eitaa logo
ققنوس
1.3هزار دنبال‌کننده
187 عکس
60 ویدیو
4 فایل
گاه‌نوشته‌های رحیم حسین‌آبفروش... نقدها و‌ نظرات‌تان به‌روی چشم: @qqoqnoos
مشاهده در ایتا
دانلود
حاشیه‌نگاری دیدار ستایش‌گران اهل‌بیت(ع) با رهبر معظم انقلاب (قسمت هفدهم) «تار و پود فرش اتحاد و انسجام ملی در حسینیه امام خمینی(ره) بافته می‌شود» از نیمه جلسه، دیگر نمی‌شد زیلوهای کف حسینیه را تحمل کرد، به ناچار کاپشنم را گذاشته بودم زیرم تا کمی زمختی زیلوها را بگیرد...، اما دیگر کاپشن هم جواب نمی‌داد! این پا و اون پا می‌کردم که ادامه صحبت‌های آقا مرا به خودم آورد: «ما هم خودمان حواس‌مان باشد! ما هم نشویم، ما هم نکنیم، غافل نشویم بگوییم خب قضایا تمام شد، از عقب نرویم، در میدان باشیم.» باز هم به اقتضای حکمت، بلافاصله پس از تخفیف دشمن، به جبهه خودی تنذیر می‌دهند و باز هم اکسیر امید و وحدت است که از سرچشمه کلام آقا می‌جوشد: «ما هم بدانیم آن چیزی که ملّت را نگه می‌دارد است و ؛ اتّحاد میان آحاد مردم.» آقا یادآور وجود سلایق مختلف و اختلافات نظر در مسائل گوناگون می‌شوند، امّا ، و را محور وحدت بین مردم برمی‌شمارند و تأکید می‌کنند: «نگذاریم این از بین برود. به اختلافات کمک نکنیم؛ ، ، تحریک احساسات یک گروهی علیه یک گروه دیگر.» شاید این تأکید بر وحدت و عدم اختلاف، از پربسامدترین مفاهیم ارائه‌شده از لسان ایشان در این سال‌ها بوده است، این‌بار برای چندمین‌بار اتمام حجت می‌کنند و صریح‌تر هشدار می‌دهند: « در زمینه خدشه به حرکتی انجام بدهد کار کرده، کار کرده، بازی کرده؛ این را توجّه داشته باشند! باشد، باشد، باشد، باشد، باشد، باشد» و دوباره تأکید می‌کنند: « باشد.» ، برای آقا شوخی‌بردار نیست، با هیچ کس هم تعارف ندارند... کلام آقا، بین تذکر به خودی‌ها و تأکید بر ظرفیت‌های داخلی و توجه‌دادن به خطرات دشمن، رفت‌وبرگشت می‌کند و مانند دستانی هنرمند تار و پود فرش اتحاد و انسجام ملت را رج‌رج می‌بافد و بالا می‌آید: «دشمن را دستِ‌کم نگیریم؛ دشمن هست. آن روزی که شما آن‌قدر بشوید که دشمن مأیوس بشود، آن روز می‌توانید یک آسودگی و آسایش خاطری پیدا کنید. باید سعی کنیم بشویم؛ این تأکید و تکرار و اصرار این حقیر برای اینکه کشور باید بشود به ‌خاطر این است. باید دشمن را مأیوس کرد.» دوباره از دشمن رو برمی‌گردانند و از ملت می‌گویند: «بحمدالله ملّت با معنویّت، با کمک الهی، با هدایت الهی، در خدمت انقلابند، پشت سر انقلابند، پشت سر نظامند، کمک می‌کنند.» تمجیدی هم از دست‌اندرکاران و مسؤولین می‌کنند، البته با احتیاط: «عوامل خوبی داریم، نهادهای مؤثّر و بسیار مفیدی داریم، روزبه‌روز رشحات انقلاب در خارج از مرزهای کشور بیشتر بُروز می‌کند.» بنا داشتم در همین یادداشت، فرمایشات را به اتمام برسانم و وارد حواشی پس از دیدار شوم که محدودیت تعداد حروف در یک متن اجازه نداد، به همین علت قسمت هفدهم و هجدهم با هم تقدیم می‌شود... ادامه دارد... ✍️ @qoqnoos2
«مداحی و حرف‌هایی تازه در سطح حکم‌رانی» (۲ از ۲) این کار یک نبود، کاری هم نبود، کار به تنهایی هم نبود، حاصل سال‌ها تأمل و اندیشه و مباحثه و برآیند طرح ذهنی چندساله و خروجی یک نظام فکری بود... سال‌هاست جلسات فاطمیه، محمل روضه‌های سوزناک و مرثیه‌های جان‌گداز است... که داغ فاطمیه داغی‌است بی‌تسلی... این‌که در اوج این درد جان‌کاه، مرثیه را این‌گونه با حماسه آمیخته کنی و با شکوه و صلابت حق شعر را ادا کنی، اتفاق کمی نیست... این‌گونه از نقطه اوجی است که به نظر