eitaa logo
همتا 🌱
5.2هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
877 ویدیو
5 فایل
رمان زیبای همتا به قلم الف_یوسفوند کپی حرام و پیگرد قانونی دارد ❌ جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم ❤ عضو انجمن رسمی رمان‌های آنلاین ایتا https://eitaa.com/anjoman_romam_eta/11
مشاهده در ایتا
دانلود
چطور❗️ آدم‌هایی با شرایط بدتر از تو به موفقیت رسیدند❓❗️ 😳🤔 رمز موفقیت اون‌ها رو در کانالمون بهت می‌گیم!"🔰 https://eitaa.com/joinchat/193331918Cdc3bc1a54a
هدایت شده از ♦️پیشنهاد ویژه♦️
🔴افتتاح شد🎉 📯افتتاح شد🔰 بزرگترین کانال دکتر الهی قمشه ای در ایتا💙💚😊 بزرگترین مرجع صحبت ها و ویس های دکترالهی قمشه ای تو ایتا برای اولین بار 😍😍 💎مثل الماس بدرخش😊 💯زندگیت رو متحول کن کنار ما 🤝 👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/193331918Cdc3bc1a54a
🌼بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ🌼 امام موسی الکاظم علیه‌السلام: بدان كه خداوند... اندوهگينان را نه به قدر اندوهشان، بلكه به قدر مهربانى و رحمت خود گشايش می‌دهد امروز پنجشنبه ۱ آذر ماه ۱۹ جمادی الاولی ۱۴۴۶ ۲۱ نوامبر ۲۰۲۴
14.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
كار داریم در این شعر فراوان با در💔 ☘کربلایی ناصر دودانگه ✍شعر از شاعر گرانقدر محسن کاویانی ✨اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَالسِّرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ✨
🔻به یاد لبان تشنه حضرت علی‌اصغر به تهیه شیرخشک نوزادان لبنانی کمک کنید 🔹30 هزار نوزاد لبنانی در شرایط جنگی از شیر مادر محروم‌اند وچشم انتظار کمک ما هستند؛فعالیت های مجموعه شباب‌المقاومة با هماهنگی دفاتر رسمی حزب‌الله لبنان در قم و بیروت انجام می‌شود. جهت کمک به تامین شیرخشک نوزدان و امور اجتماعی مربوطه کمک‌های خود را به بنام «جبهه جهانی شباب المقاومة» به این شماره کارت واریز نمایید. 👇👇
6037997750004344
🔸 کانال رسمی شباب المقاومة👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3545694224Ccf85b685fb
همیشه دلم می‌خواست دستم توی جیب خودم باشه😔 خیلی دنبال کارمیگشتم اصلا شرایط کار بیرون ازخونه نداشتم تا اینکه سه ماه پیش خداتوی زندگیم معجزه کرد باکانال کاردرمنزل آشناشدم والان خداروشکر راحت ازتوی خونه ماهی ۳۰ میلیون درآمد دارم☺️ لینکش براتون میزارم 👇👇👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3075932399Cd92a2f257c
هدایت شده از تبلیغات همسران💓
‌ ‌پیام_ناشناس 👤 سلام ببخشید مزاحم شدم یه کانال قبلا گذاشته بودین کار در منزل با حقوق بالا بود ،خیلی هام هم به درآمد عالی رسونده بود. میشه یباردیگه بزارین گمش کردم 😞 🙏 بفرما عزیزم :👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3075932399Cd92a2f257c
سدره با خوشحال تبریک گفت و گفت ان شاء الله قدمش خیر .باشد از ته دل گفتم ان شاء الله دستم را به طور نا محسوس به زیر شکمم کشیدم با خود گفتم نیان زود تر بیا که دلم حسابی تنگت کی حامله است؟ با صدای آسوده بانو سرم به طرفش چرخید. نویان با خوشی گفت: سرمین آسوده بانو نیم چه لبخندی زد و گفت: مبارک باشه از کجا فهمیدید؟ نویان شروع به تعریف کرد رفتم و کنار بخاری نشستم از سرمای بیرون یخ بسته بودم وقتی صبح رفتم لباس زیادی به تن نداشتم بی تابانه منتظر بودم تا نیانم دوباره پا به این جهان بگذارد دخترکم دوباره متولد شود. * پنج ماه بعد ** دستی به روی شکمم کشیدم و از جا بلند شدم بعد از مدتها لباسی به غیر از مشکی پوشیدم سورمه ای لباس کلوش که از زیر سینه دیگر گشاد میشد و بلند بود اینبار شکم ام بیشتر از بارداری قبلم جلو آمده بود ولی فقط شکم داشتم بقیه جاهایم لاغر بود از اتاق خارج شدم و به طبقه پایین رفتم همان موقع در خانه باز شد و نویان وارد خانه شد و پشت سرش یک خانم خنده کنان جلو رفتم و سلام کردم نویان به طرفم آمد و دستش را به روی شانه ام گذاشت و گفت خانم ایزدی ایشون همسرم هستند. بعد به من نگاه کرد و گفت ایشون هم خانم ایزدی مامای جدید که برامون فرستادن دستم را دراز کردم و با لحنی سرد :گفتم _خوشبختم
هدایت شده از کانال داوود ورمزیار
