eitaa logo
همتا 🌱
5.1هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
879 ویدیو
5 فایل
رمان زیبای همتا به قلم الف_یوسفوند کپی حرام و پیگرد قانونی دارد ❌ جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم ❤ عضو انجمن رسمی رمان‌های آنلاین ایتا https://eitaa.com/anjoman_romam_eta/11
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از تبلیغات همشهری
8.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
محلول جادویی ِ رفع موهای زائد که ترکونده😍 فقط کافیه ۵ الی ۶ بار ازش استفاده کنی تا موهای صورت و بدنت رو کامل ریشه کن کنه🤩 ❌قــوی تر و ارزان تـر از لـــیــزر ❞ مناسب آقایون و خانومها بدون محدویت سنی ❞ مناسب تمام بدن و صورت دارای ویتامین E ❞ دارای تائیدیه سازمان غذا و دارو ❞ پرداخت درب منزل و ارسال رایگان برای سفارش و مشاوره ، عدد 4 به 10003024 بفرست یا بیا تو سـایتش😍👇 ∞  http://mateitaland.ir/f ∞  🪒⚡️🪔
هدایت شده از تبلیغات همسران💓
8.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
درمان آسان ریزش مو طی هشت روز کشف شرکت دانش بنیان ایرانی در آنتن زنده شبکه ســـه ســیــمــا!!😳😳 ویدیو داخل لینک را حتما مشاهده کنید تا با تاثیرات عجیب این روش درمانی آشنا شوید 👨‍⚕👨🏻✨🩺 بـیـش از ۳۰هـــزار خـانم و آقـا از این روش معجزه‌_آسا نتیجـه گرفتن 😍 روی لینک زیر کلیک کنید😃👇 https://www.20landing.com/173/1637 https://www.20landing.com/173/1637 با تخفیف ۵۰ درصد به مدت محدود 🤑
🦋🕯🦋🕯🦋🕯 🕯🦋🕯🦋🕯 🦋🕯🦋🕯 🕯🦋🕯 🦋🕯 🕯 نگاهم میان جانکو و صورت حامی می چرخید. به جانکو اشاره کرد و گفت : از جاش تکون نمی خوره.. انگاری حالش میزون نیست. جلو رفتم و نگاهی به جانکو انداختم. راست می گفت. یک گوشه لم داده بود طوری که انگار نای بلند شدن ندارد. رو کردم به حامی با لحن تندی و گفتم : چی کار‌ش کردی؟؟ با دهانی باز نگاهم کرد و گفت : هیچی گازش گرفتم. چی کار‌ش می تونم کرده باشم؟! این منو نخوره من کاریش ندارم. کلافه چرخیدم سمت قفس. اصلا دلم نمی خواست اتفاقی برای جانکو بیفتد. - می گم برو تو قفس، هرچی باشه ننشی زبونشو می فهمی، شاید تونستی بفهمی چشه! خودم نیز قصد داشتم بروم کنارش. چشم غره ای به حامی رفتم و کلید را از او گرفتم. راه افتادم سمت قفس جانکو. قفل را باز کردم و رفتم داخل قفس. غرش ریزی کرد، تنها کسی که از غرش ها و چنگال های تیز و چشم های سبز رعب آورش نمی ترسید من بودم. رفتم کنارش نشستم و آرام دستم را روی سرش کشیدم. کمی تکان خورد و دندان های تیزش را نشانم داد. اما اعتنا نکردم و به کارم ادامه دادم. غرش بلندی تری کرد. لحظه ای چشمانم را بستم و دوباره باز کردم. از پشت سرم، صدای کوبیده شدن در آمد. چرخیدم دیدم حامی دارد در را قفل می کند، برای لحظه ای، گیج و منگ نگاهش کردم. کارش که تمام شد، با لبخند دندان نمایی نگاهم کرد و عقب رفت. - با پسرت خوش بگذره خانم کاشفی، واقعا خونم را به جوش آورد. آن مسخره بازی ها دیگر چه بود؟! عصبی برخاستم و جلوی در رفتم. میله ها را گرفتم و رو به حامی که دست به سینه جلوی قفس ایستاده بود، فریاد زدم : این مسخره بازیا چیه؟ درو چرا قفل کردی؟ شانه ای بالا انداخت و گفت : دارم به بازی ادامه می دم! با تعجب گفتم : بازی؟ کدوم بازی؟ چرا مزخرف می گی؟ دستی به محاسنش کشید و گفت : ناموسا یادت رفته یا اسکل کردی؟ واقعا یادم نمی آمد. دم از کدام بازی می زد؟ چشمانم را بستم و داد زدم : سوالمو با سوال جواب نده. - واقعا شرطمون رو یادت نبود؟ تازه یادم آمد! چقدر باورنکردنی! مگر می شد چنین چیزی را فراموش کنم؟ نفسم را صدا دار بیرون فرستادم و دستی به پیشانی ام کشیدم. آن روزها آنقدر ذهنم درگیر یک سری مسائل مهم و حیاتی بود، که گاهی حاشیه ها را فراموش می کردم. اما خودم را نباختم، پر جذبه نگاهش کردم و گفتم : من انسانیت سرم می‌شه. منتظر بودم حالت خوب شه. ابروهایش بالا پریدند. لحن مقتدر و نگاه پر نفوذم هر کسی را متقاعد می کرد، اما نمی دانم چرا روی آن پسر اثری نداشت. با خنده ی تمسخر آمیزی گفت :برو.. یعنی باور کنم نگرانم بودی؟ خشمم را بر افروخت. میله ها را محکم تر فشردم و همزمان با غرش جانکو فریاد زدم : من گفتم نگرانت بودم؟ تو همچین چیزی از زبون من شنیدی؟! چته؟ چی می زنی؟! طوری حرص می خوردم، که خنده اش گرفت و گفت : باشه آروم. الان سکته می کنی خانم رئیس. - زود باش این درو وا کن. به جانکو اشاره کرد و گفت : گرسنشه! - می گم درو وا کن. - تو دهنش جا می شی؟! برگشتم به جانکو نگاه کردم. راست می گفت. از حالتش می شد فهمید که گرسنه است. با غیض رو به حامی گفتم : مگه بهش غذا ندادی؟ نوچی کرد و ابرو بالا انداخت. - مگه مریضی؟؟ این حیوون چهارتای هیکل تو می ارزه. تو تو پول دیه ی یه آدم مونده بودی. حامی این سری مثل سری های پیش نیست. وای به حالته اگه بلایی سر جانکو بیاد! خندید و گفت : خب تو رو انداختم اون تو که از گشنگی نمیره دیگه می گن حیوون های وحشی وقتی گرسنه می شن دیگه خودی و غیر خودی نمی شناسن. جانکو دوباره غرید. یک لحظه خودم را در دهانش تصور کردم! اگر وحشی می شد و به سمتم حمله می کرد، نمی توانستم قول دهم که از پسش بر می آیم. جثه اش چهار برابر من بود.
‌♥️ وادارم کن به پـروانه شـدن🦋 به سوختـن وادارَم کن به عشـق به زیبـاتر شـدن حال که مـرا از تـو گریزی نیسـت، وادار کن مـرابه از تـو گفتن که در دهـان دارم حـرفِ دلِ تمـامِ پروانه ‌ها را.... ♥️
♥️ پاییز  را میمانی در عشق ورزیدن ، هرچه بیشتر دلبری میکنی بیشتر دلم میریزد برایت☺️ ♥️
هدایت شده از ♦️پیشنهاد ویژه♦️
💥جشنواره پاییزه🍂 💥 استقبال بی‌نظیر شما از طرح تخفیفی سه روزه☺️☺️ میدونیددر جریان هستین بازم جهت یاد آوری بگم‌ فقط تا امشب با قیمت های عاااالی میتونید خریدتون رو ثبت کنید✅ وعده ما فقط تا امشب ساعت ۲۲ 🎁🎈 با خرید ۶تا عسل 🍯 شما یه عسل رایگان هدیه 🎁 میدیم رفقا🥰 تازه ارسالش هم رایگانه😃 محصولات شفا سید 🌸 ثبت سفارش و راهنمایی 🆔@seyyedmirzadeh 📱09017529110 https://eitaa.com/joinchat/1587740715Cb206589bc5
روزهای دیگری خواهد رسید،چیزهای بهتری خواهد آمد،صداهای دیگری شنیده خواهد شد تو هم خواهی خندید،خواهی خندید تو هم خواهی خندید می‌دانم.
