eitaa logo
پایگاه مقاومت بسیج شهید بهشتی خور
112 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
320 ویدیو
31 فایل
•• اگه کسےدرجنگ شهید بشه یکبار شهـیدشده اما کسے اگه باهواےِ نفـس‌ خودش‌ بجنگه هرروز شهید میشه #آیت‌الله‌جاودان✍🏼 #شهیدنفس..
مشاهده در ایتا
دانلود
📙 خوانش کتاب دکل گاه با چند دقیقه سکوت می‌ایستادم و نگاهشان میکردم تا از هیجانشان بیفتد. صدایی گفت: چاکریم حاج آقا! یکی از ته کلاس سرک کشید و گفت حاج آقا آمدی ما را موعظه کنی؟ کم کم از هر طرف تیر ارادتها یا زبان متلک به سمتم پرتاب میشد. جملات کاملاً تکراری و بیات شده که بارها شنیده بودم: حاج آقا! مسألةٌ. حاج آقا! چرا آخوندها زیر بغل لباسشان سوراخ است؟ حاج آقا! شما قرار است معلّم ما باشید؟ حاج آقا شما از قم آمدید؟ پسر عمه‌ی من هم در قم درس آخوندی میخواند حاج آقا جایزه هم میدهید؟ حاج آقا! عمامه‌ی شما فچند متر است؟ حاج آقا چرا همه چیز را گران کردید؟ حاج آقا! جیب آخوندها چرا این قدر بزرگ است؟ یکی از بچه‌ها وسط کلاس بلند شد و مثلاً برای دفاع از من داد زد و از خودش مایه گذاشت که بابا خفه شوید زشت است جلوی حاج آقا. همچنان بالای سکوی جلوی تخته رو به بچه‌ها، ساکت ایستاده بودم با تبسّم نگاهم را به بچه‌ها دوخته بودم آرام سرم را تکان میدادم و اینگونه وانمود میکردم که از دیدارتان خرسندم با خاموشی دو سه دقیقه‌ای و لبخند معنادارم سروصدای اولیه‌ی کلاس، تبدیل به خنده‌های ریز شده بود. آقای نادری، مدیر مدرسه گفته بود این بچه‌ها به «گروه اخراجیها» معروف هستند. من هم برای این که مثلاً کم نیاورم، در جوابش به شوخی گفتم: بنده هم جومونگ هستم. به هر حال تا آمد اوضاع قاراشمیش کلاس راست و ریس شود، چهار- پنج دقیقه‌ای طول کشید البته به مشقّتش می‌ارزید. چون در همین فرصت، توی نخ چند نفرشان رفتم و برانداز خوبی از جو کلاس و لیدرها و رهبران اصلی کردم دیدم که بعضیشان ،خدایی تیز و زرنگ هستند و به اصطلاح پشه را توی هوا نعل می کردند تجربه‌های قبلی نشانم داده بود که برخی‌شان در عین شرّ و شوری، خیلی بامرام هستند. فضا به گونه‌ای شده بود که باید وارد مرحله بعدی عملیات میشدم رفتم سمت میز معلم، زیپ کیفم را کشیدم و لبتاب را بیرون آوردم. دکمه پاور را زدم و در فاصله‌ی بالا آمدن ویندوز سیم ویدئوپروژکتور را وصل کردم. در همین اثنا باز کمی پارازیت انداختن شروع شد؛ آرش! پرده‌ها را بکش حاج آقا میخواهد برایمان فیلم مارمولک بگذارد. حاج آقا! فیلم خفن ندارید؟ بابا دهانت را ببند میخواهی حاج آقا آمارمان را بدهد آقای نادری؟ هوس گونی کردی؟ پرده‌ها را کشیدند که مصادف شد با بالا آمدن اولین صفحه و اسلاید پاورپویینت که تصویر امام خمینی به روی پله هواپیما بود و بالای آن، جمله‌ی انقلاب ما انفجار نور بود به چشم میخورد یکی از ردیف وسط گفت عجب ضدّ حالی ما را بگو فکر کردیم حاج آقا میخواهد به ما فیلم نشان بدهد. فضای کمی تاریک کلاس بعضی‌ها را برای تکه پرانی، راحت‌تر کرده بود انقلاب کیلو چند؟ حاج آقا انقلاب مردم را از گرانی، منفجر کرده. حاج آقا! اصلاً برای چه آخوندها انقلاب کردند؟ چقدر به شما پول میدهند تا از انقلاب دفاع کنید؟ نم نمک موج رادیو فردا و حرفهایی از جنس آمد نیوز و ایران اینترنشنال خودی نشان میداد. البته تعداد آنهایی که این حرفها را طوطی‌وار در فضای کلاس رها میکردند خیلی کم بود؛ سه یا چهار نفر، یک عده هم آتش بیار معرکه بودند بعضی‌ها هم در این وضعیت برای اینکه اوضاع به ظاهر نافرم و بدجور کلاس را کنترل کنند، گاهی نقش سوت قطار را بازی میکردند و صدای «هیسشان پرده‌ی گوش آدم را می لرزاند. ادامه دارد ...🍃 @pshahidbeheshtikhoor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام بر مبعث، پیام خیزش انسان، از خاک تا افلاک ! سلام بر مبعث، انفجار نور و ظهور همه ارزش‏ها در صحنه حیات بشر ! بعثت پیامبر اکرم(ص) مبارک باد "فضای مجازی پایگاه شهید بهشتی خور" @pshahidbeheshtikhoor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📸 💠برگــــزاری مراسم جشن عید مبعث حضرت رســول اکــــرم صلی الله علیه و آله در مسجد الزهـــــــــرا خـــور همراه با مولودی تقدیر و تجلیل از نمازگزاران همنام پیامبر و سخنرانی حاج آقا رفیع چهارشنبه ۱۸ بهمن ۱۴۰۲ @pshahidbeheshtikhoor
📙 خوانش کتاب دکل برگشتم سمت پرده‌ی ویدئوپروژکتور سمت راست یک قسمت از تخته‌ی کلاس پیدا بود ماژیک را برداشتم و با حوصله و سر صبر نوشتم «بسم الله الرحمن الرحیم از اوّلِ «بای» بسم الله طبق روال همیشگی، در دلم به امام عصر متوسل شدم و از حضرت خواستم آنچه را رضایت دارد بر زبانم جاری کند و بهترین دعاهای خود را شامل حال این بچه‌ها نماید به «میم» رحیم که رسیدم، به ذهنم جرقه‌ای زد برگشتم سمت بچه‌ها و بادی به گلو انداختم و با صدای بلند و شمرده شمرده گفتم: «بسم الله الرحمن الرحيم صوت بلندم نگاه‌ها را متوجه من کرد. سکوت غیر قابل پیش بینی‌ای بر کلاس حاکم شد بهترین موقع برای استفاده‌ی حداکثری از این فضای زودگذر بود سه سوته با همان صدای رسا و محکم و با گره به ابروها گفتم: آقای عزیز ببین چه میگویم آنهایی که مثل من به انقلاب آخوندها انتقاد دارند خیلی سریع از جایشان بلند شوند! بچه‌ها که انتظار شنیدن چنین حرفی را از من نداشتند، گوششان را تیز کردند. میشد از چشمان بهت زده‌شان فهمید که هنوز پیام به مغزشان نرسیده یا اگر رسیده چنان محکم اصابت کرده که به سیستم مغزی‌شان ضربه‌ی ناجوری زده تصمیم گرفتم یک بار دیگر آن پیام را مخابره کنم؛ این سری برای این که بعضی‌ها از خواب بیدار شوند، دستهایم را محکم به هم کوبیدم نمیدانستم اینقدر صدا میدهد طفلکی بچه‌های ردیف اول از صدای دستانم جا خوردند .گفتم آقا مگر نشنیدی؟ عرض کردم آنهایی که مثل من مانند من و شبیه من منتقد انقلاب آخوندها هستند، قیام کنند. نکند جا زدید؟ نه گونی در کار است و نه آمار دادن مرد باشید و بلند شوید، بایستید! گویا این حرف آخری من رگ غیرتشان را نشانه گرفت. از سی نفر بیست و پنج نفرشان آرام آرام سر پا ایستادند صدای پچ پچ به گوش میرسید. مشخص بود ایستاده‌ها بدجور در برزخ هستند. نمیدانستند الان چه اتفاقی قرار است بیفتد دو سه نفر از انتهای کلاس با زیرکی نشستند. صدایم را بردم بالا و گفتم آنهایی که نشستند، بلند شوند. چرا دو دره میکنی؟ یک مرد نباید سست عنصر باشد. سریع مثل فنر دوباره خبردار ایستادند پیدا بود دل بعضی‌شان دارد مثل سیر و سرکه میجوشد چند نفرشان واضح بود برای اینکه حق رفاقت را ادا کنند به خاطر دوستانشان ایستاده بودند نفسها در سینه حبس شده بود. هر زمزمه‌ای که گهگداری از گوشه و کنار کلاس به گوش می‌رسید، با نگاه زیرچشمی من در دم خفه میشد شاید فکر می‌کردند میخواهم زهر چشم بگیرم یکیشان که قیافه‌اش در مایه‌های آرنولد فشرده و کمی سینه‌اش جلو بود ذره‌ای جرأت به خودش داد و برای اینکه بگوید لوتی را نباخته گفت: حاج آقا چه کار میخواهید بکنید؟ چشم غره‌ای رفتم. انگشتم را گذاشتم روی بینی؛ آرام و کشدار گفتم: هیس! می‌دانستم اگر یک نفرشان سکوت را میشکست، بقیه هم مثل بازی دومینو، دست خودشان نبود و مجبور بودند لب بجنبانند. لذا بی درنگ با صدای قوی گفتم خب حالا گوش کن آنهایی که نشسته‌اند، به سرعت بیرون بیایند و روبه روی تخته بایستند! چهار پنج نفر بیشتر نبودند. آن بیچاره‌ها هم جاخوردند. باز تکرار کردم با شما بزرگواران هستم سریع تشریف بیاورید بیرون و اینجا بایستید! بالاخره آمدند و کنار هم صف کشیدند. گفتم بقیه سر جایشان بنشینند، من هم بلافاصله رفتم آخر کلاس. کسی برنگردد همه روبه‌رو را نگاه کنید! پچ پچ هم ممنوع ادامه دارد...🍃 @pshahidbeheshtikhoor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📙 خوانش کتاب دکل یک نگاه به این چهار پنج نفری که مثلاً انقلابی بودند، انداختم. انگار پای جوخه اعدام منتظر دستور شلیک بودند همه منتظرند بدانند ادامه‌ی این ماجرای هیجانی و اکشن چیست برای چندمین بار از کوپن صدای بلندم استفاده کردم - هیچ کس جیکّش در نیاید من حالا حالاها با این دوستانتان کار دارم. بعد رو کردم به نفر اوّل و گفتم خب شما که عینک داری اسمت چیست؟ کمی این پا و اون پا کرد و گفت: احسان - خب، آقا احسان شما و دوستانت طرفدار انقلاب هستید. درست است؟ یک مقدار گلویش را صاف کرد و گفت بله حاج آقا. دوستانش نیز همزمان با جواب مثبت احسان سرشان را به علامت تأیید تکان دادند. - جناب آقا احسان گُل شما به عنوان نماینده‌ی این جمع انقلابی، با دقت گوش کن چند سؤال کلیدی و اساسی از تو دارم که با شور و مشورت رفقای خودت میتوانی پاسخ بدهی شما که دم از انقلاب و نظام میزنید و سنگ این رژیم آخوندی را به سینه میکوبید بگو ببینم این چه آشی است که انقلاب شما برای مردم درست کرده؟ چرا این قدر گرانی است؟ چرا قیمت‌ها روز به روز تصاعدی و آسانسوری بالا میرود؟ مردم از کجا بیاورند ۶۰۰ هزار تومان پول یک کیلو گوشت بدهند؟ ما انقلاب کردیم که مردم توی فلاکت بیفتند؟ این چه نظامی است که نمیتواند به زندگیها سروسامان بدهد؟ این چه مملکتی است که هر روز باید مردهایی که یک لقمه نان سر سفره‌ی زن و بچه ببرند چون شغل درست و درمانی ندارند، عرق شرم روی پیشانیشان بنشیند؟ چرا چشم و گوش خود را به روی این واقعیتها بسته‌اید و متعصبانه از این انقلاب دفاع میکنید؟ آیا شما این همه فشاری که به مردم می‌آید را نمی‌بینید؟ سکوت کردم و نگاهی به جناح چپ و راست کلاس انداختم. کسی لام تاکام حرف نمیزد به پرسشهای مسلسل وار خود ادامه دادم. آقا احسان! خیلی از مردم در این شرایط اقتصادی آشفته و زوار دررفته پوستشان دارد قلفتی کنده می‌شود دخل خیلی‌ها آمده. چرا این همه جوان بیکار داریم؟ چرا این همه معتاد دارد در کوچه و خیابان، وول میخورد؟ آیا زشت نیست هر موقع تلویزیون را روشن میکنیم خبر اختلاس میشنویم؟ هر دم از این باغ بری میرسد. چه فرقی کرد با زمان پهلوی؟ جالب این است که دست میکنند توی جیب مردم مثل آب خوردن دزدی میکنند و بعد از مدتی، فلنگ را میبندند و متواری میشوند و به ریش ما میخندند. با شما هستم آقا احسان! آیا این برای مملکت اسلامی افت ندارد؟ آیا برای انقلابی که از آن پشتیبانی میکنید ننگ و عار نیست که در اداره و سازمانش این همه رشوه و پارتی بازی و رفیق بازی رایج باشد؟ چرا باید به جای ضابطه رابطه بازی در کار باشد؟ مگر مسئولین ما نباید اسلامی باشند؟ پس چرا خانه‌های مجلل سر به فلک کشیده‌ی آنچنانی و ماشین‌های شیک و مدل بالای میلیاردی دارند؟ سالی چندبار هم که کفش و کلاه میکنند و با خانواده‌ی محترم تشریف میبرند کانادا برای دَدَر دودور، ولی ما بدبخت بیچاره‌ها باید هشتمان گروی نُه‌مان باشد به نظرتان آیا جانبداری از چنین نظامی که هوای مردمش را ندارد عاقلانه است؟ این از اوضاع درب و داغون و آشفته‌ی داخلی. از آن طرف، در سیاست خارجی هم تا آمریکا و کشورهای اروپایی میخواهند با ما یک خُرده گرم بگیرند و روابطمان حسنه شود و اوضاع اقتصادی‌مان ذره‌ای جمع و جور شود و رونق بگیرد، یک مشت آدم تندرو و افراطی که فکر میکنند قیم این مردم هستند، ساز مخالف میزنند و مانع میشوند تا با دنیا تعامل داشته باشیم. همین طور که توی کلاس آرام قدم میزدم آمدم کنار آن چهار-پنج نفر روی سکوی جلوی تخته ایستادم ... ادامه دارد...🍃🍃 @pshahidbeheshtikhoor
🇮🇷 جشن ۴۵ سالگی انقلاب امشب بعد از نماز مغرب و عشا همراه با برنامه های متنوع مکان: مسجد الزهــــرا خور 🇮🇷 @pshahidbeheshtikhoor
📙 خوانش کتاب دکل گلدسته‌ی مسجد از قاب پنجره‌ی کلاس پیدا بود. گفتم: آقا احسان چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است چرا باید کشور ما وقتی این همه تنگدست و نیازمند دارد، دسته دسته اسکناس بشمارد و بریزد در جیب گشاد مردم سوریه، یمن عراق، لبنان و فلسطین؟ کلاس به قدری در سکوت بود که صدای بال مگس را هم میشد شنید. گفتم: آقا احسان موقتاً دستم را از روی ماشه برمیدارم و دست از شلیک انتقادها می‌کشم فقط خواستم بخش کوچکی از اوضاع بی در و پیکر جامعه را بازگو کنم اینها بدون رودربایستی مشکلات نظام و انقلاب ماست و اگر بخواهم میتوانم تا شب برایتان از این دست معضلات بشمارم. حالا شما آقا احسان عزیز به کمک رفقای خودت من و بچه‌ها را قانع کن ما منتظریم تا ببینیم میتوانید یا نه. به تدریج درگوشی حرف زدن بچه‌ها شروع شد. با دست زدم روی میز . - ساكت لطفاً. منتظر جواب این آقایان انقلابی هستم. احسان که کمی دستپاچه شده بود و گوش‌ها و یک طرف لپش از استرس سرخ شده بود نگاه ناامیدانه‌ای به هم قطاری‌هایش کرد. آب دهانش را قورت داد و با کمی لرزش صدا گفت: حاج آقا! سؤالات شما زیاد بود و هم از این شاخه به آن شاخه رفتید کدامش را جواب بدهیم؟ - ببین آقا احسان من نمیدانم، این مشکل شماست. اگر خدا وکیلی این نظام و انقلاب بر حق است و کارش درست است باید برای من و بچه‌ها ثابت کنی حداقل یک چیز بگو تا ما دلمان به این نظام، کمی گرم شود یا به آینده امیدوار شویم. دستم را گذاشتم روی شانه احسان و رو به کلاس گفتم بچه‌های عزيز قبل از اینکه پاسخ آقا احسان و دوستانش را بشنویم، باید به یک نکته اقرار کنم؛ بعضی وقتها نباید از مرز انصاف رد بشویم. آقا احسان و رفقایش با این که تعدادشان انگشت شمار است اما صلابت در اعتقاد و شجاعتشان قابل تقدیر است گاه پیش می‌آید در یک اداره یا مثلاً در مسجد و یا حتی جایی مثل صف نانوایی حقی پایمال میشود اما اگر احساس کنیم طرفدار و حامی نداریم و در اقلیت هستیم، نُطُق نمیکشیم و جُربزه‌ی انتقاد و مطالبه‌گری نداریم پس انصاف این است که از آقا احسان و دوستانش تشکر ویژه کنم چرا که بخاطر تعداد کمشان جا نزدند. کلاس در سکوت معناداری فرو رفت. همین طور که دستم روی شانه‌ی احسان بود گفتم: اما برگردیم سر اصل ماجرا ببینید بچه‌های عزیز بنده نقش بازی نکردم گلایه و انتقادهایی که به این نظام ردیف کردم، بازار گرمی نبود. نمی‌شود از روی تعصب گفت که این وصله‌ها به انقلاب ما نمی‌چسبد. نه، واقعاً خیلی از این ایرادها به مملکت ما وارد است. من هم به عنوان یک روحانی در دل جامعه مشکلات و گرفتاریها را لمس میکنم و میچشم، دارم میبینم که خیلی از مردم ما به اصطلاح صورتشان را با سیلی سرخ نگه می‌دارند. با این حرف یکی از بچه‌ها به صورتش سیلی زد و سرخی آن را به بغل دستی‌اش نشان داد کلاس پر از خنده شد من هم خندیدم و در ادامه گفتم: این جا یک پرسش بسیار مهم از شما دوستانم دارم ولی قبل از اینکه سؤالم را مطرح کنم لطفاً برای سلامتی آقا احسان و دوستانش یک صلوات بفرستید تا بنشینند. انقلابی‌های کلاس با صلوات بچه‌ها بدرقه شدند و همگی سر جایشان نشستند. گفتم: قبل از آن سؤال اساسی، یک مژده هم باید به شما بدهم، ان‌شاء‌الله کلاس شما قرار است روی آنتن برود البته نه آنتن ماهواره و تلویزیون، بلکه قرار است به امید خدا و عنایت اهل بیت ع مطالبی که این جا باهم گفت وگو میکنیم در قالب یک کتاب داستانی چاپ شود، البته قرار نیست اگر کسی اینجا سؤالی میپرسد نام واقعی او را داخل کتاب بیاوریم بلکه یک اسم مستعار برایش درج میکنیم تا آزادانه بتوانید سؤالات خود را مطرح کنید با این مژده‌ای که به بچه‌ها دادم کمی خودشان را جمع و جور کردند و از فاز متلک انداختن و هذله‌گویی تغییر موضع دادند، بعضی‌شان که انگار دارند آماده‌ی مصاحبه تلویزیونی میشوند شروع کردند به صاف کردن گلو. بعضی‌ها هم گویا آماده پرواز می‌شدند، کمی داخل نیمکت جابه جا شدند و سیخ نشستند. - خب بچه‌ها حالا شش دانگ حواستان جمع باشد. با انتقادهایی که از انقلاب کردم خواستم آب پاکی را روی دستتان بریزم و خیال نکنید من آمده‌ام اینجا تا بگویم نظام ما عیب و نقصی ندارد و همه چیزش گل و بلبل است. بگی‌نگی داشت همان چیزی میشد که دوست داشتم باشد؛ بچه‌ها حضورم را باور کرده بودند لحنم را مهربان‌تر کردم و گفتم: در این شش یا هفت جلسه‌ای که مهمان شما هستم امیدوارم به دور از جنگ و جدل، گفت وگویی صمیمانه داشته باشیم و بدون تعارف، از نظرات، پیشنهادها یا انتقادات شما بهره ببرم. هنوز کمی جوّ کلاس گرفته و خشک بود باید ترفندی به کار میبستم تا یخ بچه‌ها باز شود. گفتم: خب بنده الان که روی قلبم دست میگذارم میبینم قلبم دارد با محبّت شما تاپ تاپ میکند اما نسبت به قلب شما کمی ته دلم قرص نیست و فقط در یک صورت مطمئن میشوم. ...🍃
🇮🇷 جشن ۴۵ سالگی انقلاب امشب بعد از نماز مغرب و عشا همراه با برنامه های متنوع مکان: مسجد الزهــــرا خور 🇮🇷 @pshahidbeheshtikhoor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