بسیار بیش‌تر باید از آن صحبت کرد، شاید باید کمی از آن فاصله بگیریم تا متوجه شویم امروز در میانه یک نقطه عطف، وسط یک جهش تاریخی و ارتقاء معنادار عرصه ستایش‌گری قرار گرفته بودیم... ارتقاء رتبه، جایگاه و شأن مداحی، هم از حیث قالب و هم محتوا... از منظر محتوایی، ورود مداحی به میانه گفت‌وگوهای جدی در حوزه مردم‌داری و حکم‌رانی اتفاق بزرگی است. این‌که مداحی، در سطح حکم‌رانی حرف‌های جدی برای گفتن دارد و می‌تواند منشأ آثار عمیقی باشد، حرف تازه‌ای است که می‌تواند جان‌های آماده بیش‌تری را با این جهان معنوی پیوند دهد... محتوا و قالب به خوبی هم‌نشین شده‌اند و در هم آمیخته‌اند... این حماسه‌خوانی جایی خطبه‌ای غرّاء می‌شود، اما از شور و احساس نمی‌افتد، از هنرمندی و ظرافت خالی نمی‌شود که سرشار است... رسماً خطبه‌خوانی است، اما شاعرانه... این مقتدرانه‌خواندن، به مخاطب جان دوباره‌ای می‌دهد، هویت‌بخش است، شور او را ناخودآگاه به حماسه بدل می‌کند، مجلس از تب‌وتاب نمی‌افتد، گرفتار شعارزدگی نمی‌شود، در اوج شور و عاطفه و احساس، بلندترین مضامین معرفتی را تکرار می‌کند... و این کم معجزه‌ای نیست... به‌ویژه آن‌که به سبک جلسات اصیل ترک‌ها، پایه میکروفون را دوباره برقرار کنی، دستانت را از بند هرچه هست آزاد کنی... چه‌قدر تسلط مداح بر جلسه بیش‌تر می‌شود، چه‌قدر زبان بدنش هنرمندانه‌تر می‌شود... چه‌قدر بهتر این ابیات ادا می‌شود: ای نهضت بیداری! یافاطمةالزهراء! در بطن زمان جاری! یافاطمةالزهراء! هرچند به تنهایی... یافاطمةالزهراء! تو امت مولایی! یافاطمةالزهراء! بالاوپایین رفتن دست‌ها، معنای دیگری پیدا می‌کند، همه چیز در راستای القای معانی به مخاطب، قرار گرفته‌اند... لحظه‌ای احساس می‌کنی چونان ، اشاره دست‌ها جمعیت را به حرکت درمی‌آورد... همه جمعیت اجزاء و اعضاء این هم‌آفرینی بزرگ شده‌اند... همه نقش‌آفرین‌اند... همه می‌خوانند، همه می‌سوزند... به نظر حقیر این کار فاخر رسماً عبور از مجادلات مبتذل درباره بود، این‌بار به‌جای آن‌که به برود، استودیو به تماشای هیأت نشسته، مگر در استودیو قرار است چه اتفاقی برای مداح به تنهایی بیفتد که این‌جا با این همه جمعیت نیفتاده است؟ بگذارید کمی بدتر بگویم!... آهسته می‌گویم... بدا به حال آنانی که لذت حضور در چنین جلسه‌ای را نچشیده‌اند و شوری چنین را ندیده‌اند و در جست‌وجوی گم‌شده خود سر از کنسرت‌های شهوت‌ناک درآورده‌اند... خوشا به حال بچه‌های زنجان که توفیق حضور در چنین جلسه‌ای را دارند... الحق که این اجرا عصاره چندین جلسه منبر و سخن‌رانی، بلکه فشرده یک مکتب بود؛ شاید تاکنون هیچ نوایی را این‌قدر گوش نداده بودم: حتی اگر که حق، حتی اگر که نور چشمی نبیندش محروم می‌شود حتی اگر امام، حتی اگر علی امت جفا کند مظلوم می‌شود علی، آری! علی، حتی! علی تنهاست بی‌مردم ولی در خواب گمراهی بماند بی‌علی مردم ای نهضت بیداری! یافاطمةالزهراء! در بطن زمان جاری! یافاطمةالزهراء! هرچند به تنهایی... یافاطمةالزهراء! تو امت مولایی! یافاطمةالزهراء! یافاطمةالزهراء! یافاطمةالزهراء! میزان اگر علی‌است، تحت ولایتش دنیا و آخرت، آباد می‌شود مولا اگر که اوست، هرکس که با علی‌است از بند هرچه هست، آزاد می‌شود اگر دستان مردم بود، نمی‌شد دست او بسته اگر پهلو، اگر بازو، ولی زهرا نشد خسته ای قله حق‌خواهی! یافاطمةالزهراء! تو دست یداللهی! یافاطمةالزهراء! ای خطبه طوفانی! یافاطمةالزهراء! حق هستی و می‌مانی یافاطمةالزهراء! یافاطمةالزهراء! یافاطمةالزهراء! @qoqnoos2