eitaa logo
راه جاودان
1هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
1.7هزار ویدیو
111 فایل
سـلام بر بنـدگانِ اللّـه🌹 همانها ڪہ تعقـل میڪنند.. ارتباط با مدیر @sajhader @Anoori80 @f_javid لینک گروه و کانال مشاوره خانواده ومذهبی ما: 👇👇 🌹 @rahejavedan 🌹http://eitaa.com/joinchat/1740570640Cb9036c01c1 
مشاهده در ایتا
دانلود
✨✨بسم الله الرحمن الرحیم✨✨ 🌹تقدیم به اندیشه جویان گرانقدر (رضوان الله * تعالی علیه) 🌴گفتیم که شرط استفاده کردن از لذت ها آشنا شدن با رنجهاست تا کسی پایین دره نباشد عظمت کوه را درک نمی کند. اینکه خودکشی در طبقات مرفه زیادتر است یکی از دلایلش اینست که معمولا بی ایمانی در طبقه مرفه بیشتر است و دیگر دلیلش اینست که طبقه مرفه، لذت حیات و ارزش زندگی را درک نمی کنند ؛زیبایی علم را احساس نمیکنند معنی زندگی را نمیفهمند چرا که لذت و رفاه بیش از اندازه انسان را بی حس می کند و بصورت یک موجود کرخت و ابله در می آورد... این جور انسانها بر سر موضوعات کوچکی خودکشی میکنند فلسفه پوچی در دنیای غرب از یک طرف حاصل از دست دادن ایمان است و از طرف دیگر محصول رفاه بیش از اندازه... غرب بر سرسفره شرق نشسته و خون شرق را میمکد چرا دم از پوچی و نهیلیسم نزند؟! 👈🏻 کسانی که خودکشی را به حساب حساسیت میگذارند باید بدانند که این حساسیت چه نوع حساسیتی هست حساسیت آنها حساسیت ذوق و ادراک نیست به این معنی نیست که فهم لطیفتری دارند و چیزهایی را درک میکنند که دیگران درک نمیکنند نه، حساسیت آنها به این معنی هست که در برابر زیبایی های حهان بی احساس و کرخت و در مقابل سختیها زودرنج و کم مقاومت هستند. استاد شهید مطهری(رضوان الله تعالی علیه) میفرمایند که زمانی باشخصی آشنایی دوری داشتم میپنداشتم که از خوشبخت ترین انسانهاست هرگونه وسیله زندگی دنیا برایش فراهم بود پست و مقام؛ شهرت ، پول و ثروت همه را داشت... صحبت از فرزند داشتن به میان آمد گفت من نمیخواستم و نمیخواهم که فرزند داشته باشم من که خودم در این دنیا آمدم ،چرا اسباب رنج یک موجود دیگر را فراهم کنم و رنجهایی که من کشیدم او هم بکشد! شهید میفرمایند که ابتدا از این پاسخ تعحب کردند اما بعد که بیشتر باروحیه اش آشنا شدم دیدم راست میگوید او داخل اینهمه ناز و نعمت جز رنج نمیبیند. بنابراین خیلی وقتها کسانی که می پنداریم همه رنجها را از خود دور کردند و خیلی خوشند اتفاقا خیلی هم رنجورند لذا مصائب و بلاها نعمتهای بزرگی هستند که باید به سبب وجودشان سپاسگزار خداوند* هم بود؛ گاهی نعمتهایی هستند که به صورت قهر تجلی کردند همچنانکه قهرهایی به صورت لطف ظهور پیدا می کنند، از این قهرها باید به نوبه خود سپاسگزار بود اما باید به هرحال متوجه بود که نعمت بودن نعمت و نقمت بودن نقمت بستگی به طرز واکنش و عکس العمل انسانها در برابر آن دارد چرا که انسان میتواند همه فقر و نقمتها و سختیها را تبدیل به نقمت کند و از نعمتها هم حداکثر بهره را ببرد و هم میتواند همه نقمتها را تبدیل به بلا و مصیبت کند دیگر چه رسد به اینکه حالا بلا و مصیبتی هم برایش برسد... ادامه در پیام بعد... @rahejavedan
