eitaa logo
ققنوس
1.3هزار دنبال‌کننده
187 عکس
61 ویدیو
4 فایل
گاه‌نوشته‌های رحیم حسین‌آبفروش... نقدها و‌ نظرات‌تان به‌روی چشم: @qqoqnoos
مشاهده در ایتا
دانلود
حاشیه‌نگاری دیدار ستایش‌گران اهل‌بیت(ع) با رهبر معظم انقلاب؛ ۱۴۰۲ (قسمت هفتم/یک) «حتی تو هم خسته شدی از این شعر!» قبل از دیدار، پیشنهاد داده بود که به یادآوری کنم و آقا که از بنیان‌گذاران این دیدار بوده‌اند، امروز در جلسه حاضر هستند و خوب است یادی از این عزیزان شود... هم در جلسه شورا مطرح کرده بودم و هم صبح که حاج احمد را بیرون بیت دیدم تأکید کردم... هم یادش نرفته: «حضرت آقا! امروز دیدار ماست، افتخار داریم بزرگوارانی از کهن‌کسوتان عرصه ستایش‌گری در جمع ما حاضر هستند...» اما اسم نمی‌برد و می‌گوید باید از همه ایشان تشکر کنم، بزرگواران، کهن‌کسوتان، سادات و... همه تک‌به‌تک... احتمالاً به خاطر ملاحظه حرف‌هایی که برخی از آقایان شورا با این پیشنهاد داشتند... شکرانه تشرف امروز یک صلوات بلند از جمعیت می‌گیرد و شاعر اشعار مجتبی رمضانی را که فراموش کرده بود معرفی کند، یادآور می‌شود: از کرمان... 💠💠💠 در ادامه هم از نفر بعدی دعوت می‌کند: با اشعاری از ، (!)، ... یادم می‌آید برای آخرین جلسه هماهنگی‌های قبل از اجرا که آمد، پای آسانسور، هم‌صحبت شدیم... از کار «میام حرم یا نه» یاد کردم و گفتم القاء این حس شک و تردید که با تکرار یک عبارت صورت گرفته، خیلی خوب از آب درآمده...: «شبا به یاد گنبدت پناه من تسبیح تربتت استخاره می‌کنم... میام حرم یا نه میام حرم یا نه میام حرم یا نه میام حرم یا نه میام حرم یا نه میام حرم یا نه میام حرم یا نه میام حرم یا نه میام حرم یا نه ناگهون تسبیح پاره شد آسمون پر از ستاره شد هیچ‌کسی نمی‌دونه تو این شب طولانی... میام حرم یا نه میام حرم یا نه میام حرم یا نه میام حرم یا نه میام حرم یا نه میام حرم یا نه آقا نگام بارونیه شبیه مردن یه زندونی‌ام خط به روی دیوار... نزار بشه یک‌بار نزار بشه ده‌بار نزار بشه سی‌بار نزار بشه صدبار نزار بشه یک‌سال سیصدوشصت‌وپنج روز سیاه ناگهون دیوار روسیاه شد یه اربعین با مادرم پیاده به کربلا میام حرم یا نه...» گفت این کار را از روی اثری از اقتباس کرده؛ فرزند و دبیر بخش شعر ... که او هم این قالب(فرم) را از یک شاعر ایتالیایی الهام گرفته... بخش‌هایی از شعر را شکسته‌بسته یادش بود و خواند، بعدتر جست‌وجو کردم و‌ یافتمش: «در اطراف خانه من آن‌کس که به دیوار فکر می‌کند، آزاد است آن‌کس که به پنجره، غمگین و آن‌کس که به جست‌وجوی آزادی است، میان چهار دیوار... نشسته می‌ایستد چند قدم راه می‌رود نشسته می‌ایستد چند قدم راه می‌رود نشسته می‌ایستد چند قدم راه می‌رود نشسته می‌ایستد چند قدم راه می‌رود نشسته می‌ایستد چند قدم راه می‌رود نشسته می‌ایستد چند قدم راه می‌رود... حتی تو هم خسته شدی از این شعر! حالا چه برسد به او که نشسته می‌ایستد... نه! افتاد...» گفت کارهای دیگری را هم در همین قالب و با همین فرم انجام داده، اما خودش هم معتقد بود کار متفاوتی شده و هیچ‌کدام مثل این از آب درنیامده‌اند... برایم دایره مطالعه و پی‌گیری و تلاشش جذاب بود، با شیطنتی که از او سراغ داشتم، چنین توقعی نداشتم... بگذریم... ادامه دارد... ✍️ @qoqnoos2