eitaa logo
مؤسسهٔ قرآن و عترت علی بن موسی الرضا(ع)
2.8هزار دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
4.3هزار ویدیو
126 فایل
تهران- خیابان ایران- شهید مهدوی پور- ۱۲۱ ☎️تلفن تماس: ۳۳۵۴۵۸۵۹ -۳۳۵۴۵۸۶۰ ویژه خواهران 📆شنبه تا چهارشنبه ۸ تا ۱۲ ↙️ کلاسهای اموزشی: @N_1311 ↙️ ادمین کانال: @yazahra1442 ↙️ واحد ازدواج: @aleyasin46 ↙️ کتابخانه شهید پورمحمدی: @RAZ110
مشاهده در ایتا
دانلود
🚩 پیامبر اسلام.. همچنان مظلوم است۰ هنوز به دنیا نیامده بود که پدرش عبدالله رحلت کرد و متولد شد. هنوز ۵ ساله نشده بود که مادرش نیز رحلت نمود و او هجران مادر را هم در کودکی چشید. ۸ ساله بود که پدربزرگش، آقای ، که همچون چشمانش مراقب او بود، وفات نمود. و تحت سرپرستی عمویش قرار گرفت. به پیامبری که مبعوث شد، قبیله خودش قریش اولین و بزرگترین دشمنان او شدند. هرگاه برای دعوت فردی به اسلام، تلاش میکرد، و ندا میداد: «بتها را نپرستید، زنا نکنید، دزدی نکنید، فرزندانتان را نکشید، تهمت نزنید، پاکیزه باشید، خود را بشویید، مال یکدیگر را نخورید، ظلم نکنید، به یکدیگر رحم کنید، به فقرا کمک کنید، به یاد خدا باشید و..» اشراف قریش و حتی عمویش ابولهب، با نیش و تمسخر، قلب پاکش را می آزردند. سالها و پیروان او را آزار دادند و بر سنگهای داغ مکه شکنجه نمودند تا «احد احد» نگویند. سه سال مسلمانان بی پناه را در شعب ابیطالب از آب و نان و همه نیازهای اولیه انسانی تحریم کردند. تا ابوطالب زنده بود کسی جرات تعرض به جانش را نداشت. سال دهم بعثت ابوطالب و همسرباوفای (ص) رحلت کردند. آزارهای قریش شدت گرفت. هر لحظه جانش در خطر بود. به طائف رفت بلکه از آنجا مامنی برای خود و دیگر مسلمانان بیابد. پیران لجوج طائف، کودکان و اوباش را اجیر کردند و با سنگ و چوب به جان شریف و پاک او افتادند و زخمی و مجروحش ساختند.😔 دست به دعا برداشت که خداوندا! تو شاهد باش.. و مرا در تبلیغ دینت یاری فرما.. چهل تن از چهل تیره قریش، جمع شدند تا شبانه او را بکشند. اما تقدیر خداوند چنین بود که مردانی از به او ایمان آوردند. آن دو قبیله اوس و خزرج، که دویست سال بر سر هیچ و پوچ با هم میجنگیدند، خسته و پژمرده از جنگهای دائم، تشنه بودند. تشنه مردی که برایشان صلح و آرامش بیاورد. کسیکه به جنگهایشان خاتمه دهد و در زیر سایه امنیتش زندگی کنند. خداوند چنین تقدیر کرد که زندگی این مردم را با پیامبر نجات دهد. با شوق و رغبت با بهترین لباسها و عطرها و دف و دهل به استقبال آمدند. پیامبری که با پاهای زخمی و روح رنجور از شهرش از وطنش مکه رانده شده بود. با سرود «طلع البدر علینا». و چه روز خوبی بود روز هجرت. چه روز تاریخ سازی. چه تاریخ مبارکی. یوم الله بود روز . اول ربیع الاول. 🔺 و چه بد قومی بودند قریشیان. حتی پس از هجرت راحتش نگذاشتند. سال دوم با جنگ ، سال سوم با جنگ و سال پنجم با جنگ به مصافش آمدند. و . این قوم همیشه فتنه گر. آنها که در کتب خود ظهور پیامبری از نسل ابراهیم در سرزمین حجاز را خوانده بودند و به بوی او به حجاز آمده بودند، وقتی او را یافتند و دکانهای خود را در خطر دیدند، بجز اندکی ایمان نیاوردند. پیامبر(ص) با آنها پیمان صلح و دوستی بسته بود و آن «بدترین قوم» و «اشد العداوه» از پشت به مسلمانان خنجر زدند. یهودیان بنی قینقاع به شعارهای زننده علیه مسلمانان و تعرض به زنان مسلمان برخاستند. یهودیان بنی نضیر قصد جان پیامبر را کردند و یهودیان بنی قریظه و با بت پرستان! همدست شدند و جنگ را علیه او به راه انداختند. علیه پیامبری که برای صلح و دوستی آمده بود و برای هدایت این کفار و مشرکان، چنان خود را به زحمت مینداخت که خدا فرمود نزدیک است که جانت را بر سر هدایت آنها بدهی. (فَلَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَّفْسَکَ) جنگ پشت جنگ علیه او به راه انداختند و همگی یک به یک به مدد الهی و جانفشانی مسلمانانی چون علی بن ابیطالب (ع) نابود شدند. اما تقدیر الهی چنین بود که او فاتح به وطن و مولد خود برگردد. با ده هزار لشکر که با نمد پاهایشان را بسته بودند، به دروازه های مکه آمد. چنین آمد تا بدون اینکه خونی ریخته شود فتح شود و پس از پیروزی، مشرکان و حتی سردسته آنها را امان داد. فرمود هر کس در خانه اش بماند و علیه مسلمانان دست به شمشیر نبرد در امان است! این است رفتار پیامبر با بت پرستان جاهل و عنود و کینه توز. که بر سر او خاکستر و شکمبه گوسفند ریخته بودند و همه اموالشان را مصادره کرده بودند. این بود پیامبر صلح و مهربانی و عاطفه. 💚مظلوم به دنیا آمد. مظلوم زندگی کرد. مظلوم پیامبری کرد. و مظلوم رحلت کرد. و همچنان مظلوم است. او برای جهان، ندای صلح ـ دانش ـ پاکی ـ اخلاق ـ برابری ـ ترحم بر فقرا و ضعیفان و عدالت را آورد. او همچنان است. برای جهانی که او را نمی شناسد..
