیا شادی و بهجت و مسرّت حکمفرما بود. در آن شب خودشان را پاکیزه می‌کردند، حتی موهای بدنشان را می‌‏ستردند. خیمه‌ای بود به نام خیمه تنظیف. کسی داخل خیمه بود، دو نفر دیگر بیرون خیمه ایستاده و نوبت گرفته بودند. یکی از آنها - که ظاهراً بُرَیر است - با دیگری شوخی و مزاح می‌کرد. آن دیگری به او گفت: امشب شب مزاح نیست. گفت: اساساً من اهل مزاح نیستم ولی امشب شب مزاح است! وقتی که دیگران آمدند این توّابین و مستغفرین را دیدند، می‌دانید درباره‌شان چه گفتند؟ پس از آنکه از کنار خیمه‌های حسین گذشتند، گفتند (دشمن این حرف را می‌گوید): لَهُمْ دَوِی کدَوِی النَّحْلِ مابَینَ راکعٍ وَ ساجِدٍ مثل اینکه انسان از کنار کندوی زنبور عسل گذشته باشد. صدای زمزمه زنبورها چگونه بلند است؟ صدای زمزمه حسین و اصحابش به ذکر و دعا و نماز و استغفار این گونه بلند بود. حسین علیه السلام می‌گوید: من امشب را می‌خواهم شب توبه و استغفار خودم قرار بدهم (می‌خواهد شب معراج خودش قرار بدهد)، آن وقت آیا ما نیازی به توبه نداریم؟! آنها نیاز دارند و ما نیازی نداریم؟! بله، آن شب را حسین‌بن‌علی با این وضع بسر برد، با این حال عبادت بسر برد - ص ۱۲۷ و ۱۲۸
🚩 به نام الله عثمان ابوذر غفاری را تبعید و اعلام می‌کند که احدی حق ندارد این مرد را که از نظر حکومت مجرم است مشایعت کند ولی علی اعتنا به این فرمان خلیفه نمی‌کند و خودش و حسن و حسین او را مشایعت می‌کنند هر کدام از آنها جمله‌هایی دارند، حسین بن علی هم جمله‌ای دارد که مبین پرتو روحش است ابوذر شیعه علی است و در سنین عمری مانند سنین علی، و شاید از علی بزرگتر باشد لذا علیه السلام او را عمو خطاب می‌کند و می‌گوید: عمو جان! نصیحت من به تو این است: اسْأَلُ اللهَ الصَّبْرَ وَ النَّصْرَ، وَاسْتَعِذْ بِهِ مِنَ الْجَشَعِ وَ الْجَزَعِ عمو جان! از خدا مقاومت و یاری بخواه و از اینکه حرص بر تو غالب بشود، - که بدبخت می‌شوی - بر خدا پناه ببر، از بترس عمو جان! توصیه من به تو این است که مبادا در مقابل فشارها و ظلم‌ها اظهار جزع و ناتوانی کنی این چه روحیه‌‏ای است که در تمام سخنانش این روح که ما از آن غافل هستیم متجلّی است! - ج ۱ ص ۳۶
به نام الله بین راه که به می‌روند، بعضی‌ها با او صحبت می‌کنند که نرو خطر دارد و علیه السلام در جواب، این شعرها را می‌خواند؛ سَامْضی وَ ما بِالْمَوْتِ عارٌ عَلَی الْفَتی‏ اذا ما نَوی‏ حَقّاً وَ جاهَدَ مُسْلِماً وَ واسَی الرِّجالَ الصّالِحین بِنَفْسِهِ‏ وَ فارَقَ مَثْبوراً وَ خالَفَ مُجْرِماً اقَدِّمُ نَفسی لا اریدُ بَقائَها لِتَلْقی‏ خَمیساً فِی الْهَیاجِ عَرَمْرَماً فَانْ عِشْتُ لَمْ انْدَمْ وَ انْ مِتُّ لَمْ الَمْ‏ کفْی‏ بِک ذُلًّا انْ تَعیشَ وَ تُرْغَما به من می‌گویید نرو، ولی خواهم رفت می‌گویید کشته می‌شوم؛ مگر مردن برای یک جوانمرد ننگ است؟ مردن آن وقت ننگ است که هدف انسان پست باشد و بخواهد برای آقایی و ریاست کشته بشود که می‌گویند به هدفش نرسید اما برای آن کسی که برای اعلای کلمه حق و در راه حق کشته می‌شود که ننگ نیست چرا که در راهی قدم برمی‌‏دارد که صالحین و شایستگان بندگان خدا قدم برداشته‌اند پس چون در راهی قدم برمی‌‏دارد که با یک آدم هلاک شده بدبخت و گناهکار مثل یزید مخالفت می‌کند، بگذار کشته بشود شما می‌گویید کشته می‌شوم؛ یکی از این دو بیشتر نیست: یا زنده می‌‏مانم یا کشته می‌شوم «فَانْ عِشْتُ لَمْ انْدَمْ» اگر زنده ماندم کسی نمی‌گوید تو چرا زنده ماندی‏ «وَ انْ مِتُّ لَمْ الَمْ» و اگر در این راه کشته بشوم احدی در دنیا مرا ملامت نخواهد کرد اگر بداند که من در چه راهی رفتم «کفی‏ بِک ذُلًّا انْ تَعیشَ وَ تُرْغَما» برای بدبختی و ذلت تو کافی است که زندگی بکنی اما دماغت را به خاک بمالند باز می‌بینید که حماسه است - ج ۱ ص ۳۷
به نام الله تا آخرین لحظه‌ها [ حسین - ع ] عملش، حرکاتش، سکناتش، سخنانش، تمام حق‌خواهی، حق‌پرستی و موجی از حماسه است شب که برای آخرین بار به او عرضه می‏‌دارند: یا کشته شدن یا تسلیم! اظهار می‌‏دارد: وَاللهِ لا اعْطیکمْ بِیدی اعْطاءَ الذَّلیلِ وَ لا افِرُّ فِرارَ الْعَبِیدِ به خدا قسم که من هرگز نه دست ذلت به شما می‌دهم و نه مثل بردگان فرار می‌کنم؛ مردانه مقاومت می‌کنم تا کشته بشوم - ج ۱ ص ۳۸
به نام الله [ حسین ] در مقابل لشکر دشمن می‌ا‌یستد و فریاد می‌کند: الا وَ انَّ الدَّعِی ابْنَ الدَّعِی قَدْ رَکزَ بَینَ اثْنَتَینِ بَینَ السِّلَّةِ وَ الذِّلَّةِ وَ هَیهاتَ مِنَّا الذِّلَّةُ! یأْبَی اللهُ ذلِک لَنا وَ رَسولُهُ وَ الْمُؤْمِنونَ وَ حُجورٌ طابَتْ وَ طَهُرَتْ مردم ! آن پسر ناکس، آن زنازاده پسر زنازاده، امیر شما، فرمانده کلّ شما، آن کسی که شما به فرمان او آمده‌اید، به من گفته است که از این دو کار یکی را انتخاب کن: یا شمشیر یا تن به دادن آیا من تن به ذلت بدهم؟ هیهات که ما زیر بار ذلت برویم!!! ما تن خودمان را در جلوی شمشیرها قرار می‌دهیم ولی روح خودمان را در جلوی شمشیر ذلت هرگز فرود نمی‌آوریم خدای من که در راه رضای او قدم برمی‏‌دارم راضی نیست و می‌گوید نکن، پیغمبر که وابسته به مکتب او هستم می‌گوید نکن، آن دامن‌هایی که من در آنها بزرگ شده‌ام، دامن علی که روی زانوی او نشسته‌ام به من می‌گوید تن به ذلت نده این یک است اما نه یک حماسه شخصی یا قومی. در آن منیت نیست، خودپرستی نیست، خداپرستی است - ج ۱ ص ۳۸ و ۳۹
