eitaa logo
« پُرسانــــــــــــــ پُرسانــــــــــــــ » «...ن‌...»
27 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
1.1هزار ویدیو
22 فایل
بسم‌الله الرحمن‌الرحیم انا اعطیناک #الکوثر فصل لربک #وانحر ان شانئک هو #الابتر قرآن،حدیث،دعا،احکام،متن،شعر،و... (جهان، انقلاب اسلامی، ولایت فقیه) پُرسان‌پُرسان تا آسمان
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃✨🍃✨ فقط انبیاء مرسل و ملائکه‌ی مقرّب و دوستان اهل بیت علیهم السّلام که به کمال رسیده‎اند و قلب‎هایشان با ایمان امتحان شده است، علی علیه السّلام را شناخته‎اند. دیگران از علی علیه السّلام بهره می‎برند، ولی او را نمی‎شناسند. این‌ها در راهند...!!! عارف بالله مرحوم حاج اسماعیل دولابی تألیف استاد مهدی طیّب 🍃✨✨🍃
حاج میرزا اسماعیل دولابی(ره) خانواده‌ات هر چند نفر که هستند به آنها نگاه نکن و به نیت همان تعداد از ائمه علیهم السلام از آنها پذیرایی کن چند وقت که این کار را ادامه دادی، ببین چه می‌شود مثلاً در حمام خودت را به این نیت بشوی که داری نفست را از صفات رذیله و از هوی و هوس و آرزوهای دور و دراز می‌شویی سرت را به این نیت اصلاح کن که داری گناهان و خیالات باطل را از وجودت قیچی می‌کنی سرت را به نیت شانه کردن سر یک یتیم شانه کن خانه را که جارو میزنی و لباس‌ها را که می‌شویی، به نیت بیرون ریختن دشمنان اهل بیت علیهم السلام از زندگی و وجودت انجام بده چند وقت که با نیت کار کردی، آن وقت ببین که نور همۀ فضای زندگی‌ات را پر می‌کند و راه سیرت باز می‌شود - ص ۲۱۴
حاج میرزا اسماعیل دولابی(ره) ما مثل بچّه‌ای هستيم که پدرش دست او را گرفته است تا به جايی ببرد و در طول مسير از بازاری عبور می‌کنند بچّه جلب ويترين مغازه‌ها می‌شود و دست پدر را رها می‌کند و در بازار گم می‌شود و وقتی متوجّه می‌شود که ديگر پدر را نمی‌بيند، گمان می‌کند پدرش گم شده‌است در حالی که در واقع خودش گم شده است انبياء و اولياء پدران خلق‌اند و دست خلايق را می‌گيرند تا آنها را به سلامت از بازار دنيا عبور دهند غالب خلايق جلب متاع‌های دنيا شده‌اند و دست پدر را رها کرده و در بازار دنيا گم شده اند علیه السلام گم و غائب نشده است ‌گشته‌ايم - ص ۳۱۹
حاج میرزا اسماعيل دولابی(ره): اوّلین بارقه‎ی نهضت روزی بود که اتفاقاً به پیشنهاد یکی از رفقا به جلسه‎ی درس ایشان در مسجد اعظم قم رفته بودم که در شبستان جنب قبر مرحوم آقای بروجردی تشکیل می‎شد و از دور این سیّد بزرگوار را در حالی که به چند صد نفر طلبه درس می‎داد، تماشا می‎کردم آن روز کسبه‎ی قم به خاطر اینکه حکومت‌شاه پاسخ تلگراف را نداده بود، تعطیل کرده بودند و در میانه‎ی درس، جمع زیادی از مردم قم وارد شبستان شدند و پشت سر طلبه‎ها نشستند آقای خمینی بعد از چند دقیقه فرمود: کسانی که آمده‌اند، بلند شوند تا آنها را ببینم جمعیت بلند شدند و نگاهی