ربط عاشقی 🇵🇸
📖 «هفتهی چهل و چند؛ بیست روایت از مادری در همین روزها» بیست ناداستان یا روایت درباره #مادری، هراسه
📖 «هفتهی چهل و چند؛ بیست روایت از مادری در همین روزها» بیست ناداستان یا روایت درباره #مادری، هراسها، دلمشغولیها و شیرینیهای این دوران، به قلم بیست نویسنده زن ایرانی است.
مادرهای این مجموعه که زنانی تحصیلکرده در مکان های مختلف و در رشتههای مختلفاند، #دغدغههای_مادرانه خود را روایاتی شیرین و خواندنی کردهاند که بسیار لطیف و دلنشین است. در این کتاب شما با دغدغهها و تجارب مادرهایی با سبک زندگی و دیدگاههای متفاوت آشنا میشوید و تصویری دقیق و زنده از تجربه #فرزندپروری آنان را میبینید. هدف این اثر آموزش شیوههای تربیت فرزند یا معرفی کردن الگوی #مادر_نمونه نیست بلکه هر یک از این روایتها بیانگر شخصیت زنی مستقل با هویت انسانی و برداشتهای ذهنی خاص خود است که سبکی از #مادرانگی را در پیش گرفتهاند. ارتباطی که شاید گویای این حقیقت باشد که زنان پیش و بیش از داشتن هر نقش دیگری در زندگیشان، مادرند.
🌟 بخشی از روایت اول کتاب با نام «دیوار چین قد دلتنگی من است» را میخوانید:
آهسته میراندم با همهٔ احتیاطهای تغلیظ شدهٔ مادری برای فرزندش. صد کیلومتر اول را رد کردیم. مادر یک جمله قربانصدقهٔ نوهاش میرفت، گردن لق سوفیا را صاف میکرد و یک جمله از خاطرات و بچگیهای عرفان میگفت. با پدر از ایران آمده بود که دو ماه اول بعد از زایمان کمکدست عروسش باشد. از وقتی سوفیا آمده بود انگار تازه مادرهای عالم را دیده بودم. دری بسته در همهٔ این سالها به رویم باز شده بود. قبلترها مادرها در چشمم عمارتِ نگرانیهای بیمورد بودند. سرای محبتهای به چشم نیامده. خانهای معمولی انباشته از ترسها و بکن و نکنها. در که باز شد، داخل که شدم، قلب سرخ خانهها را که دیدم، دلم مدام برای مادرم تنگ میشد.
#معرفی_کتاب
#بانوان_فعال_جبهه_فرهنگی_انقلاب
@rabteasheghi ⏪
صدای جلز ولز روغن درون ماهیتابه بد جوری با اوضاع درونی ام همآهنگ شده بود...
کمکم داشت خونم به جوش میآمد!
بار سوم بود که خواهش کردم صدای تلویزیون را کم کند، این سریال را که مناسب او نیست، نبیند و لباسهایش را که وسط هال پهن شدهاند، جمع کند.
اما هیچکدام را گوش نمیداد!
داشتم در ذهنم برایش خط و نشان میکشیدم و انواع محرومیت ها را اعمال میکردم که یک لحظه نگاهم به لبخندی که روی یخچال چسبانده بودم افتاد و جملهای که زیرش نوشته بودم، من را از این حال و اوضاع در آورد:
«یه مامان خلاق مشکلش رو با گفتوگو حل میکنه نه با تهدید»
بیخیال سرخ کردن شامیها، گاز را خاموش کردم و به تبع قانون خانه، با دیدن لبخند، هرچند تصنعی، لبهایم را باز کرده و ادای خنده را در آوردم تا شاید به قول ژاپنیها، هورمون شادی در مغزم ترشح شود...
صلواتی زیر لب فرستادم، جرعه ای آب خنک نوشیدم و نشستم.
ادامه👇
#مشق_زندگی
#جمعیت
#مادرانگی
#بانوان_فعال_جبهه_فرهنگی_انقلاب
@rabteasheghi⏪
ربط عاشقی 🇵🇸
صدای جلز ولز روغن درون ماهیتابه بد جوری با اوضاع درونی ام همآهنگ شده بود... کمکم داشت خونم به جو
صلواتی زیر لب فرستادم، جرعه ای آب خنک نوشیدم و نشستم.
انصافا موثر بود و دیگر موسیقی متن برایم تیز و آزار دهنده نبود!