☀️جهان طبیعت مملو از قطعها و وصلها، بریدنها و پیوند زدنها، قیچی کردنها و دوختن هاست و این لازمه ساختمان مخصوص این عالم است... ماده جهان مثل سرمایه ایست که در گردش است و سودهایی که تولید می کند مرهون همین جریان و گردش است اگر جهان ثابت و لایتغیر بود مانند سرمایه های راکدی میشد که نه سودی تولید میکند و نه ضرری به بار می آورد سرمایه معین و مخصوص که در یک بازار به جریان می افتد گاهی سود دارد، گاهی هم زیان اما اگر مجموع سرمایه ها را در نظر بگیریم دیگر زیان وجود نخواهد داشت و جریان سرمایه ها حتما فزاینده خواهد بود... ...حتی یکی از این سختیها که بحث شد بحث مرگ است؛ طنطاوی مینویسد زمانیکه سقراط را میخواستند اعدام کنند، او در لحظات آخر برای اینکه اثبات کند پس از مرگ زندگی دیگری وجود دارد و حیات ادامه دارد چنین استلال کرد که ما مینگریم که در دنیا ضدها همواره از هم متولد میشوند؛ زیبایی از زشتی، بیداری از خواب، خواب از بیداری، عدالت از ستمگری، مرگ و زندگی و هستی و نیستی هم مشمول این قاعده کلی هستند و به این دلیل باید از مرگ یک زندگی دیگر بوجود آید و الا قاعده عمومی طبیعت نقض می شود... در جهانی که حرکت و جنبش مقوم آن هست حتما باید تضاد باشد چون همان طور که حکما گفته اند حرکت بدون وجود معاوق(مانع) ممکن نیست یعنی حرکت و تلاش وقتی محقق میشود که اصطکاک و تصادم وجود داشته باشد انسان هم وقتی به سوی کمال میشتابد که فاقدش باشد؛ همواره سعادت انسان در داشتن مطلوبست و مطلوب داشتن زمانی تحقق میپذیرد که فقدان و محرومیت در کار باشد... درمنطق دیالکتیک که منطق هگل در این میان معروفتر است یک جمله ای ایشان میگوید که هر حالی از فکر و یا اشیاء و یا هر تصور و وضعی در عالم به شدت بسوی ضد خود کشیده میشود بعد به آن متحد میشود، و یک کل برتر تشکیل میدهد، هر وضع و اثری مستلزم یک نقیض و ضدی است؛ که تطور باید این دو را آشتی بدهد و به وحدت مبدل کند اینها که اشاره شد در تاریخ فلسفه ویل دورانت هست در مورد منطق دیالکتیک، ما تا آنجا که به اصل حرکت و تضاد و پیوستگی اجزای طبیعت متکی است قبولش داریم این اصول از دورتر از این افراد مورد توجه حکمای الهی بوده آنچه ما را از آنها جدا میکند و در حقیقت هسته اصلی تفکر دیالیکتیکی از هگل به بعد شمرده میشود، چیزهای دیگری است از جمله اینکه حالا اندیشه هم مثل ماده تحت تاثیر قوانین حرکت و تضاد هست، در حالیکه( از نظر منطق اسلامی ) قوانین حرکت و تضاد و تاثیر مقابل تا آنجایی که به طبیعت مربوطست صحیح است و اصول فلسفه است و اما آنجایی که میخواهند معرفت و شناخت را هم تابع این قوانین بدهند این غیر قابل قبولست... ...ادامه در صوت بعد ان شاءالله*... 🌸اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم والعن اعدائهم🌸 یامهدی💐 @rahejavedan