eitaa logo
مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص
1.2هزار دنبال‌کننده
324 عکس
19 ویدیو
10 فایل
اینجا کانال مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص است؛ محلی برای اندیشیدن در مقیاس تاریخ، با کمک قصه‌ها. + برای ارتباط با ما: 🆔 @sayyed_meysam
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خرمشهر| "ممد نبودی ببینی!" 🔰 دستی با چوب به دمام می‌کوبد، گوش‌ها تیز می‌شوند. بعد صدای زنگ سنج تن را می‌لرزاند و حزنی عمیق در دل‌ها می‌افتد. پشت‌بندش در بوق می‌دمند که یعنی همه آماده‌ی حرکتند. پنداری یک نفر فراخوان داده: حی علی العزا! نمی‌دانم از چه زمان، ولی سال‌های درازی است که صدای سنج و دمام برای ما، اعلان عزاست و بانگ حرکت! 🔺در این کوبیدن‌ها چیست که ما را عازم رفتن می‌کند؟ رفتن و همراه شدن با کاروانی که محزون است اما شکست خورده نه! انگار هر کوبه و هر نواختن زنگ سنج، یعنی در پس این حزن، حماسه‌ای برپاست که: هشدار..هشدار!! این صدا، صدای غمی است استوار. همین تلفیق حزن و حماسه است که بعد از رنج اسارت خرم‌شهر، به شوق فتح دوباره‌ش، کویتی‌پور هم‌نوا با دمام و سنج برای ما خواند: "ممد نبودی ببینی!" 🔹 ما هنوز نمی‌دانیم آنچه کویتی‌پور خواند، نوحه بود یا نه؟! اما هرچه بود، سر در آسمان شهرت موسیقی کشور دارد و پا در یک ملودی بوشهری سنتی و قدیمی؛ آن‌گاه که مردمش عزا دارند. خاصه در محرمِ حسین که باز تلفیق حزن است و حماسه. 🔺گویا روزگاری جهانبخش کردی‌زاده معروف به «بخشو» این ملودی را با مطلع «لیلا بگفتا ای شه لب تشنه‌کامان/ دستم به دامان آقا الامان» در ایام محرم و صفر خواند. بعد از آن ناصر تقوایی این قطعه را در فیلم مستند «اربعین» خود با اجرای بخشو آورد و سپس «جواد عزیزی» از رزمندگان خرمشهر با شنیدن آن و الگوبرداری از این نوحه، شعر "ممد نبودی ببینی" را سرود. این نوحه را ابتدا «حسین فخری» بر سر مزار هم‌رزم شهیدش جهان‌آرا خواند و یک سال بعد کویتی‌پور آن را مجدد اجرا کرد که این دومی شهرتی فراگیر دارد. 🔹این نوحه احساس توأمان بغض و شادی است، شعف از برای فتح و نصر عظیمی که امام امت به آزادسازی خرمشهر لقب داد و حزنی در فقدان آن دلاور مردان که دیگر نبودند برای دیدن ثمره‌ی رشادت‌شان. 🔺به راستی چه صدایی می‌توانست در پس‌زمینه‌ی احساس آن روزهای ما بنشیند، جز همین صدای سنج و دمام که صدای حزنی است استوار و سربه‌زیر و مقاوم، و حماسه‌ای است مغموم؟! ✍🏻 حدیث عارف‌پور 🆔 @Qasas_school
12.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 به امید فتحی دیگر... در خرم‌شهر‌هایی که در پیش است... پ‌.ن: تصاویری از روزهای سخت دفاع مقدس و لحظه‌های مهم رهایی خرمشهر همراه با نوای "ممد نبودی ببینی!" 🆔 @Qasas_school
🔰 به مناسبت سوم خرداد، سالروز آزادسازی خرمشهر 💠 روایتی درس‌آموز از شهید حاج قاسم سلیمانی در عملیات آزادسازی خرمشهر 🔺 مسئول نمایندگی انتشارات کیهان در قم، آقای «کیایی» نامی بود! (نمی‌دانم الان هم هستند یا خیر؟) از آن پیرمردهای نورانی، خوش‌صحبت، خوش ‌محضر و اهل معرفت! خیلی از طلبه‌ها می‌شناسندش و بنده هم گاهی اوقات سری به فروشگاه (روبروی مدرسه علمیه حجتیه) می‌زدم و گعده ای می‌کردیم. 🔹ایشان زمان جنگ راوی فرماندهان بوده و در مقطع عملیات آزادسازی خرمشهر هم راوی حاج قاسم! (راوی فرماندهان: در دوران دفاع مقدس هر فرمانده‌ای، شخصی را در کنار خود باید می‌داشت برای ثبت و نگارش وقایع...!) 