حتی مغزم شروع کرد به توجیه رفتارش:
ثنا فقط ۸ سال دارد!
تنهاست و با این اوضاع کرونایی، تمام مدت در خانه است...
حتما دلش پیش بچه های همسایه است که از صبح صدای خنده و بازی شان قطع نمیشود.
چاره ای ندارد بجز پناه بردن به تلویزیون!
مگر خواندن کتاب و بازی های تک نفره یا حتی اجرای نمایش با من چقدر جذابیت دارد که کل روزش را پر کند؟!
مدت ها بود فهمیده بودم که فاصلهی سنی زیاد بین بچه ها ایدهی خوبی برای مدیریت زندگی نیست!
اما کمی برای جبران دیر بود...
فقط میشد تصمیم گرفت، تک بچه ماندن، ضرر این فاصله ی سنی را دوچندان نکند.
و جای شکرش باقی بود که ما این تصمیم را مدتی پیش گرفته بودیم...
شربت خنکی آماده کردم و دوستانه به سمتش رفتم و سعی کردم مادر خلاقی باشم...
با دیدن نی پیچوتاب خورده و عروسکی درون لیوان نگاهش از صفحه السیدی به من جلب شد وبرگهای نعنا و حلقهی لیموی داخلش، تیر خلاصی بود به تمام مقاومتی که به خرج میداد تا مرا نبیند و نشنود...
کنارش نشستم و سر حرف را با خبر گردش آخر هفته باز کردم و کم کم تلاش کردم تا با ایجاد ارزش افزوده، جذاب تر از تماشای سریال بنظر برسم...
وقتی گفتم گریه هایش مقابل پنجره فولاد، نتیجه داده و به عنایت امام رضا(علیه السلام) قرار است خواهر یا برادری پیدا کند، از ذوق، سر از پا نشناخت، لباسهایش را خودجوش جمع کرد و هرچند نامرتب، اما بی نیاز به تذکر چند باره، داخل کمد گذاشت...
تلویزیون خاموش شده بود و انرژی مضاعفی برای بازی و ساخت کاردستی پیدا کرده بود...
و من با ذهنی آرام، فرصت کوتاهی پیدا کردم تا شام نیمه آمادهام را به سرانجام برسانم.
و تمام مدت این حقیقت در ذهنم چرخ میخورد که وقتی خبر آمدن بچهی دیگر، چنین شوری ایجاد می کند، خودش که بیاید چه انقلابی به پا می کند!
#مشق_زندگی
#جمعیت
#مادرانگی
#بانوان_فعال_جبهه_فرهنگی_انقلاب
@rabteasheghi⏪
کارشناس روحانی برنامه داشت از فضیلتهای ماه و ایام لیالی عشر و اعمال و احکامش میگفت و از اینکه هر کدام از این اعمال چه ثوابها که ندارد و چه تقربها که حاصل نشود و من لابلای هیاهوی دختر سه سالونیمه ام که تازگی ها لاک پشت"اینجا" شده و با بستن یک شال قرمز روی صورتش، وردنه به دست برای پیدا کردن قاتلان حاج قاسم تمام خانه را چون مخفیگاه "شرودر" زیر و زبر میکند؛ در حالیکه لقمه های پیراشکی را برای نهار پر میکردم و پیچ میدادم به زحمت تلاش میکردم حواسم را با برنامه چفت کنم بلکه چیزی عایدم شود که صدای دومی درآمد...آه که این نوبتهای شیر چقدر زود میرسد....
ادامه👇
#مادرانگی
#روز_جهانی_شیر_مادر
#بانوان_فعال_جبهه_فرهنگی_انقلاب
@rabteasheghi⏪
ربط عاشقی 🇵🇸
کارشناس روحانی برنامه داشت از فضیلتهای ماه و ایام لیالی عشر و اعمال و احکامش میگفت و از اینکه هر ک
آه که این نوبتهای شیر چقدر زود میرسد....
بغلش کردم، بسم الله گفتم و....