به نام الله اگر یک ملت بیچاره و بدبخت، ایمانش را به آنچه که خودش از فلسفه زندگی دارد از دست بدهد و مرعوب یک ملت دیگر بشود، در تمام مسائل آن جور فکر می‌کند که دیگران فکر می‌کنند و اصلاً نمی‌تواند شخصاً در مسائل قضاوت کند هر موضوعی را فقط به دلیل اینکه مد است یا پدیده قرن است، به دلیل اینکه در جامعه آمریکا و در جامعه اروپا پذیرفته شده است، می‌‏پذیرد و دیگر منطق سرش نمی‌شود - ج ۱ ص ۴۳
به نام الله کتابی در باره ایام مفید برای سخنرانان و مداحان و همه عاشقان امام‌حسین‌بن‌علی علیه‌السلام نویسنده این کتاب را می‌توانید از اندروید استاد مطهری بخوانید لینک دانلود از بازار اندروید👇🏻 http://cafebazaar.ir/app/?id=ir.motahari.app&ref=share
به نام الله یک وقت علی علیه السلام درهم یا دیناری را که مال خودشان بود کف دست گرفت، قدری به آن نگاه کرد و فرمود: ای پول! تو تا وقتی که در دست من هستی مال من نیستی؛ درست عکس آنچه ما می‌گوییم!!! ما می‌گوییم تا وقتی پول مال من است که در جیب من است و وقتی خرج کردم از دست من رفته است علی‌علیه‌السلام عکس‌این را فرموده‌است تو تا وقتی که در دست من هستی مال من نیستی، زیرا تا وقتی که در دست من هستی، باید مال تو باشم و نوکر تو باشم و تو را نگهداری کنم تو آن وقت مال من هستی که تو را خرج کرده باشم و الّا تا وقتی که تو را نگه داشته‌ام تو مال من و در خدمت من نیستی، من مال تو و در خدمت تو هستم - ص ۲۷۷
به نام خدا درد انسان؛ یعنی درد جدایی از حق، و آرزو و اشتیاق تقرب به ذات‌ او و حرکت به سوی او و نزدیک شدن به او تا انسان به ذات حق نرسد، این دلهره و اضطراب از بین نمی‌رود و دائماً این حالت برای او هست اگر انسان خود را به هر چیز سرگرم کند، آن چیز سرگرمی است، [ حقیقت ‌] چیز دیگر است قرآن این مطلب را به این تعبیر می‌گوید: الا بِذِکرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلوبُ - ص ۶۷
به نام الله این یک فکر و است که خدا اشیاء را دو گونه آفریده است: و ؛ و این طور نیست هرچه که بد است در ذات خودش بد نیست اگر بد است به علت محدودیتی است که خودش دارد یا به علت این است که سبب یک محدودیت می‌شود این مثال را من همیشه ذکر می‌کنم: وقتی که بچه انسان بازیگوش می‌شود انسان ناراحت می‌شود و می‌گوید چه بچه بدی است، بازیگوش شده، دائم بازی می‌کند اگر بپرسیم آیا بازی کردن برای بچه بد است، می‌گوید اتفاقاً اگر بچه بازی نکند حتماً مریض است، بچه باید بازی کند بازی کردن بد نیست اما اگر تمام زندگی بچه، درس و کار و نماز خواندن برای او بشود بازی، آن وقت بازی بد است؛ یعنی بازی‌ای که مانع درس خواندن، اخلاق و کارهای لازم دیگر بشود بد است و الّا اصل بازی کردن که بد نیست، اگر نباشد بد است و لذا شما خودتان اگر بچه‌تان بازی نکند می‌فهمید که یک بیماری در او هست او را پیش دکتر می‌برید و می‌گویید: چرا بچه من اصلا بازی نمی‌کند، همیشه یک گوشه نشسته چمبک می‌زند و حالت غمناک به خودش می‌گیرد - ج ۱۱ ص ۱۶۰