🔺 ایشان یک بار تعریف می‌کرد: در روز آزادسازی خرمشهر، همراه ایشان بودم و از طرف قرارگاه فتح به ایشان دستور رسیده بود که هر طور شده خط «سه‌راه حسینیه» را تثبیت کند و آنجا بماند. ما خط را بطور کامل تثبیت و پاکسازی کرده بودیم که خبر ورود شهید کاظمی به داخل شهر و آزاد‌سازی خرمشهر را دریافت کردیم. در آن لحظه که خطری هم خط ما را تهدید نمی‌کرد، می توانستیم وارد شهر شویم و اسم‌مان را جزو اولین فاتحان خرمشهر ثبت کنیم. 🔹 اما وقتی که این پیشنهاد را به حاج قاسم دادم، ایشان گفت: «آقای کیایی! من اگر یک قدم پایم را از این خط آن طرف‌تر بگذارم خلاف دستور مافوق (شهید حسن باقری) عمل کرده‌ام و این خلاف شرع و گناه است. من حاضر نیستم بخاطر اینکه جزو فاتحان به حساب بیایم، گناه کنم!!» ✍🏻 روح الله شمسی کوشکی 🆔 @Qasas_school
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌤 صبح روز 30 مه 1431 میلادی، دختری 19ساله به عنوان یک فرمانده نظامی، به جرم ارتداد از مسیحیت توسط دشمنانش به چوبه دار آویخته شد. اما آویختنی همراه با سوزاندن. 🔥 🔹 حدود ساعت 9 صبح بود که میدان ویومارشه (بازارکهنه) میزبان دختری لاغراندام با پیراهن بلندی بر تن و کلاهی کاغذی بر سر بود. در میدان با صدای بلند متنی در محکومیت او خوانده شد و سپس به متهم اجازه صحبت دادند. او اولین و آخرین چیزی که گفت این بود: «همه افرادی که به من بدی کرده‌اند را می‌بخشم و از مردم می‌خواهم برایم دعا کنند.» پ.ن: ژاندارک در اعدام‌گاه اثر هرمان استیلکه 🏫 مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص 🆔 @qasas_school
🔸 نام این دختر ژاندارک یا دوشیزه اورلئان بود که برای بسیاری آشناست. یکی از قهرمانان جهان غرب که درباره وی بیش از ده‌ها اثر هنری و سرگرمی در قالب کتاب و فیلم و بازی رایانه‌ای و... ساخته شده است. دختری که در سن 16 سالگی تلاش کرد پس از ملاقات با ولیعهد، به جرگه‌ی ارتش کشور درآید. یک‌سال پس از این درخواست، به او اجازه حضور در میدان نبرد داده شد و از آن پس وی را همواره در لباس مردانه و رزم دیدند. 🔹 او فرماندهی بخشی از نیروهای نظامی فرانسه در جنگ با انگلیس را برعهده گرفت و توانست با درایت و شجاعت و دادن اعتماد به نفس به نیروهای خود، محاصره شهر اورلئان را درهم شکند. 📌 پ.ن: تصویر، پوستر میهن پرستانه آمریکایی در جنگ جهانی اول که ژان دارک، قهرمان زن فرانسوی را نمایش می‌دهد. 🏫 مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص 🆔 @qasas_school
🔸 درباره قوانین فرماندهی او نوشته‌اند: ژان، سربازانش را از شرط‌بندی، فحاشی، سوگند یاد کردن به مقدسات، سرقت یا غارت اموال دیگران، زیاده‌روی در مصرف مشروب و معاشرت با زنان بدکاره به شدت برحذر می‌داشت. یکی از چیزهایی که او را بسیار خشمگین می‌ساخت، حضور زنان بدکاره در اردوگاه بود که با تهدید از سوی ژان، وادار به ترک اردوگاه می‌شدند. به سربازانی که معشوقهٔ خود را به اردوگاه می‌آوردند اجازه داده می‌شد که با معشوقه‌یشان ازدواج کنند، در غیر این صورت آن زنان نیز مجبور بودند که اردوگاه را ترک کنند. 📌 پ.ن: مینیاتور به جا مانده از قرن پانزده که ژاندارک را در حال تعقیب زنان بدکاره نشان می‌دهد(۱۴۸۴) 🏫 مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص 🆔 @qasas_school
