🌱
⁉️ «تشکیک» در «اعتقادات»
آیا «تشکیک» و ایجاد «شبهه» در مسائل اعتقادی صحیح است؟
.
.
.
⭕ پاسخ:
مسلما آنچه در ابتدا به نظر مى رسد این است که «شک در دین» بد بوده و نشانه سیاهى قلب است؛ زیرا هدف این است که انسان به یقین برسد؛ آری ایمان بایستى توأم با یقین باشد ولى شک و شبهه در جایى که دالان و معبر خوبى براى رسیدن به ایمان و یقین باشد پسندیده است.
ایمان چیزى است که انسان باید به آن دسترسى پیدا کند، اما این ایمان از همان ابتدا در انسان وجود ندارد؛ زیرا تا شک نکند به یقین نمى رسد.
قرآن مى خواهد در اعتقادات وراثتى انسان شک ایجاد کند تا او را به یقین برساند لذا مى فرماید: «اَوَ لَوْ کَانَ آبَاؤُهُم لَایَعْقِلُونَ شَیْئاً وَ لَایَهْتَدُونَ» (آیا بایستی آنها تابع پدران باشند در صورتى که آنها بى عقل و نادان بودند) (بقره، ۱۷۰)
شهید مطهرى در این مورد مى فرماید: «...اگر این تشکیکات وارد جامعه نشود خطر است. اگر وارد نشود کم کم مردم آن حالت دینى شان رو به تحجر، و نه تحجر که رو به عفونت مى رود، درست مثل آب کاملاً صافى که آن را در حوض قرار مى دهیم و اگر مدتى بماند مى گندد. اگر در مردم یک حالت آرامشى باشد و بر معتقدات دین و مذهبى تازیانه شک نخورد در آن صورت عوام پیشتاز آن معتقدات مى شوند. وقتى عوام پیشتاز بشوند دائم از خودشان چیزى مى سازند...»
البته واضح است که برخى شک ها نوعى بیمارى است؛ مانند وسوسه، شک کثیرالشک در نماز، وضو و سایر عبادات و طهارت و نجاست. این گونه شک ها و شبهه ها نوعى بیمارى و مرض است و باید آنها را درمان کرد و الاّ باعث ایجاد انحراف در اعتقادات می شود. آری در هر کاری زیاد شک کردن نوعى بیمارى است.
🌻
📕 موعود شناسی و پاسخ به شبهات، ص۱۳
#شک #شبهه
⁉️ @PorsemanShia
🌱
⁉️ حقیقت خواب
حقیقت خواب در روایات اسلامى چگونه بیان شده است؟
.
.
.
⭕ پاسخ:
خواب در اسلام، به عنوان حرکت روح به سوى عالم ارواح شمرده شده، و بیدارى، بازگشت روح به بدن، و نوعى حیات مجدد است.
در حدیثى از امیرمؤمنان علىر(علیه السلام) مى خوانیم که به یارانش چنین تعلیم مى داد: «لایَنَامُ الْمُسْلِمُ إِلَّا عَلَى طَهُور، فَإِنْ لَمْ یَجِدِ الْمَاءَ فَلْیَتَیَمَّمْ بِالصَّعِیدِ، فَإِنَّ رُوحَ الْمُؤْمِنِ تُرْفَعُ إِلَى اللَّهِ تَبارَکَ وَ تَعالى فَیَقْبَلُها، وَ یُبَارِکُ عَلَیْهَا، فَإِنْ کَانَ أَجَلُهَا قَدْ حَضَرَ جَعَلَهَا فِی کُنُوزِ رَحْمَتِهِ، وَ إِنْ لَمْ یَکُنْ أَجَلُهَا قَدْ حَضَرَ بَعَثَ بِهَا مَعَ أُمَنَائِهِ مِنَ مَلَائِکَتِهِ، فَیَرُدونُّهَا فِی جَسَدِهِ»؛
(مسلمان باید با طهارت و وضو به بستر برود، هر گاه آب نیابد، تیمم کند، زیرا روح مؤمن به سوى خداوند متعال بالا مى رود، او را مى پذیرد، و به او برکت مى دهد، هر گاه پایان عمرش فرا رسیده باشد، او را در گنجهاى رحمتش قرار مى دهد، و اگر فرا نرسیده باشد، او را با امنائش از فرشتگان به جسدش باز مى گرداند).
در حدیث دیگرى از امام باقر (علیه السلام) چنین مى خوانیم:
«اِذا قُمْتَ بِالْلَّیْلِ مِنْ مَنامِکَ فَقُلِ الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی رَدَّ عَلَىَّ رُوحِی لِأَحْمَدَهُ وَ أَعْبُدَهُ»؛
(هنگامى که در شب از خواب برمى خیزى، بگو حمد خدائى را که روح مرا به من بازگرداند، تا او را حمد و سپاس گویم و عبادت کنم).
و حدیث در این زمینه بسیار است.
🌻
📕 تفسیر نمونه، ج۱۹، ص۵۰۵
#خواب
⁉️ @PorsemanShia
🌱
⁉️ راه شیعه شدن اهل سنت
اهل سنت باید چه عقیدهای را بپذیرند تا شیعه شوند؟
.
.
.
⭕ پاسخ:
تفاوت اصلی شیعه با سایر مذاهب اسلامی در نوع نگاه و اعتقاد شیعه به مسأله امامت و ولایت اهل بیت پیامبر اکرم صلواتاللهعلیه است. در اینجا به پارهای از اعتقادات شیعه در مسأله امامت اشاره میکنیم:
✨
۱. اعتقادات شیعه در باب امامت
۱.۱. عصمت امامان
شیعه، دوازده امام علیهمالسلام را که در احادیث پیامبر اکرم صلواتاللهعلیه به اسامی آنان تصریح شده است از هر گونه خطا، نسیان و گناه معصوم میداند.
۱.۲. شئونات پیامبر غیر از وحی
شیعه برای امام معصوم علیهالسلام، تمام شوؤن پیامبراکرم صلواتاللهعلیه به جز مسأله وحی را قائل است.
۱.۳. مرجع دینی
شیعه امام معصوم علیهالسلام را مرجع دینی (مبین و حافظ دین و مفسر آیات قرآن ) میداند.
۱.۴. ولایت تکوینی
شیعه، امام معصوم علیهالسلام را دارای ولایت تکوینی و قدرت تصرف در پدیدههای عالم میداند.