به‌نام✨الله✨ یک اصل ثابت و تغییرناپذیر این است که یک نفر مسلمان باید زندگی خود را از زندگی عمومی جدا نداند، باید زندگی خود را با زندگی عموم تطبیق دهد معنی ندارد درحالی‌که عموم مردم در بدبختی زندگی می‌کنند عده دیگر با مستمسک قراردادن؛ قُلْ مَنْ حَرَّمَ زینَةَ اللهِ الَّتی اَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَالطَّیباتِ مِنَ الرِّزْقِ در دریای نعمت غوطه‌ور بشوند هرچند فرض کنیم که از راه حلال به چنگ آورده باشند خود سلام‌الله علیه که به اقتضای زمان، زندگی را بر خاندان خود توسعه داده بود، یک وقت اتفاق افتاد که نرخ خواربار ترقی کرد و قحط و غلا پدید آمد به خادم خود فرمود: چقدر آذوقه و گندم ذخیره موجود داریم؟ عرض کرد: زیاد داریم، تا چند ماه ما را بس است فرمود: همه آنها را ببر و در بازار به مردم بفروش گفت: اگر بفروشم دیگر نخواهم توانست گندمی تهیه کنم فرمود: لازم نیست، بعد مثل سایر مردم روز به روز از نانوایی تهیه خواهیم کرد و دستور داد از آن به بعد خادم نانی که تهیه می‌کند نصف جو و نصف گندم باشد یعنی از همان نانی باشد که اکثر مردم استفاده می‌کردند فرمود: من تمکن دارم به فرزندان خودم در این سختی و تنگدستی نان گندم بدهم، اما دوست دارم خداوند ببیند من با مردم مواسات می‌کنم - ص ۱۲۷ ✨
بنام خدا معیار تشخیص از در فضای غبار آلود های اجتماعی- سیاسی ما الآن كه على و عمار و اويس قرنى و ديگران را با عايشه و زبير و طلحه روبرو مى‏ بينيم، مردد نمی ‏شويم ؛ اما اگر در آن زمان مى ‏زيستيم و سوابق آنان را از نزديك مى‏ ديديم، شايد از ترديد مصون نمى‏ مانديم ! شخصی از یاران (ع) که در نبرد جمل در تمییز حق از باطل به حیرت افتاده بود - محضر شرفياب شد و گفت؛ آيا ممكن است طلحه و زبير و عايشه بر باطل اجتماع كنند؟ شخصيت هايى مانند آنان از بزرگان (ص) چگونه اشتباه مى‏ كنند و راه باطل را مى ‏پيمايند؟ آيا اين ممكن است؟ امام علی علیه السلام در پاسخ او سخنى دارد كه دكتر طه حسين، دانشمند و نويسنده مصرى، مى‏ گويد: سخنى محكم‏تر و بالاتر از اين نمى ‏شود؛ بعد از آنكه وحى خاموش گشت و نداى آسمانى منقطع شد، سخنى به اين بزرگى شنيده نشده است. فرمود: انَّكَ لَمَلْبُوسٌ عَلَيْكَ، انَّ الْحَقَّ وَ الْباطِلَ لا يُعْرَفانِ بِاقْدارِ الرِّجالِ، اعْرِفِ الْحَقَّ تَعْرِفْ اهْلَهُ وَ اعْرِفِ الْباطِلَ تَعْرِفْ اهْلَهُ‏ سرت كلاه رفته و حقيقت بر تو اشتباه شده حق و باطل را با ميزان قدر و شخصيت افراد نمى ‏شود شناخت اين صحيح نيست كه تو اول، شخصيت هايى را مقياس قرار دهى و بعد حق و باطل را با اين