9.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏮درخواست مدیر موسسه وتعاونوا (وابسته به حزب‌الله) لبنان از مردم ایران و مجموعه‌ی حضرت قائم(عج) تا ۴ آذر فرصت کمک داریم و بعدش برای توزیع عازم لبنان خواهیم شد؛ میزان بارندگی و سرما شدت گرفته و ۳۵ هزار خانواده نیاز فوری به این بخاری‌ها دارند! مبلغی که جمع شده اندازه‌ی خرید ۱۵۰۰ بخاریه و منتظر کمک‌های واریزی شما هستیم. هر عدد بخاری حدودا ۲ میلیون تومنه، با هر مبلغی می‌تونید شریک باشید؛ شماره کارت و شبا مجموعه‌ی حضرت قائم(عج) برای کمک به جبهه‌ی مقاومت 👇 ●
5041721113821434
●IR
380700010002212351634001
اهدای طلا: @Farakhanadv
هدایت شده از تبلیغات همسران💓
🏮وقت تعلل نیست؛ خانواده‌های که شهید دادن الان آواره شدن و زن و بچه‌هاشون بخاطر سرما در عذابن! غیرت شیعه چطور قبول می‌کنه خم به ابروی خانواده شهید بیاد؟ ایام فاطمیه‌است با توسل به حضرت زهرا(س) در حد توانتون واریز کنید؛ اهدای طلا و پل ارتباطی 👇 https://eitaa.com/joinchat/4097572865C55c0282fad
🦋🕯🦋🕯🦋🕯 🕯🦋🕯🦋🕯 🦋🕯🦋🕯 🕯🦋🕯 🦋🕯 🕯 ~ آرامش ~ بی تفاوت لحظاتی نگاهش کردم. با خودش چه فکر می کرد؟ حتما خیال و توهم برش داشته بود که برایم مهم شده! هرچند این بشر ذاتا پرو آفریده شده بود و نباید از او توقعی می کردم. بدون آنکه حرفی بزنم، به او پشت کردم و راهم را کشیدم بروم که صدای خندانش از پشت سرم آمد . - اِ چسب رو کجا می بری؟ جدی برگشتم به طرفش و گفتم : من نه بلدم نازکشی کنم نه علاقه ای به این کار دارم. به بچه ی آدم یه بار یه حرفی رو می زنن. برو خودت از سر کوچه بگیر. باز خواستم بروم که صدایش آمد : ای ظالم. چه جوری وجدانت اجازه می ده یه زخمی رو تو این وضعیت ول کنی بری؟ پوزخندی زدم و به راهم ادامه دادم. این پسر یک تخته اش کم بود. *** خیره ماندم به افق.. باز هم غروب روز پنج شنبه کنار همان دریایی بودم که جان جانان هایم را گرفت. روز ها مانند برق و باد می گذشتند، و من لحظه به لحظه داشتم به روز موعود نزدیک تر می شدم، اما از هدف اصلی دور تر. همچنان دستانم خالی از تهی بود. نمی دانم... احساس می کردم مسیر را گم کردم. نمی دانستم دارم کجا می روم. میان مسائلی که حتی می توانست تحولی در آینده ی کشور ایجاد کند، کارم شده بود نقشه کشیدن برای ضایع کردن خدمتکارم!هر صبح که چشم می گشودم، کارم شده بود پاییدن و این طرف و آن طرف که نکند یک وقت از جانب حامی یکه بخورم. حتی آب خوردنم هم با احتیاط بود. این موضوع مطمئنا برای حامی هم صدق می کرد. در حدی که حتی قبل از سوار ماشین شدن، حسابی همه جا را چک می کرد که نکند یک وقت در دام تله ای جدید بیفتد! حامی. حامی. چرا هر کجا می رفتم نام این پسر از ذهنم عبور می کرد؟ چرا خودم را اسیر چنین دامی کردم؟ او را چه به من؟ چرا من باید به او پول قرض می دادم که حال مجبور باشم تحملش کنم ‌؟ بین این همه آدم چرا دلم باید برای خانواده ی او می سوخت؟ نگاهم روی دریای مواج چرخید. باد، گوشه ی شالم را به بازی گرفته بود و این طرف و آن طرف می بردش. همانطور ایستاده شروع کردم به درد و دل با پدر و مادری که نبودند، اما من حسشان می کردم. احساس می کردم دارند با لبخند نگاهم می کنند و سراپا گوشند. تنها جایی که پرده ی غرور را از جلویم کنار می کشیدم همانجا بود. جایی که بدون مزاحم می توانستم با عزیزانم درد و دل کنم. - بابا برای اولین بار سردرگمم. خیلی راه ها رو امتحان کردم و نشد، خیلی راه ها هم مونده که هنوز نرفتم. فقط شیش ماه! شیش ماه بیشتر به روز موعود نمونده شیش ماه دیگه باید کاری بکنم که هنوز نمی دونم چیه. صدایم را بالا بردم. -بابا! ثمره ی بیست و پنج سال تلاشت رو قراره شش ماه دیگه توی یه همچین روزی ببینی، اما من هنوز نتونستم بفهمم اون کار چیه! سرم را رو به آسمان گرفتم و گفتم : مامان بهم گفتی هرجا ناامید شدی سرت رو بلند کن و رو به آسمون بگو خدایا امیدم به توئه. نیتم پاکه، خودت کمکم کن! گفتی تو توکل کن بقیش با اون. گفتی از تو حرکت از اون بالا سری برکت. بابا گفته بودی هرجا حس کردی تنهایی نترس! تو خدارو داری. گفتی خودش راه درست رو بهت نشون می ده. گفتی جوری همه چیز رو درست می کنه که اصلا نمی فهمی چی شد. به خودت میای می بینی همه چی به خوبی و خوشی تموم شده.