به آنها انداخت و سپس فرمود: حالا بنشینید (بار اوّل بی‌‎اجازه نشسته بودند، این بود که برای حفظ عزّت، آنها را بلند کرد و با اجازه نشاند) بعد فرمود: یک نفر بلند شود بگوید چرا تعطیل کرده‎اید و اینجا آمده‎اید یکی از حضّار بلند شد و عرض کرد: آقا بعد از این‎ که حکومت پاسخ تلگراف شما را نداد، دیگر کسب و کار برای ما گوارا نیست و بی‌‎معناست فرد دومی بی‌اجازه بلند شد و فضولی کرد و گفت: البته این درس و بحث حوزه هم بی‌معناست آقای خمینی نگذاشت او حرفش را ادامه دهد و فرمود: خُب بعد خطاب به طلبه‎ها و مردم فرمود: در این حرکتی که امروز شروع شده و در آینده در همه‎ی هم نمی‎گنجد و در همه‎ی کشور هم شاید نگنجد، فکر نکنید ما می‎خواهیم و را حفظ کنیم؛ بلکه قصد ما این است که دست ما از قرآن و اسلام کوتاه نشود یعنی اَلاِسلامُ یَعلُو وَ لا یُعلیٰ عَلَیهِ: اسلام برتر و بالاتر است و چیزی بالاتر از اسلام نمی‎تواند قرار بگیرد اسلام و قرآن محتاج نیستند که ما حفظشان کنیم ص ۴۹۰
حاج میرزا اسماعیل دولابی(ره) وقتی حضرت علیه‌السلام وارد نیشابور شدند؛ هر یک از علما و شخصیت‌های سرشناس از حضرت تقاضا کردند مهمان آن‌ها شوند و به خانه‌ی آن‌ها تشریف ببرند حضرت فرمودند: من افسار شتر را رها می‌کنم، درِ هر منزلی که شتر زانو زد و نشست، من به آنجا می‌روم یک پیرزن فقیر وقتی این را شنید، به خود گفت شتر حضرت جلوی خانه‌ی من زانو بزند و حضرت به خانه‌ی من تشریف بیاورند لذا خانه‌اش را آب و جارو کرد و سماورش را آتش کرد و به انتظار نشست شتر حضرت علیه‌السلام جلوی خانه‌ی همین پیرزن زانو زد و امام رضا مهمان او شدند قربان این شاید که از هزارها بهتر است این شاید مال است محبّت چیست که شایدش از یقین بهتر است؟ - صفحه ۱۱۳ ═ ══ ═‌༻‌♥️༺═ ══ ═
حاج میرزا اسماعیل دولابی(ره) یکی از تجار بازار ورشکسته شد و چک‌هایش برگشت و طلب‌کارها زیر فشارش گذاشتند و درمانده شد یکی از دوستانش که از ماجرا مطّلع شد به او گفت من مشکلت را حل می‌کنم؛ از فردا هر یک از طلب‌کارها که به سراغت آمد، هر چه گفت بگو: فردا طلب‌کارها که آمدند و به او گفتند: تو به ما بدهکاری گفت: شما درست می‌فرمایید گفتند: این چک‌های تو است که برگشت خورده است گفت: شما درست می‌فرمایید گفتند: باید بدهی‌هایت را به ما بپردازی گفت: شما درست می‌فرمایید خلاصه هر چه به او گفتند، او همین جمله را تکرار کرد آخرالامر طلب‌کارها به هم گفتند: این بنده‌ی خدا از شدت فشار دیوانه شده است و چیزی هم که ندارد که بابت طلب‌های‌مان از او بگیریم، پس بهتر است از طلب‌های‌مان صرف نظر کنیم، بلکه لااقل حالش خوب شود و بتواند زن و بچه‌اش را سرپرستی کند همه با هم توافق کردند و به او گفتند: ببین، این بدهی‌های تو به ماست گفت: شما درست می‌فرمایید گفتند: ببین روی همه‌ی آنها قلم کشیدیم و دیگر به ما بدهکار نیستی گفت: شما درست می‌فرمایید گفتند: این هم چک‌های تو است که همه را پاره کردیم گفت: شما درست می‌فرمایید به این ترتیب تاجر ورشکسته از دست بدهی‌ها و طلب‌کارها خلاص شد عصر آن‌روز همان رفیقش که این کار را به او یاد داده بود به سراغش آمد و از او پرسید: چه کردی؟ او هم ماجرا را تعریف کرد همان رفیق مبلغ کمی از این تاجر طلب داشت به او گفت: از دست طلب‌کارها که نجات پیدا کردی اما حتما می‌دانی که فلان مبلغ به من بدهکاری گفت: شما درست می‌فرمایید گفت: باید این بدهی‌ات را به من بپردازی گفت: شما درست می‌فرمایید رفیق گفت: شما درست می‌فرمایید که برای من پول نمی‌شود گفت: شما درست می‌فرمایید رفیق گفت: این شما درست می‌فرمایید را خودم به تو یاد دادم گفت: [ در هم خوب است اینگونه باشد ] و هر چه خدا و خوبان خدا به او می‌گویند و با او می‌کنند، بگوید شما درست می‌فرمایید و تصدیق کند و پذیرا باشد البته خود این را، هم خدا و خوبان به او یاد داده‌اند - صفحه ۷۳
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ ﺑﻪ ﻧﺎم ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﺨﺸﻨﺪﻩی ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قِيلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا فِي الْمَجَالِسِ فَافْسَحُوا يَفْسَحِ اللَّهُ لَكُمْ وَإِذَا قِيلَ انشُزُوا فَانشُزُوا يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ! ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﮔﻔﺘﻪ ﺷﻮﺩ: «ﺩﺭ ﻣﺠﺎﻟﺲ، ﺟﺎ ﺑﺎﺯ ﻛﻨﻴﺪ ﺗﺎﺯﻩ‌ﻭﺍﺭﺩﻫﺎ ﺑﻨﺸﻴﻨﻨﺪ»، ﺟﺎ ﺑﺎﺯ ﻛﻨﻴﺪ ﺗﺎ ﺧﺪﺍ ﻫﻢ ﮔﺮﻩ‌ﻫﺎی ﺯﻧﺪگیﺗﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻛﻨﺪ. ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﻫﻢ ﮔﻔﺘﻪ ﺷﻮﺩ: «ﺑﻠﻨﺪ ﺷﻮﻳﺪ ﺁﻥ‌ﻫﺎ ﺑﻨﺸﻴﻨﻨﺪ»، ﺑﻠﻨﺪ ﺷﻮﻳﺪ ﺗﺎ ﺧﺪﺍ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﻣﻌﻤﻮلیِ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﻳﮏ ﺩﺭﺟﻪ ﺑﺎﻟﺎﺗﺮ ﺑﺒﺮﺩ ﻭ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺑﺎﻣﻌﺮﻓﺖ ﺭﺍ ﭼﻨﺪﻳﻦ ﺩﺭﺟﻪ ﺧﺪﺍ ﺍﺯ ﻛﺎﺭﻫﺎﻳﺘﺎﻥ ﺁﮔﺎﻩ ﺍﺳﺖ آیه‌ - ١١ اگر کسی در مَشاهد مشرّفه غافل باشد و غافلانه رفتار کند، خیلی بدتر و ناپسندتر از غفلت در جاهای دیگر است لذا فرمودند: زُر فَانصَرِف = زیارت کن و بازگرد هر وقت یک ولی‌خدا را ملاقات کردی، او را ببین و زود برگرد برای اینکه ممکن است بمانی و غافل شوی و طوری عمل کنی که اهانت‎آمیز باشد عارف‌بالله مرحوم حاج‌اسماعیل‌دولابی تٱلیف مهدی طیّب آیا این ‏آیه و این گفته در مورد، [ زُر فَانصَرِف = زیارت کن و زود برگرد ] می‌تواند مصداق این‌ روزهای زیارت اربعین در عتبات، عراق باشد آیا بخاطر دلِ خودمون، مانع زیارت سایر زوّار شویم خداپسندانه است؟ خیلی‌ از جا مانده‌های زیارت عتبات؛ فقط بخاطر اینکه عده‌ای بیش از حد‌ معمول و صرورت در حرم‌ها ماندند از زیارت اربعین امسال محروم شدند ...⚑...⚑...⚑...⚑...⚑...⚑