مقياسها بسنجى. فلان چيز حق است چون فلان و فلان با آن موافقند و فلان چيز باطل است چون فلان و فلان با آن مخالف نه، اشخاص نبايد مقياس حق و باطل قرار گيرند اين حق و باطل است كه بايد مقياس اشخاص و شخصيت آنان باشند يعنى بايد حق‏ شناس و باطل‏ شناس باشى نه اشخاص و شخصيت‏ شناس؛ افراد را (خواه شخصيتهاى بزرگ و خواه شخصيتهاى كوچك) با حق مقايسه كنى، اگر با آن منطبق شدند شخصيت شان را بپذيرى و الّا نه در اينجا على عليه السلام معيار حقيقت را خود حقيقت قرار داده است و روح تشيع نيز جز اين چيزى نيست در حقيقت شيعه مولود يك بينش مخصوص و اهميت دادن به اصول اسلامى است نه به افراد و اشخاص برگرفته از مجموعه آثار استاد جاذبه و دافعه على عليه السلام
•°• به‌نام الله معیار تشخیص از ، در فضای غبار آلود ؛ اجتماعی - سیاسی ما الآن كه على و عمار و اويس قرنى و ديگران را با عايشه و زبير و طلحه روبرو مى‏ بينيم، مردد نمی‌شويم؛ اما اگر در آن زمان مى‌‏زيستيم و سوابق آنان را از نزديك می‌ديديم، شايد از ترديد مصون نمی‌مانديم ! شخصی از یاران (ع) که در نبرد جمل در تمیز حق از باطل به حیرت افتاده بود - محضر شرفياب شد و گفت؛ آيا ممكن است طلحه و زبير و عايشه بر باطل اجتماع كنند؟؟؟ شخصيت‌هايى مانند آنان از بزرگان (ص) چگونه اشتباه مى‏‌كنند و راه باطل را می‌‏پيمايند؟ آيا اين ممكن است؟ امام علی علیه السلام در پاسخ او سخنى دارد كه دكتر طه‌حسين، دانشمند و نويسنده مصرى، مى‏‌گويد: سخنى محكم‏تر و بالاتر از اين نمی‌شود؛ بعد از آنكه وحى خاموش گشت و نداى آسمانى منقطع شد، سخنى به اين بزرگى شنيده نشده است. فرمود: انَّكَ لَمَلْبُوسٌ عَلَيْكَ، انَّ الْحَقَّ وَ الْباطِلَ لا يُعْرَفانِ بِاقْدارِ الرِّجالِ، اعْرِفِ الْحَقَّ تَعْرِفْ اهْلَهُ وَ اعْرِفِ الْباطِلَ تَعْرِفْ اهْلَهُ‏ سرت كلاه رفته و حقيقت بر تو اشتباه شده حق و باطل را با ميزان قدر و شخصيت افراد نمی‌شود شناخت اين صحيح نيست كه تو اول، شخصيت هايى را مقياس قرار دهى و بعد حق و باطل را با اين مقياسها بسنجى فلان چيز حق است چون فلان و فلان با آن موافقند و فلان چيز باطل است چون فلان و فلان با آن مخالف نه، اشخاص نبايد مقياس حق و باطل قرار گيرند اين حق و باطل است كه بايد مقياس اشخاص و شخصيت آنان باشند يعنى بايد حق‏ شناس و باطل‏ شناس باشى نه اشخاص و شخصيت‏ شناس؛ افراد را (خواه شخصيت‌هاى بزرگ و خواه شخصيت‌هاى كوچك) با حق مقايسه كنى، اگر با آن منطبق شدند شخصيت‌شان را بپذيرى و الّا نه در اينجا على عليه‌السلام معيار حقيقت را خود حقيقت قرار داده است و روح تشيع نيز جز اين چيزى نيست در حقيقت شيعه مولود يك بينش مخصوص و اهميت دادن به اصول اسلامى است نه به افراد و اشخاص برگرفته از مجموعه آثار استاد جاذبه و دافعه على عليه السلام •••