۱.۵. مرجع سیاسی و اجتماعی و قضائی
شیعه امام معصوم علیهالسلام را مرجع سیاسی و برترین رهبر در مسائل اجتماعی و دارای شأن قضاوت میداند و اطاعت کامل از او را بر خود واجب میشمارد.
۱.۶. اعلمیت
شیعه امام معصوم علیهالسلام را در مسائل علمی صرف، عالمترین افراد میداند. اما متأسفانه سایر مذاهب اسلامی و از جمله مالکی یا حنفی چنین اعتقادی ندارند و نسبت به اهل بیت و امامان معصوم ما تنها به محبت و اعتقاد به وثاقت آنان اکتفا کردهاند.
۱.۷. لزوم تبعیت کامل از امام و اهل بیت
از ویژگیهای تشیع، اطاعت و پیروی کامل از امام علی علیهالسلام و اهل بیت علیهمالسلام است که از نظر اسلام بسیار اهمیت دارد و در روایات متعددی که اهل تسنن نیز نقل کردهاند، معیار و شرط خداوند در پذیرش اعمال مردم، پذیرش ولایت حضرت امیرالمؤمنین علی ابن ابیطالب علیهالسلام عنوان شده است!
۱.۸. انتصاب الهی امام
شیعه، امامت را امری الهی و همه امامان معصوم علیهمالسلام را منصوب از طرف پروردگار متعال میداند.
✨
۲. تولی و تبری شرط ایمان
حضرت رسول اکرم صلواتاللهعلیه فرمودهاند: «... النظر الی وجه امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب عبادة و ذکره عبادة ولایقبل الله ایمان عبد الا بولایته والبرائة من اعدائه؛ ... نگاه کردن به چهره امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب، عبادت و یاد او عبادت است و ایمان کسی جز با دوستی با او و بیزاری جستن از دشمنان او پذیرفته نمیشود».
و نیز علمای اهل سنت نقل کردهاند که: «پیامبر اکرم صلواتاللهعلیه فرمودند: یا علی! اگر کسی به اندازه عمر (حضرت) نوح خدا را عبادت کند و به اندازه کوه احد، طلا داشته باشد و در راه خدا انفاق نماید و به اندازهای عمرش طولانی باشد که بتواند هزار بار پیاده به حج برود، آنگاه در (مکه) بین صفا و مروه مظلومانه کشته شود، ولی، ولایت تو را – ای علی! – نداشته باشد، بوی بهشت به مشام او نخواهد رسید و هرگز وارد بهشت نخواهد شد».
آنچه از این روایت برداشت میشود آن است که: اصلاً، شرط پذیرش ایمان (چه رسد به اعمال عبادی!) داشتن ولایت و برائت است.
✨
۳. مراد از ولی در آیه قرآن
اما اینکه منظور از ولایت علی علیهالسلام چیست، باید از موارد استعمال آن در آیات قرآن مجید که در شأن حضرت علی علیهالسلام آمده، روشن شود، قرآن میفرماید:
«إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ؛ سرپرست و ولیّ شما، تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آوردهاند همانها که نماز را برپا میدارند، و در حال رکوع ، زکات میدهند.» (مائده، ۵۵)
شک نیست که کلمه" ولی" در آیه فوق، به معنی دوست و یا ناصر و یاور نیست زیرا ولایت به معنی دوستی و یاری کردن مخصوص کسانی نیست که نماز میخوانند و در حال رکوع زکات میدهند، بلکه یک حکم عمومی است که همه مسلمانان را در بر میگیرد،
همه مسلمین باید یکدیگر را دوست بدارند و یاری کنند حتی آنهایی که زکات بر آنها واجب نیست و اصولا چیزی ندارند که زکات بدهند، تا چه رسد به اینکه بخواهند در حال رکوع زکاتی بپردازند، آنها هم باید دوست و یار و یاور یکدیگر باشند.
از اینجا روشن میشود که منظور از"ولی" در آیه فوق، ولایت به معنی سرپرستی و تصرف و رهبری مادی و معنوی است، بخصوص اینکه این ولایت در ردیف ولایت پیامبر صلواتاللهعلیه و ولایت خدا قرار گرفته و هر سه، با یک جمله ادا شده است.
🔻
🔺
۴. نزول آیه ولایت در شأن حضرت علی
در بسیاری از کتب اسلامی و منابع اهل تسنن، روایات متعددی دائر بر اینکه آیه فوق در شأن علی علیهالسلام نازل شده نقل گردیده که در بعضی از آنها اشاره به مساله بخشیدن انگشتر در حال رکوع نیز شده و در بعضی نشده و تنها به نزول آیه درباره علی علیهالسلام قناعت گردیده است.
✨
۵. نتیجه نگرش شیعی در مسئله امامت
اگر کسی با نگاه شیعه به مسأله امامت و رهبری بنگرد و اعتقادش به امامت و رهبری، اعتقاد شیعه باشد مسیر زندگی او دگرگون خواهد شد و مسائل و سؤالات و مشکلات دینی را از هر کسی نمیگیرد و زمام اختیار خود را در مسائل سیاسی به دست هر کسی نمیدهد و همیشه مطیع و پیرو امام معصوم علیهالسلام خواهد بود.
✨
۶. وجه افتراق تشیع با دیگر فرق اسلامی
اگر چه پیروان همه مذاهب اسلامی نسبت به حضرت علی علیهالسلام و فرزندان آن حضرت (امامان معصوم) ارادت، محبت و مودت دارند اما ولایت به معنی کامل و دقیقی که مورد نظر قرآن و پیامبر صلواتاللهعلیه است تنها در مذهب تشیع جعفری اثنی عشری موجود است و هر مسلمانی وظیفه دارد نزدیکترین مکتب به قرآن و سنت پیامبر صلواتاللهعلیه را انتخاب کند،
و اگر اهل سنت هم همین عقیده را بپذیرند یعنی به همان گونه که قرآن و احادیث فرمودهاند ولایت و مرجعیت همه جانبه ائمه اطهار را چه مرجعیت علمی و چه مرجعیت سیاسی و دینی و... قبول نمایند تنها شکاف عمیقی که بین امت اسلامی به وجود آمده است از میان میرود.
