eitaa logo
ققنوس
1.3هزار دنبال‌کننده
185 عکس
59 ویدیو
4 فایل
گاه‌نوشته‌های رحیم حسین‌آبفروش... نقدها و‌ نظرات‌تان به‌روی چشم: @qqoqnoos
مشاهده در ایتا
دانلود
حاشیه‌نگاری دیدار ستایش‌گران اهل‌بیت(ع) با رهبر معظم انقلاب (قسمت چهارم) «نقشه هوایی حسینیه» کاغذها را مرتب می‌کنم، تا می‌زنم، شماره‌گذاری می‌کنم و آماده می‌شوم برای نوشتن همین مطالبی که الآن می‌خوانید... چشم می‌چرخانم و سعی می‌کنم تصویر جامعی از فضای حسینیه به دست آورم... دیواره بالاسر آقا مثل همیشه با خط خوش، این بار مزین به این روایت است: «قال الصادق: فاطمة کوکبٌ دریٌّ بین نساء اهل الدنیا»، شروع می‌کنم به کشیدن نقشه حسینیه(پلان)، تجربه خوبی است که از دیدار ۹۲/۲/۲ شیرینی‌اش به‌جا مانده... با این کار بسیاری از ظرائفی که به راحتی فراموش خواهند شد، ماندگار می‌شوند... جای استقرار هرکسی را که می‌شناسم در این نقشه مشخص می‌کنم... امسال جایگاه اجرا را تغییر داده‌اند و آورده‌اند سمت راست جمعیت، سمت چپ هم منبر تلاوت قرآن بود که بعد از اجرای استاد ابوالقاسمی جمع شد و دوربین‌ها جایش را پر کردند... یک‌نفر هم چیزی شبیه به پایه دوربین تک‌پایه را دائم جابه‌جا می‌کند... سمت چپ رو به آقا، حاج‌آقای تنها روی یک صندلی نشسته‌اند و به دیواره اتاقکی تکیه داده‌اند که در ضلع دیگرش حاج ، حاج شیخ و یکی دو نفری که نمی‌شناسم‌شان رو به جمعیت مستقر هستند... شیخ را در میانه جمع می‌بینم و خوشحال می‌شوم، دقیقاً نقطه مقابل آقا، حاج‌آقای نشسته‌اند و هم کنارشان، پشت‌سرشان یکی‌دو ردیف عقب‌تر را می‌بینم در کنار ... کنار دیوار سمت چپ حسینیه، کنار پیش‌کسوتان روی صندلی نشسته است و با ماسکی مشکی به سختی قابل تشخیص است، کمی آن‌طرف‌تر دقیقاً کنار درب ورودی روی صندلی جاگیر می‌شود، حاج سوار بر ویلچر، با همه کسالت و ضعف جسمی می‌آید و در ردیفی جلوتر از ردیف زیر دیوار، مستقر می‌شود، هرچه چشم می‌چرخانم جای خالی و را نمی‌توانم پر کنم... ، و حاج تقریباً با هم می‌آیند و در همان محوطه نقطه کور، جلوی من می‌نشینند و همان ابتدا از بسته‌بودن زاویه نگاه‌شان کمی ناراحتی می‌کنند، اما اشکالی ندارد، به گمانم اندازه کافی، توفیق زیارت آقا را داشته‌اند! این‌ها گوشه‌ای از داده‌هایی است که از همان نقشه هوایی حسینیه استخراج می‌کنم، وگرنه فرصتی برای این ثبت تفصیلی و ریز این همه اطلاعات نبود... ✳️✳️✳️ حاج پشت جایگاه قرار می‌گیرد، رخصت می‌گیرد و آغاز می‌کند... یادی می‌کند از دیدار قبل و سلام مردم سراسر ایران را با ذوق و هنرمندی به آقا می‌رساند و دعوت می‌کند از اولین نفر برای اجرا، با آن هیبت سیدی و شال سبزش پشت میکروفون قرار می‌گیرد و آغاز می‌کند: روشن‌تر از شکوه تو هفت آسمان نداشت دریای پرتموّج روحت کران نداشت خواند و‌ خواند تا: با این مثال‌ها چه بگویم از بتول عالم کجا و منقبت دختر رسول و اوج گرفت: ما نسل فاطمه همه سرشار غیرتیم مانند او مدافع خط ولایتیم دنیا اگر دهند به ما با دوصد نعیم یک تار موی رهبر خود را نمی‌دهیم تا آخرین بیت: ما ایستاده‌ایم علم روی دوش‌مان عجل علی ظهورک یا صاحب‌الزمان سید از دور عرض ارادت می‌کند و ابراز تأسف که به واسطه محدودیت‌ها، نمی‌تواند از نزدیک خدمت برسد دوباره نام سید را این‌بار با تأکید بر واژه می‌آورد و یادآور می‌شود که عضو کانون وکلای قم است... و این‌که شعر هم از حجت‌الاسلام است... ✳️✳️✳️ آقایی که با تک‌پایه دوربین این سو و آن سو می‌رفت را باز هم می‌بینم، تعجب می‌کنم چرا هنوز پایه را به مقصد نرسانده که متوجه می‌شوم بله! پایه دوربین کجا بود؟! آخر فناوری است... یک دوربین بندانگشتی (finger camera) بسیار کوچک، به قاعده قطر همان تک‌پایه در