به نام الله این یک فکر و است که خدا اشیاء را دو گونه آفریده است: و ؛ و این طور نیست هرچه که بد است در ذات خودش بد نیست اگر بد است به علت محدودیتی است که خودش دارد یا به علت این است که سبب یک محدودیت می‌شود این مثال را من همیشه ذکر می‌کنم: وقتی که بچه انسان بازیگوش می‌شود انسان ناراحت می‌شود و می‌گوید چه بچه بدی است، بازیگوش شده، دائم بازی می‌کند اگر بپرسیم آیا بازی کردن برای بچه بد است، می‌گوید اتفاقاً اگر بچه بازی نکند حتماً مریض است، بچه باید بازی کند بازی کردن بد نیست اما اگر تمام زندگی بچه، درس و کار و نماز خواندن برای او بشود بازی، آن وقت بازی بد است؛ یعنی بازی‌ای که مانع درس خواندن، اخلاق و کارهای لازم دیگر بشود بد است و الّا اصل بازی کردن که بد نیست، اگر نباشد بد است و لذا شما خودتان اگر بچه‌تان بازی نکند می‌فهمید که یک بیماری در او هست او را پیش دکتر می‌برید و می‌گویید: چرا بچه من اصلا بازی نمی‌کند، همیشه یک گوشه نشسته چمبک می‌زند و حالت غمناک به خودش می‌گیرد - ج ۱۱ ص ۱۶۰
: اگر حسین بن علی(ع)، امروز بود می‌گفت: اگر میخواهی برای من عزاداری ڪنی، شعار امروز تو باید فلسطین باشد!!! شمرِ ۱۳۰۰ سال پیش مُرده!!! شمرِ امروز را بشناس!!! سردار https://eitaa.com/niyazha روز جهانی قدس شریف؛ یادگار (ره)گرامی باد.
✨ سخن امیرالمؤمنین علیه السلام‏ جمله‏‌ای دارد امیرالمؤمنین؛ این جمله از مسلّمات تاریخ است که امیرالمؤمنین در همان جریان صفین و جمل و غیره می‌فرمود: پیغمبر بر تنزیل می‌‏جنگید و من باید بر تأویل بجنگم. دشواری کار علی همین‏جاست. پیغمبر با تنزیل می‏‌جنگید؛ یعنی با دشمن روبرو بود یا می‌خواست روبرو بشود، آیه‌ای در مورد معین نازل می‌شد، در همان موردی که آیه نازل می‌شد همه مسلمین می‌دانستند این آیه قرآن مال همین‏جاست، می‌رفتند و می‏‌جنگیدند. دیگر برای کسی شک و شبهه‌ای باقی‏ نمی‌ماند. ... اما علی باید با تأویل بجنگد؛ یعنی آیه قرآن همان آیه قرآن است اما شأن نزول، آن شأن نزول نیست، مربوط به زمان پیغمبر است. روح، همان روح است، روحِ همان دستور است ولی شکل فرق کرده. علی باید به تأویل بجنگد. تأویل از ماده «اوْل» است. اوْل یعنی رجوع. مُؤَوَّل یعنی مَرْجِع. اینکه می‌گوید من به تأویل باید بجنگم، یعنی این چیزی که الآن من با او باید بجنگم ظاهر و شکلش آن نیست اما روح و معنی و برگشتش همان است. ظاهرِ این می‌گوید آیه قرآن، اما روح و باطن و معنایش همان کفر است؛ یعنی من با نفاق باید بجنگم. دشواری کار من این است که با نفاق و منافق باید بجنگم. این است که کار من را خیلی سخت و دشوار کرده است. گفتار - ص ۱۳۳، ۱۳۴
⚑ به‌نام✨الله✨ چهار اشتباه‌رایج در روایت‌وقایع : • اشتباه اول : اوج عزاداری (ع) ده روز اول ماه الحرام است بین سخنرانان و مداحان، مشهور است که هر شب را به یکی از شهدای اختصاص دهند؛ مثلاً شب‌سوم برای و شب‌هفتم را برای (ع) سوگواری می‌کنند و را نیز به (ع) اختصاص می‌دهند همین قرار داد بین مداحان و منبری‌ها باعث شده است که عده‌ای گمان کنند، حضرت رقیه روز سوم محرم به شهادت رسیده است و از همه بدتر اینکه گمان می‌کنند (ع) در روز تاسوعا به رسیده است •• اما حقیقت این است •• که تمام شهدای کربلا در روز عاشورا به شهادت رسیده‌اند و حضرات اباالفضل، علی‌اکبر و علی‌اصغر همه قبل از امام حسین(ع) و در روز عاشورا در پیکار با سپاه عمر سعد کشته شده‌اند حضرت‌رقیه(س) نیز پس از شهادت پدرش در شام از دنیا رفته است • اشتباه دوم : باور عمومی این است که حضرت (ع) و و اصحابش سه شبانه روز آب ننوشیدند و سپس تشنه کام به مقابله با دشمن رفته اند؛ •• اما حقیقت این است •• که عمر سعد سه روز قبل از عاشورا عمرو بن حجاج را با پانصد سوار فرستاد تا کنار شریعه فرود آیند و میان یاران حسین و آب فاصله اندازند اما این به این معنی نیست که هیچ ذخیره آبی در خیمه‌ها نبوده است در کتاب ارشاد نوشته شیخ مفید(ره) آمده است: در شب عاشورا (سلام الله علیها)... دست بر گریبان برده... و بیهوش بر زمین افتاد حسین(ع) برخاسته آب بر روی خواهر پاشید و... این نَقل معتبر نشان می‌دهد که تا شب عاشورا هنوز آب در خیمه‌ها بوده و اصل تشنه کامی به روز عاشورا، گرمی هوا و شدت مبارزه مربوط است شیخ عباس قمی(ره) در منتهی‌الامال می‌گوید: شب عاشورا امام حسین(ع) ؛ حضرت علی اکبر(ع) را با سی سوار و بیست پیاده فرستاد که چند مشک آب آورند و اهل بیت و اصحاب خود را فرمود که از این آب بیاشامید، آخر توشه شماست و وضو بسازید و غسل کنید • اشتباه سوم : یکی از معروف‌ترین تحریف‌ها ماجرای ، مادر حضرت‌علی‌اکبر(ع) است وچه روضه‌ها که در این زمینه خوانده نمی‌شود؛ در روضه‌ها ذکر می‌شود که حضرت علی اکبر قبل از رفتن به میدان با مادرش چه نجواهایی می‌کرد یا اینکه حضرت لیلی در خیمه‌ها رفته و در آنجا دعا کرده که خداوند حضرت علی اکبر را سالم برگرداند که متأسفانه این موضوع محور بعضی تعزیه‌ها نیز شده است •• اما حقیقت این است •• که اصلاً لیلایی در کربلا نبوده است؛ البته لیلی مادر حضرت علی اکبر(ع) هست؛ اما حتی یک مورخ هم به حضور آن حضرت در کربلا و روز عاشورا گواهی نمی‌دهد • اشتباه چهارم : مطلب بعدی مربوط به حضرت علی اکبر(ع) این است که آن حضرت قبل از رفتن به معرکه جنگ از پدر رخصت خواستِ و آن حضرت اذن میدان نداده‌اند و مثلاً فرموده‌اند که تو هنوز جوانی و حیف است که از دست بروی و چه اشعار و تعزیه‌ها که پیرامون آن نساخته‌ایم؛ •• اما حقیقت این است •• که تمام مورخین نوشته‌اند، هر کس از امام حسین(ع) اذن میدان می‌خواست، اگر می‌شد حضرت برایشان عذری می‌آورد ولی در مورد جناب علی اکبر گفته‌اند: فاستأذن اباه، فأذن له یعنی، تا اجازه خواست گفت برو بر گرفته از - جلد ۱ ⚑ 🕯 ⚑ 🕯 ⚑