چه این که اگر در تاریخ میخوانیم که گروهی از مسلمین قدری شده و گروهی تفویضی، همه به خاطر دوری از ائمه اطهار بوده است والاچنین عقاید باطلی در بین مسلمین رواج نمییافت و مسلمین چنین دچار تشتت و انحرافی نمیشدند.
✨
۷. نتیجه
بنابراین اگر برادران اهل سنت، عقاید و نظرات شیعه را درباره امامت بپذیرند و به آنها اعتقاد و عمل داشته باشند آنان نیز شیعه خواهند بود و بدیهی است که آنان باید ببیند اهل بیت علیهمالسلام چه دستوراتی را برای زندگی بیان کردند و از نظر شرعی باید چه دستور فقهی را مبنای عمل خود قرار دهند.
📕 http://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa1387
#شيعه #تشیع
⁉️ @PorsemanShia
🌱
⁉️ دعوت اسلام به «انزوا طلبی»؟!
«انزوا طلبی» و عزلتی که در آیات و روایات به آن سفارش شده و بر آن تأکید شده، به چه معناست؟
.
.
.
⭕ پاسخ:
در برابر آیات و روایاتی که مردم را به اجتماع تشویق کرده و از تفرقه از اجتماع مسلمین باز می دارد، روایاتى در منابع حدیث آمده است که نشان مى دهد انزواطلبى مطلوب است، از جمله:
۱. پیغمبر اکرم (صلى الله علیه وآله) در حدیثى مى فرمایند: «اَلْعُزْلَةُ عِبادَةٌ»؛ (گوشه گیرى عبادت است).
۲. امام امیرالمؤمنین (علیه السلام) در حدیث دیگرى می فرمایند: «مَنْ اِنْفَرَدَ عَنِ النّاسِ اَنَسَ بِاللّهِ سُبْحانَهُ»؛ (کسى که از مردم جدا شود، با خدا انس مى گیرد).
۳. آن حضرت در حدیث دیگرى می فرماید: «فِى اعْتِزالِ اَبْناءِ الدُّنْیا جَماعُ الصَّلاحِ»؛ (در جدایى از مردم دنیا، مجموعه مصلحت ها است).
۴ـ همچنین آن حضرت در حدیث دیگرى می فرماید: «فِى الانْفِرادِ لِعِبادَةِ اللّهِ کُنُوزُ الارْباحِ»؛ (در جدایى از مردم براى عبادت پروردگار، گنج هاى پر منفعتی نهفته است).
۵ـ امام کاظم (علیه السلام) در حدیثى به «هشام بن حکم» می فرمایند: «اَلصَّبْرُ عَلَى الْوَحْدَةِ عَلامَةٌ عَلى قُوَّةِ الْعَقْلِ فَمَنْ عَقَلَ عَنِ اللّهِ اِعْتَزَلَ عَنِ الدُّنْیا وَ الرّاغِبِیْنَ فِیْها وَ رَغِبَ فى ما عِنْدَاللّهِ...»؛ (صبر بر تنهایى دلیل قوت عقل است، کسى که عقل الهى داشته باشد، از اهل دنیا و دنیاپرستان، دورى مى گزیند و به آنچه در نزد خداست رغبت مى ورزد).
این احادیث گواهى مى دهند که انزوا و دورى از مردم، نشانه عقل و دانش و سبب حضور قلب در عبادت و رسیدن به انواع فوائد است.
۶ـ در حدیث دیگرى از امام صادق (علیه السلام) آمده است: «اِنْ قَدَرْتَ اَنْ لا تَخْرُجَ مِنْ بَیْتِکَ فَافْعَلْ، فَاِنَّ عَلیْکَ فى خُرُوجِکَ اَلاّ تَغْتابَ وَ لاتَکذِبَ وَ لا تَحْسُدَ وَ لا تُرائِىَ وَ لا تَتَصَنَّعَ وَ لا تُداهِنَ»؛ (اگر بتوانى که از خانهات بیرون نروى چنین کن، زیرا اگر بخواهی بیرون بروی، نباید غیبت کنی، و دروغ بگویی و حسد بورزى و ریا کنى و تصنع و مداهنه کنی).
۷ـ امام امیرالمؤمنین (علیه السلام) مى فرمود: «سَلامَةُ الدِّینِ فِى اعْتِزالِ النّاسِ»؛ (سلامت دین در گوشه گیرى از مردم است).
۸ـ در حدیث آخر، از امام على (علیه السلام) می فرمایند: «مَنْ اِعْتَزَلَ النّاسَ سَلِمَ مِنْ شَرِّهِمْ»؛ (کسى که از مردم کناره گیرى کند، از شرّ آنها در امان خواهد بود).
گاه طرفداران مسأله عُزلت و گوشه گیرى که در میان صوفیه و مرتاضان، هواخواهان بسیارى داشتند، به بعضى از آیات قرآن نیز توسل مى جستند:
از جمله آیه ۱۶ سوره کهف که مى فرماید: «وَ اِذِ اعْتَزَلْتمُوهُمْ وَ ما یَعْبُدوُنَ اِلاّ اللّهَ فَأْوُوْا اِلَى الْکَهْفِ یَنْشُرْ لَکُمْ رَبُّکُمْ مِنْ رَحْمَة وَ یُهَیَّىءْ لَکُمْ مِنْ اَمْرِکُمْ مِرْفَقا»؛ (هنگامى که از آنان و آنچه جز خدا مى پرستند، کناره گیرى کردید، به غار پناه برید که پروردگارتان رحمتش را بر شما مى گستراند، و در برابر این امر [وحشتى که از کفّار دارید] آرامشى براى شما فراهم مى سازد).
همچنین به سخن حضرت ابراهیم (علیه السلام) که در سوره مریم آیه ۴۸ و ۴۹ آمده است تمسک مى جویند، آنجا که مى گوید: «وَ اَعْتَزِلُکُمْ وَ ما تَدْعُونَ مِنْ دوُنِ اللّهِ وَ اَدْعُوا رَبِّى عَسى اَلاّ اَکُونَ بِدُعاءِ رَبّى شَقِیّاً * فَلَمّا اعْتَزَلَهُمْ وَ ما یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ وَهَبْنا لَهُ اِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ کُلاًّ جَعَلْنا نَبِیّاً»؛ (و از شما و آنچه غیر خدا مى خوانید کناره مى کنم و پروردگار را مى خوانم و امیدوارم در خواندن پروردگارم بى پاسخ نمانم. هنگامى که از آنان و آنچه غیر خدا مى پرستید، کناره گیرى کرد، ما اسحاق و یعقوب را به او بخشیدیم، و هر یک را پیامبرى [بزرگ] قرار دادیم).