تا شیرش را بخورد و بادگلویش را تقدیمم کند و کمی تکانش بدهم تا بخوابد نیم ساعتی گذشت. برنامه تمام شد...داغ کردم؛ مثل پیراشکیهای توی ماهیتابه...صدای جلز و ولزم رفت بالا....مثل پیراشکیهای توی ماهیتابه: آخه خدایا من که با دوتا بچه فسقلی و کلی کار تو نمازهای یومیهام موندم، این تزا دیگه چیه میدی برا تقرب؟تو که خودت اوضاعو می بینی...می دونی برا یه نماز معمولی باید چند تا شکلک جورواجور توی قنوت و تشهد دربیارم و چندبار وقت سجده و رکوع اسب بشم و سواری بدم تا از رکعت اول به دوم صعود کنم! تسبیحات بعد از نمازهام هم که دیدی سی و سه مرتبه آغون،سی و دو مرتبه پاغون و یه دور کامل تسبیح داد ماما لالا.
من هنر کنم نماز صبحهام لب طلایی نشه باید کلاهمو بندازم هوا، ورژن جدید خلقتت از اذان صبح تا نزدیکای طلوع یا شیر میل میفرماید یا نمیفرماید و اما نِقاش رو می زنه. با این اوضاع و احوال خودت بگو برای یه زن تو شرایط من دیگه وقت و حالی هم برای مستحبات و اعمال ماه میمونه؟اصلا بزار ببینم جای یه مامان مثل من تو دین کجاس؟
گوشیم را برداشتم و توی اپلیکیشن احادیث جستجو کردم: مادر شیرده
"نتیجه ای یافت نشد" نیامد. یک لیست بلند بالا آمد که این اولیش بود:
پیامبر خدا فرمود:
إذا أرضَعَت کانَ لَها بِکلِّ مَصَّةٍ کعِدلِ عِتقِ مُحَرَّرٍ مِن وُلدِ إسماعیلَ، فَإِذا فَرَغَت مِن رَضاعِهِ ضَرَبَ مَلَک عَلی جَنبِها، و قالَ: اِستَأنِفِی العَمَلَ؛ فَقَد غُفِرَ لَک؛
هر گاه فرزند خود را شیر دهد، به هر مکیدن نوزاد، پاداشی به او دهند برابر است با آزاد کردن بنده ای از فرزندان اسماعیل. و هنگامی که از شیردادن فرزند خود فارغ شود فرشته بزرگواری بر پهلویش زند و گوید: اعمال خود را از سر بگیر که خداوند تو را آمرزیده است.
لبخند شرمگونه ای نشست گوشه لبم:خدایا بخشید،من و چه به فضولی تو کار شما!شما همین مسیر خودتو ادامه بده بنظرم. منم دیگه حرفی برای زدن ندارم.
🖊لیلا نیکخواه
#مادرانگی
#روز_جهانی_شیر_مادر
#بانوان_فعال_جبهه_فرهنگی_انقلاب
@rabteasheghi⏪
ربط عاشقی 🇵🇸
📸 گزارش تصویری 💠 نشست سومِ افق میدان؛ از سلسله نشستهای گفتمانی بانوی میدان ✨ عوامل امیدبخش در حرک
💢 انگار که یک تکه دلم کنده شود و از من جدا شود، وقتی میبینم دخترک دستش را گذاشته توی دستهای پسری که تازه نوک سبیلهایش بیرون زده.
من را که میبیند یکه میخورد، نگاهش را میدزدد. نمیدانم با چه بهانهای راهشان را کج میکند و از من دور میشود.
پاهایم آنقدر سست شده که نمیتوانم جلو بروم و توی چشمهایش زل بزنم و یک چیزی بارش کنم.
🗓 تمام دو سالی که همراهش بودم پیش چشمم میآید. باخودم میگویم:
《 بیا! اینم ته کار فرهنگی. دست مریزاد داری خانم مربی! از زندگیت و مهم تر از همه از دخترت آیه بگذر، پا به پای دخترهای این شهر جلو برو، این هم دست مزدت.》
🔻مینشینم روی یک نیمکت پرت توی پارک و بیخیال نمنم باران که تازه گرفته، میشوم.
《به کجا میخوای برسی دختر؟ تو که مسئول اصلاح بشریت نیستی، هنر کنی دخترت آیه و بقیهی بچههای نیومدت را بزرگ کنی و سالم تحویل جامعه بدی. به بقیه چیکار داری؟
اصلا توی این اوضاع ضد فرهنگ، که هجمهها مثل بمباران آوار میشه روی سر مردم شهر، کار یک مربی نوجوان کجا به چشم میاد؟
مهمتر از اون، توی این شرایط قاراشمیش اقتصادی، کی حوصلهی همراهی کار فرهنگی رو داره؟ تازه از این طرف هم کفگیر بودجههای فرهنگی خورده به تهِ دیگ!》
💦 نَفَسم را بیرون میدهم، قطرههای باران جاندارتر میخورد توی صورتم تا یادم بیفتد من الان باید جایم توی کتابخانهی شهرداری باشد، نه اینجا گوشهی پارک شهید رجایی.