🔻تفسیر سوره مبارکه 🔺 بخش پنجم ـ ادامه آیه سوم ☘ اینکه فرمود: ﴿إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً﴾، یا در صدد تقسیم نهایی نیست. یا اگر هم در صدد تقسیم نهایی باشد شاکر زیر مجموعه‎ای دارد و کفور زیر مجموعه‎ای دارد. این برای آن است که مبادا حرف خوارج و امثال خوارج جا بیفتد که بگویند ما واسطه نداریم انسان یا مسلمان است یا کافر لذا فاسق را کافر می‎دانند. این سخن تام نیست، برای اینکه قرآن در صدد این نیست که انسان یا شاکر است یا کافر، یا مسلمان است یا کافر برای اینکه یا شاکر زیر مجموعه فراوانی دارد یا کافر زیر مجموعه فراوانی دارد که فاسق را هم می‎گیرد. 🔻کفر اعتقادی، کفر عملی نظیر آیه سوره مبارکه «حج» که ﴿وَ لِلَّهِ عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبیلاً وَ مَنْ کَفَرَ﴾، اگر مستطیعی حج نرفت، مکه نرفت کفر عملی است نه کفر اعتقادی 🔺در بخش‎هایی از سوره مبارکه توبه جامعه و افراد را به قسمت تقسیم کرد. یک عده اولون هستند، یک عده هستند، یک عده انصار هستند، یک عده ﴿خَلَطُوا عَمَلاً صالِحاً وَ آخَرَ سَیِّئاً) هستند یک عده ﴿وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ﴾، همه اینها را تقسیم کرده است. از سابقون گرفته تا ﴿مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ﴾. مرجون یعنی ارجاع، تأخیر، یعنی فعلاً خدا درباره آنها تصمیمی نگرفته، بعد ببیند که پایان کار چه خواهد شد؟ ❌ بعد فرمود: ﴿إِمَّا یُعَذِّبُهُمْ وَ إِمَّا یَتُوبُ عَلَیْهِمْ﴾، معنایش این است که انسان یا مسلمان است یا کافر. معنایش این است که ﴿یُعَذِّبُهُمْ﴾ درجاتی دارد آنکه کافر است مخلَّد است آنکه فاسق است مخلَّد نیست. این معنایش این نیست که انسان یا کافر است یا مسلمان که خوارج پنداشتند. 🌱 بنابراین این در صدد حصر نیست، و این کلمه «أو» برای تقسیم است نه برای تخییر ﴿إِمَّا شَاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً﴾ معنایش این نیست که می‎خواهد این باشد یا می‎خواهد آن باشد. نخیر! بعضی این هستند بعضی آن هستند وگرنه راه مشخص است هدف هم الا و لابد ﴿ ﴾ است که با حصر ذکر فرمود: ﴿مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنسَ إِلاّ لِیَعْبُدُونِ﴾ انسان در راهی دارد حرکت می‎کند این راه را ذات اقدس الهی هم در درون او مشخص کرده است هم در بیرون به وسیله انبیا راهنمایی کرده که ﴿هذِهِ سَبیلی﴾ یا «هذه صراطی» که من شما را دعوت می‎کنم و مانند آن. 🌿ادامه دارد... @qurantehran
◾️روز شمار حوادث منتهی به شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها - 🔷 نماز بر پیامبر اکرم (ص)توسط امیرالمؤمنین (ع) 🔹 حضرت امیر پس از غسل، بدن رسول خدا را کفن کردند و بر پیکر مطهر ایشان تنها نماز خواندند، در حالی که سایر مردم در مسجد منتظر بودند. ▫️ پس از اقامه نماز امیرالمؤمنین وارد مسجد شد و فرمود: ای مسلمانان اکنون دسته دسته بدون آنکه به کسی اقتدا کنید بر بدن پیغمبر نماز بخوانید چرا که رسول خدا، چه در زمان حیات و چه در زمان ممات امام ما است و مردم هم پذیرفتند و نماز خواندند. ⬅️ ورود ابوبکر به مدینه 🔹 ابوبکر همسری از زنان انصار به نام حبیبه بنت خارجه بن یزید اختیار کرده بود و اتفاقاً در آن ایام، به منزل وی رفته بود که در منطقه‌ای خارج از محدوده مرکزی مدینه به نام «سُنح» قرار داشت. 