در هر دو آیه، عُزلت و کناره گیرى از جامعه وسیله جلب رحمت پروردگار و مواهب الهى شمرده شده است و این نشان مى دهد که عزلت و گوشه گیرى امر ناپسند و نکوهیدهاى نیست.
🔺
🔻
با دقت در متون آیات و روایات به خوبى ثابت مى شود که مسأله عزلت و گوشه گیرى در یک سلسله شرایط خاص اجتماعى، و به صورت استثنایى توصیه شده است.
در مورد اصحاب کهف مى دانیم که آنها در یک جامعه کافر و بى بند و بار گرفتار شده بودند و به جرم ایمانشان به خدا، تحت تعقیب بودند، و چاره اى جز فرار از شهر و دیار و پناه بردن به کوه و غار نداشتند.
در مورد حضرت ابراهیم (علیه السلام) نیز چنین بود، او نهایت تلاش و کوشش خود را در طریق مبارزه با بت پرستى تا پاى جان انجام داد، ولى هنگامى که مؤثر واقع نشد و جانش در خطر بود، مأمور به مهاجرت و عزلت شد.
بدیهى است این شرایط براى هر کس در هر زمان حاصل شود، چارهاى جز هجرت و عزلت نیست، اما این اصل یک اصل اساسى محسوب نمى شود بلکه یک استثناء مربوط به شرایط خاص است.
در روایات نیز قرائن براى این جمع فراوان است. در آنجا که امام صادق (علیه السلام) گوشه گیرى را براى خود انتخاب مى کند، دلیل آن را فساد زمان و تغییر اخوان و عدم امکان همکارى با مردم آن عصر مى شمرد.
در حدیثى که از امیر المؤمنین على (علیه السلام) نقل کردیم سلامت دین را در عزلت مى داند که مربوط به جایى است که معاشرت با مردم به راستى دین انسان را به خطر بیفکند.
گاه بعضى از افراد شرایط خاصى دارند، و بسیار آسیب پذیر و ضعیف در برابر مظاهر فسادند، ممکن است به این گونه افراد توصیه شود، کمتر در اجتماعات ظاهر شوند.
آنها شبیه افراد بسیار ضعیف المزاجى هستند که اگر در اجتماعات حاضر شوند به زودى مزاج آنها انواع بیمارى ها را به خود جذب مى کند، ممکن است طبیب به چنین شخصى دستور دهد کمتر در اجتماع ظاهر شود.
امروز معمول است هنگامى که هوا بیش از حد آلوده مى شود، به افراد ضعیف مانند کودکان و پیران و بیماران قلبى و تنفّسى توصیه مى شود در خانه بمانند.
بدیهى است هیچ یک از اینها یک اصل کلى نیست، بلکه مربوط به شرایط خاص اجتماعى، یا شرایط خاص فرد است. بنابراین نباید آن را به همگان و در هر زمان و مکان توصیه کرد.
حال اگر امام صادق (علیه السلام) به یکى از یارانش مى فرماید: «اگر مى توانى از خانهات بیرون نروى چنین کن، چرا که از غیبت، دروغ، حسد، ریا، ظاهرسازى و مداهنه نجات خواهى یافت»، حتماً یا شرایط جامعه در آن زمان چنین ایجاب مى کرده و یا آن فرد، انسان آسیب پذیر و ضعیفى بوده است.
این نکته را نیز نمى توان نادیده گرفت که انسانهاى اجتماعى نیز براى انس به پروردگار ساعت یا ساعاتى را از روز باید به خویشتن بپردازند، مخصوصاً در ساعات آخر شب، تنها باشند و با خدا اُنس گیرند و راز و نیاز کنند، و از این فراتر، سالکان راه خدا و عاشقان پروردگار و عارفان پاکباخته در همان ساعاتى که در میان جمعند، با خدا هستند، و جز او را نمى بینند، و به غیر او انس نمى گیرند، و همه را براى او مى خواهند.
گاه نیز مى شود که جدایى و قهر کردن از مردمى که راه فساد را لجوجانه مى پیمایند، یکى از طرق مبارزه منفى با مفاسد است، چرا که این امر سبب مى شود که آنها تکان بخورند و به خویش آیند.
در حالات جمعى از علما دیده مى شود که وقتى مردم در فساد اصرار مى ورزیدند آنها را ترک کرده و به صورت قهر از میان آنها بیرون مى رفتند، و چیزى نمى گذشت که مردم احساس سرشکستگى و کمبود مى نمودند، و به سراغ آن عالم رفته او را به میان خود باز گردانده و اعمال خویش را اصلاح مى نمودند.
همه اینها استثنائاتى است که در برابر اصل کلى اجتماعى بودن انسان قابل قبول است.
🌻
📕 اخلاق در قرآن، ج۳، ص۴۵۷
#انزواطلبی #عزلت
⁉️ @PorsemanShia
🌱
⁉️ نقش اراده انسان، در چگونگی سرنوشت او
آیا سرنوشت انسان به دست خودش است یا محکوم به جبر تاریخ می باشد؟
.
.
.
⭕ پاسخ:
با توجه به آیات قرآن انسان سرنوشت خاصى از پیش تعیین شده ندارد و تحت تأثیر «جبر تاریخ» و «جبر زمان» و «محیط» نیست،
بلکه عامل سازنده تاریخ و زندگى انسان دگرگونى هائى است که در روش، اخلاق و فکر و روح او، به اراده خودش پیدا مىشود.
جبر مادى که انسان را بازیچه دست غرائز تغییر ناپذیر و اصل وراثت مىداند و یا جبر محیط که او را محکوم چگونگى اوضاع اقتصادى و شرایط تولید مىداند، از نظر مکتب اسلام و قرآن بى ارزش و نادرست است.
انسان آزاد است و سرنوشت خود را به دست خویش مىسازد. انسان زمام سرنوشت و تاریخ خود را در دست دارد که براى خود افتخار و پیروزى مىآفریند.
اوست که خود را گرفتار شکست و ذلت مىسازد، درد او خود اوست و دواى او به دست خودش،
تا در وضع او دگرگونى پیدا نشود و با خودسازى خویشتن را عوض نکند، تغییرى در سرنوشتش پیدا نخواهد شد!
