eitaa logo
مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص
1.2هزار دنبال‌کننده
335 عکس
19 ویدیو
11 فایل
اینجا کانال مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص است؛ محلی برای اندیشیدن در مقیاس تاریخ، با کمک قصه‌ها. + برای ارتباط با ما: 🆔 @sayyed_meysam
مشاهده در ایتا
دانلود
| قسمت ۲ 🔹 بل از توافق سعدآباد رضاخان برای پایان‌دادن به مناقشه آبی با افغانستان، آتاتورک را به‌عنوان حکم معرفی کرد و او هم نماینده‌ای به ایران فرستاد. نتیجه مذاکرات امضای توافقی به ضرر منافع ایران بود. مطابق این توافق که درابتدا پنهانی بسته شد و در زمان پیمان سعدآباد آشکار شد، ۱۶۰ فرسخ از خاک ایران شامل مناطق (هشتادان، موسی‌آباد، شمتیغ و...) در شرق ایران به افغانستان واگذار شد و در مقابل قرار شد ایران و افغانستان به‌طور مساوی از آب هیرمند استفاده کنند که این مورد با ساخت سدی روی هیرمند توسط افغانستان زیر پا گذاشته شد و ایران از حقابه خود محروم ماند، یعنی دشت ناامید بدون هیچ دستاوردی از دست رفت. 🔸 دشت ناامید منطقه‌ای در امتداد مرز ایران و افغانستان است که در میان چندمنطقه پرارتفاع واقع شده و بخشی از آن به‌وسیله رودخانه فراه و شاخه‌های فرعی آن آبیاری می‌شود که با خیانت رضاخان قلدر مانند چندین منطقه مهم و استراتژیک دیگر از دست رفت. اگر این دشت امروز در دست ایران قرار داشت، مردم منطقه می‌توانستند از منابع آبی آن بهره‌مند شوند. همان‌طوری که روزگاری از آن برای کوچ‌نشینی و دامپروری بهره می‌بردند. چه‌بسا استفاده از موقعیت حاصلخیز این منطقه نیز ضمن رونق کشاورزی می‌توانست مانع از فرسایش خاک شده و آنچه امروز به بادهای ۱۲۰ روزه معروف شده، متوقف می‌ساخت. 🆔 @Qasas_school
| قسمت ۳ 🔹 با چنین پیشینه‌ای بود که در سال 1351ش، امیرعباس هویدا با دستور محمدرضا پهلوی، پای قراردادی را امضا کرد که سهم آب ایران از هیرمند را از 50 درصد به 14 درصد تنزّل می‌داد؛ چرا؟ تنها برای جلوگیری از درغلتیدن افغانستان به سمت شوروی! اسدا...علم درباره این قرارداد و تبعات آن، در جلد ششم خاطراتش می‌نویسد: «این کابوس مرا در خود فرو می‌برد. مدتی راه رفتم، مدتی فکر کردم، چندین دفعه استعفا از خدمت نوشتم، باز پاره کردم. فکر می‌کردم کار گذشته را استعفای من دوا نمی‌کند ... تیر از شست گذشته است، دیگر هیچ. هزار بار به نعیم‌خان درود فرستادم و به دولت لعنت. مرتیکه مثل شیر آمد و تهدید کرد که اگر می‌خواهید کمک به ما را در گرو آب هیرمند نگاه دارید، مــا نمی‌خواهیم و این بدبخت‌ها آن‌قدر از چپ‌گرایی افغانستان ترسیدند که همه شرایط را قبول کردند و بالاخره دیشب [ضربه] آخر را زدند. کسی چه می‌داند؟ شاید هم از ارباب‌های نامرئی دســتور ارتکاب این خیانت را داشتند ... به حدی بدحال بودم که به دفتر کار خودم هم نرفتم. یکسر به سراغ یار و شراب شتافتم. مدتی شراب خوردم و گریه کردم و او ندانست چرا؟ فقط چون مرا منقلب یافته بود، او هم بالطبع گریه می‌کرد! البته ایــن خیانت، ده تــا پانزده سال دیگر ظاهر می‌شود که من مرده‌ام. ولی مثل این است که یک قطعه گوشت بدن مرا بریده‌اند و پیش چشم من جلوی سگ انداخته‌اند.» 🔸 عَلَم اصالتاً از اهالی جنوب خراسان بود و با وضعیت منطقه هامون آشنایی کامل داشت؛ اما فقط او نبود که می‌دانست در پس این قرارداد، چه دردسر بزرگی نهفته است؛ شاه با توجه به شرایط کاهش حقابه ایران به ۵۰ درصد در دوره رضاشاه و بروز خشکسالی‌های کُشنده در دهه نخست سلطنت خودش، از وضعیتی که ممکن بود پیش آید آگاه بود؛ هر آدم بی‌خبری هم می‌توانست بفهمد که وقتی تبدیل حقابه به ۵۰ درصد، آن بلا را سر سیستان و سیستانی می‌آورد، تبدیل ۵۰ به ۱۴ درصد چه فاجعه‌ای را درست می‌کند؛ اما محمدرضا پهلوی چنین کرد، شاید به اشاره ارباب‌های نامرئی! این خیانت آشکار 50 سال است که گلوی هامون را می‌فشارد و در عصری که آب مایه نزاع‌های سنگین میان ملت‌هاست، باعث بروز چالش و دردسرهای بزرگی می‌شود که چندان هم از میل و خواست استعمارگران قرن جدید دور نیست. 🖊 حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر حسن شفیعی | مبشر صبح 🏫 مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص 🆔 @Qasas_school
مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص
🤔 «نمادین» یا ریاکاری؟ 🏴󠁧󠁢󠁥󠁮󠁧󠁿 بازیکنان تیم #انگلیس مدت‌هاست که برای مخالفت با نژادپرستی ابتدای باز
این پست را یادتان هست؟ نوشته‌ای بود درباره‌ی ریاکاری اروپای متمدنی که می‌خواهد با نژادپرستی در سطح جهان بجنگد اما عاجز از اثرگذاری بر یک استادیوم چندده‌هزارنفری است وقتی که نتیجه‌ی دلخواه را نگرفته‌اند... انسانی که به زور دوربین‌ها و اجرای نظارت و کنترل حداکثری متمدن شده، سر بزنگاه انسانیت و اخلاق و هرچیز متعالی که تمدنش شعار آن را بدهد؛ می‌بازد. باور ندارید به چهره‌ی اشکبار وینیسیوس نگاه کنید وقتی آن حجم تماشاگر یک‌پارچه با صدای میمون لگدمالش کردند. 🆔 @qasas_school
🔰 زجر یک انسان، در دل دنیای وحشی مدرن..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خرمشهر| "ممد نبودی ببینی!" 🔰 دستی با چوب به دمام می‌کوبد، گوش‌ها تیز می‌شوند. بعد صدای زنگ سنج تن را می‌لرزاند و حزنی عمیق در دل‌ها می‌افتد. پشت‌بندش در بوق می‌دمند که یعنی همه آماده‌ی حرکتند. پنداری یک نفر فراخوان داده: حی علی العزا! نمی‌دانم از چه زمان، ولی سال‌های درازی است که صدای سنج و دمام برای ما، اعلان عزاست و بانگ حرکت! 🔺در این کوبیدن‌ها چیست که ما را عازم رفتن می‌کند؟ رفتن و همراه شدن با کاروانی که محزون است اما شکست خورده نه! انگار هر کوبه و هر نواختن زنگ سنج، یعنی در پس این حزن، حماسه‌ای برپاست که: هشدار..هشدار!! این صدا، صدای غمی است استوار. همین تلفیق حزن و حماسه است که بعد از رنج اسارت خرم‌شهر، به شوق فتح دوباره‌ش، کویتی‌پور هم‌نوا با دمام و سنج برای ما خواند: "ممد نبودی ببینی!" 🔹 ما هنوز نمی‌دانیم آنچه کویتی‌پور خواند، نوحه بود یا نه؟! اما هرچه بود، سر در آسمان شهرت موسیقی کشور دارد و پا در یک ملودی بوشهری سنتی و قدیمی؛ آن‌گاه که مردمش عزا دارند. خاصه در محرمِ حسین که باز تلفیق حزن است و حماسه. 🔺گویا روزگاری جهانبخش کردی‌زاده معروف به «بخشو» این ملودی را با مطلع «لیلا بگفتا ای شه لب تشنه‌کامان/ دستم به دامان آقا الامان» در ایام محرم و صفر خواند. بعد از آن ناصر تقوایی این قطعه را در فیلم مستند «اربعین» خود با اجرای بخشو آورد و سپس «جواد عزیزی» از رزمندگان خرمشهر با شنیدن آن و الگوبرداری از این نوحه، شعر "ممد نبودی ببینی" را سرود. این نوحه را ابتدا «حسین فخری» بر سر مزار هم‌رزم شهیدش جهان‌آرا خواند و یک سال بعد کویتی‌پور آن را مجدد اجرا کرد که این دومی شهرتی فراگیر دارد. 🔹این نوحه احساس توأمان بغض و شادی است، شعف از برای فتح و نصر عظیمی که امام امت به آزادسازی خرمشهر لقب داد و حزنی در فقدان آن دلاور مردان که دیگر نبودند برای دیدن ثمره‌ی رشادت‌شان. 🔺به راستی چه صدایی می‌توانست در پس‌زمینه‌ی احساس آن روزهای ما بنشیند، جز همین صدای سنج و دمام که صدای حزنی است استوار و سربه‌زیر و مقاوم، و حماسه‌ای است مغموم؟! ✍🏻 حدیث عارف‌پور 🆔 @Qasas_school
12.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 به امید فتحی دیگر... در خرم‌شهر‌هایی که در پیش است... پ‌.ن: تصاویری از روزهای سخت دفاع مقدس و لحظه‌های مهم رهایی خرمشهر همراه با نوای "ممد نبودی ببینی!" 🆔 @Qasas_school