برخیزید ای شهیدان راه خدا ای کرده بهر احیای حق جان فدا کز قطره قطره‌ی خون پاک شما می‌روید تا ابد در وطن لاله‌ها ۲۲ بهمن سالروز پیروزی انقلاب اسلامی مبارک باد "فضای مجازی پایگاه شهید بهشتی خور" @pshahidbeheshtikhoor
🇮🇷ایام الله دهه فجر مبارکباد مسابقات ورزشی ویژه بسیجیان عزیز پایگاه شهید بهشتی تیراندازی، دارت، دال پلان، طناب کشی و... زمان: یکشنبه ۱۴۰۲/۱۱/۲۲ ساعت ۱۶ مکان: زمین چمن ورزشگاه امام علی(ع) @pshahidbeheshtikhoor
هدایت شده از s_hosien
میلاد گل رسول و زهرا و علی است زیرا که جهان خجسته زین نور جلی است ما را دگر از روز جزا بیمی نیست چون بر دل ما عشق حسین بن علی است ولادت فرخنده امام حسین (ع) و روز پاسدار را در سوم شعبان به شما تبریک می‌گویم. "فضای مجازی پایگاه شهید بهشتی خور" @pshahidbeheshtikhoor
هدایت شده از s_hosien
نام تو را دواى درد است حسین بى یاد تو بین که چهره زرد است حسین عشق تو مرا ز خویش بیگانه نمود بى عشق تو بین که سینه سرد است حسین میلاد امام حسین (ع) مبارک "روابط عمومی پایگاه شهید بهشتی خور" @pshahidbeheshtikhoor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اجلاسیه سراسری نماز روز سه شنبه در محل آمفی تئاتر شهر خور ساعت ۹ الی ۱۱:۳۰ دقیقه خواهشمندیم بسیجیان عزیز در این مراسم معنوی حضور بهم رسانند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🇮🇷 ۲۲ بهمن در طول زندگی نسل های آینده باید سرمشق همه قرار گیرد. 💠 دعوت به مشارکت در راهپیمایی ۲۲ بهمن و همچنین انتخابات ۱۱ اسفند توسط حاج آقا رفیع در مسجد الزهرا خور @pshahidbeheshtikhoor
🇮🇷جان‌های جهانیان به لب آمده است جان در پی حق، داوطلب آمده است جمهوری اسلامی ما در این قرن فجری است که در ظلمت شب آمده است. 💠برگزاری جشن چهل و پنجمین سال پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی در مسجد الزهراء با برنامه های👇 تلاوت قرآن( سوره فجر) پخش سرود ملی🇮🇷🇮🇷🇮🇷 روایتگری خاطرات دوران انقلاب توسط جناب آقای فیروزی( دبیر ستاد اقامه نماز شهرستان) پخش کلیپ چی بودیم، چی شدیم پذیرایی نور افشانی همراه با گلبانگ الله اکبر شنبه شب ۲۱ بهمن ماه ۱۴۰۲ @pshahidbeheshtikhoor
ما همان نسل جوانیم که ثابت کردیم در ره عشق سزاوارتر از صد مردیم هر زمان بوی خمینی به سر افتد ما را دور سید علی خامنه ای میگردیم🇮🇷🇮🇷 @pshahidbeheshtikhoor
🇮🇷این انقلاب توسط حضرت امام خمینی (ره) و با حضور عظیم و میلیونی مردم به وقوع پیوست و امروز همه مدیون آن رادمرد تاریخ هستیم. زیباترین کلام در خصوص آن بزرگوار را مقام معظم رهبری فرمودند. ایشان می فرمایند: این انقلاب بی نام امام خمینی (ره) در هیچ جای جهان شناخته شده نیست. 📸عکس یادگاری دهه نودی ها با عکس امام خمینی(ره) بنیانگذار انقلاب اسلامی در مسیر راهپیمایی ۲۲ بهمن ماه۱۴۰۲ @pshahidbeheshtikhoor
💠در جبهه ی دین خدا، با ذکر حیدر حیدر گزینه ها را می زنیم آتش، به امر رهبر در لشکر سید علی، ما بذل جان نماییم جان را فدای مهدی صاحب زمان نماییم. 📸عکس یادگاری دهه نودی ها با عکس رهبری در مسیر راهپیمایی ۲۲بهمن ماه ۱۴۰۲ @pshahidbeheshtikhoor
جشن ۴۵ سالگی انقلاب در مسجد الزهرا