🌻
📕 تفسیر نمونه، ج۷، ص۲۶۰
#جبر #اختیار
⁉️ @PorsemanShia
🌱
⁉️ حرمت شراب حتی قطرهای از آن؟!
«حرمت شراب» به خاطر اجتناب از «ضرر جسمی و یا زوال عقل» انسان است، ولی شراب «منافعی» هم دارد؛ با نوشیدن «مقدار کمی» هم به منافع آن می رسیم، هم از ضررهایش در امان هستیم. حال چرا شراب «مطلقا» حرام است؟!
.
.
.
⭕ پاسخ:
آشامیدن شراب حرام و از گناهان کبیره است بلکه در بعضى از اخبار بزرگترین گناه شمرده شده است و اگر کسى آن را حلال بداند در صورتى که متوجه باشد که لازمه حلال دانستن آن تکذیب خدا و پیغمبر (صلى الله علیه و آله) مى باشد کافر است.
از حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) روایت شده است که فرمود:«حَرَّمَهَا لِأَنَّهَا أُمُّ الْخَبَائِثِ وَ رَأْسُ کُلِّ شَرٍّ یَأْتِی عَلَى شَارِبِهَا سَاعَةٌ یُسْلَبُ لُبُّهُ وَ لَا یَعْرِفُ رَبَّهُ وَ لَا یَتْرُکُ مَعْصِیَةً إِلَّا رَکِبَهَا وَ لَا حُرْمَةً إِلَّا انْتَهَکَهَا وَ لَا رَحِمٌ مَاسَّةٌ إِلَّا قَطَعَهَا وَ لَا فَاحِشَةٌ إِلَّا أَتَاهَا»
(خداوند شراب خواری را حرام کرد برای اینکه ریشه بدیها و منشأ گناهان است و کسى که شراب مىخورد، عقل خود را از دست مىدهد و در آن موقع خدا را نمىشناسد و از هیچ گناهى باک ندارد. احترام هیچ کس را نگه نمىدارد و حقّ خویشان نزدیک را رعایت نمىکند و از زشتیهاى آشکار رو نمىگرداند).
بنابراین شارع مقدّس شراب را حرام کرده است چون سبب از بین رفتن عقل آدمى مى شود و او را از همه چیز باز مىدارد و مفاسد فراوان دیگرى به دنبال دارد.
حال اگر شخصى به مقدار بسیار کم و مثلا با قطره چکان یک قطره شراب در دهان خویش بچکاند، چه حکمى دارد؟ چرا باز هم نظر فقها بر تحریم آن است؟ اگر فلسفه حرمت شراب آن اثرات سوء است، مقدار کم شراب که دارای چنین اثراتی نیست، بنابراین چرا باید حرام باشد؟
جواب این است که نوشیدن این مقدار - هر چند هیچ یک از مفاسد بالا را ظاهرا ندارد - جایز نیست. چرا که مصالح و مفاسد احکام (واجبات و محرّمات) در بسیارى از موارد جنبه عمومى و به صورت صد درصد ندارد، بلکه از این نظر مانند قوانین بشرى است که از یک فلسفه غالبى نشأت مى گیرد.
مثلا، فلسفه تحریم شراب، فساد عقل و وقوع نزاع و بغض و دور شدن از ذکر خداست؛ ولى با این حال ممکن است در فرد یا در افرادى به هنگام خوردن شراب مخصوصا به مقدار کم این آثار ظاهر نشود.
به یقین این موضوع دلیل بر حلال بودن شراب براى آنان نخواهد بود چرا که موضوع تحریم «شراب به طور مطلق» است و حکمت و علّتِ آن جنبه غالبى دارد.
یعنی مصرف مشروبات الکلی در «غالب افراد» اثر منفی دارد و از طرفی غالب افراد اهل نگه داشتن «اندازه» و رعایت «مقدار کم» نیستند.
برداشتن حرمت از مقدار کم شراب به افراد ضعیف الایمان چراغ سبز میدهد که حریم این قانون الهى را بشکنند؛ چون یک نفر مىگوید: «با چند قطره»، دیگرى «با یک استکان»، سومى «با یک لیوان» و نفر چهارم مدعى مىشود که اگر «یک بطرى شراب» هم بخورد مست نمىشود و دیگر قابل کنترل نخواهد بود.
[چرا که این «مقدار کم»، «معیاری» ندارد و هر کسی با توجّه به وضع خودش این «مقدار» را تعیین می کند، که نتیجه آن شرابخواری در «مقدارهای متفاوت» و قبح زدایی از آن است.]
لذا براى این که بتوان کنترل کرد، کم و زیاد آن حرام شده است. نتیجه این سهل گیری سست شدن قانون الهی و همه گیر شدن پدیده زشت می خوارگی خواهد بود.
در روایات متعدّدى نیز آمده است: «ما اسْکَرَ کَثیرُهُ فَقَلیلُهُ حَرامٌ»؛ (آنچه که مقدار زیادش باعث مستى شود، مقدار کمش هم حرام است).
[بنابراین، حلال دانستن] مقدار کم آن که ظاهرا مفاسد شراب خوارى را ندارد، موجب سوء استفاده مىگردد، و برخى از مردم به این بهانه که فلان مقدار از شراب تأثیرى در ما نمىگذارد به شراب خوارى مىپردازند و به این بهانه این قانون الهى غالبا نقض مىشود.
🌻
📕 احکام پزشکی، ص۲۲۸
#شراب
⁉️ @PorsemanShia
🌱
⁉️ تهاجم وهابیت بر ضد مذهب اهل بیت (ع)
انگیزه وهابیت از تهاجم بر ضد مذهب اهل بیت (علیهم السلام) چیست؟
.
.
.
⭕ پاسخ:
یکى از انگیزههاى تهاجم وسیع وهابیت بر ضدّ مذهب اهل بیت (علیهم السلام)، ترس و وحشت آنان از گسترش فرهنگ برخاسته از قرآن در میان جوانان و دانشمندان تحصیل کرده و استقبال آنان از این مکتب نورانى مطابق با سنّت راستین محمّدی (صلى الله علیه وآله) است.