📌 🏴 📌 علامه : مجالس حسینی باید بیدار کننده باشد نه بی حس کننده! 🏴🏴🏴
بنام خدا معیار تشخیص از در فضای غبار آلود های اجتماعی- سیاسی ما الآن كه على و عمار و اويس قرنى و ديگران را با عايشه و زبير و طلحه روبرو مى‏ بينيم، مردد نمی ‏شويم ؛ اما اگر در آن زمان مى ‏زيستيم و سوابق آنان را از نزديك مى‏ ديديم، شايد از ترديد مصون نمى‏ مانديم ! شخصی از یاران (ع) که در نبرد جمل در تمییز حق از باطل به حیرت افتاده بود - محضر شرفياب شد و گفت؛ آيا ممكن است طلحه و زبير و عايشه بر باطل اجتماع كنند؟ شخصيت هايى مانند آنان از بزرگان (ص) چگونه اشتباه مى‏ كنند و راه باطل را مى ‏پيمايند؟ آيا اين ممكن است؟ امام علی علیه السلام در پاسخ او سخنى دارد كه دكتر طه حسين، دانشمند و نويسنده مصرى، مى‏ گويد: سخنى محكم‏تر و بالاتر از اين نمى ‏شود؛ بعد از آنكه وحى خاموش گشت و نداى آسمانى منقطع شد، سخنى به اين بزرگى شنيده نشده است. فرمود: انَّكَ لَمَلْبُوسٌ عَلَيْكَ، انَّ الْحَقَّ وَ الْباطِلَ لا يُعْرَفانِ بِاقْدارِ الرِّجالِ، اعْرِفِ الْحَقَّ تَعْرِفْ اهْلَهُ وَ اعْرِفِ الْباطِلَ تَعْرِفْ اهْلَهُ‏ سرت كلاه رفته و حقيقت بر تو اشتباه شده حق و باطل را با ميزان قدر و شخصيت افراد نمى ‏شود شناخت اين صحيح نيست كه تو اول، شخصيت هايى را مقياس قرار دهى و بعد حق و باطل را با اين مقياسها بسنجى. فلان چيز حق است چون فلان و فلان با آن موافقند و فلان چيز باطل است چون فلان و فلان با آن مخالف نه، اشخاص نبايد مقياس حق و باطل قرار گيرند اين حق و باطل است كه بايد مقياس اشخاص و شخصيت آنان باشند يعنى بايد حق‏ شناس و باطل‏ شناس باشى نه اشخاص و شخصيت‏ شناس؛ افراد را (خواه شخصيتهاى بزرگ و خواه شخصيتهاى كوچك) با حق مقايسه كنى، اگر با آن منطبق شدند شخصيت شان را بپذيرى و الّا نه در اينجا على عليه السلام معيار حقيقت را خود حقيقت قرار داده است و روح تشيع نيز جز اين چيزى نيست در حقيقت شيعه مولود يك بينش مخصوص و اهميت دادن به اصول اسلامى است نه به افراد و اشخاص برگرفته از مجموعه آثار استاد جاذبه و دافعه على عليه السلام
: اگر حسین بن علی(ع)، امروز بود می‌گفت: اگر میخواهی برای من عزاداری ڪنی، شعار امروز تو باید فلسطین باشد!!! شمرِ ۱۳۰۰ سال پیش مُرده!!! شمرِ امروز را بشناس!!! روز جهانی قدس شریف؛ یادگار (ره)گرامی
📌 🏴 📌 علامه : مجالس حسینی باید بیدار کننده باشد نه بی حس کننده! 🏴🏴🏴