🔰 به مناسبت سوم خرداد، سالروز آزادسازی خرمشهر 💠 روایتی درس‌آموز از شهید حاج قاسم سلیمانی در عملیات آزادسازی خرمشهر 🔺 مسئول نمایندگی انتشارات کیهان در قم، آقای «کیایی» نامی بود! (نمی‌دانم الان هم هستند یا خیر؟) از آن پیرمردهای نورانی، خوش‌صحبت، خوش ‌محضر و اهل معرفت! خیلی از طلبه‌ها می‌شناسندش و بنده هم گاهی اوقات سری به فروشگاه (روبروی مدرسه علمیه حجتیه) می‌زدم و گعده ای می‌کردیم. 🔹ایشان زمان جنگ راوی فرماندهان بوده و در مقطع عملیات آزادسازی خرمشهر هم راوی حاج قاسم! (راوی فرماندهان: در دوران دفاع مقدس هر فرمانده‌ای، شخصی را در کنار خود باید می‌داشت برای ثبت و نگارش وقایع...!) 🔺 ایشان یک بار تعریف می‌کرد: در روز آزادسازی خرمشهر، همراه ایشان بودم و از طرف قرارگاه فتح به ایشان دستور رسیده بود که هر طور شده خط «سه‌راه حسینیه» را تثبیت کند و آنجا بماند. ما خط را بطور کامل تثبیت و پاکسازی کرده بودیم که خبر ورود شهید کاظمی به داخل شهر و آزاد‌سازی خرمشهر را دریافت کردیم. در آن لحظه که خطری هم خط ما را تهدید نمی‌کرد، می توانستیم وارد شهر شویم و اسم‌مان را جزو اولین فاتحان خرمشهر ثبت کنیم. 🔹 اما وقتی که این پیشنهاد را به حاج قاسم دادم، ایشان گفت: «آقای کیایی! من اگر یک قدم پایم را از این خط آن طرف‌تر بگذارم خلاف دستور مافوق (شهید حسن باقری) عمل کرده‌ام و این خلاف شرع و گناه است. من حاضر نیستم بخاطر اینکه جزو فاتحان به حساب بیایم، گناه کنم!!» ✍🏻 روح الله شمسی کوشکی 🆔 @Qasas_school
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌤 صبح روز 30 مه 1431 میلادی، دختری 19ساله به عنوان یک فرمانده نظامی، به جرم ارتداد از مسیحیت توسط دشمنانش به چوبه دار آویخته شد. اما آویختنی همراه با سوزاندن. 🔥 🔹 حدود ساعت 9 صبح بود که میدان ویومارشه (بازارکهنه) میزبان دختری لاغراندام با پیراهن بلندی بر تن و کلاهی کاغذی بر سر بود. در میدان با صدای بلند متنی در محکومیت او خوانده شد و سپس به متهم اجازه صحبت دادند. او اولین و آخرین چیزی که گفت این بود: «همه افرادی که به من بدی کرده‌اند را می‌بخشم و از مردم می‌خواهم برایم دعا کنند.» پ.ن: ژاندارک در اعدام‌گاه اثر هرمان استیلکه 🏫 مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص 🆔 @qasas_school
🔸 نام این دختر ژاندارک یا دوشیزه اورلئان بود که برای بسیاری آشناست. یکی از قهرمانان جهان غرب که درباره وی بیش از ده‌ها اثر هنری و سرگرمی در قالب کتاب و فیلم و بازی رایانه‌ای و... ساخته شده است. دختری که در سن 16 سالگی تلاش کرد پس از ملاقات با ولیعهد، به جرگه‌ی ارتش کشور درآید. یک‌سال پس از این درخواست، به او اجازه حضور در میدان نبرد داده شد و از آن پس وی را همواره در لباس مردانه و رزم دیدند. 🔹 او فرماندهی بخشی از نیروهای نظامی فرانسه در جنگ با انگلیس را برعهده گرفت و توانست با درایت و شجاعت و دادن اعتماد به نفس به نیروهای خود، محاصره شهر اورلئان را درهم شکند. 📌 پ.ن: تصویر، پوستر میهن پرستانه آمریکایی در جنگ جهانی اول که ژان دارک، قهرمان زن فرانسوی را نمایش می‌دهد. 🏫 مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص 🆔 @qasas_school
🔸 درباره قوانین فرماندهی او نوشته‌اند: ژان، سربازانش را از شرط‌بندی، فحاشی، سوگند یاد کردن به مقدسات، سرقت یا غارت اموال دیگران، زیاده‌روی در مصرف مشروب و معاشرت با زنان بدکاره به شدت برحذر می‌داشت. یکی از چیزهایی که او را بسیار خشمگین می‌ساخت، حضور زنان بدکاره در اردوگاه بود که با تهدید از سوی ژان، وادار به ترک اردوگاه می‌شدند. به سربازانی که معشوقهٔ خود را به اردوگاه می‌آوردند اجازه داده می‌شد که با معشوقه‌یشان ازدواج کنند، در غیر این صورت آن زنان نیز مجبور بودند که اردوگاه را ترک کنند. 📌 پ.ن: مینیاتور به جا مانده از قرن پانزده که ژاندارک را در حال تعقیب زنان بدکاره نشان می‌دهد(۱۴۸۴) 🏫 مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص 🆔 @qasas_school