مثلاً دکتر عصام العماد، فارغ التحصیل دانشگاه «الإمام محمّد بن سعود» در ریاض و شاگرد بن باز (مفتى اعظم سعودى) و امام جماعت یکى از مساجد بزرگ صنعاء و از مبلّغین وهّابیّت در یمن که کتابى نیز در اثبات کفر و شرک شیعه تحت عنوان: «الصلة بین الإثنى عشریّة و فرق الغلاة» نوشته است، با آشنایى با یکى از جوانهاى شیعه، با فرهنگ نورانى تشیّع آشنا شده و از فرقه وهّابیّت دست مىکشد و به مذهب شیعه مشرّف مىگردد.
آن گاه از قول شیخ عبدالله الغُنیمان استاد «الجامعة الإسلامیّة» در مدینة منوّره نقل مىکند: «وهّابیان به یقین دریافتهاند، تنها مذهبى که در آینده، اهل سنّت و وهّابیّت را به طرف خود جذب خواهد کرد، همان مذهب شیعه امامى است».
آقاى شیخ ربیع بن محمّد، از نویسندگان بزرگ سعودى مىنویسد: «و از جمله امورى که تعجبم را از این جهت زیاد کرده این است که برادرانى از ما و از آن جمله فرزندان یکى از علماى بزرگ و مشهور در مصر و هم چنین طالبان علمى که مدتى طولانى با ما در حلقههاى علم مجالست داشتهاند، و نیز برخى از برادرانى که ما حسن ظنّ به آنها داشتیم، این راه و روش را دنبال کردهاند، و این راه جدید همان "تشیع" است. و به طبیعت حال، من از اولین لحظه درک کردم که این برادران را همانند دیگر افراد در عالم اسلام، پرتوهاى نورانیت انقلاب اسلام مبهوت کرده است».
شیخ محمّد مغراوى از دیگر نویسندگان مشهور وهّابى مىگوید: «بعد از انتشار مذهب دوازده امامى در شرق عالم اسلامى، بر جوانان در کشورهاى مغرب ترسیدم...».
دکتر ناصر بن عبدالله بن على قفارى استاد دانشگاههاى مدینه مىنویسد: «و به طور جزم به سبب کوشش هایى که بزرگان دوازده امامى انجام دادهاند، عدّهاى از جوانان مسلمان، شیعه شدهاند. و هر کسى کتاب "عنوان المجد فی تاریخ البصرة و نجد" را مطالعه کند، این امر او را به وحشت مىاندازد که برخى از قبایل، تماماً شیعه شدهاند».
جالبتر از اینها، سخن شیخ مجدى محمّد على محمّد نویسنده بزرگ وهّابى است که مىگوید: «یکى از جوانهاى اهل سنّت با حالت حیرت نزد من آمد. انگیزه حیرت او را جویا شدم، دریافتم که دست یک شیعه به وى رسیده است و این جوان سنّى تصوّر کرده که شیعیان، ملائکه رحمت و شیر بیشه حق مىباشند».
🌻
📕 سلفی گری و پاسخ به شبهات، ص۱۹۹
#وهابیت #اهل_بیت
⁉️ @PorsemanShia
🌱
⁉️ حجت خداوند، واسطه فیض الهى
وجود حجت خدا بر روی زمین چه ضرورتی دارد؟
.
.
.
⭕ پاسخ:
بسیارى از دانشمندان (به پیروى احادیث اسلامى) وجود پیامبر و امام (علیه السلام) را در جامعه انسانیت و یا در کل عالم هستى به وجود «قلب» در مجموعه بدن انسان تشبیه مى کنند.
مى دانیم هنگامى که قلب مى تپد خون را به تمام عروق مى فرستد، و تمام سلول هاى بدن را تغذیه مى کند.
از آن جا که امام معصوم به صورت یک انسان کامل و پیشرو قافله انسانیّت، سبب نزول فیض الهى مى گردد و هر فرد به مقدار ارتباطش با پیامبر و امام از این فیض بهره مى گیرد؛
باید گفت همان گونه که وجود قلب براى انسان ضرورى است وجود این واسطه فیض الهى نیز در کالبد جهان انسانیّت ضرورت دارد.
اشتباه نشود پیامبر و امام از خود چیزى ندارند که به دیگران بدهند هر چه هست از ناحیه خداست، امّا همان گونه که قلب واسطه فیض الهى براى بدن است، پیامبر و امام نیز واسطه هاى فیض خدا براى انسان ها از تمام قشرها و گروه ها هستند.
ما دارای خالق هستیم و بدون علت آفریده نشده ایم بلکه آفریدگاری داریم که ما را با تدبیر آفریده است. و این خالق ما حکیم است یعنی فاعلی است که افعالش هدفمند و غایتمند است.
بنابر این اگر انسانها در دستیابی به کمال به راهنمایی نیاز داشته باشند خداوند دریغ نخواهد کرد و اگر امکان ارتباط همگانی با خدا نباشد نمایندگانی را به عنوان حجت هایش خواهد فرستاد تا واسطه بین او و خلقش شوند زیرا او مجرد است که منزه از ماده و جسم و لوازم جسمی می باشد بلکه از هر نقیصه ای حتی امکان، مبری است.
شکی نیست که اگر بنا باشد موجودی متعالی و مجرد به نیاز ما انسانها توجه کند و ما را راهنمایی کند ما مخلوقاتش نمی توانیم او را مشاهده کنیم و نمی توانیم با او مباشرت و ملامست داشته باشیم و نیازهایمان را در یک رویارویی جسمانی با او در میان نهیم.
ارتباط با مجرد نیازمند تجرد است و البته شکی نیست که همگان در جاده تجرد قدم نمی نهند بلکه برخی از انسان ها در جاده تجرد گام خواهند نهاد و این راه را خواهند پیمود.
اینان شایستگی خواهند داشت تا با تعلیم و تادیب الهی، سفیر خداوند و نماینده میان خدا و مردم باشند اینان حجت در زمین و واسطه انسانها با خدایند.
تا هر وقت که انسانی باشد چنین نیازی باقی است پس در هر زمانی به وجود حجت نیاز است و زمین از حجت خالی نخواهد شد.
