eitaa logo
ربط عاشقی 🇵🇸
3.4هزار دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
1هزار ویدیو
93 فایل
ربط دل من و تو ربط عاشقی‌ست/اینجا سخن ز کهتر و مهتر نمی‌رود رهبرحکیم انقلاب ۹۲/۲/۲ بانوان ستاد جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی استان اصفهان ارتباط با ادمین: @jebhe97
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ببینید... 🚩 غدیر همه موظف هستند... • شده دو نفر رو اطعام بدهید... • شده یک پرچم درب خانه بزنید... 🎙 حجت‌الاسلام رفیعی @rabteasheghi
🔺 پویش مردمی ⁉️ حاضرید به عشق علی چه کار کنید؟ 📱 از عموم شهروندان اصفهانی درخواست می‌شود ویدیوهای خود را به صورت افقی و با موضوع به شماره ۰۹۹۳۷۹۴۲۰۸۴ ارسال نمایند. @rabteasheghi
🔰 بانوان هیئت فدائیان حسین (علیه‌السلام) برگزار می‌کند: ♦️ نمایشگاه عکس غدیر 🔹هنرمند:استاد حسن روح الامین 🔻به همراه غرفه های طراحی چهره و مشاوره 📅 ۱۳ تا ۱۶ تیرماه ١۴٠٢ ، ساعت ۱۹ تا ۲۲ 🔻 اصفهان ، خیابان علامه امینی ، درب ورودی باغ غدیر 🔹منتظر حضور گرمتان هستیم @banovanfadaeianhosein @rabteasheghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔻 انقدر توی سر و کله هم زده‌اند که یک گوشه ولو شده‌اند. به امید این که از خستگی بیهوش بشوند و بتوانم در آرامش به کارهایم برسم، پاورچین پاورچین سراغ لپ‌تاپم می‌روم؛ اما ناگاه لباسم از چند سو کشیده می‌شود. دخترها به لباسم آویزان شده‌اند. - خاله بیا باهامون بازی کن! سر هردوشان را می‌بوسم و می‌گویم: نمی‌شه. امروز خیلی کار دارم. باشه برای یه روز دیگه. هردو در یک حرکت هماهنگ، حالتی مظلومانه به نگاه و چشمان‌شان می‌دهند و لب برمی‌چینند. - تو رو خدا! - آخه واقعا امروز سرم شلوغه... 💢 کلیپ عید غدیر هنوز کار دارد. معرفی کتاب‌های عید غدیر هم آماده نیست و فقط یک روز دیگر وقت دارم. یکی از دخترها جعبه بازی «اونو» را به سمتم می‌گیرد: فقط یه دور! بالاخره مقاومتم مقابل نگاه‌های مظلومانه و لب‌های غنچه‌شان می‌شکند. انگشت اشاره‌ام را در هوا تکان می‌دهم و می‌گویم: فقط یه دور باشه؟ ذوق می‌کنند و می‌نشینیم به بازی. پنج دقیقه بیشتر طول نمی‌کشد، خودم را زود می‌بازانم که سراغ کارهایم بروم؛ اما دوباره دستم را می‌گیرند و با حالتی مثل گربه‌ی شِرِک نگاهم می‌کنند و دلم را می‌برند. می‌گویم: نه! باور کنین کار دارم. نگاه‌شان مظلومانه‌تر می‌شود و لبشان برچیده‌تر. خودشان را به من می‌چسبانند و دست‌هاشان را دور کمرم حلقه می‌کنند. 💭 ناگاه یادم می‌افتد برای بچه‌های مردم هدیه به مناسبت غدیر گرفته‌ام و همه فکر و ذکرم آگاه کردن بچه‌های مردم درباره غدیر است، ولی این دوتا بچه که بغل گوشم در خانه هستند اصلا یادشان نیست عید غدیر کی بود. از خودم خجالت می‌کشم که جشن غدیرم را به بیرون خانه محدود کرده‌ام و حواسم به خانواده خودم نیست. 💡 فکری در ذهنم جرقه می‌زند: باشه. به عنوان عیدی عید غدیر یه دور دیگه بازی می‌کنیم. جیغ خوشحالی می‌زنند و می‌گویند: می‌خوایم گروهی باشیم! آه از نهادم بلند می‌شود. این دوتا بروند توی یک گروه، بازیِ ده دقیقه‌ای را یک ساعت کش می‌دهند. محکم می‌گویم: نه! خودشان را بیشتر لوس می‌کنند. - خواهش! خواهش! خواهش! - باشه. ولی به شرطی که بگین روز غدیر چی شده؟ یکی‌شان سریع می‌گوید: امام علی جانشین پیامبر شد. مثل معلم‌ها حرفش را اصلاح می‌کنم. - امام علی از اول جانشین پیامبر بودن، ولی روز غدیر پیامبر اینو برای چندمین بار به همه اعلام کردن. بازی شروع می‌شود و این‌بار من می‌برم. با شادیِ پس از پیروزی، خیز برمی‌دارم به سمت لپ‌تاپ که دوباره دستم را می‌گیرند: یه دور دیگه! - پس باید دقیق‌تر توضیح بدین روز غدیر چی شده؟ هردو نخودی می‌خندند. دختر کوچک‌تر می‌زند به بازوی بزرگ‌تر و می‌گوید: من دینیم خوب نیست، تو بگو. دختر بزرگ‌تر هم کمی به مغزش فشار می‌آورد و نتیجه نمی‌گیرد. کله‌هاشان را به هم نزدیک کرده‌اند و درحالی که از خنده ریسه می‌روند، سعی می‌کنند با هم‌فکری جوابی درخور سوال من پیدا کنند. دختر بزرگ‌تر دست به دامن علامه گوگل می‌شود و درباره غدیر جست‌وجو می‌کنند. صدای غش‌غش خندیدنشان و مسخره‌بازی‌هایشان خانه را برداشته. دختر بزرگ‌تر صفحه گوشی را می‌چرخاند به سمت من و می‌گوید: بیا بخون ببین چی شده! سایت ویکی‌شیعه است. می‌گویم: نچ، قبول نیست. خودت بخون برام. با هم و با تپق‌های بسیار، متن را می‌خوانند و می‌خندند. انقدر می‌خندند که روی زمین ولو می‌شوند. آخر هم نمی‌دانم درست فهمیدند قضیه را یا نه. مهم نیست. 📚 می‌روم به اتاق و کتاب‌هایی که به مناسبت غدیر برای بچه‌ها خریده بودیم را تقدیم‌شان می‌کنم، همراه یک جفت گوشواره چوبی. قرار می‌شود که امشب باهم کیک بپزیم و ببریم برای همسایه‌ها. یک دور دیگر، اونو می‌شود طلبشان که باز هم برد با من است؛ آن هم با اختلاف بسیار. ✍ ش . شیردشت‌زاده @rabteasheghi
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📻 بشنوید... 💠 دست بردم داخل آب؛ سرد بود... نه، گرم بود... نه، چیزی بود شبیه خنکای بهشت؛ لطیف. خنکاش از نوک انگشتانم راه پیدا کرد تا قلبم. تمام روحم را در آب گذاشته بودم. روح خشکیده‌ام داشت جان می‌گرفت. روح آلوده‌ام داشت پاک می‌شد. قطره‌های آب پیوندی نامرئی می‌ساختند میان روح من و ولایت علی... ✍ شکیبا شیردشت‌زاده 🎙زهراسادات منصوری‌فر ✨عید سعید غدیر خم، سالروز تجدید بیعت با ولایت مبارک باد. @rahesevvom @rabteasheghi
🔰 بسیج دانشجویی دانشکده دندانپزشکی به مناسبت عید سعیدغدیرخم برگزار می‌کند: سیر مطالعاتی کتاب “الغارات” سیر مطالعاتی با عنوان «شناخت صحیح شرایط کنونی» + مسابقه 📚کتاب منتخب: ترجمه الغارات 🖋نویسنده: ابراهیم بن محمد ثقفی مترجم: سید محمود زارعی 🎁جوایز: علاوه بر جوایز نقدی برای 3 برنده اصلی مسابقه، به همه شرکت کنندگان جوایز ارزشمندی اعطا می‌شود. ✅ثبت نام و اطلاعات بیشتر: @khdntmui @dntmui @rabteasheghi
💠 رویداد شهرستانی "تبیین تا قیام" 🚨 ویژه مدیران و اعضای فعال مجموعه‌های فرهنگی و اجتماعی شهرستان شهرضا ⚜ همراه با برگزاری کارگاه‌های آموزشی و تجربه‌نوردی 🗓 سه شنبه ۲۰ تیرماه ۱۴۰۲ ⏰ از ساعت ۱۴:۳۰ الی ۱۹ 🔅لینک ثبت نام: https://formafzar.com/form/jq4n9 🔻مهلت ثبت‌نام تا یکشنبه ۱۸ تیرماه @setadeshahreza @rabteasheghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا