eitaa logo
🌷نُـــورُالــثَّــقَــلَـین🌷
117 دنبال‌کننده
216 عکس
21 ویدیو
4 فایل
ارتباط با ادمین: @H_Tasnim 🌷کپی کردن مطالب با ذکر صلوات حلال است.
مشاهده در ایتا
دانلود
✅ ماجرای اولین در 💠 نيمروز بود و خورشيد همچون هميشه دست سخاوتش را بر سر زمين و اهل آن مي كشيد. نسيم خنكي نخل هاي خرما را نوازش مي داد. اکرم(ص)و علي(ع) پس از كار روزانه در نخلستان مشغول استراحت و صحبت بودند. 🔸جبرئيل بر پيامبر نازل شد، در حالي كه پيامبر(ص) سر بر دامان امام علي(ع) نهاده بود. ، در گوش پيامبر(ص) جملاتي سرود و با صداي ملكوتي اش گوشهاي پيامبر(ص) را نوازش داد، پيامبر(ص) سر برداشت و به چهره امام علي(ع) نظر انداخت. 🔸چهره زيباي امام علي(ع) را نيز، متبسم ديد. با مهرباني از او پرسيد: تو هم صداي جبرئيل را مي شنوي؟ امام علي(ع) جواب داد: بله يا رسول الله! پيامبر(ص)، آرام، محكم و با اطمينان ايستاد و جبرئيل همچنان در گوشش زمزمه مي كرد. امام علي(ع) به چشمان درخشان پيامبر(ص) مي نگريست و شعفي كه لحظه به لحظه، در وجودش بيشتر مي شد. 🔸نزول وحي به پايان رسيد، پيامبر(ص) لبخند زنان پرسيد: علي جان! آنها را به خاطر سپردي؟ امام علي(ع) حافظ قرآن بود و بادقت، آنچه را از جبرئيل شنيده بود، به خاطر سپرد. پس جواب داد: بله يا رسول الله! پيامبر(ص) دست بر شانه او گذاشت و مهربانتر گفت: بِلال را صدا بزن و اذان و اقامه را به او بياموز! امام علي(ع) نيز اذان و اقامه را به او آموخت، و دستور داد در اوقات نماز با صداي بلند و رسا اذان بگويد و اين چنين او را به مقام مؤذّني مفتخر گرداند. 🔸ساعتي بعد بِلال، اسلام، به مسجد رفت و با صداي بلند و دلنشين، فضاي مدينه را لبريز از ياد خدا كرد. اگرچه در آن روزگار، كساني بودند كه صوتي دل نشين و لهجه اي فصيح تر از بِلال داشتند، امّا پاك دلي، ايمان و خلوص بِلال، او را تا آن منزلت رفيع بالا برد. 📚: بحارالانوار، ج 40،ص 62،ح 96 📚: من لا يحضره الفقيه،ج 1،ص282 📚: الكافي،ج 3،ص302 🆔👉 eitaa.com/qoranbook
3 ✅ نسيم خنكي چهره ها را نوازش مي داد. شهر شكوفه باران بود؛ گويي بهار، راهي سرزمينشان شده بود. مردم براي اولين بار او را مي ديدند، شادمان به سويش شتافتند و با هلهله و شادي از او استقبال كردند. همه از ديدن چهره مهربانش، آرامش و نشاطي عجيب در وجود خود احساس مي كردند. مدتها منتظر چنين لحظه اي بودند همين كه از سفرش آگاه شدند، هر بامداد منتظران به جستجويش از شهر خارج مي شدند و تا ظهر به انتظار رسيدنش مي نشستند، ولي نوميد به خانه هايشان باز مي گشتند. 💠 (ص) با ورودش به مدينه به انتظار و روزشماري عاشقانه مردم، پايان داد. پس از اقامه نماز، مردم شمع وجود آن حضرت را در برگرفته و از برنامه هاي آينده ايشان مي پرسيدند و پيامبر(ص) با گرمي پاسخ مي داد. 💠 چشمان پيامبر(ص) در جستجوي «بَرَاءِ بْنِ مَعْرُور»، بود، مردي بانفوذ و مورد در شهر يثرب؛ او از بزرگان و اولين بيعت كننده با پيامبر(ص) در عقبه دوم بود؛ يكي از هفتاد نفر حاضر در عقبه و اولين سخنگوي آن بيعت. 💠 بَراء، پيامبر(ص) را براي اقامت به دعوت كرده و قول مساعدت همه جانبه به ايشان داده بود. او قلبي آكنده از عشق به (ص) داشت؛ پيامبر(ص) در مكه هم اخبار او را مي شنيد. 💠 روزي به پيامبر(ص) خبر دادند، با آن كه سوي نماز مي خوانند، بَراء از شدت علاقه به شما به سوي نماز مي خواند كه پيامبر(ص) او را از نماز گزاردن به سوي كعبه منع كرد. 💠 يكي از ميان جمع گفت: بَراء يك ماه قبل از رفت و كرد كه هنگام ، روي او را به سوي مكه قرار دهند تا رو به سوي رسول خدا(ص) دفن شده باشد. ديگري گفت: همچنين او وصيت كرد، پيامبر(ص) وصي و وارث ثلث اموال او باشد و آن را در راه ترويج اسلام خرج كند. شنيدن اين خبر پيامبر(ص) را سخت اندوهناك كرد به همين دليل با بر سر او حاضر شد و بر او نماز خواند و برايش كرد؛ 💠 در واقع اين اولين نماز ميتي بود كه توسط خوانده شد و بَراء اولين فردي كه قبل از مرگش، بر ثلث مالش وصيت نمود. 💠 بعدها آيه اي بر همين اساس نازل شد و اين اعمال در سنت جاري شد، البته در سال اول هجرت احكام بسياري تشريع شد و رسميت يافت. ✅ اكنون خواندن بر هر ميّت و واجب است؛ 💠 اين نماز پنج دارد و بدون اقامه مي گردد، چون و ندارد و شامل و درخواست است. 📚: الكافي، ج 3، ص254، ح16 📚: تاريخ دمشق، ج 56، ص19 📚: مستدرك الوسائل، ج 14، ص: 97 🆔👉 eitaa.com/qoranbook