امام صادق (علیه السلام) فرمودند:... خداوند تبارک و تعالی امام را به پیشوایی خلقش منصوب کرده و بر روزی خواران اهل جهانش حجت قرار داده و با رشته ای الهی تا آسمان کشیده که فیوضات خدا از او منقطع نشود و آنچه نزد خداست جز از طریق وسائل او به دست نیاید. (اصول کافی، ج۱، ص۲۹۱)
🌻
📕 ۵۰ درس اصول عقائد براى جوانان، ص۲۳۷
#امام #حجت
⁉️ @PorsemanShia
🌱
⁉️ تفاوت نه تبعیض
آنچه در خلقت وجود دارد «تفاوت» است نه «تبعیض». «تبعیض» آن است که در شرایط مساوی و استحقاقهای همسان، بین اشیاء فرق گذاشته شود، ولی «تفاوت» آن است که در شرایط نامساوی، فرق گذاشته شود. به عبارت دیگر تبعیض از ناحیه دهنده است و تفاوت، مربوط به گیرنده.
با یک مثال ساده، مطلب روشن میشود: اگر دو ظرف را که هر کدام ظرفیت ده لیتر آب دارند در مقابل شیر آب قرار دهیم و در یکی ده لیتر آب بریزیم و در دیگری پنج لیتر، در اینجا تبعیضی صورت گرفته است، منشأ اختلاف، نیرویی است که آب را(در ظرف ها)خالی میکند؛
و اما اگر دو ظرف داشته باشیم یکی به ظرفیت ده لیتر و دیگری به ظرفیت پنج لیتر و هر دو را در دریا فرو بریم، باز هم اختلاف هست، اما منشأ اختلاف، تفاوتی است که خود آن دو ظرف از نظر گنجایش و استعداد دارند، نه دریا و نیروی فشار آب.
مثال دیگر: اگر یک معلّم به دانش آموزانی که همه در یک درجه هستند و کار آنها یکسان است نمرههای مختلفی بدهد، این تبعیض است؛
ولی اگر معلّم، همه را به یک دیده بنگرد و همه را یک جور تعلیم دهد و یک جور امتحان کند و سؤالات امتحانی که طرح میکند برای همه یکسان باشد، آنگاه برخی از شاگردان او به خاطر کم هوشی، یا به خاطر ساعی نبودن، از عهده امتحان بخوبی یا اصلًا برنیایند و برخی دیگر از شاگردان به علّت استعداد قوی و کار خوب، سؤالات امتحانی را کاملًا جواب بدهند، و معلّم به هر کدام آنها بر طبق جوابهای امتحانی نمره بدهد که قهراً مختلف خواهد بود، در اینجا تفاوت رخ داده نه تبعیض.
عدالت این نیست که معلم، همه نمرهها را جمع کند و بعد بین همه دانش آموزان بطور مساوی قسمت کند؛ عدالت این است که به هر کدام آنچه را که استحقاق دارد بدهد. در اینگونه موارد، فرق گذاشتن، عین عدالت و مساوات است، و فرق نگذاشتن، عین تبعیض و ظلم.
.
⭕ اما راز تفاوتها در چیست و چرا خداوند از آغاز، همه را یکسان نیافریده است؟
راز تفاوتها یک کلمه است:
«تفاوت موجودات، ذاتی آنها میباشد و لازمه نظام علت و معلول است».
در حکمت الهی، این بحث، تحت عنوان «کیفیت صدور موجودات از ذات باری» مطرح میگردد. موضوع بحث این است که:
آیا اراده خدا بطور جدا جدا به آفرینش موجودات تعلّق میگیرد؟ مثلا اراده میکند و آقای «الف» را میآفريند؛ اراده دیگری میکند و آقای «ب» را میآفريند و اراده سومی میکند و فرضا شیء «ج» را خلق میکند؛ و همین طور هر چیزی را با ارادهای جداگانه و مخصوص به آن چیز خلق میکند؟ یا آنکه همه اشیاء را با یک اراده واحد و بسیط ایجاد مینماید؟
آنچه را که دلائل دندان شکن عقلی و براهین قاطع فلسفی اثبات میکند و شواهدی از قرآن کریم نیز بر درستی آن هست، نظریه دوم است.
به موجب این نظریه، همه جهان، از آغاز تا انجام، با یک اراده الهی بوجود میآید، یعنی بینهایت چیز بوجود میآید و همه با اراده خدا بوجود میآید ولی نه با ارادههای جدا جدا، بلکه فقط با یک اراده، آن هم یک اراده بسیط، چنانکه قرآن کریم میفرماید:
«إِنَّا كُلَّ شَيْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ * وَمَا أَمْرُنَا إِلَّا وَاحِدَةٌ كَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ» (قمر، ۴٩ و۵٠)
«البته ما هر چیز را به اندازه آفریدیم! / و فرمان ما یک امر بیش نیست، همچون یک چشم بر هم زدن!»
.
⭕ اما درباره مسئله جبر و افعال اختیاری انسان باید گفت:
همانطوری که هیچ حادثه طبیعی بدون علت طبیعی رخ نمیدهد، افعال اختیاری انسانها نیز بدون اراده و اختیار انسان رخ نمیدهد.
قانون خدا در مورد انسان این است که آدمی دارای اراده و قدرت و اختیار باشد و کارهای نیک یا بد را خود انتخاب کند.
اختیار و انتخاب، مقوّم وجودی انسان است. انسان غیر مختار محال است؛ یعنی این که فرض شده انسان است و غیر مختار، فقط فرض است نه حقیقت؛
و اگر انسان نباشد مکلّف نیست؛ مثل این است که گاو یا الاغی سر در خم شراب ببرد و بنوشد. پس قضا و قدر الهی که انسان را خواسته است، مختار بودن او را نیز خواسته است.
🌻
📕 مجموعه آثار شهید مطهری، ص١٢۵ و١۴٢
#جبر #اختیار
⁉️ @PorsemanShia
🌱
⁉️ زندگى برزخى
کیفیت زندگى برزخى چگونه است؟
.
.
.
⭕ پاسخ:
تصویرهاى مختلفى در مورد زندگى برزخى ذکر شده است، که روشن ترین آنها آن است که:
روح انسان بعد از پایان زندگى این جهان، در اجساد لطیفى قرار مى گیرد که از بسیارى از عوارضِ این ماده کثیف بر کنار است،
و چون از هر نظر شبیه این جسم است، به آن «قالب مثالى» یا «بدن مثالى» مى گویند که نه به کلى مجرد است، و نه مادى محض، بلکه داراى یک نوع «تجرد برزخى» است.