پاتند میکنم تا برسم به ، بِ بسمالله خانم شریعتمدار.
💫 از کتابخانه میزنم بیرون، هوای نمزدهی روزهای آخر پاییز را میکشم توی ریههایم و پر میشوم از حس تازگی. حرفها توی سرم چرخ میخورد، اصلا انگار مخاطب خاص حرفهای توی جلسه من بودم. منِ لوس فرهنگی که مادرانگیام را ساعتی پیش از یاد بردهبودم. از لابه لای حرفها، این قسمت عجیب به دلم مینشیند:
✨ "کار فرهنگی یعنی مادرانگی.
مادر باید تاثیرگذار باشد.
انتقال مسائل فرهنگی کار مادر است.
مگر مادری که هزار و یک مشکل دارد میتواند بیخیال نیاز بچهاش بشود؟ بچهای که اوج نیازش به مادرش است و مادری که اوج رزّاقیت و خلاقیت و رحمانیت را از خدایش وام گرفته.
مادر فقط مادر فرزند خودش نیست، به خاطر این که فرزند فقط تحت تاثیر خودش نیست. باید فضای فرهنگی جامعه را هم درستکند."
🌟 از مادر عماد مغنیه که میگوید، شور حماسی میپیچد در وجودم، چه عاقله زنیست که زود فهمیده از یک جایی به بعد، پسرانش فقط از او تاثیر نمیگیرند.
زیرکی که نه، مادری کرده و چتر مادریاش را به اندازهی تمام دوستان پسرانش باز کرده. آنوقت این مادر میتواند در ازای یاری امام زمانش، عماد و فواد و جهاد را که نه، بلکه تمام زندگیاش را بدهد. چون فهمیده بار امانتی که بر دوش پیامبرش و امامش بوده و هست، بر دوش او هم هست. عقب نکشیده و در اوج سختی و جنگ به دنبال راهکار و تاثیر بوده.
🌊 شاید آنوقت پیش خودش این حساب و کتاب را کرده که قطره قطرههای کار فرهنگی یک روزی به هم میچسبند و باران میشوند و جوی کثیفیهای باطل را از بین میبرند.
کسی چه میداند شاید هم آنروزها، توی آیینهی دلِ روشنش، جنگ سیوسه روزه و مقاومت غزه را میدیده.
💭 دوباره جملهها را توی ذهنم بالا و پایین میکنم، تعبیرِ "برای کار فرهنگی در اوجِ نداری باید مادر بود" حسابی دلبری میکند.
🌳 چشمهایم را ریز میکنم و تمام پارک را از زیر نظر میگذرانم. میخواهم دخترک را پیدا کنم تا بهخاطر خودش، بهخاطر آیه که فردا روزی قد او میشود و بهخاطر تمام دخترهای نوجوان شهر هم نه بهخاطر تمام دختران نوجوان، چادر مادریام را روی سرش بکشم.
📌 برداشتی از بیانات سرکار خانم شریعتمدار، در سلسله نشستهای "بانوی میدان"
🖊 م. محمدیان
#بانوی_میدان
#زینب_زمانهات_باش
#بانوی_نقش_آفرین
#نقش_بانوان
#امید
#مادرانگی
#بانوان_فعال_جبهه_فرهنگی_انقلاب
@rabteasheghi⏪
🔻 در فضای مجازی مطلبی دیدم که بانوان عزیز درخواست دارند زنان فلسطین الگوی فرزندپروری خود را آموزش دهند.
خواستم بگویم اصول تربیتی مادران فلسطین را امام خمینی (ره) نوشتهاند.
مقاومت بر علیه سلطه در جهان را علمای شیعه ریلگذاری کردهاند.
خواهرانم! معلّم در همین خانه است، شاگردانش استعدادهای مکتب را به تصویر کشیدهاند.
✍ عالیه سادات
#نقش_بانوان
#مادرانگی #زینب_زمانهات_باش
#بانوان_فعال_جبهه_فرهنگی_انقلاب
@rabteasheghi⏪