هدایت شده از ♦️پیشنهاد ویژه♦️
‼️از تنبلی تخمدان تا یائسگی زودرس😱 خیلی ها پرسیدید ازم که اگه این تنبلی تخمــــــــدان باعث بشه یائسگی زود رس بگیرم و دچار پوکی استخوان و فشــــــــار خون و دیابت بشم چیکار کنم؟😭 📌اول از همه اگه هنوز عضو کانال نشدی حتما عضو شو تا گممون نکنی☺️👇 https://eitaa.com/joinchat/3054961172Cfff8a0d7ba 👩🏻‍⚕️ حالا بیا تا راهینماییت کنم😊👇 🧾فرم ویزیت 🧾فرم ویزیت 🧾فرم ویزیت 🧾فرم ویزیت جهت رزرو تایم ویزیت <عدد 1> را به شماره تماس زیر بفرستید👇 📞09366568753
بعد از اتمام آسوده بانو بدون آنکه اسلیم را ببیند با چشمانی اشکی از دوری دخترش بیرون رفت. همه خداحافظی کردیم و بیرون رفتیم تا سوار ماشینها شویم نویان با اخم و تخم و تشر فهماند که سوار شوم با دیدن اشکین پشت فرمان قلبم ایستاد به سرعت سرم را به طرف پنجره برگرداندم ماشین حرکت کرد تا خود خانه آسوده بانو اشک ریخت با پوزخندی نظاره گرش بودم برایش متاسفم بود واقعا نمیدانستم او چگونه مادری است؟ اصلا مهر و محبت مادرانه در خود دارد به خانه رسیدیم همه به اتاقهایشان رفتند و نویان با آسوده بانو هم باهم به اتاق شان رفت با عجله به اتاقم رفتم و خودم را به تخت نیان رساندم خالی بود. به عجله از اتاق خارج شدم و به طرف اتاق نویان و آسوده بانو .رفتم محکم در زدم و طولی نکشید که نویان با سر وضعی شلخته آمد. کتش را در آورده بود و پیراهنش از شلوارش بیرون بود و تمام دکمه هایش باز معلوم بود داشت لباسهایش را عوض میکرد با خشم گفتم نیان کجاست؟ ها؟ بهت میگم نیان کجاست؟ جیغ میکشیدم نویان با اعصبانیت بازویم را گرفت و به اتاق خودمان برد با اعصبانیت به من پرید چته مگه نمیبینی همه خسته اند چرا جیغ و داد راه میندازی نصف شبی جیغ زدم چه انتظاری داری وقتی نصف شبی بچم داخل جاش نیست وقتی معلوم نیست کجاست؟ کجا بردی بچم رو یالا برو واسم بیارش نویان به عقب هل ام داد که به روی تخت افتادم با خشم دستش را به طرفم دراز کرد و گفت چته هار شدی صدات انداختی رو سرت امشب به اندازه کافی اعصابم رو خورد کردی صدات رو ببر مردم میخوان استراحت کنند. با گریه گفتم
هدایت شده از ♦️پیشنهاد ویژه♦️
میخام یه کانال بهتون معرفی کنم که دیگه دغدغه پوستی نداشته باشید 🧏🏼‍♀💆‍♀ ماه‌گل جون دستاش معجزه میکنه و پوستتونو مثه آینه میکنه 😍 حتما برو کانالش و خودت نمونه کاراشو ببین 👌😌 کانال ایتاشون : https://eitaa.com/joinchat/2185298793Cce42aa023a
“رویای خودتون رو بسازید ، وگرنه کسی شما را استخدام میکند تا رویای او را بسازید.” - فرح گری شب بخیر
هدایت شده از ♦️پیشنهاد ویژه♦️
‼️از تنبلی تخمدان تا یائسگی زودرس😱 خیلی ها پرسیدید ازم که اگه این تنبلی تخمــــــــدان باعث بشه یائسگی زود رس بگیرم و دچار پوکی استخوان و فشــــــــار خون و دیابت بشم چیکار کنم؟😭 📌اول از همه اگه هنوز عضو کانال نشدی حتما عضو شو تا گممون نکنی☺️👇 https://eitaa.com/joinchat/3054961172Cfff8a0d7ba 👩🏻‍⚕️ حالا بیا تا راهینماییت کنم😊👇 🧾فرم ویزیت 🧾فرم ویزیت 🧾فرم ویزیت 🧾فرم ویزیت جهت رزرو تایم ویزیت <عدد 1> را به شماره تماس زیر بفرستید👇 📞09366568753