🚩 🚩 🚩
#اباالفضل_العباس وقتى که #آب را برداشت، تا چشمش به آب افتاد، «فذکر عطش الحسین»؛
به یاد لبهاى تشنه #امام_حسین(ع)،
شاید به یاد فریادهاى #العطش دختران و کودکان، شاید به یاد گریه عطشناک #على_اصغر افتاد و دلش نیامد که آب را بنوشد.
آب را روى آب ریخت و بیرون آمد.
در این بیرون آمدن است که آن حوادث رخ مى دهد و امام حسین علیه السلام ناگهان صداى برادر را مى شنود که از وسط لشکر فریاد زد:
《 #یا_اخا_ادرک_اخاک 》
#رهبر_معظم_انقلاب_اسلامی
#امام_خامنه_ای
نماز جمعه ۱۳۷۹/۰۱/۲۶
🏴 🏴 🏴
حدود ساعت ۱۴
عاقبت #امام_حسین(ع) و #حضرت_عباس(ع) تنها ماندند.
عباس(ع) اجازه میدان خواست اما امام او را مامور رساندن آب به خیمه ها کرد.
دشمن بین دو برادر فاصله انداخت. عباس(ع) دلاورانه در حالیکه با شجاعت تمام سعی در آوردن مشک آب برای زنان و کودکان داشت در محاصره دشمن دو دستش قطع شده و با عمودی آهنین بر سرش زدند که از اسب بر زمین افتاد.
#اباعبدلله سراسیمه خود را بر پیکر قطعه قطعه برادر رساند.
دشمن کمی به عقب رفت.
امام(ع) برای دومین بار بعد از مرگ برادر عزیزش گریه کرد و فرمود؛
《 اکنون دیگر پشتم شکست. 》
حدود ساعت ۱۵
امام(ع) به طرف خیمهها برگشت تا خداحافظی بکند.
همچنین پیراهنش را پاره پاره کرد و پوشید تا بعدا در وقت غارت کردن توسط دشمن برهنهاش نکنند.
وقت #وداع با #اهل_بیت، کودک شیرخواره اش #علی_اصغر را به میدان برد تا او را سیراب کند که به تیر #حرمله کشته شد.
امام(ع) به میدان رفت اما کمتر کسی حاضر به مقابله با ایشان میشد.
بعضی تیر میانداختند و بعضی از دور نیزه پرتاب میکردند.
شمر و ده نفر به مقابله امام(ع) آمدند.
🚩 🚩 🚩 بعد از شهادت امام(ع)، بر پیکر مبارکش جای ۳۳ زخم نیزه و ۳۴زخم شمشیر شمرده شد 🚩 🚩 🚩
در مقاتل نوشته اند زمانی که امام(ع) در آستانه شهادت بود اما کسی جرات نمیکرد به سمت ایشان برود اهل حرم از صدای اسب ایشان #ذوالجناح متوجه شده و بیرون دویدند.
کودکی به نام #عبدالله_بن_حسن(ع) دوید و به طرف مقتل امام آمد.
او را در بغل عمویش کشتند.
امام ناراحت شدند و کوفیان را نفرین کردند:
« خدایا باران آسمان و روییدنی زمین را از ایشان بگیر ! »
ساعت ۰۶ : ۱۶ اذان عصر
وقت شهادت امام(ع) را وقت نماز عصر گفتهاند.
روایت تاریخ طبری به نقل از وقایعنگار لشکر عمر سعد چنین است:
« حمید ابن مسلم گوید:
پیش از آن که حسین کشته شود شنیدم که میگفت « به خدا پس از من کَس را نخواهید کشت، که خدای از کشتن او بیش از کشتن من بر شما خشم آرد. »
گوید:
آنگاه شمر میان کسان بانگ زد که « وای شما منتظر چیستید؟ مادرهایتان به عزایتان بنشینند، بکشیدش ! »
گوید در این حال #سنان_بن_انس حمله برد و نیزه در قلب امام(ع) فرو برد...
۴ از ۵ ص
🏴
#مقتل
#امام_حسین علیه السلام
#عاشورا
بعد از شهادت حضرت #عباس(ع)، امام حسین(ع)دید دیگر کسی نمانده است تا او را یاری کند.
نگاهی به خانواده و همراهان شهیدش نمود و دید همچون قربانی سر بریده شده اند.
در همین هنگام صدای شیون و فریاد کودکان و زنان به گوشش رسید.