بعضى از محققان آن را تشبیه به وضع روح در حالت خواب کردهاند که در آن حال، ممکن است با مشاهده نعمت هائى به راستى لذت ببرد و یا بر اثر دیدن مناظر هولناک معذب و متألم شود آنچنان که گاه واکنش آن در همین بدن نیز ظاهر مىشود، و به هنگام دیدن خوابهاى هولناک، فریاد مىکشد، نعره مى زند، پیچ و تاب مى خورد، بدن او غرق عرق مى شود.
حتى بعضى معتقدند: در حال خواب، به راستى روح با قالب مثالى فعالیت مى کند، و حتى بالاتر از آن معتقدند: روح قوى در حال بیدارى نیز مى تواند همان تجرد برزخى را پیدا کند، یعنى از جسم جدا شده و با همین قالب مثالى به میل خود، و یا از طریق خواب هاى مغناطیسى در جهان سیر کند و از مسائلى با خبر گردد. (١)
بلکه بعضى تصریح مى کنند: قالب مثالى در باطن بدن هر انسانى هست، منتها به هنگام مرگ و آغاز زندگى برزخى، جدا مى شود و گاه در همین زندگى مادى دنیا نیز امکان جدائى ـ چنان که گفتیم ـ براى او حاصل مى شود.
حال اگر تمام این مشخصات را براى قالب مثالى نپذیریم، اصل مطلب را نمى توان انکار کرد؛ چرا که در روایات بسیارى به آن اشاره شده و از نظر دلیل عقل نیز هیچگونه مانعى ندارد.
_____________________________
(۱): مرحوم «علامه مجلسى» ضمن بیان این مطلب در «بحار الأنوار» تصریح مىکند: تشبیه حالت برزخ به حالت رویا و خواب در بسیارى از اخبار وارد شده، و حتى امکان دارد نفوس قویه عالیه، داراى جسدهاى مثالى متعددى باشند، و به این وسیله روایاتى که مىگوید: امامان نزد هر کس در حال جان دادن حاضر مىشوند، نیاز به توجیه و تفسیرى نخواهد داشت. (بحار الأنوار، ج۶، ص۲۷۱)
🌻
📕 تفسیر نمونه، ج ۱۴، ص۳۴۵
#برزخ
⁉️ @PorsemanShia
🌱
⁉️ آثار تربیتی بشارت و انذار
چرا در آیات قرآن «بشارت» و «انذار» در کنار یکدیگر آمده است؟
.
.
.
⭕ پاسخ:
«بشارت» و «انذار» یا «تشویق» و «تهدید» بخش مهمى از انگیزههاى تربیتى و حرکتهاى اجتماعى را تشکیل مى دهد، آدمى هم باید در برابر انجام کار نیک «تشویق» شود، و هم در برابر کار بد «توبیخ» بیند تا آمادگى بیشترى براى پیمودن مسیر اول و گام نگذاردن در مسیر دوم پیدا کند.
«تشویق» به تنهائى براى رسیدن به تکامل فرد یا جامعه کافى نیست؛ زیرا انسان در این صورت مطمئن است انجام گناه خطرى براى او ندارد.
به طور مثال مى بینیم: پیروان کنونى حضرت مسیح (علیه السلام) عقیده به «فداء» دارند، و معتقدند حضرت مسیح (علیه السلام) فداى گناهان آنها گردیده، حتى رهبرانشان گاه سند بهشت به آنها مى فروشند و گاه گناهشان را از طرف خدا مى بخشند! مسلماً چنین جمعیتى به آسانى مرتکب گناه مى شود.
در «قاموس کتاب مقدس» مى خوانیم: «... فدا نیز اشاره به کفاره خون گران بهاى مسیح است که گناه جمیع ماها بر او گذارده شد و گناهان ما را در جسد خود بر صلیب متحمل شد»!
مسلماً این منطق نادرست، افراد را در ارتکاب گناه جسور مى کند.
کوتاه سخن این که آنها که تصور مى کنند تنها تشویق براى تربیت انسان (اعم از کودکان و بزرگسالان) کافى است، و باید تنبیه، تهدید و کیفر را به کلى شست و کنار گذاشت، سخت در اشتباهند،
همان گونه که پایه تربیت را تنها بر ترس و تهدید گذاردن و از جنبههاى تشویقى غافل بودن نیز گمراهى و بىخبرى است.
این هر دو گروه در شناخت انسان در اشتباهند؛ توجه ندارند: انسان مجموعهاى است از بیم و امید، از حب ذات و علاقه به حیات، و نفرت از فناء و نیستى، ترکیبى است از جلب منفعت و دفع ضرر.
آیا انسانى که ابعاد روح او را این دو تشکیل مى دهد، ممکن است پایه تربیتش تنها روى یک قسمت باشد؟
مخصوصاً تعادل میان این دو لازم است که: اگر تشویق و امید از حد بگذرد باعث جرأت و غفلت است؛ و اگر بیم و انذار بیش از اندازه باشد نتیجهاش یأس و نومیدى و خاموش شدن شعله هاى عشق و تحرک است.
درست به همین دلیل در آیات قرآن، «نذیر» و «بشیر» یا «انذار» و «بشارت» در کنار هم قرار گرفته، حتى گاهى «بشارت» بر «انذار» مقدم است، مانند آیه ۱۱۹ سوره «بقره»: «إِنّا أَرْسَلْناکَ بِالْحَقِّ بَشیراً وَ نَذیراً»؛ (ما تو را به حق براى بشارت و انذار [مردم جهان] فرستادیم)؛
و گاه به عکس، «نذیر» بر «بشیر» تقدم یافته، مانند آیه ۱۸۸ سوره «اعراف»: «إِنْ أَنَا إِلاّ نَذیرٌ وَ بَشیرٌ لِقَوْم یُؤْمِنُونَ»؛ (من بیم دهنده و بشارت دهنده ام براى افرادى که ایمان مى آورند).
هر چند در اکثر آیات قرآن، بشارت مقدم داشته شده این نیز ممکن است به خاطر این باشد که در مجموع، رحمت خدا بر عذاب و غضب او پیشى گرفته است «یا مَنْ سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَهُ». (مصباح المتهجد، صفحات ۴۴۲ و ۶۹۶)
🌻
📕 تفسیر نمونه، ج١، ص۴۸۵
#بشارت #انذار
⁉️ @PorsemanShia