🔹 چون خبر شهادت رسول خدا در مدینه شایع گشت و به گوش ابوبکر رسید سوار بر اسبی شد و به سرعت خود را به مسجد النبی رسانید و برای اطمینان از صحت این واقعه مستقیم به منزل عایشه رفت. 🔷 ظهر روز دوشنبه و پس از اقامه نماز ظهر در «سقیفه بنی ساعده» اجتماع کردند و گفتند پس از رسول خدا امر را بر عهده سعد بن عُباده می‌گذاریم. این تشکیل سقیفه که به دستور سعد بن عباده بود، اولین جسارت و جرات بر امیرالمؤمنین گشت که به تعبیر خود حضرت باعث شد با این اجتماع بیجا پای ابوبکر و عمر هم به این جمع سقیفه باز شود: اَوَّلُ مَن جَرَأ النَّاس عَلَینا سَعدبن عُباده فَتَحَ باباً وَ لَجّه غَیرُه وَ اَضرَم ناراً کانَ لَهبُها عَلَیه وَ ضُوئُها لِاَعدائِه؛ اولین کسی که بر ما اهل بیت جرأت پیدا کرد، بود. او با تشکیل سقیفه بابی را گشود که دیگران از آن وارد شدند و آتشی را افروخت که از نورش دشمنان استفاده کردند و دود این آتش به چشم خود او رفت. 📚 حقیقت مکتوم، محمد میرزامحمدی، ص۷۷ https://eitaa.com/qurantehran
◾️روز شمار حوادث منتهی به شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها - 🔷 اعتراض تعدادی از طرفداران امیرالمؤمنین و غصب خلافت-۲ 🔹 از ادامه روایت چنین برمی‌آید که این اعتراض پس از بازگشت سپاه اسامه بوده است؛ چرا که در این روایت آمده: «روایت شده که اینان هنگام وفات رسول خدا غائب بودند و زمانی رسیدند که ابوبکر حاکم شده بود.» با توجه به اینکه حضور نداشتن این افراد شاخص اصحاب رسول خدا در مدینه، آن هم در روزهای حساس شهادتِ رسول خدا هیچ محملی جز حضورشان در اردوگاه سپاه اسامه ندارد، از این رو به نظر می‌رسد غیبت آنان به سبب همراهی با این سپاه بوده است؛ ضمن آنکه در روایات تاریخی، گزارشی دال بر وجود ماموریت دیگری برای این افراد به چشم نمی‌خورد. 🔸این گروه در مسجد پیامبر هر یک سخنان تندی در ردّ و بیان کردند. آنان پس از آماده‌سازی افکار عمومی، در روز جمعه‌ای که شاید قریب ۵۰ روز پس از رحلت رسول خدا بوده است، اطراف منبر رسول خدا را گرفتند. وقتی ابوبکر بالای منبر رفت، از این گروه رو به گروه انصاری معترض کرده، گفتند: شما سخن را آغاز کنید. نیز رو به آنان کرده، گفتند: خیر، شما نخست سخن بگویید؛ زیرا خداوند در قرآن ذیل آیه؛ «لَقَدْ تَابَ اللَّهُ عَلَى النَّبِيِّ وَالْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ فِي سَاعَةِ الْعُسْرَةِ» (سوره توبه،۱۱۷) نام شما را بر ما مقدم کرده است. 🔸، اولین کسی که لب به سخن گشود خالد بن سعید بن عاص بود و پس از او دیگر مهاجران و در نهایت انصار سخنانی گفتند. 🔸زبان ابوبکر در حالی که بالای منبر نشسته بود، بند آمد، به گونه‌ای که نتوانست هیچ جوابی بدهد. وقتی سخنان آنان پایان یافت، گفت: امیرتان شدم در حالی که بهترینتان نیستم؛ رهایم کنید! رهایم کنید! 🔸عمر بن خطاب به او گفت: از منبر پایین بیا ای فرومایهٔ نادان! اگر نمی‌توانی پاسخ قریشیان را بدهی، چرا خودت را در این جایگاه قرار داده‌ای؟ به خدا سوگند، می‌خواهم که تو را از این مقام برکنار و آن را به سالم مولی ابی حذیفه واگذار نمایم! ❗️ ابوبکر از منبر پایین آمد. عمر دست او را گرفت و به منزلش رساند و تا سه روز به مسجد النبی نیامد. 📚 حقیقت مکتوم، محمد میرزامحمدی، ص۱۰۰,۹۹ https://eitaa.com/qurantehran