سرش قرار گرفته بود و ارتفاع پایه هم به صورت کشویی حداقل تا چهار متر افزایش می‌یافت، آن برادر هم با دقت و ظرافت مشغول تصویربرداری از جلسه بود، از زوایایی که دوربین‌های دیگر راهی به آن‌جا نداشتند... در این میان که از ابتدای جلسه در یک کاغذ مربعی کوچک، از همین‌ها که برای یادداشت غالباً در ادارات روی میزها هست، داشت چیزهایی درباره اقتصاد و وضعیت اقتصادی و... می‌نوشت، برمی‌گردد و با نگاه به دسته کاغذهایی که در دستانم هست، تقاضای کاغذی می‌کند، من هم رویم را سفت می‌کنم و می‌گویم خودم لازم دارم و ممکن است کم بیاورم! (قبل‌تر تجربه تلخی داشتم و این‌بار با تدارک کاغذ به میزان مورد نیاز تلاش کرده بودم که ناچار نشوم پشت قبض عابربانک و خرده‌کاغذ و... چیز بنویسم...) اطرافیان به تکاپو می‌افتند و دکتر مشکل را حل می‌کند... ادامه دارد... @qoqnoos2
حاشیه‌نگاری دیدار ستایش‌گران اهل‌بیت(ع) با رهبر معظم انقلاب (قسمت ششم) «صلوات بفرست!» حاج به جمع بانوان حاضر در جلسه اشاره می‌کند و به نیابت از تمام زنان این سرزمین به آن‌ها روز زن را تبریک می‌گوید... و سپس اشاره به حضور مداحانی از لبنان، عراق و بحرین می‌کند و با زبان عربی نفر بعدی را معرفی و دعوت می‌کند: من العراق الحبیب، من النجف الاشرف... ... در همین حین جزوه‌ای در دست آقا ورق می‌خورد، احتمالاً متن اشعاری است که خوانده می‌شود... از مداحان خوب عراقی است که شنیدم مدتی است ساکن مشهد شده؛ پارسال که شیخ اجرا کرد، اتفاق خوبی بود که بازتاب مضاعف این دیدار در رسانه‌های جهان اسلام را در پی داشت، همین بازتاب رسانه‌ای کافی بود تا تصمیم‌سازان دیدار را مجاب نماید تا این خط را دنبال کنند... هرچند امسال ، از مداحان عرب‌زبان آبادان، در جلسات انتخاب و گزینش اجرای بسیار خوبی داشت، اما اصالت عراقی قحطان و شهرت او در جهان عرب، به‌ویژه کشور عراق، باعث شد تا او برای این دیدار انتخاب و دعوت شود... ✳️✳️✳️ با خطبه‌ای عربی شروع کرد و با خطاب‌کردن آقا، تحسین و تأیید جمعیت را دریافت کرد...، خطاب به حضرت زهراء(س) آغاز کرد: أیا فاطمَ الطهرِ مُدّی یدیک فکلُّ الحیارى ظمایا إلیک فأنتِ لدینا و نحنُ لدیک و ربُّ السماوات صلّى علیک ... و فاطمة حقیقة کلّ نعمه أنا النقصُ الذی هي من أتمّه و فاطمة هواءٌ بین صدري لها فضلٌ عليَّ بکلِّ نسمه و فاطمة نهایة کلِّ حزن و فاطمة بدایة کلِّ بسمه و فاطمة نشیدةٌ کلِّ یوم و بینَ حروفها ترتاحُ نغمه و فاطمة تشاطرني صباحی و تمحو عن عیوني کل عُتمه ... در ادامه اشاره کرد که می‌خواهد شعری را باللهجة الشعبیة العراقي بخواند: تبعتک ما اعرفک وین وجهاک صحت من تطفة نار الشوک وجهاک متى اتکحل اعیوني ابشوف وجهاک ابحلک حوت او الک مدیت ادیه لغیرک ساعة بالساعة و لک عام علیک اني افتحت عیني و لک عام الک عمه انسبت بالطف و لک عام الک رایة ترک بالغاضریه ... شعری که با لهجه محلی خواند، نغمه و حس خاصی داشت، سبک متفاوت و اجرای مسلط مورد توجه جمع و عنایت آقا قرار می‌گیرد... اشاره می‌کند که اشعار اجراشده توسط از ، و بود... در همین حین حاج هم وارد حسینیه شد، از همان اتاق کوچک گوشه سمت راست، مقابل جمعیت که عوامل برنامه آن‌جا مستقر بودند. یک کلاه خز بزرگ به سر دارد، از همین کلاه‌هایی که در بازار معروف است به کلاه روسی! همراه با یک جلیقه زمستانی مشکی. ✳️✳️✳️ حاج با شعری تضمین‌شده از در وصف امام رئوف(ع) به استقبال مهمان بعدی از مشهد می‌رود: با این مصرع شروع می‌کند: شمع حرمت نور دل صاعقه باشد... و وقتی به این بیت می‌رسد که: دیدم همه جا بر در و دیوار حریمت جایی ننوشته‌است گنه‌کار نیاید یکی از میانه جلسه با صدای بلند فریاد می‌زند: «صلوات بفرست!» ادامه دارد... @qoqnoos2