با صدای بلند فریاد زد:
هَل مِن ذابّ عَن حرم رسوُل اللّه؟
هَل مِن موحّد یخاف اللّه فینا؟
هَل مِن مُغیث یرجواللّه فی اغاثتنا؟
_آیا مدافعی برای ناموس #رسول_خدا پیدا می شود؟
آیا یکتا پرستی وجود دارد که از خدا بترسد و به ما کمک کند؟
صدای گریه زن ها بلندتر شد،امام سجاد (ع)که تنهایی پدر را دید با این که بیمار بود و توانایی حرکت نداشت به کمک عصایش برخاست و به طرف پدر رفت، از شدت بیماری و ضعف نمی توانست شمشیر را بلند کند و آن را بر زمین می کشید
#امام_حسین(ع)به ام کلثوم فرمود:
او را نگهدار، نباید زمین، از نسل آل محمد خالی باشد
#امام_سجاد با شنیدن دستور حضرت به بستر خویش بازگشت
آن گاه حضرت از خانواده اش خواست تا سکوت کنند، سپس با آنها وداع کرد، حضرت لباسی از جنسِ خزِ خاکستری رنگ به تنش کرده بود و عمامه ای بر سر نهاده بود که دارای دو تحت الحنک بود، عبایِ پیامبر را نیز بر دوش انداخته و شمشیرش را به دست گرفته بود
#لهوف، ص۶۵
خوارزمی،ج۲،ص۳۲_۳۵
روح المعانی، ج۸،ص۱۱۱
المنتخب، ص۳۱۵
امام حسین(ع)لباس ساده و کم قیمتی خواست تا آن را از زیر لباس هایش بپوشد، چون می خواست هنگامی که به شهادت می رسد و لباس های او را به غارت می برند کسی رغبت و تمایلی به بردنِ آن نداشته باشد و بدن او را برهنه نکنند
لباس کوتاهی برای حضرت آوردند اما آن را قبول نکرد و فرمود:
این لباس مناسب افراد خوار و پست است
آن گاه پیراهن کهنه ای گرفت و چند جای آن را پاره کرد و زیر لباس هایش پوشید، سپس یک شلوار سیاه رنگی خواست و قسمت هایی از آن را شکافت تا کسی نخواهد آن را برباید، بعد آن را به پایش کرد
مناقب ابن شهر آشوب،ج۲،ص۲۲۲
#بحارالانوار،ج۱۰،ص۳۰۵_۲۰۵
مجمع الزواید،ج۹،ص۱۹۳
تاریخ طبری،ج۶،ص۲۵۹
#مقتل مقرم،ص۳۳۳_۳۳۴
امام حسین(ع)پس از دفن #علی_اصغر(ع) به طرف لشکر عمرسعد رفت
او شمشیر به دست گرفته و دیگر به زندگی فکر نمی کرد
آنها را به جنگ فرا خواند، هر کسی که در مقابل او ایستاد و جنگید به هلاکت رساند
حضرت تعداد زیادی را به قتل رساند،
آنگاه در حالی که این رجز را می خواند به میمنه لشکر حمله کرد:
الموت أولی من رکوب العار_والعار أولی من دخول النار
سپس به جانب دیگر لشکر(میسره)حمله نمود و این رجز را می خواند:
أنا الحسین بن علی_آلیت أن لا نشنی_ احمی عیالات أبی_امضی علی دین النبی
عبداللّه بن عمار یغوث می گوید:
تا کنون کسی را غیر از حسین(ع)ندیده ام که به رغم کشتن فرزندانش و به قتلحح رساندن خانواده و یارانش،باز هم قوّت قلب،آرامش و اطمینان،شجاعت و جرأت جنگیدن داشته باشد[با وجود دیدن تمام آن مصیبت ها خللی در عز حضرت و دفاع از دین ایجاد نشد]
هنگامی که حضرت به لشکر حمله می کرد هیچ کسی جرأت نمی کرد در مقابلش بایستد، همه از ترس شمشیر او پا به فرار می گذاشتند
البیان و التبیین،ج۳،ص۱۷۱
مثیرالاحزان،ص۳۷
مقتل عوالم،ص۹۷
تاریخ طبری،ج۶،ص۲۵۹
مقتل مقرم،ص۳۳۶
#مناقب_ابن_شهرآشوب، ج۲،ص۲۳۳
عمربن سعد که این صحنه را مشاهده کرد، بر سرِ یارانش فریاد برآورد و گفت:
این پسر علی بن ابیطالب است، این پسر قاتلِ بزرگان و مردان عرب است! از همه طرف به او حمله کنید
ناگهان ۴هزار تیر انداز در میانِ امام و خیمه گاه قرار گرفتند
حضرت فریاد زد:
یا شیعة آل أبی سفیان!
إن لم یکن لکم دین و کُنتُم لا تخافون المعاد فکونوا احراراً فی دنیاکم و ارجعوا إلی أحسابکم إن کنتم عرباً کما تزعمون
_ای پیروان آل ابوسفیان! اگر دین ندارید و از روز قیامت نمی ترسید، لا اقل در دنیایتان آزاد مرد و با مرام باشید
به وجدان خویش مراجعه کنید، اگر واقعاً ادعا می کنید که عرب هستید
مقتل مقرم،ص۳۳۷
مناقب ابن شهر آشوب،ج۲،ص۲۲۳