🔹 ژاندارک شخصیتی بسیار کاریزماتیک داشت و هوادارانش را به شدت تحت تأثیر قرار می‌داد به گونه‌ای که برخی از همرزمانش می‌گفتند که تا وقتی همراه او بودند، هیچ تمایلی به گناه کردن نداشتند. از جمله افرادی که بسیار تحت تأثیر او قرار گرفت، یکی از همرزمانش به نام "اتییِن دو وینیول" ملقب به "لائیر" (به معنای خشم) بود. او که پیشتر به داشتن خلق و خوی تند مشهور بود، پس از آشنایی با ژاندارک، به تاسی از او، سعی نمود که از دشنام دادن و سوگند خوردن به مقدسات پرهیز کند. 📌 پ.ن: مجسمه ژاندارک در کلیسای سَن اگوستَن، پاریس 🏫 مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص 🆔 @qasas_school
🔸 ژاندارک در یکی از فعالیت‌های نظامی خود، برای رفع محاصره شهر کنپی‌ینی با سپاه کوچک خود بدان‌جا لشگرکشی کرد و پس از درگیری، مجبور به عقب‌نشینی به سمت شهر شد. فرماندار شهر از ترس اینکه سربازان بورگینیون که ژان و سپاهش را تعقیب می‌کردند وارد شهر شده و آنجا را به آشوب بکشند، دستور داد که دروازه‌های شهر را ببندند. 🔹 به این ترتیب، ژان به همراه برادر، محافظ و کشیش مخصوصش توسط بورگینیون‌ها اسیر شدند. ژان در زمان اسارتش، دست کم دو بار اقدام به فرار کرد که بی‌نتیجه ماند (برای دومین بار با پریدن از ارتفاع بیست متری). 🔸 در نهایت، کنتِ لوکزامبورگ که سربازانش موفق به دستگیر کردن ژان شده بودند، علی‌رغم مخالفت شدید همسر و عمهٔ پیرش، در ماه نوامبر سال ۱۴۳۰، ژان را به قیمت ده هزار فرانک، که مبلغ بسیار بالایی بود، به انگلیسی‌ها فروخت که سرانجام محکوم به مرگ با آتش و سوختن شد. 📌 پ.ن: جلد کتاب سرگذشت ژان دارک اثر مارک توین 🏫 مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص 🆔 @qasas_school
🔺 رهبرمعظم انقلاب: 🔹 توقع انقلاب از هنر و هنرمند، مبتنی بر نگاه زیباشناختی در زمینه هنر است، که توقع زیادی هم نیست. ملتی در یک دفاع ۸ساله با همه وجود به میدان آمد. جوانان به جبهه رفتند و از فداکاری در راه ارزشی که برای آنها وجود داشت، استقبال کردند - البته عمدتا به خاطر دین رفتند؛ هرچند ممکن است عدّه‌ای هم برای دفاع از میهن و مرزهای کشور دست به فداکاری زده باشند- مادران و پدران و همسران و فرزندان و کسانی که پشت جبهه تلاش می‌کردند نیز طور دیگری حماسه آفریدند. 🔸 شما خاطرات هشت سال دفاع مقدّس را مرور کنید، ببینید برای یک نگاه هنرمندانه به حالت و کیفیّت یک جامعه، چیزی از این زیباتر پیدا می‌کنید؟ شما در عالی‌ترین آثار دراماتیک دنیا، آن‌جایی که به فداکاری یک انسان برخورد می‌کنید، او را تحسین و ستایش می‌کنید. وقتی فیلم، آهنگ، تابلوی نقاشی، زندگی فلان انقلابی - مثلاً ژاندارک- را برای شما به تصویر می‌کشند، در دل و باطن وجدان خودتان نمی‌توانید کار او را تحسین نکنید. 🔹 هزاران حادثه به مراتب باارزش‌تر و بزرگ‌تر از آنچه که در این اثر هنری نشان داده شده، در دوران هشت سال دفاع مقدّس و در خود انقلاب، در خانه شما اتفاق افتاد. آیا این زیبایی نیست؟ هنر می‌تواند از کنار این قضیه بی‌تفاوت بگذرد؟ توقّع انقلاب این است و توقّعِ زیاده‌خواهانه‌ای نیست. ۱۳۸۰/۰۵/۰۱ 🏫 مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص 🆔 @qasas_school
11.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یا ایتها النفس المطمئنه! قصه‌ی تشییع پیکر خمینیِ امام را از زبان و قلم قصه‌گوی رضا امیرخانی بشنوید و به موج جمعیت و اندوهِ بلند امت بنگرید. 🆔 @Qasas_school